سایر منابع:
سایر خبرها
تنها راه سعادت شما و مسلمین در اطاعت از امام است
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، متن وصیت نامه شهید اصغر آسیابی از شهدای سپاه عاشورای آذربایجان شرقی به شرح ذیل است: بسم رب الشهدا و الصدیقین ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون من اصفر آسیابی، تصمیم گرفتم که وصیت نامه خود را از جبهه جنگ به مادر و برادر عزیزم برسانم و ترجیح می دهم که نوشته هایم را برای کسانی که بعد از من خواهند ماند و ...
بازگرداندن مجسمه امیرکبیر از ایتالیا به ایران
همین طور کارشکنی هایی در انتقال مجسمه شد که در نهایت پدرم بعد از این با ناراحتی همه کاغذهای مربوط به مجسمه و پرداخت ها را پاره کرد و گفت که از امروز به بعد (یعنی سال 1360) هیچ کسی حق ندارد درباره مجسمه امیرکبیر با من حرفی بزند. تمام شد و از همان زمان هم شد که پدر دیگر تو خودش رفت. یعنی خیلی راجع به هنرش صحبت نمی کردن و دوست نداشت کسی راجع به هنر حرف بزند. فقط نامه ای به میکلوچی نوشت و ...
ما معنی مفقودالاثر را نمی دانستیم
افغانستان- کاشان زهرا رضایی از زندگی پدر و مهاجرتش به ایران می گوید: پدرم متولد سال 1348 بود. تحصیلات ایشان در حد ابتدایی بود ولی سواد قرآنی داشت و قرآن را بسیار زیبا تلاوت می کرد. ما اصالتاً افغانستانی و اهل (شهر مزارشریف) هستیم. پدرم در سن 18 سالگی در افغانستان ازدواج کرد و بعد به ایران مهاجرت کرد و در کاشان ساکن شد. دو سال بعد از مهاجرت پدرم، مادرم به ایران آمد و ابتدا به پابوس امام رضا (ع) رفتند از آنجایی که اقوام مادری من در مشهد ساکن بودند، پدر و مادرم در مشهد می مانند و برنمی گردند. ما ...
شوهرم مجبورم می کند دوستان دوران دبیرستانم را به خانه بیاورم و با او آشنا کنم ...
...> روز بعد خانه کوچکی برای ما اجاره کردند و به اصفهان بازگشتند. همسرم نیز در یک شرکت خصوصی مشغول کار شد و من حالا به همه آرزوهایم رسیده بودم و مرد رویاهایم را در کنارم می دیدم اما این خوشی ها و لبخندها خیلی دوام نداشت چرا که فرشید در همان هفته اول زندگی مشترک شخصیت واقعی خود را نشان داد و به قول معروف آن روی سکه نمایان شد. فرشید مردی بسیار عصبی بود و با هر بهانه ای کتکم می زد و تحقیرم می ...
من 14 روز بی حجاب بودم/ دختری که دوباره حجاب را انتخاب کرد: پدرم نگفت چون حجابت را کنار گذاشتی، دیگر ...
.... آن روز هم موهایم را باز گذاشته بودم و خیلی از دور جلب توجه می کرد. وقتی ما را صدا زد، خیلی نگران شدم. با خودم گفتم: وای بدبخت شدم. چه کار می خواهد بکند؟ عجله هم داشتم. گفتم الان نگهمان می دارند. حالا بابا رو چه کار کنم؟... چون پدرم گفته بود: ببین بیتا! هر طور میل خودت است. دوست داری بی حجاب بروی بیرون، برو اما اگر مشکلی پیش بیاید یا گرفتار شوی، من قدمی برایت برنمی دارم. من آبرو دارم. باید ب ...
شهیدی که به خاطر نماز اول وقت مدال طلا را از دست داد
هر بار با بدنی مجروح برمی گشت و بعد از این که بهبودی نسبی پیدا می کرد دوباره راهی جبهه می شد. عباس نسبت به پدر و مادر خود احترام زیادی قایل بود. همیشه در مقابل آنان دست ادب به سینه داشت و کاملاً متواضع بود. هیچ گاه با آنان به تندی سخن نگفت. بی شک موفقیت او را باید مرهون دعای خیر پدر و مادر دانست، زندگی اش سراسر توفیق و سعادت بود. به نماز اول وقت، اهمیت می داد و نمازهای مستحبی را فراموش ...
زن 32 ساله: صمد در بانک به من پیشنهاد رابطه داد
زن 32 ساله گفت: من خودم یکی از قربانیان طلاق هستم چرا که وقتی کودکی خردسال بودم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و بدین ترتیب من و برادر کوچک ترم به خانه دایی ام رفتیم و در کنار آن ها به زندگی آشفته و پر از تلاطم ادامه دادیم. زن دایی ام با مهربانی من و برادرم را به مدرسه فرستاد ولی طولی نکشید که پدرم در یک حادثه ناگهانی دچار ایست قلبی شد و از دنیا رفت و مادرم نیز با مرد دیگری ازدواج کرد ...
نامۀ جعلی چارلی چاپلین به دخترش را از قلم انداختند؟!
از این قرار است: در مجلۀ "روشنفکر" تصمیم گرفتیم به تقلید از فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد. به هر حال می خواستیم طبع آزمایی کنیم.این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ می رسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن می کرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده است. یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا این ...
خاطرات بازیگر سرشناس از روزهای حضورش در زندان قصر | با زندانی ها دوران خوبی داشتیم...
روز پلانی تصویربرداری می کردیم که در آن من زندانی بودم و مادرم به دیدنم می آمد. در آن پلان من به مادرم گفتم: چرا هفته قبل نیومدی. تو که می دونی من کسی رو ندارم. اینجا دلم می گیره. هفته بعد از پخش این قسمت، اتفاق جالبی افتاد. خیلی از مادرانی که فرزندانشان را طرد کرده بودند و با آنها ارتباط نداشتند و به ملاقاتشان نمی آمدند، روز ملاقاتی پشت درهای زندان قصر جمع شده بودند و این مرا خیلی خوشحال کرد. ...
روایت مادر ایران از اتفاقی عجیب در سردخانه
به گزارش خبرنگار ایمنا ، جنگ که آغاز شد زنان نیز همانند مردان برای دفاع از وطن به پاخاستند تا کسی نگاه چپ به این خاک نداشته باشد. خاطرات فراوانی از حضور زنان در پشت جبهه و کمک های آنها در ستاد پشتیبانی از رزمندگان هم اکنون بر جای مانده است. کتاب مادر ایران به روایت بخشی از این خاطرات می پردازد. مرور خاطرات عصمت احمدیان ، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل جرفوانی در این کتاب که ازجمله بانوان فعال در ...
خلاصه سریال گیلدخت + دانلود قسمت 53 و 54 سریال گیلدخت
دادن گاوش گریه می کنه و شازده میگه من امروز حوس خون یاغی کرده بودم ولی به چهار پا رضایت دادم. باقر با چند نفر از اهالی به سمت خونه میره ولی دیر شده و شازده و تفنگ چی هاش رفتن. فیروزه همچنان دست بسته به چوب ایستاده و عباس قلی هم با ولع رو به روش غذا می خوره که او عقی می زنه. ندیمه ها همه خوابیدن، منتها گلنار بیداره و بعد از مدتی دل دل کردن به داخل عمارت میره، آصف ...
نشست روایت رستگاری به یاد حجت الاسلام مسعود دیانی برگزار شد
روایت خود از مرحوم دیانی را با عنوان درباره پیامبر این چنین خواند: قرار بود تو یک روز بی هیچ دارو و افیون و مسکنی سرپا شوی، شال و کلاه کنی و صورت فاطمه و دخترها را ببوسی و از خانه بزنی بیرون. بروی همان کله پزی که آخرین بار مهمانمان کردی، بی ترس از گرفتاری بلع و هضم و دفع، یک دست کله پاچه با مغز و زبان اضافه و نوشابه بخوری و به ریش هرچه سوپ و حریره و غذای له شده است بخندی. بعد هم همانطور که ...
از تیم درخشان تا تیم آزادی
هم پدری خوب برای بچه ها. اما الان اینطور نیست. ما باید بدانیم بازیکن فقط به تو احتیاج ندارد.نیاز های دیگری هم هست که مربی باید به آن توجه کند. آقا عطا خیلی دقیق کار می کرد.به طور مثال بعد از پایان هر تمرین با همه اعضای تیم به یکی از مساجد محل می رفتیم و در نماز جماعت شرکت می کردیم او حتی روی درس خواندن بچه ها هم نظارت داشت و به آنها کمک می کرد.آقا عطا همیشه روی بچه های نوجوان و جوان ...
ماجرای عجیب از لحظه تدفین یک فرمانده شهید
گذاشت صورت رضا را بوسید و از داخل قبر بیرون آمد. بعد از چند وقت رضا را در خواب دید که روی گونه اش چیزی مثل ستاره می درخشد. پدرم در خواب از رضا پرسیده بود: آن چیست که روی صورت می درخشد؟ رضا گفت: وقتی که شما مرا داخل قبر گذاشتی و صورتم را بوسیدی، یک قطره اشک چشمت به روی صورتم افتاد و این همان قطره اشک است که می درخشد. شهید چراغی - نفر وسط یکی دیگر از بخش های خواندنی کتاب اختصاص ...
مانتوی عجق وجق مریم مومن همه رو میخکوب کرد | خانم با این لباس و موهای بافتش 20 سال جوونتر شد
شاید الان خیلی مرسوم شده است اما در تایمی که من در یک محیط کوچکی تجربه کردم اصلا راحت نبود و نگاه ها را می فهمیدم.من یک شبه بزرگ شدم در 9 سالگی و اوج بچگی ام حامی مامانم شدم و سعی کردم کسی به مامانم توهین نکند .من هیچ وقت ترجیح ندادم مادرم یا پدرم را بعد طلاق انتخاب کنم.زمانی که بردنم دادگاه و گفتند دوست داری با مادرت زندگی کنی یا پدر ، من از حد فشار خون دماغ شدم یادمه قاضی به حالم گریه کرد و در نهایت به مادرم سپرده شدم . با این حال جایگاه الان زندگی ام را مدیون قلب مهربان بابام و زحمت های مامانم هستم. ...
خرج محبت به شیوه حاج فضل الله / پنجاه سال نذر عطر گل یاس
رب درست کند؟ همان جا گفتم من برای شما رب درست می کنم، فقط باید کمکی داشته باشم. بیست روزی برای آن ها رب درست کردم. رو به امام رضا (ع) می گفتم آقا جان! درِ خانه تو پارو زدن هم شفاست. همین طور هم شد و شفا گرفتم . نذر دسترنج کبابی برای حرم فضل الله که به مُراد خود می رسد، بعد از شفا گرفتن، مغازه اش در شمال کشور را می فروشد و از سال 1337 ساکن مشهد و زائر همیشگی حرم می شود: در ...
خاطره جالب بازیگر محبوب سریال ن.خ از تهران | وقتی اولین بار به تهران رسیدم... | هر آنچه می خواستم در ...
کار بکند. در این کار دست شما در بداهه گویی ها باز بود یا همه بازی های شما طبق فیلمنامه پیش می رفت؟ نه، همه بازیگران دستشان باز بود و هرجا بداهه پردازی بجا و خوبی اتفاق می افتاد، کارگردان استقبال می کرد. بعضی مواقع با بداهه گویی ها نقش جذاب و شیرین تر می شود. در این کار هم فیلمنامه بامزه بود و هم آقای آقاخانی برای بامزگی بیشتر دست بازیگر را باز می گذاشت. می توانم بگویم شخصیت ...
تصاویر | گفت وگوی خواندنی با پسری که در 13 سالگی پدر شد ؛ او جوان ترین پدر ایرانی بود؟ | از 5 سالگی روی ...
زبان می آورد: من کارگرم. بنایی می کنم. اما بیشتر وقت ها، مثل امروز، دست خالی باید به خانه برگردم. کارم این است که هر روز ساعت 6 صبح بروم در میدان اصلی شهر منتظر بمانم. این میدان صبح ها پاتوق کارگرانی است که جویای کارند. آدم هایی که نیاز به کارگر دارند هم صبح زود می آیند به این میدان تا از میان کارگران، آنهایی که مناسب کارشان است را برای یک یا چند روز استخدام کنند. کارگرها اول کمی چانه می ...
14 تکنیک برای حفظ عشق بعد از ازدواج
یاد بگیرید خانم ناظمی! بسیاری از متاهل ها این دغدغه را دارند که عشق میان زوجین بعد از گذشت یک سال ناپدید می شود و عادت جای آن را می گیرد. اما چرا؟ باید چه کنیم که سالیان سال مثل روز اول عاشق همسرمان باشیم؟ همه ما انسان ها در دوران مجردی رویاها و آرزوهایی را در سر می پرورانیم و همیشه ادعا داریم که ما بهترین زندگی را خواهیم داشت. وقتی دیگران و مشکلاتشان را می بینیم، با خودمان ...
پا به پای او می رویم به امید فردای بهتر
به تنهایی یا صرفاً با پدرم و برادرم نرفت بلکه من همیشه همراهش بودم. به خاطر دارم یک روز از شدت خستگی خواب بودم و با برادرم به دکتر رفت، اما دکتر آنکولوژ سراغم را گرفته بود. چندین بار دکتر مادرم بعد از بیرون رفتن مادرم از مطب نصیحتم می کرد که هوای خودم را داشته باشم تا از پا نیفتم. ظاهرم کاملاً تغییر کرده بود. لاغر و خسته و پژمرده شده بودم. تنها و تنها همه دلخوشی ام خنده های مادرم بود. زمان ...
بیوگرافی امید عالیشاه بازیکن پرسپولیس|عکسهای امید عالیشاه
ترین کار در قرن 21 این است که به گذشته فکر کنی. زندگی به سرعت می دود. وقتی بازی تمام می شود باید تمرکز کنی و ریکاوری تا برای بازی بعدی خستگی جسمی و روحی نداشته باشی؛ این یعنی حرفه ای بودن اما در ایران بعد از بازی همه در رختکن قیافه دارند و تا دو سه روز هم اخم ها تو هم است. یکی از دلایلی که فوتبال ما نشاط ندارد همین تفکر بازیکنان و مربیان ایرانی است. 8- لطفا حاشیه های پرسپولیس را کم کنید ...
همراهی شهید گرجی با قرآن از کودکی تا شهادت
روزی در اداره به همراه دوستانش اعتصاب کرده بود. او زرنگ بود و رفت و شهید شد. وقتی پیکرش را آوردند به خاطر قد بلندی که داشت تابوت به اندازه پیکرش پیدا نمی کردند. خواهر شهید نیز در صحبت هایی توضیح داد:، چون مادرمان فوت شده بود هر بار می خواست برود جبهه قبلش به خانه من که آن زمان ازدواج کرده بودم می آمد. آخرین بار هم از خانه من رفت و 15 روز بعد پیکرش را آوردند. متولد سال 1340 در تهران بود و ...
روحانی مدافع حرم مطرح کرد: (بخش دوم) ناگفته هایی از استقامت شهید محسن حججی در مقابل داعش + فیلم
لحظه ای که احساس کردم هیچ کاری از دستم برنمی آید، سر سجاده نشستم و رو به قبله کردم و دست هایم را بالا گرفتم و گفتم: خدایا! از حاج قاسم هیچ کاری برنمی آید. عملیات، طراحی، جبهه ی مقاومت، فرماندهی، نیروی قدس و همه ی این ها بیخودی است، تو باید کار را حل کنی، تا غروب نشده، روز دوازدهم محاصره شکست. حاج قاسم سلیمانی همه جای جبهه ها خدا را می دید. همه ی بچه هایی که به جبهه وارد شدند به چشم خودشان ...
دختر دانشجو 21 ساله چگونه اسیر یک پسر شد
دست هایم می لرزید. دلهره عجیبی داشتم و پس از چند دقیقه بالاخره نامه را برداشتم. نامه ای مملو از جملات عاشقانه و چند بار عذرخواهی بابت رفتارهای نسنجیده اش نامه را پاره کردم و دور ریختم چند لحظه بعد صدای زنگ تلفن آمد که پاسخ دادم خودش بود می خواست بداند نامه را برداشته ام که با لحنی تند و بد به او گفتم لطفاً مزاحم نشو به خانواده ام می گویم! مدام تماس می گرفت و می گفت هدف بدی ندارم و قصدم خیر است ...
شهید احمد بابایی که بود و چه کرد؟
...، الفت عجیبی را بین او و بچه ها ایجاد کرده بود؛ به گونه ای که هرگاه بحث جدا شدن عده ای از گردان مطرح می شد، بسیاری نگران بودند که مبادا از گردان مالک و احمد بابایی جدا شوند. چون احمد آن چنان به نیروهایش عشق می ورزید که هیچ پدری مهربان با فرزند خود این چنین نبود. شهید عباس کریمی، چند نفر از بچه های گردان را برای واحد اطلاعات عملیات انتخاب کرد تا در شناسایی ها به او کمک ک ...
25 کتاب برای شناخت ابعاد اسارت در زندان های رژیم بعث عراق
بعقوبه بود. صفر عبدالملکی، پس از حدود دو ماه بعد، در شهریور 1367، به اردوگاه اسرای مفقودالاثر تکریت 15 منتقل شد و اسارتش تا پایان از خانواده و 6 فرزندش مخفی ماند. خون مانند لوله آفتابه از دست و پا و سر و سینه ام زمین می ریخت. هیچ احساس درد نداشتم. فکر می کردم افرادی که با من هستند مثل من خون آلود جلو می روند. یک آن وسوسه شدم نگاهی به اطراف بیندازم و نگاهی به همرزم های خود کنم. همرزمی ندیدم ...
دعا ارتباط ما را با جهان غیب برقرار می کند/ راز ماندگاری مفاتیح الجنان + فیلم
اگر آخرت را می خواستم چه چیزی به من می دادی؟ گفتم مفاتیح را به تو می دادم. بنابراین مفاتیح الجنان، راه سلوک صحیح و سالم از برزخ تا محشر و بهشت است و راه جهان غیب ما را هموار می کند. اگر هم بخواهیم بعد از این دنیای فانی، راهی کوتاه و روشن به سمت بهشت داشته باشیم مفاتیح می تواند در این زمینه به ما کمک کند. انتهای پیام ...
بانوی شناگر جنجالی ایران چهارمین رکورد گینس خود را ثبت کرد + تصاویر
پهنی داشته باشم. البته الان بعد از این همه مدت و تمرین کردن سرشانه هایم پهن شده ولی آن زمان هیچ فیزیک خاصی نداشتم که بخواهم دنبال این کار بروم و پیگیری کنم. روتین تمرینی شما به چه شکلی است؟ به صورت منظم هر روز صبح یک تا دو ساعت تمرین هوازی دارم. مثل دویدن و... الان جدیدا به این دویدن حمل وزنه و قایق اضافه شده. تمرینات وزنه و اینها را هم دارم. اینها تمرینات روتین است که یا هر ...
خوش چهره: دشمن پیچیده و اتوکشیده میان دانشگاهیان نفوذ کرده است
خیلی بدتر است. یک فضای اینگونه موجب شده تا من به هیچ کدام از دولت های بعد از جنگ نمره خوبی ندهم. این موارد را به دولت فعلی نیز گفته اید؟ رئیس جمهور نخبگان اقتصادی را دعوت کرده بود و در همان نشست به او گفتم یک چشم من برای شما گریان و یکی خندان است، خندان از اینکه یکپارچه شدید مجلس، دولت و قوه قضائیه همه یکی شدید ولی چشمم گریان است که اگر شما از پس مأموریت، وظایف، هدف ها و کار ...