سایر منابع:
سایر خبرها
اتفاق هولناک در تهران / قتل عمد برادر به دست خواهرانش
از دو خواهر همسرم شکایت دارم، چرا که آنها نقشه قتل شوهرم را اجرا کردند تا زودتر با فروش مغازه سهم ارثیه شان را بگیرند. در ادامه کارکنان کمپ به پلیس آگاهی احضار شدند و در تحقیقات از آنها معلوم شد، خواهران مرد فوت شده به کمپ زنگ زده و گفته بودند برادرشان فرد خطرناکی است، اثاثیه خانه را برای خرید مواد می فروشد و قصد کشتن اعضای خانواده را داشته و اگر او درکمپ بستری نشود، این بار همه را خواهد ...
پسرکشی با همدستی شوهرخواهر
از 20 سال بود که به مواد مخدر اعتیاد داشت و برای تأمین هزینه موادمخدر گاهی اوقات مرا کتک می زد. دیگر نمی توانستم رفتار های او را تحمل کنم به همین دلیل تصمیم به قتل او گرفتم. ماجرا را با شوهر خواهرم در میان گذاشتم و او قبول کرد که پویا را به قتل برساند. او ادامه داد: روز حادثه با نقشه قبلی شوهر خواهرم، پویا را به قتل رساند و بعد هم لباس زنانه به تن کرد و از خانه خارج شد. با فرار او من ...
تنها جرم سیداحمد دفاع از حرم بود!
در محضر مدافعان حرم / گفتگوی مشرق با خانواده شهید فاطمیون، سیداحمد سادات / قسمت پنجم من دلم از این می سوزد که مگر پدر ما چه کار کرده بود؟ چه کار کرده بود که حرمتش از بین رفت؟ چه کار کرده بود که مجبور شدیم او را در بیابان خاکسپاری کنیم؟ مگر خطایی کرده بود؟ مگر جرمی مرتکب شده بود؟ گروه جهاد و مقاومت مشرق - برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم ...
شهیدی که دوست داشت گلویش مثل امام حسین(ع) بریده باشد
.... تنها برگشتن خیلی اذیتم می کرد. به دو مرتبه ای که با آقا مرتضی به عمره رفته بودیم فکر می کردم. به دفعات متعددی که دوستان و اقوام را با خودمان به کربلا برده بودیم. به این که حج تمتع نزدیک است و بدون آقا مرتضی نمی توانم بروم. گفتم همه چیزش را می دهم اما جانش را نه ... تا اشک های مادر تمام و حال بی قرارش آرام شود، نفیسه می گوید: دو روز قبل از آخرین باری که بابا رفت یک گروه مستند ...
استجابت آرزوی مادر شهید زنجانی پور برای پس از وفاتش/ رویای صادقه پیک شهادت برادر شد
ی دهلران زبیدات به درجه رفیع شهادت نایل آمد و جاویدالاثر شد تا اینکه پیکر پاکش در تفحص کشف و از طریق DNA شناسایی شد و در بقعه آقا میرعظیم گوراب در روستای گرفم شهرستان خمام به خاک سپرده شد. برادر شهید زنجانی پور قنبری در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس اظهار داشت: برادرم 19 سال سن داشت که به جبهه رفت. آن زمان در ژاندارمری در بخش گشت جندالله خدمت می کرد. یک روز جلوتر از آنکه بم ...
در هزارتوی دنیا
روز نیستند؟ لااقل نظر من درباره پاریس این است که یک تصویر است به جای یک شهر. چشم نواز و خواستنی و بعد که تویش می روید، ابعاد همه چیز به طرز عجیبی کوچک است، البته برای کسی که ساکن تهران باشد، همه ی شهرهای اروپا همین وضع را دارد. شهرها کوچک اند و بیشتر از این که دوستشان داشته باشی به حال شان افسوس می خوری که چه طور این همه آدم ها را طی این همه سال مبهوت خودشان کرده اند. پاریس در روزهای قبل از ...
مرگ مشکوک مرد میلیاردر در کمپ ترک اعتیاد
به گزارش مشرق، چند روز قبل زن میانسالی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از دو خواهر شوهرش به اتهام قتل شوهرش شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم پژمان معتاد بود و خیلی شب ها هم در زیرزمین مغازه پدری اش که به او ارث رسیده بود، می خوابید و کمتر به خانه می آمد، اما من و فرزندانم به او سر می زدیم و جویای احوالش بودیم تا اینکه دو روز قبل متوجه شدیم به طور ناگهانی ناپدید شده است. او ...
ماجرای هولناک قتل عام اعضای خانواده سنندجی توسط استاد دانشگاه!+ عکس
به گزارش برنا؛ این قتل عام در یکی از روستا های سنندج به نام خلیفه ترخان رخ داده بود. در این قتل عام پنج نفر به ضرب گلوله به قتل رسیدند. قاتل اعضای خانواده همسر خود را ه همراه یکی از دوستان خود را قتل عام کرد. قاتل بعد از قتل عام دست به خودکشی زد. همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد. وقتی رضا با عصبانیت از ماشینش پیاده شد، مقابل باغ دوستش در روستای خلفه ترخان سنندج رفت. سرایدار باغ ...
عکس جشن تولد همسر امین حیایی در آغوش پسرش
ایران زندگی کردند و چند سال پیش به ایران برگشتند. امین حیایی در تازه ترین گفتگوی خود از نحوه ورود به سینما و همچنین زندگی شخصی خود سخن گفته است. امین حیایی در گفتگو با فریدون جیرانی که از طریق سامانه ویدئو درخواستی منتشر شد درباره نحوه ورود خود به سینما گفت: فوت خواهرم دریچه ای بود برای ورود به سینما؛ سومین روز درگذشت خواهرم بود که برای اولین فیلم سینمایی ام به من زنگ زدند. اولین ...
برای پا هایی که به رکاب نمی رسید
...> جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر ...
گلچین مداحی شب تاسوعا نریمان پناهی
عباس همه دار و ندارم عباس فدای قد و بالات مادر کن نظر حال زارم عباس لحظه آخرم ببین که مضطرم بیا بالا سرم منم یه مادرم خون چشم ترم بیا بالا سرم این دم اخری با یاد روضه علقمه گریونم تو رو نذر حسینم کردم از غم کربلا دلخونم بمیره مادرت چی اومده سرت بریده شد پرت ای صاحب علم آب آور حرم دست تو شد قلم شنیدم نا امیدت ...
نائب رئیس کانون وکلا خواستار اعلام جرم علیه وزارت بهداشت شد
در حالیکه خانواده های زیادی در سوگ عزیزانشان هستند، شاهد این هستیم که دولتمردان و خانواده هایشان پیش از همه واکسن های مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی را تزریق کرده و بدون اضطراب از تریبون اعلام می کنند که حال ایران خوب است و مانع ورود واکسن های تأییدی سازمان های جهانی شدند آن هم فقط به دلیل کشورهای سازنده آن و اما چند هفته بعد شاهد سخنان دردناک آقایان هستیم که با وقاحت اعلام کردند به بازرسان ...
نیروهای شهید چمران چگونه دشمن را از سوسنگرد راندند؟
زیر است: هنگامی که با راهنمایی شهید محمود یاسین خودم را به سوسنگرد رساندم، ورودم با ورود نیرو های شهید چمران به شهر همزمان بود. عراقی ها هنوز در شهر پراکنده بودند و تازه ساختمان فرمانداری به دست نیرو های خودمان افتاده بود. جنازه عراقی ها در خانه ها، مغاز ها و کنار جوی آب افتاده بود. شب هنگام خودم را به مسجد جامع سوسنگرد رساندم. آنجا در قرق بچه های تبریز بود. هم متعجب بودم و هم خجل. با ...
مرگ دیگر برای همسایه نیست؛ همسایه هم مٌرد/اینجا قیامتی برپاست
...... پدرم رفت، مادرم چند روز بعدش، خواهرم و خانمم چند هفته پیش و حالا هم پسرم. همه هم به خاطر این ویروس لعنتی این مریضی نحس. کمی پیشش می نشیند و آرام که شد بلند می شود. ابوالفضل راه می افتد به سمت ماشینش و با هر قدم صحنه ای پیش چشمش زنده می شود، دست فروش هایی که چاره ای ندارن جز بیرون آمدن، مردم متروسوار و اتوبوسی که باید حضوری بروند و بیایند، آنها که بی خیال عزا و عروسی شان شدند، آنها که از ...
تجاوز بی رحمانه به دختر 6 ساله مشهدی + عکس و جزئیات دردناک
... چرا! همسرم را به خاطر رفت و آمدهای فامیلی در تربت حیدریه دیده بودم. می خواهی بگویی، همسرت انتخاب تو نبود؟ ما از دوران خردسالی به نام یکدیگر بودیم. یعنی پدرم زمانی که من کوچک بودم به خانواده همسرم گفته بود که دخترتان عروس من است! تا این که یک روز برای او خواستگار آمد. پدرم که بیماری سرطان داشت و می ترسید عروسی مرا نبیند بلافاصله دست به کار شد و مرا به تربت حیدریه بردند که ...
فیلم لحظه قتل جوان گرگانی در هاشم آباد / دستور به برادرکشی ! + عکس قاتلان و گفتگو
...> در این فیلم دیده می شد که مردی غرق در خون پشت فرمان ماشین خود جانباخته است و ماموران نیروی انتظامی بلافاصله تلاش خود را برای یافتن ردی از متهمان آغاز کردند و خیلی زود به سرنخی از متهمان رسیده و آنها را دستگیر کردند. همسر مقتول به نام محمود بزی در توضیح جزئیات این حادثه به خبرنگار رکنا گفت: صبح روز حادثه محمود مثل هر روز ساعت 5 صبح از خانه بیرون رفت تا سر زمین کشاورزی کارگر ببرد.در همان ...
ماجرای پیرمرد هندوانه فروشی که ستاره فضای مجازی شد
الان 1200 هم حقوق می گیرم. گفتم: بیمه چی؟ مگه قبلاً شغل دیگه داشتی؟ دوباره یکی از آن لبخند های بی قیدش را زد. دندان هایش از لای سبیل های سفیدش آشکار شد. مثل کسی که بخواهد و نخواهد حرفی بزند گفت: آخه من که این کارم نبوده! و بعد خودش ادامه داد: سال 80 اگه فردیس کرج پنج تا آدم پولدار داشت من شیشمیش بودم. تو کار آهن بودم. یه کلاهبرداری همه زندگی من و چند نفر دیگه رو ...
استقامت را ازکوه آموختم| گفت وگو با بانوی کوهنورد74 ساله
قلعه برویم. تا آبشار دوقلو می رفتیم و بر می گشتیم. سال 1350 برای نخستین بار با برادرم به قله توچال رفتم که متأسفانه 2 روز بعد برادرم در 200 متری قله توچال دچار کولاک و برف شد و جانش را ازدست داد. اما این قضیه باعث نشد که کوهنوردی را کنار بگذارم. بعد از ازدواج و تولد 4 فرزندم چند سال در کوهنوردی ام وقفه افتاد. زمانی که دختر بزرگم 12 ساله شد با بچه ها کوهنوردی و شنا را به طور جدی شروع کردم. به تدریج ...
مدافع حرمی که با اجبار پیگیر امور جانبازی شد! + عکس
ریخت که دیگر نرفت سوریه، حتی یکی دوبار هم که رفت برای اعزام نتوانست برود. اینقدر به او فشار می آمد که واقعا برادرم از کار افتاده شد. **: دست خودش هم نبود دیگر... پسر شهید: عجیب و غریب شده بود. **: در خانه هم مشاجره و دعوا می کرد؟ پسر شهید: متاسفانه بعد از اینکه برادرم جانباز شد پرخاشگر شد. مادرم بیشتر می داند. مادرم همیشه می گفت که داداش مصطفایم بهترین ...
طلاق به خاطر دخالت های خواهرشوهر/ از خواهرت عذرخواهی نمی کنم فقط بگو پایش را از زندگی ما بیرون بکشد
در مراسم عروسی یکی از فامیل ها همدیگر را دیدیم و خیلی سنتی با پیشنهاد خانواده ها ازدواج کردیم قبل از عقد شنیده بودم خواهرش مژگان زبان تند و تیزی دارد و به خاطر همین مسأله هم با همسرش به مشکل خورده است و اختلاف دارند با این حال موضوع را جدی نگرفتم چون پدرم به من گفته بود میلاد پسرخوبی است و ازطرفی با خودم گفتم من که قرارنیست با خواهر میلاد زندگی کنم اما این تصورمن اشتباه بود و من نمی دانستم خانواده ...
قتل همسر پس از آشتی
بودند و زندگی آرامی داشتند، ولی این آرامش با اعتیاد شوهرش به مواد مخدر خراب شد و آن ها به مشکل خوردند حتی چند بار هم درگیر شده بودند. کشف جسد زن جوان ادامه داد: امروز در خانه مشغول کار بودم که مادرم تماس گرفت و در حالی که هراسان بود، گفت مادر شوهر رؤیا با او تماس گرفته و گفته است خواهرم با شوهرش درگیر شده اند و رضا خانه را ترک کرده است. او که از شدت نگرانی نمی توانست صحبت کند ...
محرم و سفر به سوی حسین (ع)
میلیون نفر عضو آن هستند، گفتم هر کس هر جایی از دنیاست معرفی می کنم که در پیاده روی نجف شرکت کند. پیش خودم گفتم شاید چند نفری بیایند. نشانی که در این سایت گذاشته بودم این بود. نجف، خیابان ابراهیم آبادی. در حالی که نمی دانستم خیابانی به نام ابراهیمی واقعا در نجف است. به هر حال قرارمان را آنجا گذاشتیم. با خودم گفتم بروم شاید کسی بیاید. بعد دیدم 16 نفر (7 نفر زن و 9 مرد) آمدند که همه هم لاییک هستند یعنی ...
دختر 30 ساله: دوست پسرم مرا به دو مرد هوسران تحویل داد
من فقط به دنبال گوشی تلفن همراهم بود. بالاخره چند روز قبل گوشی تلفنم را درون خودروی او فراموش کردم و به خانه رفتم. وقتی با متین تماس گرفتم و از او خواستم گوشی ام را به من بازگرداند با تعجب ادعا کرد گوشی نزد او نیست اما مدتی بعد و در حالی که وانمود می کرد برای یافتن گوشی همراهم تلاش می کند با من تماس گرفت و ادعا کرد یک گوشی با مشخصات گوشی گمشده من را در دست مرد شیادی دیده است اما آن جوان شیاد حاضر ...
همسرکشی با هاون
رفتار های او تغییر کرده بود و عکس های بی حجابش را در فضای مجازی منتشر می کرد. سر همین موضوع مدتی قبل با هم درگیر شدیم و من دختر دو ساله ام را به خانه مادرم بردم؛ اما پس از چند روز بار دیگر با کوکب آشتی کردم. متهم در تشریح جزئیات جنایت خانوادگی گفت: آخرین بار من و کوکب در خانه تنها بودیم. نیمه شب بود که حشیش کشیدم و در حال استراحت بودم که متوجه شدم کوکب با یکی از دوستانش تلفنی صحبت می کند ...
از نبود تخت و تهیه دارو با 3 برابر قیمت از بازار سیاه تا شبی 10 میلیون هزینه بستری/ آماده سازی فوتی ها ...
، فاطمه صدای غمگینی دارد، هیجان موقع صحبت کردن خستگی های این مدتش را پشت خود پنهان می کند و می گوید: اول که متوجه شدیم مادرم به کرونا مبتلا شده و خبری از یک سرماخوردگی ساده نیست، طبق سی تی اسکن فقط 5 درصد ریه درگیر بود، دکتر دارو داد و ما به خانه آمدیم، اما چند روز بعد حال مادرم بدتر شد و آنقدر سرفه های وحشتناکی می کرد که هر چیز که می خورد را بالا می آورد، جمعه بود که یک پزشک داخلی پیدا کردم و بعد از ...
هدیه خسروی:موفقیت هیچ منافاتی با مادر بودن و تربیت صحیح فرزندان ندارد|برادرم نقش بسیار مهمی در علاقه ...
عمارت بلدیه و میدان شهرداری رشت در دست ساخت دارد.می گوید اولویت او فرزندش است و موفقیت منافاتی با مادر بودن ندارد. لطفا خوتان را معرفی کنید ومختصری از فعالیت های هنری تان بفرمایید. هدیه خسروی هستم، فیلمساز و تدوین گر.متولد 1363 بندرانزلی، فارغ التحصیل رشت ه مهندسی کامپیوتراز دانشگاه اردبیل. از سال 80 به عنوان منشی صحنه در کنار برادرم ( زنده یاد حامد خسروی) بودم و از سال ...
فرار از چنگ مردی که زنان را اغفال می کرد!
ما وجود نداشت. در عین حال من به خاطر خانواده ام که اوضاع اقتصادی ضعیفی داشتند این شرایط را تحمل می کردم و به زندگی با کرامت ادامه می دادم. تا این که دو سال قبل روزی در حال بازگشت به خانه با مرد 40ساله ای آشنا شدم که ادعا می کرد در یکی از شرکت های هواپیمایی کار می کند و درآمد بسیار بالایی دارد. او با چرب زبانی و وعده و وعیدهای مالی طوری مرا اغفال کرد که ناخواسته با او هم کلام شدم و این ...
از اصغر فرهادی تا رضا عطاران انتقاد تند جمعی از سینماگران در سوگ علی سلیمانی / سردارکرونا را محاکمه کنید
نکردن و لعنت به کسانی که هنوزم با این شرایط بساط مرگ می چینند. کامبیز دیرباز (بازیگر): علی رفت نه به خاطر کرونا؛ به خاطر بی کفایتی مسوولان مملکتش رفت به همین راحتی یک دختر یتیم شد. کمند امیرسلیمانی (بازیگر): چرا همه انسان های باشعور و درستکار و اهل فن از دست می روند؟ خدایا ما آدم های به درد نخور هم زیاد داریم که فقط رفتن بقیه را تماشا می کنند و تو دل شان نمی دانم به ما می خندند یا نه ...