آخرین خواسته یک شهید زیر باران آتش عملیات کربلای 5
سایر منابع:
سایر خبرها
طلبه جانباز اغتشاشات اخیر: 1500 تماس تلفنی با بنده گرفته شد | خجالت می کشم مصاحبه کنم | دستم فدای چادر ...
، به یکی از بچه ها گفتم: صورتم، چشمم چیزی نشده؟ گفت: نه، چیزی نشده است. به ثانیه این را گفتم که چشمانم چیزی نشده است؟ آنجا چون مردم اطراف ما بودند، این احتمال داشت که نارنجک را در بین مردم بزند. آنجا با تمام سلول های وجودم می گفتم خدا را شکر به مردم نخورد ؛ چون مردم هم حضور داشتند و بحمدالله چون دستم بسته بود و با ضربه هم به زمین نخورده بود، اتفاقی برای مردم نیفتاد. این اتفاق ...
درمیان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم / نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم
سنگی که حرمت رخ آیینه را نداشت با سیلی ای که زد رخ آیینه را شکست گوشواره ای که بود ضریح طواف حور یا رب به ضرب سیلی ِ یک بیحیا شکست افتاد از نفس ، پر پروانه هم که سوخت روح غرور و غیرت شیر خدا شکست وقتی که قلب حضرت خاتم زغم شکست عیسی صلیب و موسی عمران عصا شکست دست قضا قدر همه را جمع کرد بعد ...
به توان شانه هایت روایتی زنانه از پشتیبانی های جنگ به چاپ رسید
بدون گواهی نامه سوار پیکان بنیاد شهید شده بودم؛ چاره ای نبود، یا علی گفتم و این بار سوار اتوبوس غلام حسین زارع شدم! پشت فرمان که نشستم، دوباره راننده را صدا زدم، بلکه بتوانم کمکی از او بگیرم؛ اما بی فایده بود. بعضی مواقع که توی اتوبوس می نشستم به حرکات دست وپای شوفرها دقت می کردم. حالا وقت آن رسیده بود، آنچه دیده بودم، در عمل نشان بدهم. کتاب به توان شانه هایت که تحقیق آن ...
فروش دسته چک های سرقتی در سایت های مجازی
وقتی درخواستم را گفتم، به من قول داد در کوتاه ترین زمان ممکن برایم دسته چک فراهم کند. او یک روز بعد تماس گرفت و گفت دسته چک آماده است و از من آدرس خواست و با یک پیک دسته چک را امضا شده برایم فرستاد و من هم هزینه اش را که مبلغ 15 میلیون تومان بود به پیک دادم و دسته چک را تحویل گرفتم، اما وقتی دسته چک را به نمایشگاه خودرو بردم و آن ها از بانک استعلام گرفتند متوجه شدم دسته چک سرقتی است و زن جوان از من ...
تقلب در درس تاریخ باعث تجدیدی ام شد/ ماجرای سفر به آلمان با فروش پیکان 34 هزار تومانی
دوباره به ایران بیان کرد: به نظرم در دوره جوانی آدم کارهایی که می کند چندان پایه و اساس ندارد. وقتی کاری برنامه ریزی قبلی نداشته باشد گاهی آدم در یک روز یا لحظه تصمیم می گیرد و همان تصمیم را به اجرا درمی آورد. من قبل از انقلاب کنکور دادم و قبول نشدم. پس از آن چند ماه قبل از آن که در دوران انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل شود، یکی از خویشان که در آلمان بود، به من گفت بیا برویم آلمان. من گفتم در آنجا ...
بازیگری که شیر شب های شلمچه شد
از دور دیدم برایم سوت زد. من گفتم: این همه شهید شدند و شما بی خیالی! با دست اشاره کرد به یکی از رزمنده ها و گفت: آن رزمنده را می بینی، او نخستین نفری است که رفته از رودخانه آب بیاورد. شما هم برو آب بخور و یک قمقمه آب هم برای دایی جان بیاور. در آن شرایط او هم می توانست عصبانی شود و بگوید مگر من تو را آورده ام! یا هر حرف دیگری به من بزند. فقط سعی کرد من را آرام کند. این برخورد را نه فقط ...
بیرانوند: پاداشی که تیم ملی گرفت از فیفا و AFC بود نه از جیب دولت/ شما رسانه ها ملی پوشان را مقابل ...
...: دربی پایتخت با تساوی به پایان رسید تا امتیازات عادلانه بین دو تیم تقسیم شود. گلر پرسپولیس در پایان این دیدار در جمع خبرنگاران به صحبت پرداخت. به گزارش فکرشهر به نقل از فارس، علیرضا بیرانوند دروازه بان ملی پوش پرسپولیس که در دل پری از حوادث اخیر و اتفاقات جام جهانی داشت در جمع اصحاب رسانه به صحبت پرداخت که حرف های او را می خوانید: *پس از جام جهانی تمام بازیکنان تیم ...
یه یاد حاج ابوالفضل/ لات ها میگن گر جهنم میروی مردانه رو
به گزارش جهان نیوز به نقل از فرهیختگان، هرجا می رفت از مرام و معرفت می گفت، برایش خیلی مهم بود که بدانند هنوز داش مشتی است. خاطره ای از محمدعلی کلی تعریف می کرد و می گفت: با کلی یک مصاحبه کردند و او در این مصاحبه گفت به 150 کشور سفر کرده ام و مرام مردم ایران را هیچ جا ندیده ام. سیدابوالفضل کاظمی تا مدت ها از ناشناخته ترین رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بود. وقتی جنگ شروع شد، او تهران را به مقصد ...
بیرانوند: همه بازیکنان تیم ملی را مقابل پیشکسوتان گذاشتید؛ نبی را پیدا کنید و بپرسید چه حواله ای به ما ...
بیرانوند صحبت هایی را عنوان کرد. به گزارش طرفداری، علیرضا بیرانوند پس از تساوی 2 بر 2 دربی پایتخت در جمع خبرنگاران اظهار داشت: پس از جام جهانی تمام بازیکنان تیم ملی را شما رسانه ها در مقابل پیشکسوتان گذاشتید. اگر پیشکسوتی برای سر زدن به اموات به قبرستان می رفت جلویش را می گرفتید و می گفتید بازیکن تیم ملی فلان قدر پول گرفته است. بازیکن تیم ملی هزار تومان هم پاداش نگرفته است ...
پانگار جوان، خالق نقش های ماندگار ایران
شد ندارد. او از ناراحتی خود وقتی که فهمید دیگر دستی برای انجام کارهای روزمره ندارد، می گوید: وقتی به خود آمدم و با از دست دادن دست هایم مواجه شدم، گفتنش برایم سخت است. غم بزرگی در کنج دلم افتاد برای اینکه ادامه زندگی چگونه برایم ممکن خواهد بود، زندگی را برای خود تمام شده می دانستم اما چنین نشد مدت زیادی طول کشید تا روحیه پیدا کنم. این نگارگر از سرگذشت خود بعد اتفاق های رخ ...
این خلبان ایرانی شکارچی ناوهای عراقی بود
برایت عزیزتر است یا من؟ و من بعد از هر سؤال می گفتم: این خاک! می دانستم هدفش از این سؤال چیست. او به من گفت: پس چطور از من می خواهی بمانم و از خاکم دفاع نکنم؟ بعد حسین با صدای بلند شروع کرد به آواز و این چند بیت را خواند: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق، تا بگویم شرح درد اشتیاق... هر کسی کو دورماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش... از کسی که در دانشگاه آمریکا نفر اول شده بود، اما به خاطر ...
هیچ وقت از دولت پول نگرفتیم
دروازه بان ملی پوش پرسپولیس گفت: پولی که ما می گیریم از جیب دولت نیست. فیفا و AFC پاداش به ما می دهند و فدراسیون هم بین بازیکنان تقسیم کرد. علیرضا بیرانوند پس از تساوی 2 بر 2 دربی پایتخت در جمع خبرنگاران اظهار داشت: پس از جام جهانی تمام بازیکنان تیم ملی را شما رسانه ها در مقابل پیشکسوتان گذاشتید. اگر پیشکسوتی برای سر زدن به اموات به قبرستان می رفت جلویش را می گرفتید و می گفتید بازیکن ...
بیرانوند: حواله خودرو را دریافت نکردیم/ حیف بود در دربی شکست می خوردیم
علیرضا بیرانوند پس از تساوی 2 بر 2 دربی پایتخت در جمع خبرنگاران اظهار داشت: پس از جام جهانی تمام بازیکنان تیم ملی را شما رسانه ها در مقابل پیشکسوتان گذاشتید. اگر پیشکسوتی برای سر زدن به اموات به قبرستان می رفت جلویش را می گرفتید و می گفتید بازیکن تیم ملی فلان قدر پول گرفته است. بازیکن تیم ملی هزار تومان هم پاداش نگرفته است. حواله هایی که همه شما می گویید پاداشی بود که پس از صعود به جام جهانی به ...
نسرین مقانلو از ایران رفت | مهاجرت ناگهانی نسرین مقانلو برای چیست؟
کردن خودم است که آیا می توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن 10 سال خیلی بر من سخت گذشت؛ بسیار دلتنگ بودم، خیلی شب ها می نشستم برنامه چشم انداز را می دیدم، همکارانم را نگاه می کردم، گریه می کردم. بازگشت نسرین مقانلو به ایران 10 سال پیش بالاخره تصمیم گرفتم با همسرم صحبت کنم و میزان دلتنگی و علاقه ام به کارم را به او گفتم، خوشبختانه او هم قبول کرد به همراه بچه ها به ایران برگردیم تا بتوانم بدون دغدغه و استرس به کارم برسم. دختری در قفس آقای صلح میرزایی اولین فیلمم بعد از آن دوران بود و بعد از آن برای بازی در سریال مسافری از هند از من دعوت شد. ...
حرف های شنیدنی کوتاه قدترین مرد جهان / در کف دست بلندترین مرد جهان جا می شوم!
او درس بدهد. هیچ فردی پاسخگو نبود. چندین بار به آموزش و پرورش هم مراجعه کردم، یک بار هم 20 روزی به ما معلم دادند، بعدش تمام شد و دیگر نیامد . رفتار بچه ها با من خیلی مودبانه است گفته می شود افشین شخصیتی بسیار مهربان و برون گرا دارد به همین دلیل در بین مردم محلی بسیار محبوب است. خودش درباره رفتار بچه های دیگر با او در کوچه و خیابان می گوید: برخورد همه با من در این سال ها خیلی ...
ماجرای حذف ورزشکاران از المپیک 1988/ شلیک موشک به سازمان تربیت بدنی!
قهرمانی استان نیز رسیدم. در سن 18 سالگی یعنی سال 1352 در مدرسه عالی ورزش تهران برای دوره کارشناسی تربیت بدنی پذیرفته شدم و این دوره 4 ساله را تا سال 1356 پشت سر گذاشتم و در رشته ورزش فارغ التحصیل شدم و طی این دوران به فعالیت های ورزشی بیشتری پرداختم و عمدتا عضو تیم دانشگاه در رشته وزنه برداری بودم اما در نهایت به دلیل مصدومیت از ناحیه دست وزنه برداری را کنار گذاشتم. در دوران دانشجویی تعدادی ...
شلیک موشک به سازمان تربیت بدنی!
.... در سن 18 سالگی یعنی سال 1352 در مدرسه عالی ورزش تهران برای دوره کارشناسی تربیت بدنی پذیرفته شدم و این دوره 4 ساله را تا سال 1356 پشت سر گذاشتم و در رشته ورزش فارغ التحصیل شدم و طی این دوران به فعالیت های ورزشی بیشتری پرداختم و عمدتا عضو تیم دانشگاه در رشته وزنه برداری بودم اما در نهایت به دلیل مصدومیت از ناحیه دست وزنه برداری را کنار گذاشتم. در دوران دانشجویی تعدادی دانشجو بودیم که ...
مادربزرگ ها و پدربزرگ های چشم به راه
، درست مثل من! حتی نمی توانم وضو بگیرم و باید برای نماز تیمم کنم. گفتم شکایتی نداری از بچه ها؟ گفت: دلم شکسته اما خدا بهترین قاضی است، خودش می داند چه کند. یکی از پرستارها که خانمی مسن را در یک ویلچر نشانده بود، از در سالن وارد شد و ویلچر را آورد کنار ما. چند قدم آن طرف تر آن را نگهداشت و رو به یکی از خانم هایی که روی صندلی نشسته بود، گفت: خیلی دوست داشت برای جشن به سالن بیاید، من هم گفتم ...
گولسیانی: از زدن 2 گل در اولین دربی ام خوش حالم/ بیرانوند: از فدراسیون حواله ای نگرفتیم که برگردانیم!
باشیم که ان شاءالله برطرف کنیم، زیرساخت را درست و جوانان خوبی را دعوت کنیم و نتایج خوبی بگیریم. بیرانوند: از فدراسیون حواله ای نگرفتیم که برگردانیم! علیرضا بیرانوند بعد از دیدار پرسپولیس و استقلال در دربی 99 پایتخت که با تساوی 2-2 به پایان رسید، گفت: فکر می کنم یکی از بهترین بازی های پرسپولیس در دربی های این چند سال بود. واقعاً لذت بردم از بازی. استقلال چند شانس داشت و از دو ...
هادی خانیکی: من به جامعه ایرانی امیدوارم/ امید به مثابه راهبرد است/ ما در دنیای متکثر و متضلعی زندگی می ...
گونه بود؟ زن و شوهر و بچه ها با هم بنشینند و فکر کنند که بشود با سریال های خانگی [با هم بودن را تجربه کنند.] قبل از سرطان این دو تجربه را داشتم. در 14 فروردین از مشهد برگشته بودم و جواب سی تی اسکن آمده بود و پزشکم (دکتر منصوری) نتیجه را دید و گفت: تومور. من هم گفتم اسم مستعار برای ما نگو! ظاهراً سرطانی شدم. گفت بله. وقتی به آنکولوژیست مراجعه کردم معلوم شد درگیر سرطان پانکراس شده ام. ذهن و ...
سخت بود، اما از دختر یکساله اش گذشت
به گزارش جهان نیوز به نقل از روزنامه جوان، شهید حسین فصیحی دستجردی در حالی که دختری یک ساله داشت عازم جبهه شد. گریه ها و بی تابی های دختر خردسالش هنگام اعزام مانع نشد تا او عزمش را برای حضور در جبهه از دست بدهد. حسین 12 روز بعد از دومین اعزامش به شهادت رسید و پیکر مطهرش 12 سال بعد به خانه بازگشت. گفت وگوی ما با عزت زاغیان همسر شهید، مروری بر مجاهدت های یکی دیگر از شهدای دفاع مقدس است. ...
من دو تا پسر دارم؛ حاج قاسم و حاج علی
ستون اتاق پذیرایی خانه ی پدری اش نشسته بودم و بی توجه به سخنرانی مهمانان به پیرزن نگاه می کردم. صورت گِردش مثل قرص ماه توی شیله مشکی عربی پیچیده بود و عبا را کشیده بود روی سرش. نگاهش به زمین بود و دانه های تسبیحی بلند بین انگشت هایش می چرخید. توی دنیای خودش بود. دنیای علی. روزگاری که زنی جوان بود با ده تا بچه ی قد و نیم قد که زیاد زنده نماندند اما علی ماند. نشستم رو به رویش. دستش را بوسیدم ...
به ماندنم عادت نکن
چندین عملیات شرکت داشت و دست آخر در عملیات والفجر8تیری به سرش اصابت کرد و محمد را تا مرز شهادت پیش برد. در همان عملیات برادرش حسین به شهادت رسید اما این اتفاق باعث نشد دیگر به جبهه نرود. او تا آخرین روز جنگ در مناطق عملیاتی ماند و از کشورش دفاع کرد. شروع زندگی مشترک با 50درصد جانبازی جنگ که تمام شد، محمد از مادر خواست به زندگی او سروسامانی دهد و بساط عروسی اش را فراهم کند. مادر ...
از کردستان تا بهشت؛ روایت شهیدی که به خاطر یک امضا به زندگی برگشت
و سند حقانیت رزمندگان اسلام و فرزندان حضرت روح الله(ره) روایت کند. گفت و گوی 2 ساعته با "بهنام نظری" جانباز دوران دفاع مقدس پر از خاطراتی است که گاهی لبخند به صورتش می آورد و گاهی برای دقایقی سکوت و گریه و البته گاهی حسرت، فضای مصاحبه را پر می کند، که در زیر می آید: تلاش های نوجوانانه برای اعزام به خط مقدم جبهه ها تسنیم: گفت و گویمان را از اعزام شروع کنیم، چه شد که ...
مادر شهید: حرص می خورم؛ چرا آقا را اذیت می کنند؟!
بهمن 1394 در سوریه به شهادت رسید. وی بعد از بازنشستگی در سپاه، به عنوان فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور و معاون بازرسی این ستاد منصوب شد. شهید فرزانه از جانبازان دفاع مقدس بود که سه بار طی سال های 1362، 1365 و 1367 در دوران جنگ تحمیلی مجروح شد. وی از جمله جانبازان شیمیایی دفاع مقدس بود که از یاران نزدیک سردار شهید حسین همدانی محسوب می شد و پس از 40 روز حضور داوطلبانه در سوریه به کاروان ...
سیدمهدی سیدصالحی در گفتگو با حیات: مارکوپولو نبودم، تیم زیاد عوض کردم تا عزتم حفظ شود/ این دربی برای ...
بس است. * در بین این جابجایی ها تصمیمی گرفتید پشیمان باشید؟ شما فکرش را می کردید منِ سیدصالحی یک روزی بروم یک تیم ناشناخته لیگ سه را تحویل بگیرم و سرمربیگری کنم؟ وقتی رفتم قرارداد امضا کنم در هیات فوتبال کسی باورش نمی شد. روزی که تمرین این بچه ها را دیدم و مشاهده کردم چقدر سخت و با انگیزه تمرین می کنند گفتم خواست خدا بود که من با اینها آشنا شوم و به آنها کمک کنم. من در این ...
پرتره ای که صادق هدایت از من کشید
خودشان بردند. آن زمان من 14، 15 ساله بودم. نمایشنامه را بهمن فرسی نوشته بود و یک خانمی کارگردان بود که من نمی شناختمش. وقتی تئاتر تمام شد و همه دست زدند، یک خانم بسیار زیبا و شیکی آمد روی صحنه و تعظیم کرد. بابا گفت این خانم کارگردان تئاتر است. من دیدم هم خوشگل است و هم خوش لباس است و هم همه دارند برایش دست می زنند و هم کارگردان است، آدم مهمی است. گفتم خدایا می شود وقتی من بزرگ شدم مثل این ...
غریب شهید بروجردی را همانطور که هست نشان دهد
و سپاه، سپاه را انتخاب کنیم. او درباره عقیده دینی و قرآنی شهید بروجردی هم می گوید: یک زمانی ماهی یک بار صبحگاه مشترک تمام نیروهای مسلح در ستاد منطقه 7 برگزار می شد و هنوز بنی صدر رئیس جمهور بود. دیدم کنار میدان صبحگاه دارد قدم می زند و این آیه قرآن وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها را زمزمه می کند. به او گفتم امثال ما از دستمان در می رود و ممکن است خلاف کنیم ...
تک تیراندازی که در کربلای یک به هدف زد
هایی که می خواندند عقیدتی بود . در کلاس های عقیدتی هم شرکت می کرد و من هنوز یادداشت هایش را از این کلاس ها دارم. آیا کتاب های ایشان را دارید؟ تمام کتاب ها و دست نوشته های برادرم را جمع آوری کردم که با اعتراض مادر مواجه شدم؛ ولی اصلش نزد من است. به نظر شما این مرام و معرفتی که برادرتان داشت از چه چیزی نشات می گرفت؟ همان طور که خیلی از رفتارها را می بینیم ...