نزاع وحشتناک در کودکی تا آدمکشی در جوانی!
سایر منابع:
سایر خبرها
دفترچه یادداشت راز سرقت ها را بر ملا کرد
برقرار بود خارج شدم. همان لحظه سه مرد نقابدار که سوار دو موتورسیکلت بودند از راه رسیدند و راهم را سد کردند. آن ها با تهدید چاقو و قمه گوشی تلفن همراه و موتورسیکلتم را سرقت کرده و فرار کردند. با مطرح شدن شکایت و از آنجا که موتورسیکلت مجهز به رد یاب بود مأموران موفق شدند چند ساعت بعد مخفیگاه متهمان را که خانه ای در حاشیه شهر بود شناسایی کنند. بررسی ها نشان داد سه مرد و یک زن که همگی از مجرمان سابقه دار ...
انتقاد تند منصوریان از مجیدی: آقا پسر خوش تیپ! دوران قهرمانی ها می گذرد/ این ره که می روی به ترکستان است!
. آقا پسر گل! شما توانستی ما را ببری و مسئله ای نیست، اما از کنار خرمگاه و کاظمی رد شدی، ژست همیشگی خود را می گیری و یک دوربین با خودت می بری و یک نفر کُت تو را نگه می دارد. سرمربی صنعت نفت با بیان اینکه هیچکس در آینده، نسل سال 1390 و 1400 را به یاد نمی آورد، خاطرنشان کرد: به یک بچه می گویم من در سال 74 اولین مرد سال تاریخ باشگاه استقلال بودم، می گوید من شش روز قبل از آن تازه متولد شدم! به ...
نقشه عجیب مرد جوان برای ازدواج مجدد با همسر سابق اش
توضیح داد: به دلیل اخلاق بد شوهرم حدود 5ماه پیش از او جدا شدم. ساعتی قبل از محل کارم بیرون آمده بودم که او سد راهم شد. با مشت و لگد به سر و صورتم کوبید و با تهدید مرا سوار ماشین کرد و به خانه اش برد. او دست و پای مرا بست و در اتاقی حبسم کرد و با تهیه فیلمی، تهدید کرد که اگر باردیگر با او ازدواج نکنم آبرویم را می برد. بعد با دست و پای بسته مرا سوار ماشین کرد که به خانه ام برویم و مدارکم را برای ...
اعتراف باتیستوتا درباره فیورنتینا
به گزارش خبرگزاری برنا؛ گابریل باتیستوتا، اسطوره آرژانتینی باشگاه فیورنتینا در حاشیه مراسم مربوط به بازسازی استادیوم آرتمیو فرانکی جدید برای فلورانسی ها گفته: اولین تاثیری که از شهر فلورانس گرفتم بد بود. از آرژانتین آمدم که آن جا خانه های نوساز وجود دارد. اگر خانه ای کهنه شود به سرعت آن را تخریب می کنند. در جنوب فلورانس از همسرم پرسیدم به کجا آمده ایم؟ او در ادامه گفت: بعد از یک هفته ...
از کشف جنازه مرد جوان بین دیوار تا زن صیغه ای اولین مظنون قتل مدیر شرکت
اینکه روز حادثه ماشین سرقت کردم. آن روز بعد از کشیدن مواد در حال خودم نبودم که تصمیم گرفتم این بار یک خودرو سرقت کنم. برای انجام نقشه کنار خیابان ایستادم تا اینکه خودروی پراید جلوی پایم ایستاد و سوار شدم. وی افزود: در صندلی عقب نشسته بودم و راننده مشغول رانندگی بود. در مسیر به خیابان خلوتی رسیدیم. همان جا وقتی فرصت را مناسب دیدم، راننده را تهدید کردم که توقف کند و از ماشین پیاده شود. او ...
روایت رزمنده خراسانی از دیده بانی در شرایط سخت عملیات بدر
بعثی ها، پیش رفتنه بودند. من اولین دیده بانی بودم که وارد منطقه عملیاتی شدم. یک کمکی بیشتر نداشتم. نامش برادر خالقی بود. اول صبح بود که با یک قایق به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم. یک ساعت بعد در جاده خندق پیاده شدیم. با برادر خالقی به طرف نقطه درگیری حرکت کردیم. هنوز حدود پانصد متری به خطِّ مقدّم مانده بود. صدای بسیار شدید درگیری از خطِّ مقدّم به گوش می رسید. آن قدر درگیری ...
مادربزرگ ها زود اعتماد می کنند
. بقیه را هم خرج زندگی می کردم. پول پیش خانه ام را در تهران دادم. از سابقه های قبلی بگو؟ به جرم سرقت لوازم منزل و کلاهبرداری دستگیر شده و چند سالی را در زندان بودم. متاهلی؟ خیر. وقتی برای بار دوم دستگیر شدم همسرم طلاق گرفت. نمی خواهی توبه کنی؟ دلم می خواهد اما وقتی برخی ها اینقدر ساده اند که می توانی راحت پول در بیاوری، آدم وسوسه می شود کار خلاف کند. پس پشیمان نیستی؟ چرا وقتی با برخی از این زنان سالخورده روبه رو شدم فهمیدم طلاها دست به دست به اینها رسیده است و من با سرقتم خاطرات آنها را نابود کرده ام و دلم سوخت. ...
یک بازنشسته همه فن حریف !
نوشته اید. درباره این هنرتان برایمان بگویید. در همان سال هایی که علاقه مندی به هنرهای مختلف مرا به نشاط عالی رسانده بود علاقه مند بودم که به خوش نویسی بپردازم. به انجمن خوشنویسان مراجعه کردم و با تعالیم استاد بزرگوارم جناب آقای میرسید علی ظهیرالاسلام به خوشنویسی پرداختم و بعد از چند دوره زیر نظر تعالیم استاد گرامیم جناب آقای غلامرضا وکیلی تا پایان ادوار مختلف خوشنویسی را ادامه دادم و ...
اوضاع وخیم رضا رویگری خون به دل می کند | رضا رویگری بدتر از همیشه
آور است؛ طوری که به این نتیجه رسیده ام انگار فقط یاد گرفته ایم به راحتی همه را قضاوت کنیم. حتی خودم را می گویم. خیلی ظاهری و با معیارهای خودمان همه چیز را می سنجیم و حکم می دهیم. آقای رویگری اصلا چطور شد که این اتفاق برای شما افتاد؟ رضا: یک شب به شدت دچار فشار عصبی شدم. البته قبلش نیز دچار بیماری قلبی شده بودم. کنسرتی داشتم که بعد از اجرای آن دیدم نفس نفس می زنم. خودم را به ...
چه کسی سر آ کلاه گذاشت؟
درباره نخستین روز کارش در یکی از مدارس قزوین این طور می گوید: روز اول کارم دلشوره داشتم و نمی دانستم چه باید بکنم. رفتم سر کلاس و بچه ها را تماشا کردم. نمی دانم خدا چه نیرویی به من داد که با دیدن معصومیتی که در نگاه بچه ها موج می زد به کارم بسیار علاقه مند شدم. از آنجایی که کارآموزی نکرده بودم و روش تدریس نمی دانستم با خودم گفتم بهتر است از قصه گفتن شروع کنم. بالاخره اینها بچه اند و از قصه خوششان ...
500 میلیون تومان سرقت زنان جیب بر در بازار
به گزارش تازه نیوز، رسیدگی به پرونده دزدی در بازار شهر ری از 29 مهرامسال در حالی آغاز شد که فردی با شکایت به پلیس مدعی بود مورد سرقت از سوی جیب برها قرار گرفته است. پس از آن پرونده برای تحقیقات و شناسایی عامل یا عاملان سرقت به پایگاه نهم پلیس آگاهی پایتخت فرستاده شد. مالباخته در توضیح ماجرا به مأموران آگاهی گفت: در بازار شهرری درحال خرید بودم که متوجه شدم کارت عابربانکم سرقت شده و دقایقی بعد هم ...
ماجرای بازگشت مرتضی عقیلی به ایران پس از 43 سال! + عکس
دهم اما تجربه های موفقیت آمیزی نبود و به لحاظ روحی افسرده شدم و مدام در خانه بودم و بیشتر اوقات گریه می کردم. پدر و مادرم را زمانی که در غربت بودم از دست دادم و به لحاظ روحی شرایط خوبی نداشتم. تنهایی در خیابان قدم می زدم و برای شان اشک می ریختم. در مقطعی از زمان، شب ها تب و لرز می کردم و به مرور رنجور و رنگ پریده شدم. در مراجعه به پزشک به من گفته شد که مبتلا به سل شده ام و همه اطرافیانم باید ...
پورانفر برکنار شد / معاونت پشتیبانی، توسعه مدیریت و منابع دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
استان بودم، در سال 1373 دیپلم تجربی را از دبیرستان نمونه علامه طباطبائی گچساران گرفتم و در کنکور سراسری همان سال در رشته پزشکی دانشکده پزشکی فسا قبول شدم و تحصیلات پزشکی عمومی را در دانشگاه های علوم پزشکی شیراز، فسا و یاسوج سپری کردم و در سال 1380 فارغ التحصیل شدم. در دوران دانشجویی عضو اصلی شورای مرکزی بسیج دانشجویی دانشگاه و مسئول ستاد امر به معروف و نهی از منکر بسیج دانشجویی بودم. خدمت مقدس ...
مجید قیصری: جنگ نمی رفتم، نویسنده نمی شدم
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روابط عمومی حوزه هنری، دومین نشست تخصصی مهمان برای دیدار با چهره های ماندگار داستان ایرانی توسط مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری با حضور مجید قیصری و علی اصغر عزتی پاک در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد. مجید قیصری در دومین نشست مهمان درباره چشم اندازش نسبت به ادبیات گفت: تا بعد از جنگ، شاید تعدادی محدود داستان خوانده بودم. سال 66 دانشگاه قبول شدم ...
ربودن همسر سابق برای ازدواج دوباره
و راننده هم بازداشت شد. زن 40 ساله بعد از بهبود حالش در تحقیقات گفت: این مرد شوهر سابقم بود. بعد از سه سال زندگی مشترک به دلیلی شکاکی و ضرب و جرح از او جدا شدم. دیروز در حال پارک خودرو در خیابان بودم که او خودرویش را کنار خودروی من پارک کرد و خواست سوار ماشینش شوم که قبول نکردم. به زور مرا داخل خودرو انداخت و ربود. خواستم مقاومت کنم که کتکم زد و بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، در خانه ای ...
زن صیغه ای اولین مظنون قتل مدیر شرکت خصوصی
در خانه ای در شمال تهران زندگی می کرد تا اینکه چند روز قبل شنیدم با منشی شرکت خودش به صورت موقت ازدواج کرده است. من مخالف این تصمیم او بودم اما پسرم اهمیتی به نصیحت های من نداده بود. با این حال دیگر حرفی به او نزدم تا اینکه اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد. پسرم حالش بد و در بیمارستان بستری شد و وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتم راهی بیمارستان شدم اما او حالش اصلا خوب نبود. هوشیاری اش را از دست داده و ...
سرقت مرد معتاد به خون کشیده شد
در توضیح ماجرا گفت: سال ها گرفتار اعتیاد بودم و شغل مناسبی نداشتم. گذران زندگی برایم سخت بود، به همین دلیل به فکر سرقت افتادم و چند بار موبایل قاپی کردم. من دزد بزرگ نبودم و دله دزدی می کردم. تا اینکه روز حادثه ماشین سرقت کردم. آن روز بعد از کشیدن مواد د ر حال خودم نبودم که تصمیم گرفتم این بار یک خودرو سرقت کنم. برای انجام نقشه کنار خیابان ایستادم تا اینکه خودروی پراید جلوی پایم ایستاد و سوار شدم ...
چه کسانی از قتل نخست وزیر سود بردند؟
وزیری در دوران محمد مصدق روایتی متفاوت از این ترور دارد: آنچه برایم مسلم است شاه از ترور او بدش نیامد چرا که رزم آرا قصد کودتا علیه شاه را داشت. البته به تحقیق این برای خود من هم مثل روز روشن است که رزم آرا چنین برنامه ای داشت. آن روزها دکتر مظفر بقایی در مجلس متحصن شده بود و شروع به مبارزه شدید علیه رزم آرا کرده بود. بعد از ترور رزم آرا روزی در خانه بقایی نشسته بودیم.من آن موقع با بقایی ...
زن19ساله: مادر شوهرم به من مشکوک شده است
پیشنهاد شد اما تنبلی، سهل انگاری و بی مسئولیتی های همسرم موجب شد تا کارفرما ما را از آن جا اخراج کند این درحالی بود که من باردار شده بودم اما محمدولی از شنیدن خبر بارداری من نه تنها خوشحال نشد بلکه سرزنشم کرد که با این خرج و مخارج سنگین چگونه باید نوزادی را بزرگ کنیم! خلاصه زمانی دوباره به منزل مادرشوهرم بازگشتیم که این بار با تهمت های زشت و ناروا روبه رو شدم . مادرشوهرم که به هر طریقی سعی می کرد ...
کشف اجساد پدر و فرزند در منزل شخصی!
، سرقت و خلافکاری، به عقده های فروخورده ام از دوران کودکی بازمی گردد که پس از جدایی پدر و مادرم، به فردی سرکش تبدیل شدم و به هر بهانه ای کتک می خوردم تا این که ... بیشتر بخوانید گروگانگیری ناکام به خاطر 1700 دلار اختلاف مالی مرد میانسال با زندانبانش در افغانستان، باعث شد تا او نقشه گروگانگیری و انتقام از وی را در تهران طراحی کند. بیشتر بخوانید توصیه پلیسی: ...
سرانجام قاتل بوکسور مشخص شد؛ به خاطر یک سیلی عمه ام را کشتم
را پسری پولدار معرفی کردم و برای اینکه به آن دختر ثابت کنم وضع مالی خوبی دارم، خودروهای مدل بالا کرایه می کردم و سر قرار با او می رفتم؛ اما بالاخره دستم رو شد و آن دختر مرا به خاطر وضع مالی بدم رها کرد. بعد از این اتفاق آن قدر حالم بد بود که حتی قرص روانگردان مصرف کردم. شب قبل از جنایت به خانه عمه ام رفتم. فردای آن روز از سر عصبانیت به عمو و پدربزرگم ناسزا گفتم. چون اگر پدربزرگم حق پدرم را داده ...
درخواست قصاص برای سارق قاتل
دختر بودند یک به یک در جایگاه ایستادند و در حالی که به شدت اشک می ریختند، گفتند با قتل پدرشان زندگی برای آن ها سخت شده است و لحظات تلخی دارند. آن ها برای متهم درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: سال ها گرفتار اعتیاد بودم و شغل مناسبی نداشتم. گذران زندگی برایم سخت بود به همین دلیل به فکر سرقت افتادم و چند بار موبایل قاپی کردم. روز حادثه بعد از کشیدن مواد در ...
شوهرم حتی به بهانه خروپف کردن هم مرا می زند!
سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: 22 ساله بودم که به صورت تلفنی با جوانی اهل ایلام آشنا شدم . او به من قول ازدواج داده بود و من هم منتظر بودم تا روزی به خواستگاری ام بیاید . این ارتباط پنج سال طول کشید و من به همه خواستگارانم جواب رد دادم ولی او هیچ گاه به سراغم نیامد و این در حالی بود که مدام مورد سرزنش خانواده ام قرار داشتم ولی کاری از دستم برنمی آمد. در همین زمان پدر و مادرم ...
قتل پسری که بعد از ارتباط جنسی، ازدواج با دختر را بی خیال شد
خرید کردم البته برای خرید آن خیلی تلاش کردم چون تهیه اش برایم سخت بود و خیلی زمان برد تا بتوانم سیانور پیدا کنم. کسی که می خواست آن را به من بدهد دو میلیون تومان پول می خواست هر طوری بود پول را جور کردم و بعد با فرید در یک ویلا قرار ملاقات گذاشتم در یک فرصت مناسب مقداری از سم را داخل لیوان نوشیدنی اش ریختم وقتی آن را خورد بیهوش شد. همان جا منتظر ماندم تا از مرگش مطمئن شوم بعد از آنجا فرار کردم. ...
از سفر به ایران برای انتقام گیری تا قتل مرد کارتن خواب
شد و آن دختر مرا به خاطر وضع مالی بد رها کرد. بعد از این اتفاق آن قدر حالم بد بود که حتی قرص روانگردان مصرف کردم. شب قبل از جنایت به خانه عمه ام رفتم. فردای آن روز از سر عصبانیت به عمو و پدربزرگم ناسزا گفتم. چون اگر پدربزرگم حق پدرم را داده بود، من به خاطر بی پولی از سوی دختر مورد علاقه ام طرد نمی شدم و در زندگی شکست نمی خوردم. عمه ام وقتی دید من دارم به پدر و برادرش بدوبیراه می گویم ...
با " کاپیتان" از چیذر تا سوریه
؛ اما پیام امام که در سال 56 به گوشم رسید؛ و بعد هم خاطرم هست یک روز که در کنار کاخ نیاوران مسابقه فوتبال بود، آنجا شنیدم که جوان ترها که سن بالاتری نسبت به ما داشتند، با صدای بلند می گفتند: برای سلامتی امام خمینی صلوات! یک سری دم کاخ آمدند و سر و صدا که بگویید و نگویید، من تازه آن زمان بود که متوجه شدم که امام خمینی معمار انقلاب چه کسی است. فاش نیوز: آن زمان چند ساله بودید؟ - 17 ...
قیمت خودرو
: چند سال قبل در کشور افغانستان به جرم سرقت به زندان می افتد و پدر پسر ربوده شده هم زندانبان او بوده است. بشیر مدعی بود که وضع مالی خوبی داشته و زمان دستگیری هم مقدار زیادی دلار همراه داشته است که به صورت امانت به زندانبان می دهد تا وقتی آزاد شد پس بگیرد. بشیر می گفت وقتی از زندان آزاد شدم او پول مرا نداد تا اینکه فهمیدم بعد از حمله طالبان همراه خانواده اش به ایران آمده است . ...
علیِ من رفت و دیگر برنگشت
مانند گل سرخ و بسیار زیبا شده بود به قدری که با خود فکر می کردم ماه شب چهارده مقابل من قرار دارد. خیلی تلاش کردم اما چون جمعیت زیاد بود، نتوانستم نزدیک او شوم. مادر شهید کرد نورایی عنوان کرد: اتوبوس آمد و کاروان بسیجیان سوار شدند. داشتم با خود فکر می کردم که خدایا چرا نشد فرزندم را ببینم؟ که ناگهان صدای آشنایی مرا صدا زد: ننه، ننه بیا، ننه خوشحال شدم، به سمت علی رفتم. او داخل اتوبوس و من بیرون بودم، روبوسی و از یکدیگر خداحافظی کردیم. اتوبوس حرکت کرد و علی من رفت و دیگر برنگشت و این آخرین دیدار من با پسر نوجوانم بود. انتهای پیام/ ...
تیر پشت ترکش؛ روایت جانبازی که مجروحیت مانع خدمتش نشد
گفتم که می خواهم تسویه حساب کنم و برگردم اجازه نداد، اما یک ماه بعد باز زخمی شدم و به همین بهانه جهت سرکشی به شهرستان آمدم که در همین حین که شهرستان بودم، لشکر فجر نامه زده بود که حاج آقا باقری را به اینجا اعزام کنید و از تیر 66 تا 15 اسفند 1367 در آنجا حضور داشتم. تیر و بمب هم به من علاقه پیدا کرده بودند! این جانباز بیان کرد: اولین روز عید همان سال از ناحیه دو تا پا ترکش ...
داستان تلخ دختر 15 ساله در کلانتری
دختر 15 ساله در حالی که بیان می کرد نگذارید من قربانی طلاق پدر و مادرم باشم، گفت: از روزی که دست راست و چپم را شناختم همواره شاهد درگیری و مشاجره های لفظی بین پدر و مادرم بودم. آن ها مدام در جنگ و جدل بودند و من هم این صحنه های تلخ را نظاره می کردم تا جایی که هیچ گاه لذتی از دوران کودکی و نوجوانی نبردم البته از نظر اقتصادی مشکل مالی نداشتیم و پدر و مادرم احتیاجات ضروری مرا برآورده می کردند ولی از ...