سایر منابع:
سایر خبرها
یادکردی از عالم وارسته مرحوم آیت الله سیدجواد خامنه ای به همراه خاطره ای از رهبر معظم انقلاب
ایشان را به دکتر بردم و بعد برای تحصیل به قم برگشتم، چون من از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم اما معالجه پیشرفتی نمی کرد. در سال 1343 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم. چون معالجات در مشهد جواب نمی داد، امیدوار بودم که دکترهای تهران، چشم ایشان را خوب خواهند کرد. به چند دکتر که ...
تبعیض ممنوع حتی برای خویشاوندان
متن زیر 4 خاطره کوتاه از شهید سیدکاظم موسوی است که به ترتیب از زبان برادرخانم، پسرعمو ها و دختر شهید پیش رو دارید. برادرخانم شهید بعد از انقلاب، به توصیه اش در آموزش و پرورش استخدام شدم. یک سال بدون حقوق خدمت کردم. چون جواب گزینشم نیامده بود، پیشش گله کردم که من با توصیه شما به آموزش و پرورش آمدم. با تبسم جواب داد: برای خدا کار کردن، مقداری تحمل لازم دارد! گفتم: شما خودتان که می دانید ...
امیدوارم در بازی های بعدی حق ذوب آهن خورده نشود/ می دانستم به من هم بازی می رسد
جای شهاب گردان که اخراج شده بود به زمین آمد و اولین بازی خود برای ذوب آهن را انجام داد در این خصوص ادامه داد: من به دلیل شرایطی که پیش آمد از پیکان جدا شدم و همین هفته گذشته بود که با تیم ذوب آهن قرارداد بستم و به نوعی می دانستم که به دلیل فشردگی بازی ها ممکن است به من هم بازی برسد. بنابر این تمام تمرکزم را روی تمرینات گذاشته بودم و خدا را شاکرم که سربلند شدم و با اینکه گل دریافت کردم عملکرد خوبی در ...
روایت حامد افضلی، از کنار گذاشته شدنش از پروژه سریال زندگی زیباست
عجیبی دارد و من همه شرایط را پذیرفتم. او می خواهد از همان اول صبح شما را ببیند و مثلاً می گفت نویسنده باید هفت صبح در دفتر کار باشد. نگارش این سریال با زمان ازدواج من هم زمان بود و من یک بازه زمانی فشرده در حال کار بودم و حتی در آن زمان فقط یک روز مرخصی گرفتم تا خانه پیدا کرده و اجاره کنم و یک روز هم برای عروسی اجازه و مرخصی گرفتم. شب عروسی از کار برکنار شدم این نویسنده با ...
بانو بوشهری: قلم دارایی یک نویسنده برای روشنگری افراد/ قلم یک نویسنده اگر اگر آگاهی و جنبش ایجاد نکند ...
بسیار کتاب شعر و رمان می خواندم. کم کم به مرور زمان با انجمن های شعر و داستان آشنا شدم و در انجمن فرهنگ سرا شرکت می کردم و قطعه ادبی و داستان کوتاه می نوشتم. بعدها که جلوتر رفتم به سمت طنز کشیده شدم و شروع به نوشتن طنز کردم و با چندین نشریه همکاری کردم و علاوه بر طنز آثار جدی که می توان گفت درون مایه اجتماعی داشتند را نوشتم. در هر دو زمینه فعالیت کردم و قلم زدم. به طور خاص طنز را بیشتر دوست دارم ...
حملات تند فرهاد قائمی به آلکنو/ والیبال لجن زار شده
: متاسفانه بدون اینکه تمرینی با حضور آلکنو برگزار شود من را کنار گذاشتند. خدا را شکر که پیش از حضور در تمرینات فیزیوتراپ تیم ملی هم مرا به صورت کامل آزمایش کرد و هیچ مصدومیت یا آسیب دیدگی هم نداشتم. پیش از حضور در تمرینات تیم ملی بزرگسالان در کنار تیم جوانان و قبل از آن به صورت شخصی تمرینات خیلی خوبی را انجام داده بودم. آلکنو عصر یک شنبه به تمرینات ملحق شد؛ بعد از اینکه گرم کردیم، بدون اینکه کار گروهی خاصی ...
هوشنگ 3 روز مرا بیهوش کرد و مرا در خانه مرد ثروتمند بدبخت کرد
چند روز قبل مرد میانسالی به پلیس زنگ زد و گفت: من سال هاست در خانه سرایدار هستم و کارهای خانه اش را انجام می دهم. اتاقکی در گوشه حیاط دارم و شبانه روز در این خانه هستم و صاحبکارم خیلی به من اعتماد دارد. هر زمان هم به سفر خارجی و داخلی می رود کلید خانه اش را در اختیار من قرار می دهد. به گزارش رکنا، مرد سرایدار در ادامه گفت: همسرم مدتی قبل فوت کرد و تنها شدم. چند روز قبل برای خرید بیرون ...
عذرخواهی شهاب گردان از هواداران
تصریح کرد: ذوب آهن تیم بسیار قدیمی و با ریشه بالای 50 سال است. در منطقه سقوط قرار داریم و به همین خاطر روی ما فشار است. مخصوصاً برای من که از قدیم در این تیم بودم. من را ذوب آهنی می دانند و انتظار از من بیشتر است. این ها باعث شد که نتوانم فشار را تحمل کنم و آن اشتباه را مرتکب شدم. این مساله مربوط به این بازی نمی شود. درست است که در این بازی از کوره در رفتم اما ما واقعاً از هفته اول و دقیقه 96 بازی ...
این زن ناجی نوزاد فروشی است
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: او یک مادر است، یک مادر دهه شصتی با همه دغدغه های مادران این نسل اما با یک تفاوت، فقط مادر دو بچه قد و نیم قد خودش نیست. در این سن و سال کم هم برای زنان کارتن خواب مادری می کند هم برای فرزندان زنان کارتن خواب ته خطی که مادرانشان اعتیاد و خماری را به آنها بخشیده اند نه مهر مادری. از روزی که سپیده ...
سیدمهران عالم زاده شهردار کرمان استعفا داد
الهی دیدم و با توکل و توسل به لطف او و به پشتوانه حسن نظر و اعتماد شما کمرهمت بستم و بدون هیچ شعار عوام فریبانه و بدون هیچ انگیزه منفعت طلبانه ای مشغول شدم و هم اکنون نیز که از دی ماه هزارو سیصد و نود وشش قریب سه سال وهفت ماه از مسئولیتم می گذرد باز با همان روحیه و همان نگاه وجدانم در محضر خدا و خلق خدا آسوده است که هر آنچه در توان داشتم برای امانت داری و تلاش در جهت کمتر شدن مشکلات این شهردوست ...
فریبا عروس سیاهپوش خانم مدیر بانک ! / خیانت در پاتوق کثیف!
خانواده ام پی برده ام، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 18 سال بیشتر نداشتم که عشق حاتم همه وجودم را تسخیر کرد، به گونه ای دلباخته اش شدم که به هیچ چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم اما خانواده ام در حالی با این ازدواج مخالف بودند که اختلافات فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی زیادی با هم داشتیم. پدر و مادرم اشک ریزان به من التماس می کردند که از این ازدواج چشم پوشی کنم چرا که نه تنها پدر حاتم از ...
مواد در دسترس شماست، احتیاط کنید!
، فروختن دوچرخه ام، فروختن طلاها، فروختن ساعت و کفش، از جیب خودم در واقع داشتم دزدی می کردم و اگر هم کم بود، جیب پدرم هم می زدم؛ اما دست زدن به اسباب و اموال خانه و یا سرقت از مردم رو در شأن خودم نمی دانستم و این کار رو نمی کردم ولی خیلی از افرادی که اجبار به مصرف مواد مخدر دارند حتما دست به سرقت دیگران زدند. اکنون حسن 12 سال است که به قول معروف پاک شده و هیچ گونه مواد مخدر و محرک مصرف نمی ...
تینا آخوند تبار با آهنگ بازی امیر تتلو روی رینگ رفت!
مثل کیسه و میت و ... دارم و روز دوبار تمرین می کنم." تنیس و والیبال در مدرسه والیبالیست بودم و حتی کلاس های مدرسه را می پیچاندم و در حیاط با بچه ها والیبال بازی می کردم بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم به خاطر حجم سنگین درس ها کمی از ورزش غافل شدم اما به محض اینکه شرایط فراهم شد رفتم سراغ تنیس هر هفته دست کم سه روز به باشگاه می رفتم و به خاطر ورزش های مختلف و بدنسازی ...
ادای دین به همشهری
50 بار مجروح شده بود. شهید نوری پس از پیروزی انقلاب، راه آهن، محل کار اداری خود را مرکز فعالیت های سیاسی قرار داد. او نخستین هسته مقاومت را در راه آهن با عنوان (کمیته انقلاب اسلامی راه آهن مرکز) به وجود آورد. با پیروی جستن از امام خمینی(ره) که فرمود: کاش من یک پاسدار بودم سال 58 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. مدتی بعد برای فراگرفتن آموزش های نظامی به پادگان امام حسین(ع) اعزام شد ...
حافظ کل قرآن کریم شدن بزرگترین افتخار من است
خواهر بسیجی، سیده رباب محمدی، حافظ کل قرآن کریم در گفت و گو با خبرگزاری بسیج از کرج با بیان اینکه قرآن کریم نوری آشکار و روشن است، گفت: قرآن کلام زیبای الهی هست و هرکه آن را فراروی خود قرار دهد به سوی بهشت سوق داده و در دریای رحمت و فضل خدا وارد و به راه مستقیم رهنمون می شود. وی افزود: 12 یا 13 ساله بودم که همزمان با یادگیری روخوانی قرآن کریم و شرکت در کلاس های تفسیر قرآن، به تشویق ...
امیرمحمد متقیان: عمو پورنگ پدر معنوی من است | سر و زبان خوبی داشتم
هایی بودم که به استودیو برنامه رفته بودم. در همان برنامه کمی برایشان شیرین زبانی کردم و خوششان آمد و بعد از مدتی تماس گرفتند که بیا. قرار بود یک روز به برنامه عمو پورنگ بروم اما یک روز رفتم و دیگر ماندگار شدم. فکر می کنم حدود 16 سال. فکر می کردم که یک روزی بازیگر شوم اما فکر نمی کردم که به این زودی این اتفاق بیفتد و در کنار نفر اول یک ژانری قرار بگیرم و این برایم دور از ذهن ...
خداحافظی با اعتیاد تا کارگشایی/ هرچی به جزء خجالت کشیدم
در کلاس های طرح، همراهی عوامل اجرایی کمپ برایم قابل تقدیر بود و به استمرار ترک اعتیاد مجاب شدم. *دریافت کارت طلایی از خدا شیک اظهار می کند: معتقدم کمپ ترک اعتیاد و جلسات NA کمک های خوبی می تواند به معتاد یا بهبود یافته ارائه دهد اما چون برخی از معتادان برای تهیه هزینه های کمپ دچار مشکل هستند بعضا انگیزه ترک اعتیاد از آن ها سلب می شود، الان که نزدیک به 2 سال از زمان آخرین ...
وقتی اراده دست به کار می شود/ تولد دوباره!
کارآفرین نمونه، اضافه می کند: دقیقا 16 سالم بود که با مواد مخدر آشنا شدم و این اولین بار مصرف باعث شد که من بعد از یک مدت خیلی کوتاهی به اجبار مصرف افتادم و دیگر به جایی رسیدم که باید مصرف می کردم. یعنی دیگر اینگونه نبود که به صورت تفننی باشد و یا هفتگی و ماهانه باشد، هر روز مصرف می کردم و این هر روز مصرف کردن باعث شد که من پس از سه سال، خیلی از قابلیت های خودم رو از دست بدم. ...
غصه ای که قصه شد؛ از شکستن شاخ اعتیاد تا تکیه بر شاخ گوسفند پرواری
درونی تصمیم به ترک گرفتم چرا که واقعا روزهای تلخی داشتم، به خاطر اتفاقات پس از قطع مصرف کردن با انجمن NA آشنا شدم، سه سال از سلامت جسمی و روانی ام گذشت به این باور رسیدم که می توانم به همدردانم کمک کنم... *هدیه زیبای مادرم اولین چشم روشنی در مسیر کمک به هم دردانم شد این کارآفرین یادآور می شود؛ تصمیم به تاسیس یک کمپ برای درمان معتادان افتادم، مادرم که از این خواسته من آگاه شد ...
سرانجام توبه ای که به شهادت انجامید
که رفتم، یاد حرف شهید محلاتی افتادم که گفته بود: برادرای گزینش! نکند کسی توی گزینش خدا قبول بشود اما توی گزینش بسیج و سپاه رد . دوباره خواستمش، باید مطمئن می شدم و خیالم کاملا راحت می شد. گفتم، باید تمام نماز های جماعت شرکت کنی و شب به شب هم بیایی بسیج کارخانه قند ساعت بزنی و بعد بروی خانه، قبول کرد. هر شب هم می آمد ساعت می زد. یک چایی با هم می خوردیم و می رفت. سه هفته گذشت دوباره به ...
مرد جوان دختر مورد علاقه خود را به آتش کشید
به دلیل ارتکاب جرمی از سوی پلیس دستگیر و وقتی آزاد شدم، حس کردم رفتار مهناز تغییر کرده است. به ماجرا مشکوک شده و بعد از بررسی ارتباطات مهناز متوجه شدم در این مدت که در زندان بودم، چند بار با یکی از دوستانم به نام میثم ملاقات داشته و با او بیرون رفته است. سراغ میثم رفتم که او منکر این ارتباط شد و ادعا کرد متوهم شده ام و هیچ رابطه ای بین او و مهناز نیست. حس این که آنها به من دروغ می گویند ...
داستان دلخوری دکتر شریعتی
در این سال ها کدورت بین داوری اردکانی و دکتر شریعتی معروف بوده و خیلی ها بارها به آن اشاره کرده اند. درباره این کدورت نوشته است: یک بار که به همت مرد گران مایه فرهنگ ایران ایرج افشار کنفرانس ایران شناسی در دانشگاه مشهد برگزار شده بود، بعد از سال ها دیدار دکتر شریعتی نصیب شد. مشغول سخن گفتن درباره شعر حافظ بودم که دیدم شریعتی از در درآمد. خوشحال شدم و سخن را کوتاه کردم و رفتم کنارش نشستم و پرسیدم ...
سرقت سریالی از افراد جویای کار با آبمیوه های مسموم / یکی از ماباخته ها سارق را به دام انداخت
پارکی در همان حوالی برویم. شاکی ادامه داد: وقتی روی نیمکت پارک نشستیم و سرگرم حرف زدن شدیم، او از داخل کیفش 2پاکت آبمیوه بیرون آورد و یکی از آنها را به من داد. وقتی آبمیوه را نوشیدم دچار سرگیجه شدم و از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم در بیمارستان بودم و متوجه شدم رهگذرانی که از پارک عبور می کردند وقتی مرا بی هوش پیدا کرده بودند به اورژانس زنگ زده بودند. در بیمارستان که بودم متوجه شدم مردی که ...
خبر شهادت مهدی و مفقودی من همزمان به خانواده رسید
روند زندگی خانواده عقیقی در سال 1367 دستخوش اتفاقات زیادی شد. یکی از پسر های خانواده به نام احمد، در تیر آن سال به اسارت دشمن بعثی درآمد و دو ماه بعد، یکی دیگر از فرزندان خانواده به نام مهدی به شهادت رسید. احمد عقیقی تا سال 1369 در اسارت دشمن بود و در این مدت خانواده اش هیچ اطلاعی از سرنوشت او نداشتند. عقیقی خاطراتش از دفاع مقدس و اسارت را در کتابی به نام از ماه نشان تا تکریت نوشته که به زودی منتشر می شود. ...
دکتر کلاهبردار گوش بیماران را می برید
مطالعه کردم و به تمامی رمز و راز آن آشنا هستم. در این مدت چند نفر را فریب دادی؟ 60 زن را فریب دادم و از آن ها کلاهبرداری کردم. از هر نفر بابت عمل جراحی چقدر می گرفتی؟ بستگی به نوع عمل جراحی داشت. معمولاً از 5 میلیون شروع می شد. از قبل هم تحت تعقیب مأموران بودی؟ بله، در دادسرای ناحیه 5 تهران پرونده کلاهبرداری داشتم که به سه سال حبس محکوم شده بودم و تحت تعقیب بودم. در این مدت چطور تونستی با پزشکان و بیمارستان ها ارتباط بگیری؟ من مهر یکی از پزشکان سرشناس را جعل کرده بودم و خودم را جای آن پزشک جازده بودم و با مشخصات و هویت او کار می کردم. ...
ثریا آقایی: ازدواج نه، فقط بدمینتون و المپیک!
مسابقات آفریقایی دچار آسیب دیدگی شدم. در این 4 سال که برای توکیو شرکت کردم، خیلی مسابقات زیادی را حضور پیدا کردم و در سال 2019 که بیشترین تعداد مسابقه بود، فشردگی بیشتری را داشتم و روی هم یک ماه کمتر خانه بودم و اغلب درگیر تمرینات ملی، کمپ فدراسیون و مسابقات بودم و در 17 تورنمنت شرکت کردم. سهمیه المپیک به این صورت است که شما هرچقدر هم بازی بیشتری شرکت کنید، شانس بیشتری دارید اما 10 تا از بهترین نتایج ...
" اعتیاد تحصیل کردگان و مرفهان " ،لایه ناپیدای جامعه
که خود را تک فرزند از یک خانواده ثروتمند معرفی می کند و می گوید به خاطر هیجان و شادی به دنبال اعتیاد رفتم. وی گفت: پدرم 22 سال است که تریاک مصرف می کند هم زندگیش را اداره می کند، هم خانواده اش را نگه داشته است اما من اگر چه از سیگار و قلیان شروع کردم و به تریاک روی آوردم اما وقتی به سمت حشیش رفتم زندگیم به باد رفت، زنم طلاق گرفت و در این روزها فقط در کمپ معتادان سر می کنم و مسوول یکی از ...
این که شهید بابک نوری را فقط به خوش تیپ بودن بشناسند، ناراحت کننده است
، نپذیرفته است . من در انزلی ساکن هستم و شهید، زاده و ساکن رشت. قبل از این فقط اسم شهید را شنیده و عکسش را دیده بودم و می دانستم مدافع حرم بوده و به شهادت رسیده است. وقتی به ملاقات پدر ایشان رفتم، کمی با هم صحبت کردیم و به سؤالات ایشان جواب دادم. یک هفته بعد با من تماس گرفتند و موافقت خود را اعلام کردند و این طور شد که من زندگینامه شهید را نوشتم. * در نگارش این کتاب با چه سختی ها و ...
ایکتیوز ؛ بیماری با طعمِ تلخ طردشدگی/ از رهاشدن در موقع تولد تا "لولو" خطاب شدن در مدرسه/ وقتی دولتی ها ...
مرد سختی کشیده از ماجرای ورود به عرصه ی اشتغال و مشقت هایی که در این مسیر کشیده اینطور می گوید: برادری دارم که از من چند سال کوچک تر است و همه جا به باهوشی و زرنگ بودن معروف بود، در نوجوانی تا آمدم کمی به خودم بیایم، او هم به سن نوجوانی رسید و از من جلو زد و بعد از آن من همیشه پشت او بودم و برای همین خودم، خانواده و اطرافیان باور کرده بودند من دنباله روی برادرم هستم، وقتی کار می کرد، من کار داشتم ...