سایر منابع:
سایر خبرها
مروری بر پستی بلندی های دیپلماسی ایران
) بازجویی شدم و اواخر اسفند حکمی دریافت کردم که پایان خدمت و بی نیازی به وجود مرا اعلام کردند و از فردای آن روز دوران خدمت 12 ساله من پایان یافت و بازخرید شدم. احساس اهانت می کردم اما صمیمانه خوشحال بودم که تصمیمی را که خودم باید می گرفتم برایم گرفتند و تا 25 سال هرگز قدم به وزارت امور خارجه نگذاشتم. برای تأیید مدارکی در اداره سجلات. بله، دو برنامه بود. درباره وضعیت ژئوپلیتیک ...
41 مرگ دیدنی در تاریخ سینمای دنیا
تر است. شوالیه به منزل می رسد. همسرش شام درست می کند، غافل از این که این شام، شام آخر است. مرگ از در وارد می شود و در همان زمان دختر خدمتکار از راه می رسد و می گوید: همه چیز تمام شد. طوفانی در می گیرد و شوالیه و خانواده اش به هم پناه می برند. این نما به نمایی از دامنه ی کوه در پرتو نور صبحگاهی برش می خورد که در آن شوالیه و همراهانش دست در دست مرگ با هم می رقصند و می روند و می روند. این ...
تلنگر بموقع به مرد پولدار: او قصد داشت سحر را از پدرش بخرد!
العملی بود که می تونست منو منقلب کنه، یاد گریه های همسرم افتادم. اون همیشه وقتی قلب درد منو می دید آروم گریه می کرد و دعا می کرد قبل از من بمیره، انگار خدا با اون یار بود چون توی یه سانحه این زن مهربون رو از من گرفت. هنوز از کوچه سحر اینا خارج نشده بودم که فرمون رو سمت بهشت زهرا کج کردم. دو هفته ای می شد که به همسرم سر نزده بودم، وقتی سر قبر او نشستم دلم آروم گرفت. زدم زیر گریه، چه قدر تنها بودم ...
هوویم روزی صمیمی ترین د وستم بود / همسرم می خواهد از زندگیش بیرون بروم
یک زن د یگر د ر میان است، به همین د لیل یک روز به طور پنهانی گوشی همسرم را بررسی کرد م و از پیام ها و تصاویر آن متوجه شد م که همسرم با سوزان ارتباط صمیمانه د ارد . سوزان نیز حد ود یک سال قبل از شوهرش طلاق گرفته بود ، ولی همچنان به منزل ما رفت وآمد د اشت. وقتی موضوع را با جد یت پیگیری کرد م تازه فهمید م که ابوذر از چند ماه قبل سوزان را به عقد موقت خود ش د رآورد ه است. گویی آسمان بر سرم فرو ریخت و ...
اظهارات زنی که قاتل شوهرش شد: همسرم خیانت می کرد؛ هر روز با یک زن به خانه می آمد
نشدی؟ به خاطر دخترم . اگر از همسرم جدا می شدم، او حضانت دخترم را می گرفت و اجازه نمی داد او را ببینم. * چطور با همسرت آشنا شدی؟ ما خیلی سنتی ازدواج کردیم. او از بستگان پدرم بود و وقتی 15 سال داشتم به خواستگاری ام آمد و با او ازدواج کردم. * چند سال از خودت بزرگ تر بود؟ حدود 17 سال. * از چه زمانی متوجه خیانت او شدی؟ همان ...
همسر سابق لادن طباطبایی از یک راز بزرگ پرده برداشت | او دلیل جداییش را بیان کرد
تربیت فرزندم متوجه شدم که فرزندمان با اختلالی روبه رو است که ده سال قبل با واژه اوتیسم برای نخستین بار آشنا شدم. با توجه به این که 70 واحد روانشناسی در دانشگاه پاس کرده بودم به تحقیق درباره این بیماری پرداختم و تا حدودی اطلاعاتی کسب کردم. بیماران مبتلا به اوتیسم ظاهر خوب و سالم و سرزنده دارند اما اختلال در یادگیری دارند و تا دو سالگی تشخیص آن سخت است. بارها به لادن طباطبایی درباره ...
دیده بانی چشم توپخانه است
گفتند چقدر حقوق لازم داری؟ نوشتم هزار و 200تومان. به خانه که آمدم به همسرم گفتم من این مبلغ را نوشتم اما واقعاً این مبلغ حق من است؟ بعد در سپاه، حقوقم کم کم به 2 هزار و 2هزار و 500تومان و بعد به 3هزار تومان رسید. او اظهار می دارد: یک سالی پس از آموزش در سپاه با تعدادی برای حفاظت از بیت امام(ره) عازم شدیم و حدود یک سال آنجا خدمت کردم و سپس به مشهد بازگشتم و به جبهه اعزام شدم . ...
طلاق به خاطر وابستگی برادرشوهر
مرد جوان وقتی روبه روی قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: از وقتی من و رونیکا به عقد یکدیگر درآمده ایم، این زن زندگی را برای هردوی مان به جهنم تبدیل کرده است. موضوع دعواها و بهانه های همسرم خیلی ساده است. این زن فقط به خاطر علاقه ای که برادر کوچکم نسبت به من دارد، چنین جنجال بزرگی به راه انداخته است. آقای قاضی همسر من از همان روز اولی که با هم آشنا شدیم می دانست من ...
قتل زن کرجی با بچه ای در شکم + آخرین عکس الناز
تحقیقات خود را آغاز کردند. تحقیقات اولیه نشان میداد شوهر مقتول دقایقی قبل از مرگ زن جوان با وی مشاجره شدیدی داشته است . فرید 31 ساله برای تحقیقات بیشتر به اداره پلیس آگاهی منتقل شد او در همان بازجویی های اولیه مدعی شد بدنبال اختلاف های خانوادگی که با همسرم داشتم روز حادثه باهم بگو مگو کردیم من که خیلی از این وضعیت خسته و عصبانی شده بودم ناخواسته گلوی همسرم را گرفتم و او را به زمین انداختم ...
دختر جوان فریب چرب زبانی های پسر 30 ساله را خورد/ رابطه نامشروع و فرار از خانه
مرا به منزلی در نزدیکی منطقه گلبهار برد اما روز بعد وقتی دوباره به مشهد بازگشتیم مورد ظن ماموران قرار گرفتیم و دستگیر شدیم اینجا بود که فهمیدم مرصاد سال گذشته ازدواج کرده است و من در رویای ازدواجی خیالی به سر می بردم حالا نمی دانم چگونه به چشمان پدر و مادرم نگاه کنم .
روحانی بلوچ مدافع حرم که پدرش اهل تسنن است/ شربت شهادت به من نرسید!
استخاره در میان است! 21 آبان ماه سال 1394، موقعی که قرار بود جمع 142 نفره ما برای عزیمت به سوریه راهی فرودگاه شود، در اتوبوسی که من حضور داشتم، بلبشویی شد. گروه گرده حول که شوخ طبعی شان در میان ما زبانزد بود، دست از سر من بر نمی داشت. این بار نوآوری آن ها برای خنداندن بچه ها، استخاره گرفتن بود. دیدم بی خیال نمی شوند. بنابراین مجبور شدم همراهی کنم. در این شرایط وضعی پیش آمد به گونه ای که ...
معلولان حافظ برای رونق فرهنگ قرآنی شعار نمی دهند، عمل می کنند
. شاید آن روزها و ماه های اول حرف مردم حتی بستگان برایمان سخت بود، اما با گذر زمان متوجه شدم زندگی جاری است. آن زمان 17 سال بیشتر نداشتم و با همان سن کم تصمیم بزرگی گرفتم و امروز بعد از گذشت 18 سال و پبشرفت زهرا متوجه حس و حال بی نظیر خود و همسرم می شوم. وی ادامه داد: امروز مانند گذشته روزها با سختی نمی گذرد. به برکت وجود زهراست که نور قرآن هر روز در خانه ما می درخشد. خیلی از همسایه ها با ...
عکس دیده نشده از آرام جعفری | آرام جعفری از بازیگری خداحافظی کرد؟
ید به اتاقش می رفت و در را می بست و می گفت که درس می خواند تا روز مادر شد که یک هدیه جالب از کار گلدوزی که قاب گرفته بود را به من هدیه داد.متوجه شدم آن مدت در مدرسه اش کلاس گلدوزی برگزار می شده و آرام برای خوشحال کردن من بعد از مدرسه هم مشغول کامل کردن هدیه اش به من بوده. هنوز هم قاب گلدوزی اش را یادگاری نگه داشته ام. ازدواج آرام جعفری او در سال 1394 ازدواج کرد. خود او راجع ب ...
روایت عاشقانه زندگی اولین شهید بی سر شهر قم
بار در آغوش گرفتند و روانه این سرزمین شدند تا قرن ها بعد از ماجرای خونبار عاشورای سال 61، این بار دیگر پرچم سبز اهل بیت (ع) به روی زمین نیفتد و دخترکی دوباره مضطرب نشود و خاطره تلخ شام دوباره تکرار نشود. از خراسان و قم تا شام راهی نیست. همان طور که از افغانستان تا ایران راه نبود و آرمان جغرافیای مرزهای افغانستانی هاست. سید احمد یکی از این آرمانگرایان عصر ماست و همسرش چون کوهی ...
ازدواج عجیب سحر قریشی همه را متعجب کرد | جواب زشت سحر قریشی به درخواست ازدواج از او
ب پذیر بودم و حرف هایی هم که پشت سر من می زدند باعث آزار و رنجش من می شد. ولی امروز دیگر حرف هایی که پشت سر من گفته می شود برایم اهمیتی ندارند و این برای من تغییر بزرگی است؛ به عنوان مثال اوایل کارم در مصاحبه ای از من پرسیده بودند که چه رنگ هایی را دوست دارم و من هم جواب دادم. چند سال بعد از آن مصاحبه، در یک مصاحبه دیگر از من در مورد رنگ های مورد علاقه ام سوال شد و من رنگ های دیگری را اسم بردم. ...
خودکشی ساختگی برای اثبات عشق
مهم ترین اخبار حوادث و توصیه پلیسی امروز (چهارشنبه بیست و هفتم مهر ماه سال 1401) را می توانید در این بسته خبری مشاهده کنید. آخرین آمار مبتلایان کووید-19 مجموع آمار مبتلایان قطعی در کشورمان به 7 میلیون و 555 هزار و 355 تن رسید. بیشتر بخوانید ماجرای دوستی که هوو شد! زمانی که دوباره به زندگی مشترک با همسرم بازگشتم مجبور شدم با هوویم زندگی کنم که روزی صمیمی ...
بخشش مردی که به خاطر خیانت همسرش، آدم کشت
، چاقو کشیدم و یک ضربه به پهلوی او زدم و از ترسم فرار کردم. چند ساعت بعد نازنین در حالی که گریه می کرد با من تماس گرفت و گفت امیر در بیمارستان جان سپرده است. من همان موقع خودم را به پلیس معرفی کردم و بازداشت شدم. به دنبال اعتراف های تازه داماد پلیس به بازجویی از همسر او پرداخت. اعترافات زن جوان به خیانت نازنین در بازجویی ها جزئیات ماجرا را این طور توضیح داد: چهار سال ...
نمی دانستم مردی که با او رابطه دارم، متاهل است
طلاق داده است. همسر سعید مدعی است تو به خانه او رفته ای و می دانستی که سعید ازدواج کرده است این دروغ است، البته من به خانه سعید رفت وآمد داشتم اما نمی دانستم سعید با همسرش زندگی می کند. سعید به من گفته بود همسرش را طلاق داده و جدا شده اند. یعنی از مدل خانه هم نفهمیدی که خانه متاهلی است؟ از کجا باید می دانستم؟ من که سر وسایل نمی رفتم. سعید می گفت همسرش از ...
سعید را به جرم بسیجی بودن کشتند
بعد از مدتی که از نامزدی مان گذشت حس کردم چقدر سعید را دوست دارم. البته از لحاظ خانه داری آماده ازدواج بودم. چون مادرم چند سالی در بستر بیماری بود و خواهرم هم ازدواج کرده بود. برای همین امور خانه را انجام می دادم و از این جهت مشکلی نداشتم. سعید هم خیلی آدم خوبی بود و اگر کمی یا کاستی می دید به رویم نمی آورد. خانواده شهید برهانزهی در کنار مزارش یادآوری خاطرات همسرم ...
قاتل میدان نوبنیاد تهران اعدام نشد / حمید با زنم خیلی گرم و صمیمی بود!
.... متهم به قتل در توضیح ماجرا به مأموران گفت: چند سال قبل در رستورانی مشغول به کار بودم که با دختری آشنا شدم و دو سال بعد به عقد هم درآمدیم. پس از آن محل کارم را عوض کردم، اما همسرم در همان رستوران کار می کرد. دو ماه پیش از این حادثه من و همسرم ازدواج کردیم و مستقل شدیم. چند هفته از ازدواج مان نگذشته بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شدم و فکر می کردم با حمید که مدیر رستوران بود، ارتب ...
افشاگری جنجالی شوهر سابق لادن طباطبایی / سعید تهرانی از خانم بازیگر چه می دانست ؟!
دخترم از ایران و از خانه ام رفت تنهاتر شدم. حتماً تجربه داشته اید که در خیابان گنجشکی در حال پریدن است و نمیتواند پرواز کند وقتی وی را در دست میگیرید و گرما و محبت دست شما را لمس می کند ناگهان بعد از بازکردن دستتان پرواز میکند. گنجشک چون پروازش به شکل غریزی است بر می گردد اما وقتی در حال آموزش به فرزند هستی و غذا خوردن رابه سختی به او یاد میدهید، وقتی وی را کتک بزنید از ترس دیگر آن ...
خونی که ریخته شد تا امنیت برقرار شود/ نجات زنان گرفتار در شعله های اغتشاشات، توسط سلمان
گفتم که وقتی آقاسلمان نماز می خواند موقع قنوت گرفتن شهادت را در چشمهایش می بینم. ای کاش پسران بیشتری داشتم تا به انقلاب هدیه کنم روز جمعه با هم امامزاده صالح(ع) رفتیم و بعد از شام برگشتیم و پسرم به منزل خودشان رفت. روز بعد می دانستم که بچه ها کجا رفته اند، با برادر بزرگش آقامحمدعلی که همراهش بود تماس گرفتم و جواب تلفن را داد اما چندبار با آقاسلمان تماس گرفتم ولی تا صبح هم ...
مادر شهید مدافع امنیت: قرار بود دیروز مراسم عروسی بگیرند/به شهادت غلامرضا افتخار می کنم
ج کردم چند ماه بعد از ازدواج به پابوس امام رضا رفتیم در حرم امام رضا نگاه ضریح کردم گفتم یا امام رضا دوست دارم فرزند اولم پسر باشه که اسمشو رضا بزارم تا غلامت باشه، دوست دارم مریدت باشه بعد از این سفر رضا را خداوند در وجودم گذاشت. زمانی که رضا را باردار بودم همیشه قرآن قرائت می کردم. رضا که به دنیا آمد نامش را همانطور که وعده کرده بودم، غلامرضا گذاشتم، تا غلام آقا شود، کودکی که از همان کود ...
دست هایی که می بینند+فیلم – ایرنا
دخترم نیز در یک مرکز بهداشت مشغول به کار است و هر دو در سلامت کامل هستند و ازدواج کرده اند و به اعتقادات دینی و اخلاق حسنه مقید هستند و همسرم نیز در خانه، در گشودن و تعمیر برخی قسمت های جاروبرقی ها به من کمک می کند. از سر کنجکاوی پرسیدم تا چه سالی بینایی اش را از دست داده است؟ اطهری با لبخندی ملیح پاسخ داد: تا سال 81 و سن 31 سالگی بینا بودم اما چشمانم به شدت ضعیف شده بود به ...
صولت مرتضوی کیست؟ / بیوگرافی
بودم و یکی دو سال هم عضویت بعنوان نیروی ویژه در سپاه پاسداران داشتم و بعد تربیت معلم قبول شدم و همینطور ادامه تحصیل دادم. در سال اول و دوم فارغ التحصیلی از تربیت معلم من بعنوان معاون آموزش و پرورش انتخاب شدم. یک سال و خرده ای معاون آموزش و پرورش بودم. 4 فروردین 1391 اتحادیه اروپا صولت مرتضوی را به دلیل نقشی که در نقض گسترده و شدید حقوق شهروندان ایرانی داشته تحریم کرد وی در ...
صولت مرتضوی کیست؟ / بیوگرافی
بودم و یکی دو سال هم عضویت بعنوان نیروی ویژه در سپاه پاسداران داشتم و بعد تربیت معلم قبول شدم و همینطور ادامه تحصیل دادم. در سال اول و دوم فارغ التحصیلی از تربیت معلم من بعنوان معاون آموزش و پرورش انتخاب شدم. یک سال و خرده ای معاون آموزش و پرورش بودم. 4 فروردین 1391 اتحادیه اروپا صولت مرتضوی را به دلیل نقشی که در نقض گسترده و شدید حقوق شهروندان ایرانی داشته تحریم کرد وی در ...
از سلاخی یک مرد در جشن تولد تا پایان دورهمی در کانکس نگهبانی با خون
به اتفاق یکی از دوستانم به کانکس نگهبانی قاسم رفتیم. چند ساعت بعد با دوستم همانجا خوابیدیم و قاسم که به خاطر مصرف مشروبات الکلی حال مناسبی نداشت به سراغم آمد و قصد داشت تا من را آزار بدهد. من شوکه شده بودم ابتدا فکر کردم شوخی می کند اما وقتی دیدم موضوع جدی است مقاومت کردم و با او درگیر شدم تا اینکه چاقویی از جیبش بیرون آورد و تهدیدم کرد. در همان لحظه چاقویی را که روی زمین افتاده بود برداشتم و برای ...
سردار شوشتری؛ علمدار وحدت
خردسال بودند. بعد از مدتی از روستا به نیشابور نقل مکان کرد. آن زمان جنگ هم شروع شده بود. درری تعریف می کند: حاج آقا یک روز آمد خانه و گفت که فردا می خواهد به منطقه برود. گفت عراق حمله کرده و او باید راهی جبهه شود. گفتم من دست تنها با 3تا بچه چه کنم؟ حاجی گفت دوست دارم زینب وار عمل کنی. تو که از ایشان بالاتر نیستی. این را که گفت ساکت شدم. سردار ساکش را بست و جزو نخستین گروه های اعزامی، به جبهه رفت ...
برخورد پیامبر با منافق خائن
رفتم که چگونه از آن اندک غذا می خواهند بخورند و سیر شوند، از این رو بسرعت خود را به خانه رسانده به همسرم گفتم: ای زن! رسوا شدم، رسول خدا با همه مردم به خانه ما می آیند! زن گفت: آیا پیغمبر از تو پرسید چه در خانه داری؟ گفتم: آری. همسرم گفت: پس ناراحت نباش خدا و رسول او به جریان داناتر هستند و براستی آن زن با همین یک جمله اندوه بزرگی را از دل من دور کرد، و ...
امیررضا و امیرعلی میرجلالی، به توان پدر و مادر
ه است. بسکتبال از همان زمان در ژن آن هاست، وقتی مادرشان در همه بازی های کشوری بسکتبالش آن ها را همراه خود می برد. امیرعلی و امیررضا میرجلالی از همان دوران جنینی با بسکتبال عجین می شوند؛ وقتی کنار زمین بازی، مادر آن توپ نارنجی را روی خط زندگی شان قل می داد. خطی که امتداد یافت سال 68 مهین خانم همراه خانواده برای همیشه از قوچان به مشهد می آیند. آن زمان او 16 سال ...