سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از مبارزات زنانه در انقلاب اسلامی
فرود بیاید و برگشت. مردم به سمت فرح تف می انداختند. می گفتند تو همان هستی که پارسال به اینجا آمدی، به تو گفتیم خانه های ما ریزش می کند و تو گفتی نه! این ها آثار باستانی است باید همگی باشند و محفوظ بماند و این آثار باستانی بر سر ما آوار شد و ما همگی از بین رفتیم. آنجا مکانی بود که خانم حسینیان هم حضور داشتند. کسی از کفن کردن مردم طبس چیزی را به زبان نیاورد. خیلی مهم است که یک دختر در آن سن که همگی از ...
همسر، همدرد، همدل
...> خداوند را شکر می کنم که توفیق این انتخاب را به من ارزانی داشت. درست است که این نوع زندگی سختی ها و مشکلات خاص خودش را دارد ولی لطف و صفایی دارد که به همه رنج ها می چربد. برادر شهیدم، پاسدار بود و دوست حاج رضا، یک روز گفت بنشین کارت دارم. پیش خودم فکرکردم حتما اتفاقی افتاده. گفت همسر یک جانباز می شوی؟ پرسیدم جانبازی اش از چشم است؟ پاسخ داد خیر. گفتم از دست است؟ با سر اشاره کرد خیر. گفتم از پاست ...
کوکتل با یه سس، نه کوکتل مولوتوف!
رو برداشت و برد توی یه خونه. چند سال هم توی یه انباری فقط خاک می خوردم. چند روز پیش، همون خدانشناس اومد توی انباری و ما رو با خودش برد. ما؟ بله. آخه توی این چند سال، چند تا شیشه شبیه من اضافه شدن. البته اون ها به این شرایط عادت داشتن؛ چون از اول می دونستن قرار نیست با شیشه پر تعویض بشن. خلاصه ما رو برداشت و رفت توی حیاط. ما خوشحال از اینکه قراره بعد چند سال دوباره پر بشیم؛ اما خدا برای کسی نخواد ...
زنی که برای حمایت از امام خیمنی به شاه تلگراف زد؛ آقای شاه...
روز بعد در 16 دی ماه سیدحسین و دوستانش در محاصره نیروهای عراقی در هویزه مظلومانه به شهادت رسیدند. اما منطقه دست دشمن افتاد و پیکر پاره پاره شان آنجا ماند. این داغ برای بی بی جان سخت و جگرسوز بود اما به قول خودش نباید تفنگ حسین زمین می ماند. صدیقه علم الهدی دخترش می گوید: وقتی خبر شهادت حسین تأیید شد، همان شب آیت الله خامنه ای، نماینده امام در امور جنگ با لباس نظامی به خانه ما آمدند. گویا ...
همسر شهید اهل سنت مدافع امنیت: سعید را به جرم بسیجی بودن کشتند
پالاش براوی که به سختی می تواند صحبت کند و هنوز بی تاب نبود همسرش هست، در گفت وگو با خبرگزاری فارس می گوید: سال 90 وقتی من 15 ساله بودم به خانه بخت رفتم و زندگی مشترکم را با آقا سعید که جوانی 25 ساله بود، آغاز کردم و حاصلش پس از 11 سال زندگی چهار فرزند است. سعید اشکالات مرا به رویم نمی آورد ما نسبت فامیلی دوری باهم داشتیم و مادرشوهرم مرا در یک مراسم دیده بود و به سعید گفته بود دختر خوبی ...
روایتِ هولناک بهروز / وقتی ژاندارم ها مستقیم گلوله را در سر کودک هشت ساله خالی می کنند!
... مادر که فارغ شد، پرستارهای بیمارستان تدین سمنان خبر دادند که پسر است. گل از گل عباس آقا شکفت. واقعاً درست بود که از قدیم، می گفتند مردها پسردوست اند ! آقازاده هم البته شاه پسری بود برای خودش! اسمش را بهروز گذاشتند. تنها یک ی با فامیلی اش - بهروزی - تفاوت داشت؛ ولی شهریور آن سال را با آمدنش برای خانواده متفاوت ساخته بود. فضای خانه کوچک و صمیمی شان، حس و حال دیگری گرفته ...
ساکنان نوروزآباد در خانه های قوطی کبریتی چه می کنند؟ | وقتی پشت بام به قرائتخانه، محل تست آواز، اتاق ...
پشت بام به عنوان فضایی برای مطالعه استفاده کنیم، اما از دست برخی کفتربازها آسایش نداریم. تا می آییم 2 صفحه درس بخوانیم، سر و کله شان روی پشت بام های خانه هایشان پیدا می شود. این طور که پیداست این قصه در نوروزآباد سر دراز دارد. رحمانی موشکافانه می گوید: به غیر از اینکه دائم در حال سر و صدا کردن برای پراندن کفترها یا سنگ پرانی برای ننشستن آنها هستند، خیلی اوقات پیش می آید که دنبال ...
روایتهای مختلف از شهادت حاج آقا مصطفی/واکنش امام به شهادت فرزند
آقا را آورد. کوچه تنگ بود و ما با زحمت توانستیم وسیله ای را تا در خانه برسانیم. من با زحمت مرحوم حاج آقا مصطفی را به روی دوش گرفتم و پایین آورده توی ماشین گذاشتم. سپس او را به مهمترین بیمارستانی که در نجف بود رساندیم. آن جا با همان معاینات اولیه پزشک گفت که از دست او کاری ساخته نیست و ایشان مرحوم شده اند.(گوشه ای از خاطرات حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی؛ ص 159) نحوه با خبر شدن ...
روایت لک زایی از عملیات تروریستی جیش الظلم در سیستان/ اسارت از تاسوکی تا افغانستان
به گزارش قدس آنلاین ، در عصر 25 اسفندماه سال 84 جمع زیادی از مسئولین و اقشار مختلف مردم برای شرکت در یادواره شهیدان دولتی مقدم و 700 شهید سیستان در شهرستان زابل حضور داشتند. در همین روز اعضای گروهک تروریستی جیش الظلم در حدود 90 کیلومتری شهرستان زابل با پوشیدن لباس نیروی انتظامی اقدام به بستن جاده اصلی زابل- زاهدان کردند بستن جاده به گونه ای بوده که ترافیک ایجاد نشود و مشخص نشود که جاده ...
دوران سختی پیش روی بریتانیاست
بریتانیا در موضوع اوکراین کم شود اما در کل موضعش را عوض نخواهد کرد. این کارشناس مسایل سیاسی تاکید کرد که دوران سختی پیش روی بریتانیاست و تا عید پاک (فروردین) سال آینده هر دولتی بر سر کار بیاید با واقعیت تلخی رو به روست اما معتقدم هنوز هم قدرتمندان سیاسی قوی فعلا نمی خواهند وارد فضای سیاسی رسمی و قدرت شوند. اعضای حزب محافظه کار حتما این بار با واقع بینی برای یک دوران سخت رای خواهند داد. ...
روایت 26 سال رنج یک اعدامی
های خوش زندگی اش را تجربه کند. می گوید تا جایی که بتواند حتی به پای خانواده های اولیای دم می افتد تا برای افرادی مثل خودش بتواند رضایت بگیرد. حالا دیگر هرجا می نشیند و با هرکس حرف می زند، سعی دارد به او انگیزه بدهد. صحبت هایش پر از امید است. زندگی سختش را به تجربه ای برای افراد ناامید تبدیل کرده است. 26 سال عذاب کشید، رنج این سال ها را، اما حالا پلی برای موفقیت و خوشبختی کرده است. این ...
خانه ای برای پسران خیابان
را از بیمارستان مرخص کردند، او را با خود به سرای نور آوردند. شب های اول رحیم نه خودش می خوابید و نه می گذاشت مجید بخوابد. تا صبح حرف می زد و حرف می زد. مهلت جواب دادن هم به مجید نمی داد. 5سال خوابیدن زیر پل و گوشه خیابان و پرسه زدن زیر تیغ آفتاب رنگ وروی سبزه مجید را تیره و زمخت کرده است. سرد و ولنگار حرف می زند و هر وقت رحیم از یتیمی و درد نداشتن خانه و خانواده می نالد، سر درد دل او هم باز می ...
روایتی از دیداری پر امید با یک حامی همیشگی/ در قنوت تان برایم به اسم دعا کنید!
متعددی شنیده بودم و اینطور که بنظر می رسد یک درد مشترک است. یک گوشه یادداشت می کنم بعد از تمام شدن دیدار بروم سراغ وزیر علوم و بپرسم برای حلش چه برنامه ای دارند. ولی نمی دانم چقدر می توانم عمق دغدغه نخبه هایی که این دو روز با آن ها صحبت کردم را به آقای وزیر منتقل کنم. رهبری امید را در دل ما زنده نگه می دارند فاطمه عبدی، دختر جوان دیگری است که در این جمع حاضر است؛ دکترای ...
فرزندان دیوتیما ؛ فردریک بِیزِر؛ ترجمه داود میرزائی؛ نشر فرهنگ معاصر بلائی که کانت بر سر هنر آورد
. مندلسون کتابی در پاسخ به یاکوبی، فیلسوف ایمان گرا، نوشته بود که آخرین حرفش در منازعه ای طولانی با او بود. می خواست دست نوشته را به محض تمام شدن به ناشر بسپارد. در یکی از روزهای بسیار سرد برلین، آن قدر عجله داشت که یادش رفت پالتوی گرمش را بپوشد. مریض شد و چند روز بعد از دنیا رفت. 54 سال بیشتر نداشت. سه سال بعد، سال 1790، کانت نقد سوم خود، نقد قوۀ حکم، را منتشر کرد که در حکم سنگ قبری بود شیک و شکیل بر آن ...
فرمانده دستمال سرخ ها دست عباس را گرفت و با خودش برد!
.... حاج شعبان آدم دست به خیری بود. اما عباس در این صفت پسندیده روی دست پدرمان درآمده بود. اخوی از درآمدی که در مغازه بلورفروشی داشت، به خانواده مستمندان کمک می کرد. ما از این کار های عباس بعد از شهادتش مطلع شدیم. برادرم در 21 سالگی به شهادت رسید، اما کسانی که بعد از شهادت او به ما مراجعه می کردند، می گفتند عباس از چهار یا پنج سال پیش خرجی آن ها را می داد. یعنی شهید زمانی که یک نوجوان 16 یا 17 ...
مردی با کوله بار عشق و مدادهای رنگی
آتش روشن کرده بودند. از آنها پرسیدم شما هم کسی را از دست داده اید؟ گفتند نه ولی فاطمه دختری که آن طرف تر در حال قدم زدن است تمام خانواده اش را از دست داده است. نزدیکش شدم و صدایش کردم. برگشت و گفت: پدرم، مادرم، خواهرم و برادرم . گفتم می خواهی به تو کتاب بدهم؟ لبخندی زد و گفت: کتاب را خیلی دوست دارم. از کوله ام کتاب آنشرلی را بیرون آوردم، خندید و گفت دوستش دارم . گفتم: آرزو میکنم امشب با این داستان ...
شهیدی که همیشه شهردار سنگرها بود/ صداقت؛ نخستین پیام نگاه شهید برای مردم بود
...> جعفرعلی جعفری، چهاردهم مرداد ماه سال 1327 در قلعه گل دیده چشم به جهان گشود؛ او فرزند اول خانواده بود و یک خواهر و یک برادر به نام های شیرین و باقر داشت؛ شغل پدرش، نادعلی، کشاورزی و شبانی بود، جعفرعلی و خواهر و برادرش هنوز سن زیادی نداشتند که پدر خود را از دست دادند. جعفرعلی از همان کودکی به دلیل مرگ پدر مسئولیت پذیر بار آمد؛ گویا دست تقدیر این گونه خواسته است که انسان های بزرگ از همان ...