سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مظلوم ترین مادر شهید ایرانی
جنازه تکه پاره شده یوسفم کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند، با جنازه پسرم تنها بودم. بعد از 24 ساعت در را باز کردند، گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی. گفتم: من مادرم، با من این کار را نکنید، من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم. گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را می بندیم، پشت ماشین و تو روستاها می گردانیم. شروع کردم با دستان خودم برای پسرم قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمی داشتم با ...
معروف ترین عکسی که از مراسم ارتحال امام گرفتم
مراحل چاپ این عکس که تمام شد، بسیار شوکه شدم و تنم لرزید! عجیب بود! ناخودآگاه گفتم مسیح! نه اینکه تنها حرف من باشد بلکه وقتی بسیاری از دوستان و آشنایان من هم این عکس را دیدند آنها هم گفتند مسیح. مانند تابلوی نقاشی حضرت مسیح که توسط میکل آنژ کشیده بود. سر امام (ره) نیز مانند سر حضرت مسیح زمانی که از صلیب پایین آورده شد و روی دامن حضرت مریم قرار گرفت، در تابوت بود. سر و صورت و گردن و پاها تماماً شبیه به تصویر مسیح شده بود؛ حتی حضرت آقا نیز پس از دیدن این عکس گفتند: عجب! چه مسیح گونه است! ...
ماجرای زنده به گور کردن پاسداران توسط ضدانقلاب
پیدا کردیم. پیر مردی که مسئول قبرستان بود به شدت ترسیده بود. او را بوسیدیم و گفتیم کاری با تو نداریم، فقط محل دفن شهدا را به ما نشان بده. گودالی به طور طولی حفر کرده بودند و شهدای ما و کشتگان خودشان را در آنجا مدفون کرده بودند. خاک ها را کنار زدیم و با صحنه عجیبی روبرو شدیم. به جنازه های آنها کرم افتاده بود، ولی اجساد شهدا سالم بود. این شهدا نزدیک 18 روز در آن محل مدفون شده بودند. آنها ...
ارادت محمد به ائمه(ع) کار خودش را کرد
، احتمالش هست شب دیر بی ام. حلما خواب بود. آخر شب که محمد با حال بدی به خانه ی مادرم آمد. رو به روی حلما نشست و گریه کرد. در آن لحظه نتوانستم علت گریه اش را بپرسم. به خانه که برمی گشتیم پرسیدم، گفت: نماز مغرب رو که خوندم خوابم برد. شهید مدافع حرم آورده بودند پادگان. بچه ها داشتند باهاش خداحافظی می کردند، از خواب که بلند شدم، نمی دونستم کجام . به تابوت نزدیک شدم. خودم رو تو تابوت دیدم. تو اون لحظه ...
شهیدی که ماند تا کارهای سخت را انجام دهد
...> از اینکه شهید نشده همیشه ناراحت بود همسر شهید تقوی می افزاید: همیشه ناراحت بود که شهید نشده و جا مانده، همیشه منتظر شهادتش بودم، می گفت دعا کن که من شهید شوم، خودش را از کاروان شهدا عقب مانده می دانست، همیشه خاطره مجروح شدنش را که تعریف می کرد می گفت وقتی دست چپم تیر خورد با دست راستم کار را ادامه دادم. گویا قرار بوده سیم خاردارهای اروند را قطع کنند و بروند جلو، می گفت وقتی دیدم با یک دست ...
ببینید | اینجا مقبره پسر امام رضا (ع) است
پر از قبر بود. از بس مردم رفته بودند و آمده بودند، از وسط قبرها راه باز شده بود. آن قدیم و ندیم ها هر محله قزوین برای خودش یک قبرستان داشت؛ مثلا محله قصاب ها مرده ها شونو تو قبرستان خودشان دفن می کردند اما اینجا قبرستان عمومی بوده . یادم می آید علیرضا احمدی لابه لای صحنه های سریال شب دهم از قول پدرش تعریف می کرد که زیر صحن، اتاق هایی هست برای دفن اجساد. صاحب سنگ قبرهای پر نقش و نگار باید ...
اهمیت احسان به والدین و عاقبت خدمت به آن ها
...، از خستگی تلوتلو می خوردم و همین طور که مادرم روی دوشم و سرم خم بود. داخل رفتم و روبروی ضریح ایستادم و دیدم امام حسین (ع) به استقبالم آمدند و مادرم روی دوشم بود و به حضرت (ع) سلام کردم و اباعبدالله الحسین (ع) با لبخندی پاسخ من را دادند. جوان به عالِم گفت: دو سه ماه است که پدر و مادرم، هردویشان از دنیا رفته اند، ولی هر هفته که می آیم هنوز امام حسین (ع) به استقبالم می آیند و جواب سلام من را با همین لبخندی که شما در خواب دیده اید، می دهند. ...
جنایت هولناک پدر شیشه ای
: مردک معتاد سر بچه هام رو برید. تقصیر خودم بود که ازش جدا نشدم... گفتم خوب می شه، من بدبخت از صبح تا غروب تو بیمارستان کثافت و عفونت مریض ها رو تمیز می کنم به خاطر بچه هام. اینم از بچه هام. ده ساله با حسن زندگی می کنم. شغلش راننده اتوبوس داخل شهری بود. فقط سال اول زندگی مثل آدم رفتار کرد. بعد معتاد به تریاک و هروئین شد. چند بار خواستند از سر کار اخراجش کنند که رعایت من و بچه هایش را کردند ولی این ...
شهیدی که رهبر انقلاب از او در سخنرانی امروزشان یاد کردند، که بود؟
.... مصطفی شب و روز به مرادش فکر می کرد تا اینکه سال 92 موضوع سوریه و جنایات تکفیری ها علیه مردم آنجا و هتک حرمت به ساحت حضرت زینب محبوبه آل محمد(ص) را شنید. به هر دری می زد تا خود را به آنجا برساند اما انگار همه درها را به روی او بسته بودند. حتی یکبار به فرودگاه رفت اما باز نتوانست اعزام شود. همسرش می گوید: خودمان مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با ...
قدیرزاده تنها شهید قیام 15 خرداد اصفهان، شاگردی از مکتب امام خمینی (ره)
دیداری که با خانواده شهید قدیرزاده داشتم، همسر این شهید بیان کرد،قدیرزاده به من گفت، ممکن است بروم و دیگر برنگردم که من به ایشان گفتم، با فرزندانم چه کنم؟ که ایشان پاسخ دادند، شما که عزیزتر از حضرت زینب (س) نیستید! با این جمله قانع شدم و علیمحمد رفت و به فیض شهادت رسید. وی تاکید کرد: خون های به ناحق ریخته شده مردم بی گناه قیام 15 خرداد سال 1342 پس از 15 سال به ثمر نشست و امام راحل ...
پخش عکس های امام خمینی (ره) قبل از انقلاب چگونه بود؟
، به خانه ما آمدند و اسلحه ای به پدرم دادند و گفتند: مردم ستاد همافرها را گرفتند؛ شما هم برای کمک بیایید. آن شب یکی از شوهرخاله هایم تا دیروقت نیامد و نزدیک صبح با لباس خیس و سر و وضع گِلی آمد. فهمیدیم دنبالش بوده اند و او فرار کرده و داخل جوی آب مخفی شده بود. بعد از پیروزی انقلاب، دایی ام اسلحه هایی را که به فامیل داده بود، جمع کرد و تحویل داد. *پخش عکس امام در خیابان ها! بعضی ...
شهر عارفان اینجاست
خواستند اما بعد از پوشاندن چاه، کم کم همه چیز از یادها رفت. پیرمردی که کنج حرم نشسته و دعا می خواند معتقد است که ایشون به خوانخواهی امام رضا(ع) اومدند اینجا . اما احمد جوریان که ظاهرا مسؤولیتی در تولیت حرم دارد، وسط حرف پیرمرد می پرد و اشتباهش را اصلاح می کند؛ روایت است که امامزاده محروق شش ماه تا یک سال جلوتر از امام رضا(ع) تشریف آوردند نیشابور. به درخواست مردم نیشابور از مدینه به اینجا ...
ای انسان مواظب خودت باش!
...: مدتی تکثیر اعلامیه امام خمینی با مشکل مواجه شده بود و او مجبور بود که گفته های ایشان را با دست بنویسد. به ما هم می گفت که بنویسید. ابتدا اعلامیه ها را به اتفاق جمعی از دوستانش می خواند و روی آن فکر می کرد بعد آن را با دوچرخه می برد و در خانه های مردم می انداخت. ابراهیم بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد در آمد و به تبلیغ و ترویج اهداف و دستاوردهای ...
حجت الاسلام عباس شیرازی مسئولی که زندگی خود را وقف انقلاب کرد
تکثیر و توزیع سخنان امام خمینی (ره) را نیز سرلوحه ی کار خود قرارداد. مخصوصاً بعد از تبعید حضرت امام (ره) در شهر های مختلف، با انواع نام های مستعار منبر می رفت و از طریق تکثیر و توزیع سخنرانی های امام خمینی (ره) برای آگاهی مردم تلاش می کرد. یکی از کار هایی که شیخ عباس همراه با سایر علما و خصوصاً کرمانی ها انجام می داد، این بود که به منزل بزرگان و مراجع می رفتند و آن ها را ترغیب می کردند تا ...
در این محله مرده ها را به بهشت زهرا(س) نمی برند!
زنی ریز جواب می دهد: حاجی بزرگ. همین چند هفته پیش بود که شاهد تشییع پیکر مردی بر دوش اهالی محله بودم. رسم سنتی تشییع مردگان در خیابان های مدرن زندگی شهری گم شده و امروز جای خود را به آمبولانس بهشت زهرا(س) داده است. حضور آمبولانس جلو در هر خانه ای نشان می دهد که بنده ای مرده و قرار است برای مراسم کفن و دفن راهی بهشت زهرا(س) شود. اما اینجا در محله های قدیمی منطقه ما به خصوص در محله کن ...
شهیدی که در قلوب مردم ماندگار شد
الله علیها. پیش خود گفتم: این هم از حساب و کتاب خداست که باید بین الطلوعین و شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها دفن شود؛ و این که پایین پای قبر شهید سلیمانی جای خالی وجود داشته باشد تا شهید پورجعفری هم آنجا دفن شود! چهار روز قبل از شهادتش، دوشنبه ای که فردایش همراه سردار سلیمانی برای آخرین بار به سوریه می رفت، آقای پورجعفری را کنار خانه سردار سلیمانی دیدم. گفت سردار سلیمانی امروز به من ...
پنج گنج بزرگ ایرانی که به طور اتفاقی کشف شدند - پایگاه خبری تحلیلی صبح خرد
. در داخل تابوت کیدین هوتران یکم از بزرگان عیلامی دفن شده بود و در دست چپ او که روی سینه اش قرار داشت یک حلقه قدرت طلایی کشف شد، حلقه ای که حالا یکی از شاخص ترین آثار موزه ای ایران است و در موزه ملی نگهداری می شود. علاوه بر حلقه قدرت ارجان اشیای دیگری مانند چراغ برنزی، ساغر برنزی، ده ظرف استوانه ای شکل برنزی، نود و هشت دگمه طلایی و سینی برنزی که تصاویری روی آن مشخص بود نیز از این منطقه ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد+فیلم
امروز بود. همه چیز بوی خاک می داد. بوی غربت می داد. عطش بود. اصلاً همه چیز داغ بود. من جوانی را دیدم بی تاب از غم رحلت امام که نیمه بی هوش روی دست مردم می رفت. مأمور آتش نشانی را دیدم که برای خنک شدن مردم شیلنگ آب را سمت جمعیت می گرفت. مادر دیدم فرزند گم کرده در سیل جمعیت. من همه این صحنه ها را به چشم دیدم نه در قاب تلویزیون! برای همین می گویم راه همان راه است و دل همان دل. فقط کمی حال و هوای این ...
ناگفته های خاتمی از دعایی / او بهترین مبلّغ اسلام رحمانی بود / مرا یاد ماندلا می اندازد / حتی سر قبر ...
من در شهریور سال 1340 به قم رفتم. آن موقع پنجم دبیرستان را تمام کرده بودم. پدرم خیلی علاقه مند بود که من آخوند شوم، ولی بخشی از خویشاوندان مخالف بودند. البته پدرم اجبار نمی کرد ولی علاقه مند بود و مرا تشویق می کرد. لذا من تصمیم گرفتم قبل از گرفتن دیپلم به قم بروم؛ چرا که می دانستم اگر دیپلم بگیرم -چون درسم بد نبود- حتما در کنکور جای خوبی هم قبول می شدم و در آن صورت دیگر خواست پدرم را نمی توانستم تأمین کنم. سرانجام به قم رفتم و بعد از جری ...
علی جنتی: امام اعتقادی به حجاب اجباری نداشتند/ روابط با مصر باید 20 سال قبل از این آغاز می شد
چهارراه آذر که ممکن است الان اسمش عضو شده باشد، دیدم که تاکسی ها و ماشین های شخصی، علاوه بر اینکه در داخل ماشین عده ای زخمی را جا داده اند، صندوق عقب ماشین را از هم مجروحان پر کرده و به سمت انتهای خیابان آذر و بیمارستان نیکویی می بردند؛ چون فرصت خبر کردن آمبولانس نبود. بدن آدم از سخنانی که امام خطاب به شاه می گفتند می لرزید وی که شاهد سخنرانی حضرت امام در مورد تصویب لایحه ...
وقتی شوهرم حمام رفت، سراغ موبایل و جیب هایش رفتم / هر چی که بگید دیدم، حالم بد شد، چاقو رو برداشتم ...
داشتم دعوا راه بیندازم و علت این دیر آمدن ها و بی حوصلگی هایش را بپرسم اما وقتی مثل شب های قبل چهره ی خسته اش را دیدم به خودم گفتم کاری نکن که دلش بشکند . شاید هرکاری میکند برای آسایش تو و بچه ها ست، اما حس غریبی نهیبم می زد که علت دیر آمدن ها فقط کار نیست و خستگی و بی حوصله بودن سیروس باید علت دیگری داشته باشه تا اینکه یک شب که رفت داخل حمام با ترس و لرز علیرغم اینکه از این کار نفرت داشتم ...
عاشقانه هایی از حضور در خانه ی پدری
...> خنکای هوا خورد تو صورتم؛ جوانی کمی آن طرف تر داشت ویلچر پیرزنی را با عجله جلو می برد. خودم را رساندم بهشان و گفتم: مادر کجا. عجله دارید انگار. پسرش خندید. فهمیده بود شوخیم گرفته است. دستش را سفت کرد روی دسته های ویلچر؛ رگ دست هایش پیدا بود و این یعنی دست هایش خشکِ خشک بودند و به پوست نازک بی رنگی بند. گفت: زیارت امام . جوان تنومند و خوش خنده اش نگاهی به مادرش انداخت و گفت: کلی راه آمده ایم . ...
حفاظت از اقتدار و عزت ایران با انتخاب امام خامنه ای
به فریاد و خطاب قراردادن هیأت رئیسه سخنشان را به گوش خبرگان رساندند. قریشی: به هر حال، من به آیت الله محسن شبستری که در طرف راست من نشسته بود، گفتم: من شنیده ام که امام فرمودند: اگر من از دنیا رفتم، بهترین کسی که می تواند جانشین من باشد، آقای خامنه ای است؛ آیا شما درباره آقای خامنه ای چیزی شنیده اید؟ گفت: من نیز شنیده ام که امام گفته اگر من از دنیا رفتم، آقای خامنه ای بهترین کسی است که ...
حاشیه نگاری| ما معمولی ها خودمان آمدیم
گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: ساعت 5 صبح روز چهاردهم خرداد است و فضای شبستان حرم امام خمینی (ره) در سی و چهارمین سالگرد رحلت او پر از جمعیت و تماشایی شده است. جمعیت وارد صحن و شبستان می شود و مأموران انتظامات سعی می کنند نظم برنامه را به دست بگیرند. راستش من 2-3 شبی بود که بیمارداری می کردم و نخوابیده بودم به خودم می گفتم همان حوالی سخنرانی رهبر بیایم و زود برگردم اما می ترسیدم جا برای ...
نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی برآیند همه شعار های نهضت بود
رفتند و امام (ره) با سربازان اش ماندند که بنده در نوفل لوشاتو خدمت حضرت امام بودم. شعار در تهران این بود که برادری، برابری، حکومت عدل علی. رفتم خدمت حضرت امام و گفتم که این بحث را کرده اند، توجه نکردند. روز بعد از آن نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، امام (ره) محکم چسبیدند به این شعار و محکم دنبال کردند. یک عامری داریم یک مأموری داریم عامر و مأمور در این شعار جمع شدند؛ بنابراین تمام شعار های مختلف از ...
صبحانه خبری 16 خرداد 1402؛ از واکنش قوه قضاییه به ادعای برهنه کردن افراد برای بازرسی در زندان ها تا ...
2023 میسر خواهد بود. برای ترویج بی حجابی پول می دهند احمد وحیدی وزیر کشور گفت: دست های بیگانه برای ترویج بی بندوباری و فساد هزینه می کنند و به افراد پول می دهند تا در خیابان با وضع نامناسب تردد کنند، امروز جریان، مقابله حق و باطل است ولی جمهوری اسلامی با پشتیبانی مردم، گام به گام به جلو پیش رفته و به یک نقطه کانونی در منطقه تبدیل شده است. طرح تروریستی اعلام شدن سپاه در ...
کشف الاسرار اراده امام خمینی برای تشکیل حکومت اسلامی را منعکس می کند
بر جنازه ی خود گرد آورد و صدها میلیون را در سراسر جهان در غم خود عزادار کرد. همان طور که در زندگی اش تختهای فرعونی را لرزانده بود، با مرگ خود نیز خواب و خیال باطل را از چشم دشمنان ربود. به مناسبت فرارسیدن سی و چهارمین سالگرد رحلت جانسوز رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی به بازخوانی روایت چند نفر از شاگردان و دلدادگان آن شخصیت استثنایی خواهیم پرداخت. آنچه در ادامه می خوانید روایت ...