شهید حاجی زاده با شلیک دقیق تک تیرانداز داعشی را شکار کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
اصغرِ حاج قاسم که بود؟ | آقای اصغر خجالت بکش، من رو می ترسونی به خاطر دو تا گلوله | روس ها و سوری ها ...
...> پیکر مطهرش توسط تروریست های احرارالشام (جبهه النصره) ربوده شد و نهایتاً پیکر بی سر و دستش بعد از چندین روز با دو اسیر جبهه النصره مبادله شد. پیکر شهید پاشاپور ابتدا دور ضریح حضرت زینب(س) به طواف درآمد و 5 اسفند 1398 همزمان با اولین شب از ماه رجب به معراج شهدا در تهران آمد و فردای آن روز در حرم مطهر رضوی تشییع و طواف داده شد و دوباره به معراج شهدا در تهران بازگشت. به دلیل نبودن سر ...
رمضان نبرد تن و تانک در اوج گرمای تیر ماه بود
می آمد. فعالیت عراقی ها در منطقه خیلی زیاد بود. دشمن میان ما نفوذی داشت و می دانست می خواهیم عملیات کنیم. چون دشمن می دانست ما شب تا صبح مرد میدان جنگ هستیم، می خواست شب را از ما بگیرد. برای اولین بار میدان مینی جلوی خودمان می دیدیم که بیش از میدان مین ورودی خرمشهر بود. بچه های شناسایی هم منطقه را شناسایی می کردند. منطقه عملیاتی آماده شده بود و رزمندگان آموزش های لازم را قبل عملیات دیده بودند ...
خانواده جانبازان سمبل ایثار و اسوه صبر و مقاومت هستند
...> افزود: در طول هشت سال دفاع مقدس به دلیل ایستادگی و مردانگی جانبازان، شهدا و رزمندگان در مقابل دشمن پیروز شدیم و یک مقطع خوب و درخشان در تاریخ کشور ثبت شد و شما اجازه ندادید که یک وجب از خاک کشور به دست دشمن داده شود. وی با بیان اینکه جانبازان سند افتخار برای کشور هستند و آیندگان به رشادت و بزرگواری آنها افتخار خواهند کرد، اظهارداشت: خانواده جانبازان با صبر، بزرگواری، بزرگ منشی به جانبازان و ...
وقتی باران آمد
مریم عرفانیان عملیات مسلم بن عقیل با رمز مبارک یا اباالفضل العباس (علیه السلام) شروع شده بود. همراه صدوبیست نفر از رزمنده ها برای پشتیبانی به طرف دشمن حرکت کردیم. هنوز ساعتی نگذشته بود که از گردان عقب ماندیم. به هر طرف که نگاه می کردیم خار بود و خاشاک! چشم صدوبیست نفر نیرو به من که مسئول گروهان بودم، دوخته شده بود. کاری هم از من ساخته نبود. با دلی شکسته و چشمانی خیس، رویم را به طرف حرم ...
رزمنده ای که وسط معرکه شعر طاغوتی خواند تا شهید نشود!
. توی عملیات کربلای یک بودند. در منطقه قلاویزان. آتش دشمن خیلی سنگین و نفس گیر بود. اصغر و چهار پنج نفر از بچه ها سوار جیپ شدند. باران کاتیوشا و خمپاره سرشان می ریخت. هر لحظه ممکن بود آتش هر کدام از آنها، جیپ را شعله ور کند. اصغر پشت فرمان نشسته بود. گازش را گرفت تا زخمی ها و جنازه ها را زودتر به عقب برساند. تیر و ترکش ها از میلی متری شان رد می شدند. عراق سانت به سانت را می زد. معجزه بود ...
احمد علی رضایی: من از نسل یاران امام خمینی (ره) هستم
شهرها کردند. در آن روز هواپیمای جنگی را برای نخستین بار به چشم دیدیم، بمبی که بر سر آن کارخانه فرود آمد، انفجاری که به وقوع پیوست و شعله های آن انفجار که تا آسمان زبانه کشید. چه زمانی به جبهه اعزام شدید؟ با شروع جنگ تمام هم وغم ما حضور در جبهه شده بود، در خردادماه سال 1360 برای نخستین بار به منطقه اعزام شدم. در آن زمان یک گروه 45 نفره بودیم که از مبارکه با ژ-سه های بدون مه ...
از اسارت تا وکالت؛ روایت آزاده ای که هم بند حجت الاسلام ابوترابی فرد بود
خبرگزاری فارس اصفهان، عاطفه علیان ؛ 45 روز از فتح خرمشهر گذشته بود؛ 17 روز سختی در منطقه شلمچه داشتیم؛ برای اولین بار بود که به خاک عراق می رفتیم؛ هوا داغ و لحظه ها آبستن اتفاقات تلخ بود؛ دشمن از 3 ضلع همزمان حمله کرده بود؛ ورودی شلمچه منطقه ای نام داشت به اسم پنج ضلعی؛ گردان 106 امام حسین(ع) به این منطقه رسید؛ بچه های گردان به پشت کانال ماهی رسیده بودند. من فرمانده گروهان بودم و سرستون حرکت می ...
درخواست اشد مجازات برای جمشید شارمهد
بودم و بعد از سپری کردن کما 28 روز در بیمارستان بستری شدم. همچنین در 4 ماه اخیر 3 بار به اتاق عمل رفتم و سه بار در بیمارستان بستری شده ام . متاسفانه به دلیل این انفجار امثال من و بسیاری از خانواده ها مجروح شدند و 14نفر نیز شهید شدند. قاضی صلواتی از جانباز شیروانی خواست که در جایگاه حاضر شود. جانباز شیروانی در ادامه گفت: سرم ترکش خورده و زانو هایم آسیب دیده است. از دادگاه اشد ...
اشد مجازات برای شارمهد؛ خواسته خانواده های جانباختگان حادثه تروریستی شیراز
توضیحاتی درباره صحنه حادثه دهد. بنیانی گفت: هشت صبح بود که به حسینیه شیراز وارد شدم و نزدیک محل بمب گذاری بودم. در ادامه مناجات و سینه زنی در حسینیه شروع شد و مشغول به عزاداری بودم که انفجار شدیدی رخ داد. وی تاکید کرد: همان روز به بیمارستان منتقل شدم البته شرایط به نحوی بود که 14 اتاق عمل بیمارستان پر شده از مجروحان بود. سه روز در کما بودم و بعد از سپری کردن کما 28 روز در ...
رزمنده ای که در اسارت حسرت آخ گفتن را به دل عراقی ها گذاشت
خوشنام و پهلوانان نیز به این جمع پیوستند و هنرمندان هم آمدند تا راوی رشادت مردان این دیار باشند. امام (ره) درس آزادگی داد هر سه ماه یکبار، جانبازان 70 درصد منطقه و بچه های هیئت جانبازان عشاق العباس(ع) با دعوت شهردار منطقه دورهم جمع می شوند و هر بار این جمع همیشگی میزبان گروهی از افتخارآفرینان این مرز و بوم هستند. مطابق معمول مصطفی باغبان که در دوران دفاع مقدس فرمانده گردان شهادت ...
سخنی با فرزند یک جانباز ارتشی به پدرت افتخار کن!
...> همین الان اگر سرفه های پدر را می بینی، نتیجه ایستادگی او در مقابل دشمن است که می خواست با بمباران شیمیایی ما را به زانو درآورد. خیلی از همرزمان پدر قهرمانت در کنارش یا شهید شدند و یا اکنون در کنارش هستند البته با سینه های خردلی و دست و پاهای قطع شده و چشم و گوش های بدون دید و بدون شنوایی. آری! عزیز دل عمو. ارتش قهرمان در طول سال های دفاع مقدس و بعد از آن افتخارات زیادی ...
کتاب گویای موقعیت ننه منتشر شد
به گزارش ایران اکونومیست، رمضانعلی کاوسی جانباز قطع نخاع و نویسنده ی فعال در حوزه ی دفاع مقدس است. وی آثاری همچون تیغ های گل رز ، پرواز با بال شکسته کُفیشه ، راز نهان ، سهم من از عاشقی و بامداد روز شانزدهم را در کارنامه ی خود دارد. او در جدیدترین اثر خود به نام موقعیت ننه خاطرات رزمندگان اصفهانی را از زاویه دیگری روایت کرده است. نویسنده ی کتاب موقعیت ننه از نحوه ی گردآوری خاطرات موجود ...
تک چرخ از پیست به خط مقدم
به سال های ابتدایی جنگ و شکل گیری خطوط دفاعی ایران دربرابر عراق به صورت منسجم اشاره کند وجود ندارد. کتاب موتورسوار چمران اثر تاریخی نیست، یک خاطرات شفاهی هم نیست بلکه در این اثر به نحوه شکل گیری اولین اعزام های تاریخ دفاع مقدس پرداخته شده است و پژوهشگران می توانند به محتوای آن در این کتاب استناد کنند. هرکس تاریخ سال اول جنگ را نداند یا بخواهد از شکل گیری ستاد جنگ های نامنظم اطلاعاتی مستند به دست ...
تشییع پیکر جانباز غلامعلی رشیدی ملکی برگزار شد
ه گزارش خبرنگار پایگاه خبری اخبار ملکان به نقل از دفاع پرس، مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر غلامعلی رشیدی ملکی جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس، امروز (دوشنبه) با حضور گسترده خانواده های شهدا، رزمندگان، کارکنان نیرو های مسلح و عموم مردم در شهر ملکان برگزار شد. وی که از همرزمان امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل کنونی ارتش بود، مدت 90 ماه در جبهه های غرب و جنوب به مقابله با گروهک های ...
جانباز شهید بهرام محمد نژاد، سرباز واقعی ولایت بود
سردار علیرضا حیدرنیا، در آئین وداع با پیکر سرتیپ دوم پاسدار بهرام محمد نژاد، جانباز 92 درصد جنگ تحمیلی که در صبحگاه سپاه این استان برگزار شد، گفت: تنها کسانی که در روز قیامت بدون واسطه خداوند متعال را ملاقات می کنند شهدا هستند زیرا آن ها بالاترین سرمایه خود را که جان عزیزشان بود، فدا کردند و خداوند این شهدا را بدون واسطه به پیش خود فرا می خواند. وی با اشاره به اینکه شهدا عاشورا را در ...
یادکردی از طلبه شهیدی که 22 سال میهمان خاک شلمچه بود/دست از پیروی امام و رهبر برندارید
شهدای ایران :استان قزوین مهد علم و ادب و همواره از صدر اسلام تاکنون شهدای بسیاری را تقدیم نموده است که تاریخ خونبار شیعه گواهی صادقی بر آن می باشد و در مقطع حساس و تاریخی 8 سال دفاع مقدس نیز حوزه علمیه قزوین مانند سایر حوزه های علمیه سراسر کشور طلاب و روحانیون زیادی را در قالب مبلّغ و رزمی به سراسر جبهه های نبرد اعزام کرد تا در کنار سراسر رزمندگان و با نثار خون خود تداوم بخش راه سرخ و ماندگار ...
قتلگاه گوهرشاد، نمادی از غیرت دینی
، آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند. در عرض چند ساعت، کشتار بی رحمانه و عظیمی صورت گرفت و داخل و بیرون مسجد از اجساد کشته شدگان و زخمی ها پر شد و آسیب هایی نیز به مسجد وارد شد و حرمت حرم رضوی نیز شکسته شد. قبل از دمیدن سپیده روز یکشنبه 22 تیر 1314ش مقاومت متحصنان و معترضان شکسته شد و قیام مسجد گوهرشاد سرکوب شد. بسیاری از کشته شدگان و حتی برخی مجروحان را در گودالی که به همین منظور کنده بودند، انداختند. مرور این وقایع دردناک و در عین حال حماسی باعث تنبه و بیداری ما در دفاع از ارزش های دینی می شود. انتهای پیام/ ...
مادر شهید: دعا می کردم همه پسرانم شهید شوند!
خوب پسرهایی بزرگ کردی مامان، خوب پسری بزرگ کردی! **: خودش را می گفت؟ مادر شهید: بله، خودش را می گفت. می گفت خوب پسری بزرگ کردی! گل کاشتی مامان! خوب پسری بزرگ کردی. این را هم باز برگردم عقب، این را داشتم برایتان می گفتم یک پرانتز به قول قدیمی ها فلش بک به عقب برگردیم. زمانی که جنگ بود من با بچه ها می رفتم معراج شهدا، شهدا را می دیدم، بعد می رفتم بچه ها را می گذاشتم ...
شیرمرد عملیات آزادسازی شهر نبل و الزهرا(س) را بیشتر بشناسیم
بازنمی گردد، یا شهید می شود یا زخمی و یا اسیر. او با چهره شاداب و در حالی که لبخند همیشگی اش را به لب داشت به جلو رفت و با تیراندازی به سمت دشمن نظر آن ها را به خودش جلب می کرد تا اینکه بچه ها موفق شدند به عقب برگردند. - روز جمعه، ساعت 2 بعد از ظهر بود. هنوز مدتی از شهادت محمد مسرور نگذشته بود و ما همگی ناراحت بودیم. خود من هم تیر به پایم خورده بود و توان راه رفتن نداشتم. سید فخرالدین به ...
حاج احمد می دانست چه کسی شهید می شود
همرزمان سردار رشید اسلام شهید حاج احمد کاظمی از رشادت ها و جلوداری او در عملیات های مختلف دوران دفاع مقدس گفتند. به مناسبت سالروز شهادت حاج احمد کاظمی و همراهانش در سانحه سقوط هواپیما (19 دی 1384 همزمان با روز عرفه همان سال) به مرور خاطرات برخی همرزمان شهید کاظمی، پرداختیم که در ادامه می خوانید. حمید آزادگان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، درباره شهید احمد کاظمی اظهار داشت ...
حاجی اجر جانبازی و شهادت در دفاع از حرم را توأمان برد
گرم کارش می شد. تا دو سال نمی دانستیم ایشان شیمیایی شده است. نهایتاً سال 98 که برای چند نفر دیگر از همرزمان پدرم این مشکلات پیش آمد، دکتر ها با آزمایش هایی که انجام دادند تشخیص مجروحیت شیمیایی دادند. همین مواد مسموم باعث مجروحیت پدرم و تعدادی از همرزمانش شده بود. پدرتان بعد از مجروحیت باز هم به جبهه دفاع از حرم برگشتند؟ مثل اوایل حضورش مجدداً چند روز می رفت و برمی گشت. ولی از ...
داستان یک زندگی متفاوت؛ کارگری که فرمانده جنگ شد
خود در خط مقدم و نه از پشت صحنه به مدیریت می پردازد، از شو و نمایش فرار می کند و با عمل، نیروهایش را هدایت می کند، نه صرف نظر. در بخش هایی از این کتاب می خوانیم: - راننده اتوبوس، یک بچه کُرد را زیر گرفت... همه می گفتند کُردها راننده را می کُشند، اما حاجی گفت: دشمن می خواهد نگاه ما به کُردها خراب بشود و نگاه کُردها به ما. کُردها آدم های متدینی هستند، اتفاقی نمی افتد... روز بعد ...
بهنام 13ساله؛ ابرقهرمان کوچک جنگ | یادی از شهید بهنام محمدی در گفت وگو با کارگردان مستند بچه اینجا
، بیشتر از همه طرفدار سیدصالح موسوی بود، همان کسی که در روزهای دفاع از خرمشهر، از او جدا نشد و بارها و بارها برای بردن به مکان هایی که در تیررس دشمن بود به او اصرار کرد. سیدصالح موسوی که بچه های محله او را صالی صدا می کردند، وقتی خاطراتش از بهنام را مرور می کند اول از هر چیز به یاد شیطنت های نوجوانی او می افتد؛ 4سال از بهنام بزرگ تر بودم اما بهنام از سر و کله زدن با بزرگ تر خودش ابایی نداشت. در مسابقات ...
...و من هنوز کم نیاورده ام!
خورد هر دو مجروح نشویم. ستون با احتیاط در حال عبور از معبر است. ظاهرا دشمن که به خاطر از دست دادن ارتفاعات مهم، بسیار عصبانی است، قصد کم کردن آتش را ندارد. ناگهان آتش دشمن اطرافمان را نشانه می گیرد. شاید ستون را دیده اند. سرعتمان را زیاد می کنیم. اما، ناگهان صدای چند سوت خمپاره یکصد و بیست. و... احساس می کنم به هوا پرتاب شده ام... در حالی که به سمت عقب پرتاب می ...
فرماندار پاکدشت: ترویج فرهنگ ایثارو شهادت با زبان هنر
شهدا و خانواده آنان بتوان زندگی شهدا را به رشته تحریر درآورد به عنوان سوژه های قابل قبول به فیلم و یا سریال تبدیل کرد، می توان به اهداف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بیش از گذشته دست یافت. فرماندار پاکدشت گفت: امروز که از فیض حضور پدران، مادران، همسران، فرزندان و همرزمان شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس و مدافعان حرم برخورداریم، لازم است تا زندگینامه شهدا جمع آوری شده و آن را در اختیار محققین ...
سلام بر صورت های سوخته در آفتاب سوزان موسیان
باز تیرماه و باز خاطرات گذشته یکی یکی در ذهنم رژه می روند. خرداد 61 و اعزام به اهواز و الحمدالله فتح بابی که تا پایان جنگ نمک گیرمان کرد و خدا توفیق داد سنواتی از عمرمان را در بهترین دوران جوانی در صف مجاهدین فی سبیل الله قرار بگیریم. اواخر خردادماه بود که به کازرون جهت آموزش رفتیم و دو سه روز بعد به اهواز پادگان شهید رجایی در سه راه آبادان که محل تقسیم نیروها و آموزش های جزئی دیگر بود ...
وقتی زنجیر اسارت بالی برای پرواز می شود
که اشک از چشمانم سرازیر می شود و هنوز هم وقتی یاد آن روز می افتم لبخندی شیرین بر لبم می نشیند. اما وقتی به شکنجه های روحی و جسمی که متحمل شده فکر می کنم تناقضی عجیب در ذهنم موج می زند. چطور می شود در دست شقی ترین انسان ها گرفتار باشی؛ اما شیرین ترین روزهایت را بسازی. چطور ممکن است از درد دست و پای شکسته و چشم کبود نتوانی سر راحت بر بالین بگذاری؛ اما صبح روز بعد، استوار و محکم بایستی و قد خم نکنی ...