فراستی: بدترین منتقد عباس کیارستمی بودم
سایر منابع:
سایر خبرها
اصرار همسر شهید برای انجام وصیت خاص شوهر! + عکس
که شهادتم در ماه رمضان و شب قدر باشد. شب قدر و شب نوزدهم ماه مبارک به شهادت رسید. بعد از 20روز من خودم همین طوری می گفتم فردا می رود، پس فردا می رود، چرا چیزی نمی گوید؟ یک روز صبح گفت که من زنگ زدم فرودگاه گفتند سه شنبه پرواز است، سه شنبه من می روم و این سری هم بار آخر است که می روم. آن شب تا صبح نخوابید؛ نشست و قرآن خواند؛ صلوات می فرستاد. گفتم ساعت 5 صبح می خواهی بروی، یک ...
خدمت خادم حرم در سوریه
از این به بعد به او توهین کرد، به من بدهد. سرباز را مرخص کردم و فوری مسئول دفتر را خواستم. گفتم به تمام فرمانده گردان ها آماده باش بزند و بگوید فردا ساعت 6 صبح پادگان باشند. مسئول آماد و پشتیبانی را هم خواستم و گفتم به تعداد فرمانده گردان ها و خودم، چکمه و لباس کار و جارو و تی تهیه کند. فردا صبح خودم ساعت 5:30 صبح پادگان بودم. فرمانده گردان ها هم یکی یکی آمدند. تعجب کرده بودند که این چطور ...
قیمت خودرو
داشتم که این کار را انجام دهم یا نه.اما با خودم فکر کردم که من تجهیزات تقلبی را از گیت رد کرده ام و یک سال و نیم است به این نقشه فکر کردم پس باید نقشه را عملی کنم.از جای خود بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم و به همسرم هم گفتم به سرویس بهداشتی می روم.اما سمت یک مهماندار رفتم و برگه ای دست او دادم که در آن نوشته بودم: به من بمب بسته شده و ریموت دست شخص دیگری است.این برگه را به امنیت پرواز بدهید و ...
وقتی ایثار حرف نخست در زندگی می زند / از جبهه خاکی تا عرصه سلامت
بودم و حتی سال اول که در در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه شیراز پذیرفته شدم و خوابگاه نداشتم (چون در آن زمان از ترم دوم به بعد به دانشجوها خوابگاه می دادند) مدت کوتاهی را البته به عنوان مهمان به اتاق دکتر صفرپور در خوابگاه شهید آیت الله دستغیب می رفتم. اتاق سه نفره آن ها سه تخت داشت و دکتر با اصرار فراوان تختش را در اختیار من قرار می داد و خودش روی زمین می خوابید اما بعد از مدتی که فرصت ماندن من در ...
گردان رختشویی جنگ به روایت تصویر/ 64 زن که صدام را عاصی کردند
روز بعد بچه ها را آماده می کردم. غلام عباس مدام جبهه بود و شوهر و بچه هایم هم خانه. مست رخت شوی خانه بودم و اصلاً خستگی و گرسنگی را نمی فهمیدم. رسیدم خانه. برگه ای مچاله شده جلوی در بود. آن را برداشتم و بازش کردم. نفهمیدم چی نوشته، ولی دلم آشوب شد. سریع در را باز کردم. برگه را دادم دست بچه ها و گفتم: ببینید چی نوشته؟ نگاهش کردند و گفتند: هیچی نیست. از رنگ و رویشان فهمیدم الکی ...
ظلم صاحب خانه به خانواده مدافع حرم تا آخرین نفس! + عکس
امام حسینی که رفتی و زیارت کردی، قَسَمت می دهم؛ اگر نگذاری من بروم، من یک طوری م می شود. من خواب دیده ام و از خوابم ترسیده ام. هر چه اصرار کردم سرِ کار نرفت. گفتم من می روم دفتر فاطمیون و می پرسم ثبت نام چطوری است. رفت زنگ زد و گفت ثبت نام نمی کنند. گفتم چرا؟ عکس بچه ها و خودم را گرفته بود برده بود. گفته بودند باید اجازه همسرت باشد. من پشت تلفن خندیدم و گفتم خوب شد که اجازه همسر می خواهد ...
قتل خونین زن تهرانی در عشق ممنوعه!
و داشتیم تریاک می کشیدیم و مشروب می خوردیم که فهیمه گفت باید برگردد و در حالت مستی به من گفت که شوهر دارد. من از روز اول به او گفته بودم با زن شوهردار کاری ندارم و چنین گناهی مرتکب نمی شوم. اما او به من دروغ گفت. وقتی موضوع را فهمیدم عصبانی شدم به فهیمه گفتم برای چه به من دروغ گفتی اول سعی کرد وانمود کند اشتباه کرده است و اشتباهی حرفی زده است اما بعد که اصرار و عصبانیت من را دید گفت ...
عکس لو رفته پوریا پورسرخ
دادم که بعضی اتفاقات ارزش آرامش ندارند، پس رهایش کردم. اما به خودم آمدم دیدم هر کسی توانست یک ضربه ای به من می زند! من هم معتقدم مثل همه بازیگران کار خوب یا بد دارم ومعمولا کار های بد را به دلیل رو در بایستی رفتم اما در این سال های اخیر سعی کردم کمتر اتفاق بیفتد، چون حق من این است دستمزد بیشتری بگیرم. پورسرخ درباره برنج پلاستیکی گفت: علی اوجی و نرگس محمدی مهمان ما بودند، از بیرون غذا ...
آیا کارفرما می تواند غذای کارگران را حذف کند؟
بسیاری از این خانواده ها از بد روزگار، ماهی یکبار هم روی پلو خورشت و کباب را نمی بینند؛ حتی رفته رفته حبوبات و سبزیجات نیز به دلیل گرانی بسیار تبدیل به غذا های گران و لاکچری می شوند و خرید آن ها از استطاعت برخی مزدبگیران ساده و حداقل بگیر خارج می شود. همین سقوط تنزلی، در محدوده ی کارگاه ها و فضای روابط کار نیز به نوعی دیگر رخ داده است. گرانی مواد اولیه غذایی موجب شده است در بسیاری از ...
قتل همکلاسی به حاطر عکس های برهنه !
صاحب فرزندی شوم چطور می توانم فرزندم را درست تربیت کنم. من از خودم خجالت می کشیدم و حتی نمی توانستم به خانواده ام حقیقت را بگویم. وی در تشریح جزییات جنایت گفت: من آخرین بار تصمیم گرفتم با او صحبت کنم به همین خاطر با ماشین دنبالش رفتم و گفتم بهتر است دست از سرم بردارد اما او قبول نمی کرد . من که عصبانی شده بودم با مشت صورتش ضربه زدم.وقتی دستش را روبه روی صورتش گرفته بود یک ضربه چاقو به او ...
مسی: کسی از من نخواست مجانی برای بارسا بازی کنم
تیم جریان دارد و جو تیم هم خوب است. قهرمانی کمک بسیاری به ما می کند و کسب این جام باعث رشد بیشتر ما می شود. تو در جام جهانی 2022 قطر 35 ساله خواهی بود. چه برنامه ای برای پس از این تورنمنت داری؟ خداحافظی؟ نه، نه واقعا. پس از اتفاقاتی که برایم رخ داده، هر روز و هر سال زندگی می کنم. نمی دانم که در جام جهانی و پس از آن چه اتفاقی رخ خواهد داد. من درباره آن فکر نمی کنم. هر اتفاقی ...
روبرو شدن چهره ها با خودشان
حوزه های مختلف باید حرف بزنند. یک فوتبالیست ، سیاستمدار، روان شناس یا بازیگر را ممکن است در هر قسمت به عنوان مهمان انتخاب کنیم. بابایی افزود: آن بخشی که آقای ریوندی در مورد زندگی شخصی خودش صحبت کرد و گفت من کودک کار بودم برای بینندگان جذاب بود. او توضیح داد که حال روحی اش خوب نیست و به روان شناسان مختلف مراجعه می کند و ترسی از گفتن این موضوع ندارد. مخاطب هیچ وقت وجه آقای ریوندی را این ...
عروس بلند پرواز داماد بخت برگشته را به زندان انداخت / در مشهد رخ داد
...، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از روستاهای استان خراسان شمالی و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمدم. پدرم با دامداری و کشاورزی هزینه های خانواده شش نفره ما را تامین می کرد به همین دلیل هیچ کمبودی در زندگی نداشتم. من که فرزند اول خانواده بودم با خیال راحت به تحصیلاتم ادامه می دادم تا این که برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان، خانواده ام مجبور ...
کامبیز دیرباز: مافیا با کسی شوخی ندارد
... او به صحبتهایش اینگونه ادامه داد: همه اتفاقات در شب های مافیا واقعی است. دقت کرده باشید، اگر شرکت کننده ای از دست دیگری ناراحت شود، اگر ما حدود 10 دقیقه اول از هر قسمت را به همین موضوع اختصاص می دهیم؛ یعنی صحبت کردن درباره اتفاقاتی که در قسمت قبلی رخ داده است. بنابراین درباره دلخوری ها، گله ها، عذرخواهی ها، تشکرها و هرچه که هست در همان 10 دقیقه اول از قسمت جدید صحبت می شود. ضمن اینکه مدام ...
قیمت خودرو
نمی دهد، خوب نمی تواند حرف بزند و به موقع نمی تواند بگوید. کلید حرف زدن در خوب گوش دادن است. این منتقد درباره نقد طنز فیلم های جدی توضیح داد: من به شدت اهل شوخی شنیدن هستم و شوخی هم بلدم. من در نقد دو فیلم جدی ایرانی لحنم طنز است و شوخی کردم و حرف های جدی هم زدم. مهم ترین آنها فیلم فروشنده است که نقد طولانی و جدی، اما طنز در آن است. منبع: همشهری آنلاین ...
بیوگرافی ایران درودی/ فقیرتر شدیم؛ مگر ما چند ایران خانم داشتیم؟
. سی. آی نیویورک (رشته تهیه و کارگردانی برنامه های تلویزیون) دوره های مختلف را گذراند. خودش درباره سال های اقامت در پاریس برای تحصیل در رشته نقاشی می گفت: هرگاه صحبت من می شد، خانواده پدری آن قدر مرا دست می انداختند که اشک مادرم را درمی آوردند. این بچگی از من آدم گوشه گیر و ساکتی را به وجود آورد. به استقلال رسیدم و خودم تصمیم گیرنده شدم. بعدازآن ننگ نداشتم که تابلوهایم را روی پیاده روی ...
ماجرایی ناب از اعجاز و امداد یک شهید
، زمان زیادی را در بیابان و تاریکی سپری کرده بودم، برایم زیاد مهم نبود؛ ولی آن دو نفر خیلی ترسیده بودند. رفتم توی بیابان و روی تخته سنگی نشستم و داشتم به آن دو نفر فکر می کردم که ما الان اینجا چه کار می کنیم؟! داشتم تمام جزئیات و ماجرای آمدنم را از روز اول تا آن لحظه، در ذهنم مرور می کردم و با خودم می گفتم چرا این طور درمانده شدیم؟! ؛ تا به قاسمِ سرپرست تفحص رسیدم و یاد خاطراتی افتادم ...
دنیای موسیقی رویایی جادویی که عصای سفید را درگیر دنیای آرزوها می کند
به من آموزش دادند و بعد به قول معروف ریش و قیچی را دست خودم سپردند. چه مشکلاتی بر سر راهتان بوده است؟ این که در برخی فضاها مجبور بودم به دلیل همان فرهنگ سازی غلطی که گفتم برای انجام ساده ترین کار اول خودم را اثبات کنم، بهتر است این طور بگویم خیلی جاها ناچار می شدم خودم هم فرهنگ سازی کنم و هم کارم را انجام دهم و این کار انرژی به مراتب بالایی را از من می گرفت. ...
بعضی غذاها لق است!
مسعود فراستی می گوید: به شدت منتقدِ خوب غذا هستم. اگر هم خودم غذا را بپزم دستپختم خوب است. غذاهای گیلانی را خیلی دوست دارم. قاشق اول معلوم می شود خورشت درنیامده و لق است. وقتی شما به رستوران می روید یک خورشت می آورند و برای هر سلیقه که یک نوع نمی پزند بنابراین باید در حالت کلی اصولی داشته باشد، جا افتاده باشد. ...
قصه ای که با دفاع مقدس شروع شد و با دفاع حرم پایان یافت
صورت می گرفت اما این اتفاق هیچ گاه رخ نداد. خبر درگذشت جعفر عباس نژاد، همۀ تلاش ها و امیدها را برای ثبت و ضبط خاطرات ایشان به یکباره به آه و افسوس و حسرت بدل کرد. وی در پی شدت گرفتن جراحات وارده در جنگ، به خصوص دوران اسارت و جبهۀ سوریه در سال روز وفات بانوی صبر و مقاومت و ایستادگی دعوت حق را لبیک گفت و بسیاری خاطرات همراه با او چهره در نقاب خاک کشیده شد. مصاحبه، تحقیق، ثبت و ...
مخترع همدانی: پروانه محصولم را تمدید نکردند به خاطر نداشتن مواد شیمیایی!
، درخواست کردم به عنوان مهمان و نه ارباب رجوع اجازه صحبت بدهند، توضیحات زیادی در مورد خاصیت عسل و بره موم گفتم که بعد از شنیدن صحبت ها جواب دادند کار مرا پیگیری می کنند اما متاسفانه بعد از مدتی همان نامه کذایی نوشته شده با این عنوان که قابل تمدید نیست! فارس: از توضیحات شما سپاسگزارم اگر نکته ای باقی مانده که باید به این مباحث اضافه کنید می شنویم. معتقدم بیماران نیاز به دارویی دارند ...
دو رکعت نمازی که مسئله هسته ای را حل کرد
همانطور که گفتم فرد دیگری نبود که کار کشور را انجام دهد... با نگرانی رفتم به بچه ها گفتم چه باید کرد؟ دیدم آرامش در آنها موج می زند. حیرت کردم. می دانید مرام شهریاری انفاق علمش بود و من به این موضوع اصلا فکر نکرده بودم. بچه ها گفتند نگران نباشید آقای صالحی. دکتر شهریاری همان اول کار برای ما ورک شاپ گذاشت و روند کار را آموزش داد. آن دانشمند که خوب می دانست توانی دارد که هیچ کس دیگر در ایران ندارد، در ...
عاشقانه های گلبخیر و محمد روی موتور! +عکس
شهید می کنند. داداش هایم فرار می کنند، خواهرهایم یادشان است؛ می گویند ما فرار کردیم رفتیم در یک اتاق؛ پدر و مادرم نمی گذاشتند دشمن بیاید، دشمن که حمله می کند اول مادرم را شهید می کنند، بعد پدرم به شهادت می رسد. ما گاو زیاد داشتیم. خواهرم می گوید موقعی که پدر به شهادت رسید، او را کشیدند و بردند زیر گاوها. خواهرم می گوید پدرم همانجا که داشت تمام می کرد من بالای سرش بودم!... **: از شدت ...
ماسک، ساده ترین نماد خوب بودن یا نبودن!
بوده رخ دهد. اعتراف می کنم با اخبار مربوط به همه گیری براساس خلق وخوی خودم برخورد کردم، خُلقی که بیشتر شاد و بشاش است و موضوع سلامتی ام چندان پریشانش نمی کند: اولین چیزی که سریعاً به ذهنم آمد این بود که تک تک ماسک هایی که دارم را با حق شناسی به سطل زباله بسپارم. بلافاصله پس از آن، در رسانه های اجتماعی و در پیام های خصوصی، دیدم که با این وسوسه خودم را از مصاحبت آدم های خوب محروم کرده ام. کسانی ...
نعیمه نظام دوست : داریوش فرضیایی سوپر استار است
به من گفتند نقش من مادر عمو پورنگ است! من با تعجب گفتم چرا به من زنگ زدید؟ با کسی تماس بگیرید که هم سن و سال مادر ایشان باشد. آنها اما از من خواستند که بیشتر روی این نقش فکر کنم و یک هفته بعد مجدد با من تماس گرفته شد و گفتم نظر قطعی ام را بعد از تست گریم اعلام می کنم ببینم اصلا آن نقش را با آن تست گریم دوست خواهم داشت یا خیر. که از نقش خوشم آمد و پذیرفتم. همکاری با داریوش فرضیایی را چگونه ...
حضرت فاطمه(س) برای پسرم مادری می کرد
در پایگاه و حسینیه گذراند، دیگر با روحیه اش آشنا شده بودم. وقتی هم که گفت می خواهم به جبهه بروم، هیچ کدام با تصمیمش مخالفت نکردیم. گفتیم کاری را که دوست داری، انجام بده. وقتی انسان کسی را دوست دارد، به فکر آرامش اوست یا آزارش؟ بدیهی است بیشتر به او آرامش می دهد. حسن هم چون بچه اول بود و عزیزکرده، دل به دلش دادیم. از جهتی من می گفتم او برای خدمت به اسلام می رود. اصلا فکر شهادت و مفقود شدنش را نمی ...