شوهری که هیچ کار پنهانی نداشت!
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات صادق طباطبایی، شماره 5؛ آقای بهشتی گفتند، دلم می خواهد که شما را مهندس بازرگان دوم ببینم
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : سال 1347 بود که به علت بیماری کارم به بیمارستان کشید. غده ای زیر یکی از مهره های کمرم وجود داشت که جراحی کردند. حدود 17-18 روزی که در بیمارستان بودم هر روز صبح خانم دکتری می آمد و معاینه می کرد و درجه می گذاشت زیر زبان و یک چیزی می نوشت و می رفت. رئیس بخش یک ایرانی بود به نام دک ...
پرستاری رهبر انقلاب از یک کمونیست در زندان | همسر خبرنگار ایران اینترنشنال همبند رهبری بود | یک کتک ...
صدا نمی زدند که طرف لو نرود و اسم کوچک افراد را صدا می زدند و مثلاً می گفتند علی. هر کسی که اسمش علی بود باید از توی سلول داد می زد که من. بعد نگهبان می آمد و آرام می پرسید فامیلی ات چیست؟ یک روز نگهبان آمد و داد زد علی! و من گفتم 20. آمد و در را باز کرد و پرسید: فامیلی ات چیست؟ حضرت آقا فرمودند: حسینی، گفت: پیراهنت را بینداز روی سرت و بیا. ایشان را بردند. یک ساعت بعد دیدیم ایشان را در حالی که حسابی ...
روایت عملیات تاسوعا درسوریه/وقتی تک تیراندازهای دشمن شکار میکردند
این روزها در پادگان اتفاقی نیفتاد؟ روز ششم بود که به همه بچه های پادگان خبر رسید حاج قاسم سلیمانی قرار است بیایند. کل یگان ها جمع شدند. خب شور و حال خودش را داشت. سردار سلیمانی آمدند و برای بچه ها صحبت کردند. حدود بیست سال و خرده ای از جنگ گذشته بود! خاطرات داشت دوباره زنده می شد. همه بچه ها شور و حال خودشان را داشتند دیگه . صحبت های حماسی حاج قاسم هم توی روحیه بچه ها تأثیر داشت. ...
گزیده روایت هایی از عکاسی که رهبری هنرش را مصداق جهاد تبیین دانستند/ در جواب پیشنهاد رسانه های خارجی ...
نگویند این واقعه، ساختگی است و این افراد را اجیر کرده بودند... نمی دانید مراسم دیدار با امام چقدر باشکوه بود... بعد از قرائت قطعنامه بیعت پرسنل نیروی هوایی، امام در جملاتی ما را مورد لطف قرار دادند و فرمودند: امروز، روز مبارکی است. این حرکت شما در تاریخ ثبت می شود و مردم آن را فراموش نمی کنند. من برایتان دعا می کنم. مراقب خودتان باشید. شما سرمایه های این حکومت اسلامی هستید... ...
شکنجه 13 ساله های خمینی در شهربانی/پیکری که از قرآن جیبی خونی شناخته شد
دادم تا اینکه روز سوم یه مامور اومد و ما رو بُرد! من و سید محمدحسین رو، دست بسته! _اما شما فقط دو تا نوجوون سیزده ساله بودید که تو صبحگاه مدرسه تون با صدایی محزون از کتاب آسمونیتون آیه خوندید، همین با غرور گردنش را صاف کرد و سرش را بالا داد: ما تو چشم اونا یه لشکر بودیم، یه هجوم که نمی دونستن چطور در برابر شدتش مقاومت کنن؛ از ما تعهد گرفتن اما هنوز می ترسیدن، باورت میشه؟ از ...
حاج قاسم اجازه نمی داد ریالی از نذورات،خرج جای دیگری در حرم شود
...: باشد. باشد. من حتماً می آیم. من گفتم یک چیزی گفت و رفت و کمتر از یک ماه دیدم آقای پور جعفری زنگ زد. بغداد بودند و گفت حاج حسن کجایی؟ گفتم: چطور؟ گفت: حاجی گفته که به حاج حسن بگو ما امروز بعدازظهر می خواهیم برویم آنجایی که تو گریه می کردی. بچه ها کسی هست در آنجا؟ گفتم بله همه هستند. من تهران بودم. زنگ زدیم به بچه ها که در کربلا حاضر باشند تا حاجی می آید. خودم هم رفتم. من نیم ساعت ...
روایت قتل غزل از زبان مادر شوهر و پدرش
همسر غزل ما را عصبی می کرد. برای سجاد پیام می داد من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. * دو مرتبه وعده داد که اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما را برمی گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم، اما غزل را بازنگرداند. * جمعه شب ...
عکس دیده نشده از قربانی جنایت اهواز و همسرش
کند و برایش عروسی می گیرد. گفته می شود عبدجمونگ از شما اخادی کرده است؟ پدر غزل: قبل از اینکه ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی می کرد، به سجاد می گفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من ...
حرف های تلخ پدرِ غزل از جزئیات قتل فجیع دختر اهوازی | پدر غزل رضایت می دهد؟
: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمی گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای ...
شوهرش غزل(مونا) بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود/عکس های رابطه دخترم با مرد غریبه شوهرش را عصبانی ...
طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی می کرد، به سجاد می گفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. پرداخت پول به عبد جمونگ این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود، دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر ...
پهلوانان در صف مردم
نام مهدی عراقی، شب های پنج شنبه در خانه ایشان روضه بود. یک بار که من هم در روضه حضور داشتم، آقای عراقی به من گفتند پهلوان کاری کردی کارستان، به پاریس می آیی. من هم یک کلام گفتم یا علی . شب که به خانه آمدم، پدر مرحومم من را صدا کرد و گفت حاج محمد آقا بیا دم در با تو کار دارند، اما نگفت چه کسی آمده، من با لباس راحتی رفتم و دیدم چند سرباز دم در ایستاده اند و فوراً دستبند را به دستم زدند و به من گفتندکشتی های شاه را به هم می ریزی. من را به کلانتری 12 بردند و از آنجا به باغشاه سابق رفتم و سه هفته آنجا بودم. بعد از آن مرا آزاد کردند. ...
عکس/ افشاگری همسر مهران غفوریان درمورد آشنایی و ازدواج شان!
همسر مهران غفوریان در اقدامی بی سابقه نحوه آشنایی، نامزدی و ازدواج شان را در پاسخ به سوال یک دنبال کننده لو داده است. وقت صبح- همسر مهران غفوریان گفته که آشنایی آن ها به ده سال قبل در یک فروشگاه بر می گردد. او گفته که مهران گوشی اش را به قصد زنگ زدن گرفته و به گوشی خودش زنگ زده است تا شماره اش را ثبت کند. او همچنین گفته که سه ماه بعد از این ماجرا دوست شده اند. دو سال بعد ...
استاد جامعة الزهرا(س) : فرزندآوری توحید مادر را تقویت می کند/ مسیر سلوک با نوزاد معصوم عجیب ترین و ...
بار هم ابراز پشیمانی نکردم. اسماعیلی که 46 سال سن دارد، اضافه می کند: برای داشتن فرزندانم از بیانات رهبری در فرزندآوری نیز درس گرفتم جالب است که برخی دوستان که متوجه می شدند، و خودشان سن کمتر و موقعیت بهتر برای فرزندآوری داشتند و بخاطر راحتی زیر بار مسؤلیت نمی رفتند، در عین حال نمی توانستند عذاب وجدان خود را پاسخ دهند، سریع می گفتند: حتماً ناخواسته بوده، درسته؟ و در جواب شأن با افتخار می ...
قتل غزل به روایت خانواده ی قاتل و مقتول
با یک مرد سوریه ای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد. از مادر سجاد سوال می کنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ می دهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم ...
هویت بخشی به زنان و دست یافتن به عزت مادرانه و کرامت انسانی مهمترین دستاورد انقلاب
گفتم اگر با دست چپ بنویسیم اعلامیه هایی که نوشته بودند متوجه می شوند که مال من است. برای اینکه ثابت کنم که نمی تونم بنویسم اسم طیبه را به ت نوشتم. گفت احمق درست بنویس تا صبح برای نوشتن چند خط کلی متلک گفتند. برخی به خودشان می گفتند این احمق اسمش را هم بلد نیست بنویسد. چکارش به این غلط ها شما این را دستگیر کردید! نفر دیگری گفت فتنه زیر سرهمیناست! باید کاملا مطمئن شویم. فردا قبل از ظهر ...
کمین زدیم و سلاح نیرو های شهربانی را به غنیمت گرفتیم!
مروری بر وقایع دوران اوج گیری انقلاب اسلامی در دیگر شهرها، می تواند گستره این حرکت فراگیر را عیان سازد. در مقال پی آمده، خاطرات روحانی مجاهد، زنده یاد حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی، از آن دوره در شهر ارومیه، مورد خوانش تحلیلی قرار گرفته است. مستندات این نوشتار، از کتاب خاطرات وی برگرفته شده است. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه مندان را مفید و مقبول آید. ...
تا 3 سال هویت واقعی همسرم را نمی دانستم | با چهار کودکم در زندان ساواک بودیم | خبر شهادت اندرزگو را از ...
و آینه رفت و نگاهی به سر و وضع خودش انداخت. با خنده نگاهی به او کردم و گفتم: حاج آقا! چه خوب است که این لباس رو بپوشید. نگاهی به من انداخت و با تبسمی زیبا پاسخ داد: نه خانم! این لباس زیبا و نو باید بماند برای روزی که حضرت امام(ره) با پیروزی وارد مملکت می شوند. آن روز این لباس را خواهم پوشید و به استقبال امام خواهیم رفت. آن روز از شما هم به عنوان همسر یک مبارز استقبال گرمی کرده و گوسفند جلو پای ت ...
روایت حاج محمود اکبرزاده از نقش هیئت های مشهد در سال های انقلاب
که چاپ کرده ای! کجا چاپ کردی؟ گفتم: تهران. کتاب فروشی اسلامیه. گفت: بنویس و امضا کن. تا آن روز امام (ره) را ندیده بودم سال 1342 امام (ره) را که دستگیر کردند، بعد از آزادی با پنجاه شصت نفر از فعالان و تأثیرگذاران مشهد مثل آیت ا... مروارید، آشیخ مجتبی قزوینی، میرزا محمد تقی نوغانی، پرویز خرسند و تقریبا همه بچه های روشن فکر و مذهبی به دیدن ایشان رفتیم. تا آن وقت، امام (ره) را از ...
واکنش علیرضا بیرانوند به بیانیه شدید پرسپولیس
ول کردم تا پرسپولیس پول کامل را بگیرد و. مطالبات برانکو را بدهد. اما مدیران پرسپولیس نامه زدند و گفتند که قرارداد شش بازی آخر او کسر شود. آن هم در حالی که خودشان گفتند بازی های آخر تشریفاتی است. * گفتم به جای شکایت بیایید توافق کنیم من با آقای رسول پناه صحبت کردم اگر یادتان باشد و الان سوال دارم: پرسپولیس این همه وقت داشته که برود در کمیته انضباطی شکایت کند و انواع شکایات را از ...
خاطره ای شنیدنی از اخلاص آیت الله صافی
دادم و سه روز بعد تلفنم زنگ خورد. پیش شماره قم بود. گفت: آقای عسکری؟ گفتم جانم! گفت حامد عسکری؟ گفتم بله خودم هستم، گفت از دفتر آیت ا... صافی گلپایگانی زنگ می زنم. گفتم در خدمتم امر بفرمایید. گفت گوشی با حضرت آیت ا... صحبت کنید. گفتم کی؟ گفت آیت ا...صافی دیگر. ناخودآگاه از جایم بلند شدم، سینه ام را صاف کردم. صدایی نحیف و نازک و مهربان گفت: الو سلام آقا جانم، صافی گلپایگانی هستم. صدای پمپاژ خون ...
عکس/اولین تصویر از پدر و عموی مونا حیدری
: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. پدر غزل می افزاید: دو مرتبه با وعده اینکه اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما برمی گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یکبار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی ...
روایت هوشنگ نهاوندی از آخرین دیدارهایش با شاه پیش از خروج او از کشور
جلوی کاخ ایستاده. اتفاقاً پرچم هم زده بودند هر دوتای شان. شاه مدتی با تأخیر مرا پذیرفت. خیلی خسته بود. گفتم قربان می دانم اعلی حضرت خسته هستید و حرف بنده را هم می دانید. من از روی صمیمیت آمدم با شما صحبت کنم. [از ایران] نروید. گفتند که اگر نروم کشتار می شود. گفتم که اگر هم تشریف ببرید باز هم کشتار می شود منتها ماها کشته می شویم. ولی اگر تشریف ببرید ارتش متلاشی می شود و اجازه بفرمایید که ...
روایت قتل غزل از زبان پدرش
بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند. پسرم به مرد سوری(همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکس های عروسی رو می فرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند. پسرم تهدید کرده بود غزل را می کشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از ...
بیرانوند: 20 میلیارد به خزانه پرسپولیس ریختم
بیرانوند 6 بازی آخر نبوده و باید از قراردادش کم بشود. خودشان به آنتورپ نامه زده بودند که ما قهرمان شده ایم بازی های آخرمان تشریفاتی است و حاضریم بیرانوند زودتر بیاید. چرا شما که مرا فرستادید، دوباره شکایت کرده اید؟ چطور برای این همه شکایت وقت داشتند؟ از زمانی که رسول پناه مدیرعامل پرسپولیس بود صحبت کردم. یک سوال دارم. پرسپولیس این همه وقت داشته و شکایت کرده است. وقتی شکایت ...
انتقاد تند بیرانوند از باشگاه پرسپولیس: با پول من کل پول برانکو را دادند
هیچ کسی ترس ندارم. آقای صدری چند بار به شما گفتم که از صندلی خود می ترسید؟ گفتم مشکل ما مدیران ترسو هستند چون نمی دانند در آینده چه اتفاقی برای شما میفتد. ملی پوش فوتبال کشورمان تصریح کرد: همین بازیکنان تاجیکستانی که باشگاه گرفته، خودم به فدراسیون اجازه دادم تا این قرارداد ها ثبت شود. بعد از آن باز هم به علی عطایی معاون مالی باشگاه زنگ زدم. بالای 20 خط نوشتم و از او التماس کردم. آقای رضا درویش من چند بار با شما صحبت کردم که پولم را بریزید؟ بازیکنانی در تیم ها اعتصاب می کنند و نمی روند سر تمرین اما من 2 راه داشتم که یا التماس کنم یا شکایت کنم. ...
ویژه برنامه بانوی انقلاب برگزار شد
در آن شرایط بسیار ناب و کمیاب بود آن هم از فردی که دکتر بود و تحصیلات عالیه دانشگاهی داشت. یک روز یکی از نگهبانان زندان به من گفت که همسر شما مدام نگران حجاب شما است و من به او گفتم که شما همواره حجابتان را حفظ کردید. این هم از روی تعصب نبود بلکه به دلیل میزان علاقه ایشان به خدا و رعایت فرامین آن برای نزدیکانش بود. ایشان به قدری خودساخته بودند که مثال زدنی بود. سلیحی عنوان کرد: ایشان ...
برای جنایت، تیتر زدند: عشق کور !
بیچاره رو تو 12سالگی به کودک همسری دادن، تو کودکی بچه دار شده، کتک خورده، تاجایی که جونش به لبش رسیده بچه اشو گذاشته فرار کرده، بعد سرشو بریدن، {.....} اصلاح طلب تیتر میزنه عشق ! * فقط یک اصلاح طلب میتونه از یک جنایت هولناک یک سوژه ادبی-عشقی دربیاره. در ادامه همان تحمل پذیر کردن ظلم و شر. * خبرگزاری فارس با پدر و مادر منا حیدری دختر کشته شده اهوازی گفتگو کرده، مصاحبه هایی که در متن آنها ...
زوایای جدید از قتل زن اهوازی؛ خانواده "سجاد و غزل" مُهر سکوت را شکستند
برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی می کرد، به سجاد می گفت: یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند. پدر مقتول مدعی است حتی برای بازگرداندن دخترش دو مرتبه مبالغ 150 میلیون و 16 میلیون به مرد سوری پول پرداخت کرده ...
در دوران پهلوی زن بودن را تحقیر می کردند
کتاب ها نیستم؛ اما آن ها گفتند که شما باید با ما به کرمان بیایید، من به آن ها گفتم که باید به خانواده اطلاع بدهم، اما آن ها توجهی نکردند و تاکید داشتند که شما باید همین الان حرکت کنید. مقبلی اذعان کرد: آن ها که رفتند، راه افتادم به سمت روستا های اطراف تا شاید یک آشنایی پیدا شود و مرا همراهی کند، راننده یک جیپ به دنبالم آمد و گفت؛ ای بنده خدا با خودت چه می اندیشی! تو در گیر مسائل سیاسی شده ...