سایر منابع:
سایر خبرها
آرمانِ عزیز پا درمیانی کرد/ روایت یک دیدار و تحقق آرزوی دختر دهه هشتادی
ترمینال کاوه. پای اتوبوس که رسیدم، فهمیدم اسمم اصلاً در فهرست کسانی که قرار است به دیدار بروند نیست و از تهران، با رفتنم موافقت نشده. این را مسؤول اتوبوس ها، بی رحمانه و با صدای بلند گفت و رفت و من فرو ریختم. دوست داشتم همان جا بنشینم و گریه کنم. دیشب گفتند با رفتنم موافقت شده. در دل به شهید علی وردی گفتم چرا اینطوری شد؟ مگر یک معامله ای با هم نداشتیم؟ تماس گرفتم با خواهرمان در جبهه ...
خدمت به امام رضا(ع) را مدیون اُنس با قرآن هستم
های مختلف برای امام رضا(ع) به خدمت مشغول شدند و من هم با توصیه یکی از دوستان، خادمیار هنری آستان قدس رضوی شدم. استعداد خوشنویسی در شما ذاتی بود یا با علاقه به یک امر اکتسابی جامعه عمل پوشاندید؟ پدربزرگ و پدرم هر دو خط خوبی داشتند و تا حدودی علاقه به خوشنویسی ذاتی بود. اما پدرم موافق نبود من این هنر را به صورت حرفه ای دنبال کنم و امر می کرد مثل خودش به معماری روی بیاورم. حتی ...
نقشه های شوم مرد جوان برای سه زن/ تجاوز در ویلا و تهیه فیلم سیاه!
...، اما اتهامش را رد کرد. پرونده برای تحقیقات بیشتر به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم بنا بر مدارک موجود به اتهام زنای به عنف و آدم ربایی سه زن جوان در همان شعبه به صورت غیرعلنی محاکمه شد، اما بار دیگر جرمش را انکار کرد. در پایان هیئت قضائی متهم را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و سپس وی را به 100 ضربه شلاق، 10 ماه زندان، یک سال تبعید و 180 ساعت خدمات رایگان در ...
نشست تخصصی بررسی و نقد کتاب (نقطه صفر مرزی) با عنوان خاکریز کلمات 1 برگزار شد فرهنگی
صدای اذان چشم هایم را باز کردم و تند سرجایم نشستم . یک لحظه احساس کردم در مکانی ناآشنا هستم. چند بار پلک هایم را به هم زدم تا خواب از سرم پرید و هوشیار شدم . اطرافم را با دقت نگاه کردم. نه اینجا اتاق خودم در طبقه بالای خانه پدری بود. این احساس که در جای غریبی هستم در این چند شب همراهم بود . بلند شدم و به داخل حیاط رفتم . کنار حوض آب نشستم و دستم را داخل آب کردم. خنک بود با حرکت دستم ...
قربانی: همرزم های مهدی زین الدین با تعجب از من می پرسیدند که چرا تازه یاد این قسمت از زندگی او افتاده ...
شد و من بهداشت دهان و دندان دانشگاه ملی تهران قبول شدم. پای هیچ کداممان به کلاس های دانشگاه باز نشد؛ رنگ صندلی هایشان را هم ندیدیم. بعد آن همه شب و روز درس خواندن، تست زدن، کلاس رفتن و تهران ماندن حتماً می پرسید چرا؟ من نرفتم؛ چون گفتند باید بی حجاب بروم سر کلاس؛ همین شد که از خیرش گذشتم. مهدی هم نرفت؛ به خاطر بابا، به خاطر کتاب فروشی و به خاطر مبارزه. همان موقع بابا را گرفتند و فرستادند تبعید ...
خودکشی نافرجام پدر شهید مدافع حرم + عکس
همه جور می شود، ولی خب همین که دور و بری ها یک حرفی می زنند آدم بیشتر زجر می کشد. ما رفتیم کابل پاسپورت و ویزا را گرفتیم، آمدیم مشهد خانه دختر برادر حاج آقا بودیم، همین طور سرمان را گذاشتیم روی بالشت، چون من فشارم همیشه بالا بود، خواب دیدم که من دارم طرف بهشت زهرا می روم، عباس هم هست. از خواب بلند شدم. همانقدر دیگر. بلند شدم همین طور نشستم که عروسم زنگ زد. عروسم زنگ زد گفت چکار می کنید عباس را ...
کفاشی در دل کتابخانه/ این مرد تبریزی دلداده کتاب است
کفاشی و کتابفروشی من می آمدند. آنها هم سفارش کفش داشتند و هم کتاب می خریدند و بازار نقد و بررسی کتاب نیز داغ بود. در بازار حرمخانه مغازه داشتم و از سال 65 به خیابان ششگلان آمدم.در مغازه هر روز یک جفت کفش چرم می دوختم، با همه کتابفروش ها دوست بودم و ارتباط خیلی خوبی داشتیم. آن موقع کتاب را به قیمت سه قران یا پنج قران می خریدم. یادم است کتاب دایره المعارف دهخدا را چند ...
ژنرال مو خاکستری/ مبارزی که سی و یک سال روزه بود!
تموم شد داشتم از سالن بیرون میومدم که دیدم حاج حمید ایستاده یه گوشه و منتظر منه. گفتم: چرا نیومدی داخل سالن؟ دوست داشتم ببینی دستش رو گذاشت زیر چونه اش و آه بلندی کشید: تا رسیدم بلیط تموم شده بود. اگه میگفتم همسرم از بازیگرای تئاتره بدون نوبت میفرستادنم داخل. صداتو میشنیدم و دلم با تو بود اما خواستم مثل مردم عادی بام رفتار شه. مبارز میدان پری خانم به مبل تکیه داد و چند چروک ریز ...
تلخ و شیرین روز اول دوحه
خودشان بودند. چیزی دست شان را نگرفت و زودتر وارد ورزشگاه شدند. من اما هنوز بیرون ورزشگاه کار داشتم. با هموطنان خارج نشین که این روزها برای حضور در این رویداد بزرگ در دوحه بودند گپ می زدم. برای تیم ملی آرزوی موفقیت داشتند و لباس سفید به تن کرده بودند و منتظر شروع بازی بودند. خوش به حال عکاس ها، تمام قاب هایی که باید را داشتند ثبت می کردند و سریع سراغ سوژه بعدی می رفتند. چیزی تکرار نمی شد. همه چیز ...
از دماغ بیرو تا امنیت هامبورگ!
...، حرکت کرده بود، این دو به هم برسند؟ آخر دماغ؟ ای امان از این دماغ. تمام مسیر داشتم حرص می خوردم. به یکی پیام دادم: شروع شد؟ جواب داد: شروع که شده ولی یک هو ! حتی همخوانی سرود جمهوری را هم نشان نداد. این که ماشین جلویی تصادف کرد و برای باز کردن ترافیک چقدر سر و صدا شنیدم و دم بر نیاوردم دلیلی داشت آن هم این که گزارش بازی را از رادیوی ماشین داشتم می شنیدم. اما مطلب دوم ...
جلف بازی ژاله صامتی در ملا عام | عصبانیت همسر ژاله صامتی از رفتار زشت او
تر من نمی خوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت خب مادرها هم همه خواب هستند شما چرا نمی خوابید؟ من هم جواب دادم آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمی بره و پرستار جواب داد حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش. (می خندد) یادم هست بعضی از خانم ها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی که اعتماد به نفسم در همه چیز خیلی بالاست گفتم خودم می خواهم از دخترم نگه د ...
نازنین ملایی: به اندازه امکانات انتظار نتیجه داشته باشند
اینترنت متوجه این ایمیل نشده بودم تا اینکه دوباره با من تماس گرفته شد و آنجا متوجه شدم که برای چهارسال عضو کمیسیون ورزشکاران فدراسیون جهانی شده ام. یک جلسه نیز در لندن هم برگزار شد که البته من به این دلیل که دیر متوجه ایمیل شدم، نتوانستم شرکت کنم و در جلسه بعدی کمیسیون حضور خواهم داشت. * پیشنهاد ملایی برای حمایت ویژه از ورزشکاران نخبه ملایی در پاسخ به این پرسش که فکر می کند ...
سختی ها و شیرینی های آزادی مشروط
هرکاری که دعوت می شوم اگر ناراضی باشم، یا تهیه کننده و کارگردان را راضی می کنم و از کار بیرون می روم یا این که می ایستم و تا آخرش کار می کنم. بعد از سریال اگه بابام زنده بود که در ژانر کمدی ساخته شد تا الان کار طنز نداشتم و بعد از سال ها دوست داشتم یک تجربه کمدی دیگر داشته باشم تا این که به آزادی مشروط دعوت شدم و از کار خوشم آمد. او درباره لهجه کردی شخصیت حاج طا ها بیان کرد: سعی کردم لهجه ...
به برکت بسیج از صفر به صد رسیدم/ اردوی جهادی بازسازی دل های فرسوده است
مهدی بهرامی این اسم گذاشته شد که به معنای فریاد بلند ولایت است. یادگاری با معرفی چند تن از همسنگران جهادی خود پرداخت و عنوان کرد: علی جاویدان،اسحاق و اسماعیل بامری،عارف پهلوانی،سجاد رئیسی،شهید محمدرضا خاوش زاده و علی اکبر جرجندی، مهدی بهرامی،شهرام و عباس و بهنام کریمی، در ادامه دوستانی مثل کیوان سالمی، میلاد خانه زر،فرشید اخباره،ارسلان خادم علی روهنده، علیرضا سلندری و منصور میرانی و ...
خانم بلاگری که کارش از پارتی به اغتشاشات خیابانی رسید/ زن اغتشاش گر: من یک ابزار بودم
چند ثانیه براندازم می کند، می گوید: الهامم، متولد اولین روز فروردین سال 61 که شهریور امسال دستگیر شدم اصالتا اهل یکی از شهرستان های نزدیک مشهد هستم، 30 شهریور امسال برای پیگیری یک موضوع قضایی(پرونده خانوادگی) به مشهد آمده بودم، از همه چیز بی خبر بودم که نزدیکی های ظهر یکی از دوستانم برایم فراخوانی فرستاد در خصوص حمایت از مهسا امینی که طبق آن باید لباس مشکی می پوشیدیم و ساعت 6 بعدازظهر برای تجمع به ...
مخالفت علنی دختر برای آغوش گرفتن پسرعمو
روز به بعد با پسر دیگری در یکی از گروه های اجتماعی آشنا شدم که با همسرش اختلاف داشت و با یکدیگر به صورت تلفنی درددل می کردیم. در این شرایط وحید برای برگزاری مراسم عروسی، به خانه ما آمد و با دیدن بی مهری های من، عصبانی تر شد. پدرم نیز در حمایت از او بسیار سخت گیری می کرد به طوری که من در خانه حبس شده بودم و اجازه بیرون رفتن هم نداشتم. در همین روزها از غفلت پدر و برادرم استفاده کردم و با ...
دلم راضی نیست جودوکاران زیر پرچم دیگری سهمیه بگیرند/ فدراسیون نابینیان و کم بینایان بپذیرد تخلف کرده است
هیچ اقدامی انجام نمی دهم؛ خودم از این موضوع خیلی آسیب دیدم. برای من مدال جدی و همه جودوکاران ارزشمند است، اما همه انتقادم این است که به هر طریقی و به صورت ناجوانمردانه نباید به دنبال مدال آوری باشیم. دوستان ما را قانع کنند که در کدام مسابقات بین المللی این جودوکار را اعزام کردند که الان می گویند کلاس بندی گرفته است؟! **مردم قضاوت کنند آیا حرف من حق است یا اقایان! وی عنوان کرد ...
نجم الدین شریعتی از علاقه اش به نمایشی گفت که باید خانوادگی دید
و در واقع انسان ساز بودند و تمدنی را رهبری کردند. وی با تماشای نمایش میدانی جهان بانو بیان کرد: جهان بانو یک نمایش باشکوه بود و بهتر است این نمایش به صورت جمعی و خانوادگی دیده شود. مجری برنامه سمت خدا اضافه کرد: این نگاه تمدنی به جریان پوشش و نگاه تمدنی و این نگرش به زن های تاریخ ساز به نظرم ارزشمند است و از نگاه من این اثری بود که می توان ساعت ها در خصوص آن به تحلیل و بررسی ...
لو رفتن رابطه سیاه زن شوهردار در خانه مجردی ! / خیانت به سبک فرهنگ اروپایی !
رم نداشتم. با آن که صاحب یک دختر شده بودم بارها به همسرم گفتم هیچ عشق و عاطفه ای به او ندارم، اما او که عاشقانه با من ازدواج کرده بود حرف هایم را جدی نمی گرفت و توجهی به آن نشان نمی داد. اسماعیل همواره سعی می کرد رضایت مرا در زندگی جلب کند، به همین دلیل همه خواسته هایم را برآورده می کرد و برای رضایت من از این زندگی مشترک، همه تلاشش را به کار می گرفت. با این حال من نه تنها تمایلی به او ...
صندوقدار فروشگاه با کارتخوان خودش برداشت می کرد!
به نام بهروز را که اعتماد زیادی به او داشتم، به عنوان صندوقدار گذاشته بودم. هرگز فکر نمی کردم به من خیانت کند، اما به تازگی متوجه شدم مدتی است پول خرید بعضی از مشتریانم را به صورت مخفیانه به کارت و حساب دیگری منتقل می کند. یک روز قبل زنی به فروشگاه آمد و گفت به جای برداشت 900 هزار تومان مبلغ 9 میلیون تومان از کارتش برداشت شده است و وقتی بررسی کردم، دیدم این مبلغ اصلاً به حساب من واریز نشده است و ...
پیشنهاد حاشیه ساز صداوسیما به فردوسی پور
وجود دارد که تا سخنی خلاف میل مدیران بگوید، کیهان علیه او ننویسد و دوباره کنار گذاشته نشود؟ در این صورت هم چوب را خورده هم پیاز را! سوم: یادداشت با شعری از شاملو شروع شد. به یاد می آورم شاعر در خوانش اشعار خود از خواندن این بیت پرهیز کرده بود: "سخن ها می توانم گفت/ غم نان اگر بگذارد". وقتی ناشر پرسید چرا؟ پاسخ داد: "چون وقتی این شعر را گفتم غم نان داشتم ولی حالا ندارم و حس من باید صادقانه ...
تب و تاب فوتبال ایران و انگلیس در ارومیه
؛ مهدی یکی از کنج نشینان کلاس دوازهم انسانی است که دستش را بلند کرد و گفت: آقا اجازه! برای فوتبال اومدین؟ من که باور دارم مساوی می کنیم. همین یک جمله صدای تشویق و دست و هورای کلاس را مثل بمب ساعتی فعال کرد. علیرضا که از همه جلو تر نشسته بود با خنده می گوید: آقا ما خودمون بازیکن به انگلیس فرستادیم، همه بچه های ما آب دیده و با تجربه هستند. دوباره صدای خنده دهه هشتادی ها بلند شد، یکی با ...
بریده های تاریخ/ توصیه حافظ اسد به وزیر سپاه ایران
محسن رفیق دوست وزیر وقت سپاه پاسداران در خاطرات خود به ملاقاتی با حافظ اسد اشاره می کند که از علت های زمینه ساز فتح فاو توسط ایران بود. رفیق دوست در خاطرات خود می نویسد: من اغلب به ماموریت های خارج از کشور می رفتم. در یکی از دیدارهایی که از سوریه داشتم و با حافظ اسد (رئیس جمهوری وقت سوریه) ملاقات کردم، او می گفت تا شما یک جای اسم و رسم دار را نگیرید، دنیا شما را باور نمی کند. شما مثلا ...
روایت تلخ قتل زن باردار توسط معشوقه همسرش
نشسته بود، ناگهان به قتل زن باردار اعتراف کرد و بدین ترتیب اولین جلسه بازپرسی از متهم این پرونده در شعبه 805 مجتمع قضایی شهیدقدوسی مشهد آغاز شد. دختر 25ساله که دچار عذاب وجدان شده بود، گفت: من ح را دوست داشتم و به خاطر او حاضر بودم به هر کاری دست بزنم، حتی تصور این که یک روز را بدون ح سپری کنم برایم مشکل بود. روزی که با ح در خیابان دوست شدم او خودش را مجرد معرفی کرد و من هم ...
پاسخ کوبنده سرمربی تیم ملی بسکتبال به مصطفی هاشمی: کاپیتان هم بودم او حسادت می کرد
های خود اظهار کرد: همیشه به مربیان ایرانی ارزش بسیار زیادی قائلم و روابط خوبی با همه این مربیان داشته ام، هیچ کس نیست که بگوید ارمغانی با من مشکل دارد. همواره سعی کرده ام در حد توان و کاری که از دستم بر می آید به آن ها کمک کنم. جا دارد تاکید کنم کسی که سالیان سال علیه افرادی چون شاهین طبع و کوهیان حرف زده من نیستم و هاشمی است. او بود که سال ها درباره مربیان نظر داده و آن ها را مثل بنده به شکل مغرضانه و ناجوانمردانه کوبیده است که بگوید همه چیز با حضور خودش خوب می شود. چگونه است که اکنون دلسوز شاهین طبع و کوهیان است؟ ما باید جوانمردانه زندگی کنیم و در کار نیز با صداقت پیش برویم. ...
پدر پسری
تو جدول باباها، بابای بچه تو بغل من، فقط تیک ستون اول، یعنی تولید بچه را داشت. بابای من دو تیک بود. ولی من به بچه قول دادم که برایش یک بابای سه تیک باشم. تیک ستون اول که همان لحظه ای زده شد که از زمین برش داشتم. تیک دوم را تا چند دقیقه بعد از یک مغازه می خریدم. تیک سوم را هم به لطف بابا از قبل داشتم. چون که همه کارهایی که نباید می کردم سیر تا پیاز حفظ بودم. من با کارهایی که یک بابای سه تیک نباید ...
به خاطر تحریم به ایرانی ها سلاح نمی فروشند
خاطر را از خودم داشتم که با اعتماد به نفس کامل به این رقابت ها می روم. خوشبختانه شرایط هم آن طور که می خواستم برایم پیش رفت و با وجود حساسیت زیاد مسابقات، عملکرد قابل قبولی داشتم. بعد از بازی های المپیک، رقابت های قهرمانی جهان دومین رویدادی است که از سطح بسیار بالایی برخوردار است. در این مقطع هم، چون سهمیه بازی های المپیک در آن توزیع می شد، کیفیتش دو چندان بود. چرا که همه خوب های تیراندازی دنیا آمده ...
محاکمه قاتلی که دوست دارد اعدام شود
فرار شود توسط شاهدان ماجرا دستگیر شد . متهم به نام پوریا در تحقیقات به این قتل اعتراف کرد و گفت: بچه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و من نزد مادرم در آلمان رفتم. در آنجا دو بار زندانی شدم و پلیس این کشور با کمک روانشناسان مرا شست وشوی مغزی دادند و سرانجام دیپورتم کردند و به ایران بازگشتم. روز حادثه برای این که به یکی از دوستان پول بدهم به محله مولوی رفتم اما وقتی مقتول سر قرار آمد . به ...
امکان سنجی حمله زمینی ترکیه به شمال عراق
ی انجام خواهد شد؟ او تایید کرد که چنین چیزی در دستور کار است. من داشتم اخبار عملیات هوایی علیه پ ک ک را دنبال می کردم که برای شرکت در افتتاحیه جام جهانی فوتبال و همراهی با رئیس جمهور اردوغان به قطر دعوت شدم. وقتی در فرودگاه، وزیر امور خارجه مولود چاووش اوغلو و ژنرال خلوصی آکار وزیر دفاع را دیدم، چنان خوشحال شدم که انگار جام جهانی را برده ام. چرا که می توانستم از آنها اطلاعات بگیرم. اما وزیر دفاع تنها ...
مسافر آلمان برای آدمکشی به ایران آمد / از گوگل آدم کشتن یاد گرفتم!
...: چندسال قبل وقتی بچه بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. 9 ساله بودم که همراه مادرم به آلمان رفتم و آنجا زندگی کردم. اما آنجا به خاطر سرقت از یک سوپرمارکت دستگیر شدم و مدتی را در زندان گذراندم. وی ادامه داد. من قبل از این ماجرا حال روحی خوبی داشتم اما در زندان با یک پلیس درگیر شدند و او را کتک زدم. به همین خاطر در زندان آلمان تحت نظر چند روانشناس بودم. آنها مرا شستشوی مغزی دادند. من ...