خدا خبر شهادت همسرم را روز خواستگاری به من داد!
سایر منابع:
سایر خبرها
آیت الله علوی بروجردی: بین ما و مردم فاصله زیاد شده است/ مسئولان وعده های توخالی ندهند/ بی اعتمادی مردم ...
...، مدیریت محترم حوزه و رئیس شورای عالی و حجت الاسلام سعیدی، متولی حرم مطهر، به منزل ایشان رفتند و آنجا حتی گفتند که مقام معظم رهبری دامت برکاته دستور داده اند که ایشان را در حرم دفن کنند. اما خانوادۀ ایشان نپذیرفتند و گفتند ایشان وصیت کرده اند در قبری که در باغ بهشت تهیه کرده اند، دفن شوند. قبلاً از ایشان شنیده بودم که می گفتند: یک سال من فکر کردم که امسال می میرم. مریض شده بودم. کفنم ...
هشدار شدید آیت الله مطهری درباره گروه فرقان+ عکس
زحمت زیادی کشیده اند. امام هم اجازه داد. من هم برای تشویقی این بچه ها، چند قطعه زمین در ملاصدرا و شیخ بهایی تهران که آن زمان بیابان بود تهیه کردم و در اختیارشان گذاشتم. دوستان گفتند خودتان هم یک قطعه بردارید. گفتم: من شرعا یک خانه دارم برایم کافی است. یادبودی که در نزدیکی محل ترور شهید مطهری نصب شده است آن موقع آقای یحیوی وزیر مسکن بود. یک وامی هم به این بچه ها داد و به برکت دستگیری گروه فرقان، این بچه هایی که زحمت کشیدند صاحب خانه شدند. ...
هشدار نسبت به افزایش فاصله بین روحانیت و مردم و خالی شدن حوزه های علمیه
علمیه قم در اولین جلسه درس خارج فقه خود در سال 1402 بیان داشت: این فاصله ای که بین روحانیت و مردم افتاده، باید ترمیم شود. راه اشتباه بوده. این را ما باید متوجه بشویم. نباید این گونه باشد. این ها مردمی بودند، که به قول بزرگی، از اولی که ما به دنیا آمدیم کنار ما بودند. بعد هم در طول زندگی همراه ما بودند. از دنیا هم که رفتیم، زیر جنازۀ ما همین ها بودند. الان چه شده که [برخی]این طور با ماشین به طلبه ها ...
معلم؛ باغبان صبور بوستان سرسبز دانش و مدرّس اندیشه های مطهر
.... من در کلاس درس تو احترام به بابایی که آب و نان می دهد، را تلمذ کردم. با نشستن بر کلاس درست تکریم مادری که در باران هم به خانه آمد و خود را به آغوش فرزندانش رساند، آموختم. من هنوز هم چهره خنده روی تو را به یاد دارم که پشت نیمکت کلاس اول دبستان نشسته بودم و تو بدون اینکه دانش آموزانت را از هم سوا کنی، برای همه کتاب داستان خریدی. تو از همان سال اول مدرسه، ما را با ارزش کتاب و کتاب ...
روایتی تلخ از باخبرشدن امام از شهادت استاد مطهری
...، من تا در را باز کردم، ایشان بی اختیار گفتند: آقای مطهری را کشتند، آقای مطهری را کشتند. من گفتم: این قضایا که برای همه هست و شما ناراحت نباشید. اما به هر حال روی آن علاقه ای که امام به ایشان داشتند، نمی توانستند با قضیه عادی برخورد کنند. در این همه قضایایی که نظیر بمب گذاری ها و شهادت های دوستان امام و پیرمردهایی که با امام از قبل سابقه داشتند، اتفاق افتاد، من ندیدم امام مانند شهادت آقای ...
غیرت زنده است
فارس پلاس؛ دیگر رسانه ها- وطن امروز نوشت: روز گذشته مردم مشهد مقدس پیکر شهید حمیدرضا الداغی را که شامگاه جمعه به دست 2 نفر از اوباش به شهادت رسید، تشییع کردند. مراسم تشییع پیکر مطهر شهید حمیدرضا الداغی روز دوشنبه با حضور جمع کثیری از مردم مشهد مقدس از مسیر مهدیه این شهر تا حرم مطهر امام رضا(ع) انجام شد. در این تشییع پرشکوه، مردم برخی شهرستان ها و روستاهای خراسان رضوی نیز ...
فرمان استقامت در اجرای رسالت
صحبت قرآن کرده است. یکصد و نهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان فرمان استقامت در اجرای رسالت تقدیم مخاطبان گرامی می شود. فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿112هود﴾ (ای رسول ما) چنانکه تو را فرمان دادم در راه حق استقامت و پایداری کن و آنها که به خدا بازگشتند و با تو هستند نیز پایداری کنند و(در برابر هیچ کی از حدود و ...
پدر شهید محمد یوسفی آسمانی شد
غم بار را تسلیت گفت و از درگاه خداوند متعال برای ایشان، رحمت واسعه الهی و همجواری با فرزند شهیدش و برای بازماندگانش صبر و اجر مسئلت کرد. در بخشی از وصیت نامه شهید محمد یوسفی آمده است: من به ندای هل من ناصرٍ ینصرنی؟ حسین زمان خود لبیک گفتم و در سال 61 (ه .ش) به جبهه پا گذاشتم. ای حسین!(ع) شاهد باش که اگر در زمان تو کسی نبود تا به ندای تو لبیک گوید، در زمان فرزندت، بسیارند کسانی که عاشق خدا و ...
عنایت امام حسین به شیخ جعفر شوشتری که از روی کتاب روضه می خواند
طاهری تعریف می کرد فردای آن روز وقتی وارد خانه شدم، دیدم دیگ ها نیست. پرسیدم دیگ ها کجاست؟ گفتند همان فرد که دیشب به خانه ما را راه نداد، آن ها را برد. او همه بدنش را با دیگ ها سیاه کرد. گل های تو از گل های من عزیزترند؟ سازگار افزود: او می گفت: به خانه اش رفتیم و دیدیم همه گل ها را وسط باغچه گذاشته است. از او پرسیدیم تو که دیروز حرف دیگری می زدی؟ گریه کرد. گفت دیشب حضرت زهرا ...
محسن وزوایی می خواست برود آمریکا، سر از بهشت درآورد!
... آن روز ها محسن فقط می توانست برخی حرف هایش را بنویسد و امکان صحبت نداشت. این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند. با آن علاقه ای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت یک باره به هم ریخت و گفت: محسن! ببین چه کردی، کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند. گفتم دنبال این انقلاب نرو. چند دقیقه ای صحبت کرد و در تمام مدت محسن فقط نگاه می کرد و چشمش تکان می خورد. محسن به من اشاره کرد تا ...
ما واقعاً کربلایی هستیم؟!
. زیر این آتش و وضعیت آشفته جبهه دیدم آمبولانسی می آید. آمبولانس مثل ماشین هایی شده بود که انگار گوشت باز می کنند. درش را باز گذاشته بودند و همان طور که در حال حرکت بود، زخمی ها و شهدا را داخل آن می انداختند. دست و پای سروان پیمانی را گرفتیم و داخل آمبولانس روی بقیه انداختیم. با خودم گفتم که این بنده خدا اگر شهید هم بشود، حداقل جنازه اش اینجا نمی ماند. آمبولانس از ما 300، 400 ...
مخالفی که مدافع حرم شد
سیداحمد همسرش با من تماس گرفت و خبر داد که او هم راهی میدان جهاد شده است. با تعجب از او پرسیدم سیداحمد که مخالفت می کرد و شما هم مخالف بودید! چه شد که اجازه دادید ایشان راهی شود؟ همسرش گفت سیداحمد می گوید حرم حضرت زینب (س) در خطر است، اگر ما نرویم فردای روز قیامت پیش مادرم چه جوابی داریم به ایشان بدهیم. همسرش گفت به او گفتم این همه هستند، فقط تو باید بروی؟! گفت هر کسی جای خود را دارد، ما روز عاشورا ...
عاشق بی قرار
دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که نترس و گریه نکن که حضرت زینب(س) هوای ما را دارند . عبدالهی افزود: او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز 14 اردیبهشت خبر شهادت همسرم را به من داد. وی بیان کرد: آقا روح الله سعی می کرد ما را سالی یک بار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت می کردیم قم و جمکران و شهرستان های نزدیک می ...
فرمانده پیشرو؛ روایت زندگی شهید وزوایی
را هم حساب کند! من هم کوچک بودم و بین آن ها بودم. نکته مهم این بود که آن زمان خیلی اصرار داشتم بروم و وارد جبهه بشوم. آن موقع ده ساله شده بودم، اما آقا محسن مخالفت می کردند و می گفتند الان برای شما زوده، ولی باز من اصرار داشتم که می توانم و میام و اسلحه هم می توانم بگیرم. خودم هم احساس بزرگی داشتم. آقا محسن برای اینکه دل من نشکنه می گفت بذار دفعه بعد اومدم می برمت. می رفت و تا دوباره بیاد چند ماه ...
حکمت 38 نهج البلاغه؛ با این چند دسته دوستی نکن
...; خداوندا طبل تنها طبل توست! کسی به او گفت: این سخن را نگو. خدا طبل ندارد. گریه کرد و گفت: پس فکر می کنید او هنگامی که می آید تک و تنهاست نه طبلی جلوی او می نوازند و نه پرچمی بالای سر اوست. در این صورت او از خلیفه زمان ما هم پایین تر است. در عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری طبق نقل علاّمه شوشتری آمده است شخص احمقی می گفت من اسم گرگی که یوسف را خورد می دانم; اسمش فلان بود. به او گفتند ...
کربلای یک و دو در شهرک شهید محلاتی
...، باید گوش تیز می کردی تا بشنوی چه می گوید. می گفت: پسرها خیلی با هم دعوا می کردند. یک بار رفته بودم پایین، خانه همسایه. فقط صدای گروم گروم از بالا می آمد. تعجب کردم صدای چیه؟ اول فکر کردم دارند مثل همیشه دعوا می کنند، اما صدای دعواشان نمی آمد، فقط گروم گروم! دویدم بالا. دیدم همدیگر را کرک و پَر کردن و زیرپیراهن شان تیکه تیکه شده. جیغ کشیدم: چه خبرتونه!؟ چقدر سر و صدا می کنید؟ آبرومو ...
خداوند با نیت انسان تعامل می کند
که عرق پیشانی آنها نزد خداوند عبادت است- کارگر رفت و مدتی گم شد بعد از چند سال آمد و گفت: که من همان کارگرم، امروز آمده ام که مزدم را بدهی! من هم با پول او شتر و گوسفند و بز زیادی خریداری کرده بودم و سپس گفتم: تمام آنها با همان مزد تو تعدادشان زیا شده برو و آنها را برای خودت ببر، خدایا اگر این کار را برای رضای تو انجام داده ام ما را کمک کن! سنگ به تمامی تکان خورد و آنها از غار نجات پیدا کردند. وی افزود: این را بدانیم که عمل صالح با نیت و رضای خدا ما را از گرفتاری نجات می دهد. ...
پیدا و پنهانِ روحانیت در گذر خان
در هنگام دریافت وجوهات یکی از آنهاست. دست گردون چیه؟ یه مقدار پول به دفتر وجوهات می دن و این رو چند بار می دن و پس می گیرن تا اندازه بدهکاری شرعی ش بشه. نماینده مرجع رسید پول رو می ده و وجوهات، به عنوان قرض، به گردن طرف می مونه. چون رسید همه پول رو گرفته، بقیه رو هر وقت تو محل گرفت، می تونه خودش خرج کنه . (ص 199) برخی رفتارها در هنگام دریافت وجوهات هم بیان شده و مورد نقد گذر خان است. ...
آیا درِ بقیع شبی باز می شود؟
...، پیوسته در عزای تو و بر مزار تو، چشم کبود چرخ ببارد سرشک غم. مدینه شهر پیغمبر، ولی مستور در غربت، تمام شهر آباد و بقیع نور در غربت، مدینه سرزمین وحی و اهلش بی خبر از آن، تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت. به امام سجاد (ع) که سلام می دی از صفاتش می گی. مثلا ای چراغ روشنایی بخش، ای زاد و ذخیره عابدان، این کشتی دانش، ای دریای بخشش، ای ماه تابان، ای مرد دلسوز و بردبار و ای سَرور گریه ...
مرندی: به نخست وزیر گفتم شایسته وزارت بهداشت نیستم/ بودجه سلامت را با چنگ و دندان می گرفتیم
وزیر بهداشت برای مان بفرمایید. انتخاب خود من برای وزارت بهداشت بر خلاف میل خودم بود؛ یعنی وقتی دکتر منافی در مجلس رای نیاورد، تلکسی از نخست وزیری و از سوی نخست وزیر آمد که تو سرپرست وزارت بهداری شدی؛خیلی تعجب کردم که چرا من! ساعات اداری که شد کارمندان به من می گفتند مبارک باشد که به عنوان وزیر معرفی شدی! واقعا ترس من را در برگرفت. به نخست وزیر گفتم من شایستگی وزارت بهداشت را ...
فیروزه شجاعی مظلوم ترین مادر شهید
...: شهید یوسف داورپناه در 15 تیرماه سال 1344 هجری شمسی، در شهر کرمان به دنیا آمد. در رشته برق از دبیرستان فارغ التحصیل شد و خانواده از کرمان به ارومیه مهاجرت کرد. پس از آنکه گروهک های تجزیه طلب کرد در غرب کشور اقدام به آشوب و اغتشاش کردند و شهر های کردنشین ایران را اشغال نمودند، شهید یوسف داورپناه داوطلبانه با پیوستن به گروه ضربت سپاه پاسداران شهرستان پیرانشهر استان آذربایجان غربی به مبارزه با گروهک های تروریستی کرد پرداخت. در 5 شهریور سال 1362 بود که حزب منحله دمکرات کردستان ایران با هجوم به منزل این شهید بزرگوار، ایشان را به اسارت گرفتند و در نهایت پس از شکنجه های فراوان، او را به طرز فجیع و دلخراشی به شهادت رساندند و سپس پیکر این شهید را بعد از مثله کردن، تحویل مادر دادند و گفتند همین جا دفنش کن. *روایت مادر شهید یوسف داورپناه درباره جزئیات شهادت یوسف می گوید من مظلوم ترین ...
چش دیدن قشنگییِی منه ندری!
...، 70 سال، 80 سال، 100 سال، چه عیب داره بی بی مگه رنگ شاد پوشیدن؟ - میگه چه عیبی دره! دختر تو شهور ندری؟ زن بویه سنگین باشه، رنگین باشه! عیب ندره؟ خیلی ام عیب دره. - والا از نظر من که هیچ ایرادی نداره بی بی. تازه از همون لحاظ شرعی ام شما بخواین در نظر بگیرین تو دین اسلام سفارش شده به پوشیدن لباسایی با رنگ روشن. چه اشکال داره بی بی؟ بی بی که حرف نزد دوباره گفتم: ...
عطر برکت | کاسبان خوش حساب شریک مال مردمند
.... در همان شرایط یکی از آشنایان مان که خیلی هم بدحساب است، آمد و گفت ضامن من شو تا 33 میلیون تومان وام بگیرم! . گفتم تو بدحسابی، قسطت را پرداخت نمی کنی، من را به دردسر می اندازی. . چند بار آمد و رفت. بالاخره دلم سوخت. رفتم بانک که کارهای ضمانت را انجام بدهیم. مسئولش نیامده بود.با رئیس بانک نشستیم به گپ زدن. رفیق شدیم. گفت وامی چیزی نمی خواهی؟ . گفتم من سند خانه ندارم. سند تجاری دارم ...
مردی که افول آمریکا را پیش بینی کرد
...، یادت هست؟ به میهمانانت ویزا ندادند و وقتی برای عیادت آمدیم بیمارستان، با همان حال پیگیر بودی که دلیل ویزا ندادن چه بوده... شاید هم می خواهی خودت با مسیح و حضرت موعود برگردی و به همین دلیل پیشنهاد آن کنفرانس را دادی! کیست که شک کند به قول پروفسور دوگین نادر از افراد انتخاب شده برای نبرد نهایی نیست؟ می گفتم حاجی تو فقط بنشین، تولید محتوا کن و ایده بده. حاج نادر این سردار جبهه فرهنگی و جن ...
# پرسه در فضای مجازی
چه خبر از سفر استانی رئیس جمهور؟ موسوی نژاد: خوزستان چه خبر بود؟ در طول سال گذشته 2222مگاوات به ظرفیت تولید برق خوزستان اضافه شد. تنش آبی خوزستان رو به یاد دارید؟ 1700روستای استان در این دولت آبرسانی شد. در یک سال گذشته به اندازه کل دوران قبل دولت، برای فاضلاب کار انجام شد. 15مدیر استانی در گشت ارشاد مدیران برکنار شدند. قدرشناسی مردم مجتبی باجلان: یکی از بزرگان ...
انس با قرآن برکت دنیوی و اخروی دارد/ خاطره خرمشاهی از آخرین روز ترجمه قرآن
خدا محدود است؛ این آیه می گوید خدا نامحدود است و هیچ چشمی او را نمی بیند. درک چشم وقتی با چشم همراه شد به معنای دیدن و رؤیت است کما اینکه ادراک با گوش همان شنیدن معنا دارد. یکی از فرق های خدا با انسان در این است. نهی از افترا و تهمت به خدا فضل بن سهل هم رئیس نظامیان و هم سیاسیون بود لذا به او ذوالریاستین می گفتند؛ البته اینکه گفته می شود نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند مخصوص ...
انتقاد مهدی طائب از فتوای مفتی بزرگ عربستان در مراسم سالروز تخریب قبور ائمه در بقیع
محمد خاتمی به عنوان رییس جمهوری گفت: وقتی خاتمی رای آورد، در جایی گفتم که محصول دیدگاه آقای خاتمی 20 سال دیگر معلوم می شود؛ یعنی دختربچه هایی که با نگاه ایشان بزرگ می شوند. وقتی آمدند و گفتند آزادی، آزادی از نظر آنها چه بود؟ طائب ادامه داد: گفتند ماهواره می آید؛ جواب می دادند که عیبی ندارد و چیز خوبی است. یا مثلا فضای مجازی؛ نمی گویم که فضای مجازی را ببندید، بلکه فضای مجازی برای خودمان ...
ماجرای التماس شهید حججی برای اعزام به سوریه / درخواست جواز شهادت از امام رضا(ع)
، انتقالی بگیرد. بعد از سلام و حال و احوال، پرسیدم، کجا بودی این وقت شب؟ سرش را پایین انداخت و گفت: آمدم از شما خواهش کنم این سری اجازه بدهید که من بروم، گفتم: کجا؟ گفت: مأموریت. گفتم: مرد مؤمن وقت پیدا کردی آخر شبی؟ مگر من پادگان نبودم که اینجا آمدی تا این موضوع را مطرح کنی؟ تو که یک بار رفته ای، الان نوبت دیگران است که نرفته اند، گفت: قسمتان می دهم، گفتم مگر قسم الکی هست، برو به سلامت. ...
شهید مدافع حرم حمید تقوی فر / شهیدی که 30 سال روزه بود
حاجی خبر شهادتش را به خانواده داد؛ بی آنکه آنها جان کلام او را گرفته باشند. حاج خانم مرادی می گوید: یک روز که دسته جمعی داشتیم به نمایشگاه مطبوعات می رفتیم، حاج حمید گفت: بچه ها! یک درخواست از شما دارم. دلم می خواهد طوری رفتار کنید، طوری زندگی کنید که روز قیامت هم با هم باشیم. سکوت سنگینی برقرار شد. من آن سکوت پر از سئوال را شکستم و گفتم: حاجی! چطور چنین چیزی ممکن است؟ شما تمام عمرتان به ...