سایر منابع:
سایر خبرها
جهان پهلوان تختی، قهرمانی که هنوزهم رکورد داراست
که یادگارهایش، زیباترین واژه هایی است که روح را جلا می دهد: پهلوانی و جوانمردی چند سال پیش در حالی که تا پیش از آن صرفاً روز هفدهم دی ماه که سالروز درگذشت این قهرمان بزرگ بود، گرامی داشته می شد، روز تولد تختی در تقویم به عنوان روز کشتی ثبت شد تا کشتی جدا از اینکه پهلوانی خود را از تختی وام گرفته و حتی اگر جایی هم خطا کرده، به خاطر نام بزرگ و جوانمردی تاریخی جهان پهلوان تختی ...
چرا نام بیشتر بچه های این محله غلامرضاست؟
همان محله ای که پدربزرگش حاج قلی روی تخت بلندی می نشست و با فروش یخ روزی حلال برای خانواده اش مهیا می کرد، به دنیا آمد اما پس از قهرمانی در المپیک خانه ای در محله باغ فردوس خرید. به افتخار حضور مرحوم تختی، خیابانی که خانه او در آن واقع شده بود، خیابان تختی نام گرفت. اگرچه اکنون این خیابان چند سالی است که به خیابان استاد جلیل شهناز تغییر نام داده، اما اهالی محله باغ فردوس هنوز خیابانی که جهان پهلوان ...
فال تاروت | فال تاروت فردا 5 شهریور | سرنوشت برات چیزای خوبی رقم زده! | از این غافله عقب نمونی! +تفسیر ...
. فکر می کردم مثل بقیه نیستم. از هیچ لحاظی. حتی احساس می کردم معلم هایم هم مرا نمی خواستند. احساس می کردم دیده و درک نمی شوم. اپرا وینفری مادر اپرا وینفری وقتی او را به دنیا آورد تنها 18 سال داشت. این مجری مشهور در چنان فقری بزرگ شد که در کودکی بیشتر اوقات مجبور بود به جای لباس، گونی سیب زمینی به تن کند. او به دلیل زندگی در یک محله ی بسیار خطرناک و فقیر مجبور شد زودتر از همسن و ...
شهید اکبر آقابابایی؛ مرد شماره یک عملیات کرکوک/ فرماندهی که به قلب تأسیسات نفتی بعثی ها زد
ه دلیل دشمن مشترک، هم ردیف سربازان ما ایستاده است، بعد از یک ماه وخرده ای ورق زدن کوه های غرب و سلیمانیه، اکنون به کرکوک رسیده ایم و همه چیز آماده شروع عملیات است که ناگهان به حاج اکبر خبر می دهند: دشمن یه تیپ تقویت کرده و اصلاً نمیشه عملیات کنید. بعد از چند ماه تلاش و بدو بدو و حالا این خبر مثل پتکی بر سر فرمانده فرود می آید و گرد تردید را در هوای کرکوک می پاشد، شب از نیمه گذشته و زمان ضیق است، ...
همسایه ها قدردان شهدا و مهربانند
کوچه زارعی پور و طالقانی، مجتمع بزرگی وجود دارد و خانواده شهیدی در آن زندگی می کنند که بعد از 32 سال از شهادت فرزندشان، حبیب، هر سال برایش مراسم می گیرند. اهالی محله می دانند که 15روز مانده به عید نوروز، خانه ای که هنوز پلاک ندارد میزبان عده زیادی از همسایگان است و در مراسمی یاد شهید را زنده نگه می دارند. حاج احمد عبدالله بیگلو درباره فرزندش می گوید: حبیب نخستین فرزند من بود. می دانید که خانواده های ...
روایتی از استجابت دعای مادر یک شهید | 31 سال انتظار کشیدم
ادامه می دهد: یک روز صبح از مسجد محله به جبهه اعزام شد. 20 روز بعد تلگرافی از او رسید که نوشته بود: پدر و مادر عزیزم، حالم خوب است. نگران من نباشید، اما من دیگر فرزند شما نیستم و فرزند جبهه و پسر حاج همت هستم. بعد از آن دیگر از او خبری نداشتیم. مادر شهید می گوید: آن روزها عبدالله معروف وند پدر شهید کارگر زحمتکش فروشگاه های زنجیره ای قدس بود. با دیدن اصرار پسر برای حضور در جبهه ها، بارها ...
دو برادر در مسلخ عشق
فامیل و آشنا را نوشت و در توزیع آن مشارکت کرد. روزی در حالی که برگه اعزام دستش بود، حاج احسان برادر بزرگ تر ما همراه مادرمان به او اصرار کردند که لااقل تا روز برگزاری جشن عروسی بماند و بعد برود، اما او که به شدت دچار جذب و انجذاب رفتن به جبهه بود به مادرمان گفته بود که اگر فردای قیامت حضرت زهرا(سلام الله علیها) جلوی من را گرفت که چرا در شرایط فراخوان و دعوت ولی فقیه برای رفتن به جبهه تعلل کردی ...
سلاح مردان روی دوش زنان
رزمنده ها اشاره می کند: خانه من در نزدیک خانه پدر حاج قاسم بود. پدرم زمان جنگ شش سال به جبهه رفت و به رزمندگان خدمت رسانی کرد، هر چند سنش بالا بود و شرایط جنگیدن نداشت، اما صلواتی کفش های رزمندگان را واکس می زد. برادر کوچکم حسین هم که شش سال از پسرم اسماعیل بزرگ تر بود از سن 14سالگی به جبهه رفت. شش سال هم در جبهه جنگید و هم درس خواند و نهایتاً در سن 20سالگی در 20 مهر سال 1366 به شهادت رسید. در دوران ...
حیف است انسان زندگی ذلت بار را بر خود ترجیح دهد
ز تکرار کنم که انسان واقعا حیف است که در مملکتش جنگ باشد و به ناموس او تجاوز کنند و در خانه مثل موش در لانه خود پول و مال جمع کند و کاری به کار مملکتش نداشته باشد. کسانی که در راه خدا نمی جنگند و در خانه می مانند خداوند لباس ذلت بر تن آنها می پوشاند. من امیدوارم که پدر و مادرم برای من هیچ گونه ناراحتی نکنند چون وظیفه هر انسان است که به جبهه برود و آخرش در راه خدا کشته شود. مادر عزیز و بز ...
خانه ام عزاخانه ارباب است
روستای ما سالی یکبار در گوشه ای یک حسینیه به مدت 2 هفته بنا می شد. بزرگان روستا، محلی مناسب برای برپایی مراسم انتخاب می کردند و ظرف چند روز با کمک چوب های بزرگ و پیت های حلبی پر از خاک و سیمان ستون های تکیه را درست می کردند. هر کسی از خانه خود پارچه و پرچم مشکی می آورد و دیوارها و سقف حسینیه ساخته می شد. یادم هست آن سال ها هر یک از اهالی ده، از خانه اش فرش و گلیم برای 2 هفته به حسینیه ...
فرمانده ای که پس ازجنگ میوه فروشی ومسافرکشی کرد و درسوریه شهید شد
جمعه بود که ساعت 2 یا 3 بامداد به منزل می رسید. استمرار در شغل مسافرکشی باعث شد، وضعیت مالی خانه و خانواده اش کمی بهبود پیدا کرده و همسرش موفق به خرید اثاثیه شود. یکی از خاطرات همسر این شهید، مسافرکشی های شوهرش در گرمای طاقت فرسای تابستان است که از ساعت 15 تا 2 بامداد روز بعد ادامه پیدا می کرد و یک بار پس از ورودش به خانه، متوجه تعویض با زجر و سختی لباس شوهرش شد. در نهایت هم متوجه شد ...
پادرمیانی پدر، حمید را راهی جبهه کرد/ مقابله با بعثی ها با خشاب خالی!
به گزارش خبرنگار ایمنا ، در دومین روز از فروردین ماه سال 1346 در خانه مشهدی علی غمسوار و دلشادخانم پسری به دنیا آمد که اسمش را محمد گذاشتند. در محله امامزاده سیلاب تبریز زندگی می کردند و غیر از محمد که بعدها حمید صدایش کردند دو دختر و چهار پسر دیگر نیز داشتند. علی آقا غمسوار، روزگاری فرمانده پایگاه مسجد محل و بسیار باسواد بود. معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد سخنرانی می کرد ...
فرمانده چریکی اصفهان در قلب عراق!
جبهه های جنوب، از بی خبری ها و دلواپسی هایش در ماه هایی که هیچ ردی از حاج اکبر نبود و از تک تک ثانیه هایی که برایش به اندازه یک سال بود. آری؛ جنگ تمام شد؛ اما مبارزه برای فرزندش هنوز ادامه داشت؛ البته نه در خاک کشورش، بلکه فرسنگ ها فاصله داشت تا یک روز بتواند دل سیر او را ببیند و در کنارش باشد. از همه این ها می توان فاکتور گرفت؛ اما از سرفه ها و نفس تنگی های او که روزبه روز قد مادر را خمیده تر می کرد و غم پدر را وسیع تر، نه! سوغات جنگ که در گوشت و پوست و ریه های حاج اکبر جا خوش کرده بود، نفسش را به شماره انداخت؛ درست در پنجم شهریور 1375! ...
چند دقیقه با کتاب مقام اسماعیل
گروه جهاد و مقاومت مشرق - سردار شهید حاج اسماعیل حیدری در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری کرد. با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهه های جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد. با توجه به اینکه در زمان جنگ از ادامه تحصیل بازمانده بود بعد از اتمام جنگ و با تلاش فراوان دوره دبیرستان را به ...
جبهه همان جایی بود که سال ها به دنبالش می گشت
ادامه داد: در زمان تبعید امام راحل حاج رضا به بهانه وارد کردن قطعات ماشین از آلمان به نجف و به دیدار امام رفت و با دست پر و ساک جاسازی شده با اعلامیه ها به مبارزان انقلاب ملحق شد. حاج رضا شهید زنده ای است که قبل از انقلاب با مفاهیم مبارزه و ولایت آشنایی عمیقی داشت و در حال حاضر هم با ایمانی استوارتر در این مسیر قدم بر می دارد. اما چرا این گنجینه در طول این سال ها مورد رجوع قرار نگرفته است؟ ...
این شهدای سپاه پاسداران، کشور را به قله نزدیک تر کردند
همچنان تحقیقات خود را درباره ساخت موشک و راکت ادامه داد. راکت نازعات، موشک شهاب 3، قیام، قدر، عاشورا و خلیج فارس، جزو تولیدات موشکی ایران در دوران مدیریت اوست. شهید حسن طهرانی مقدم در سال 1385، مسؤولیت سازمان جهاد خودکفایی سپاه را بر عهده گرفت و تا روز شهادتش در حادثه انفجار مهمات یکی از پادگان های تحت امر در تاریخ 21 آبان ماه سال 1390، برای تولید و گسترش تسلیحات موشکی کشور فعالیت داشت ...
فدایی خمینی + فیلم
مهدی عراقی در سال 1309 در محله پاچنار بازار بزرگ تهران دیده به جهان گشود. پدرش آجرپز و مادرش خانه دار و متدین و دوستدار اهل بیت پیامبر بودند. پس از گذراندن شش سال دوره دبستان به دوره دبیرستان رفت. مدتی در دبیرستان مروی درس خواند و بعد به دبیرستان دارالفنون رفت اما به دلیل وضعیت ضعیف معیشتی خانواده مجبور به ترک تحصیل و کمک خرج پدر شد. به بازار بزرگ تهران رفت و در صنوف مختلف شاگردی کرد. ...
همیشه با وضو شعر می سرود
همشهری آنلاین-مهناز عباسیان: استاد مرحوم رحیم منزوی اردبیلی از شاعران مرثیه سرای آذری زبان ایران سال 1316 در محله سیدآباد اردبیل متولد شد و نزدیک به 33 سال پیش همراه خانواده اش به محله خانی آبادنو مهاجرت کرد. شاعری که همه اشعارش در مرثیه و مدح اهل بیت(ع) بود و سال 1371 در سن 55 سالگی براثر عارضه قلبی از دنیا رفت. خانواده این استاد بزرگ هنوز هم در این محله و خیابان شقایق زندگی می کنند. درآستانه ...
گزیده ای از زندگی شهید رمزعلی جعفری + تصاویر
رها کرد و به همراه برادرش به تهران عزیمت کرد. او در یک قهوه خانه مشغول به کار بود و در تظاهرات ها نیز شرکت می کرد. رمزعلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سر کار خود برگشت. ماه محرم سال 1360 مردم برای عزاداری به مساجد می رفتند، روزی که رمزعلی هم در مسجد حضور داشت گروهی از سپاهیان وارد مسجد شدند و پیام امام خمینی (ره) خوانده شد: هرکس توان رفتن به جبهه را دارد برود. ...
این کاسب هم محله ای خانه اش را وقف حسینیه کرده | عطر خیرخواهی از عطاری محله بلند است
قدیمی محله تاکنون در تأمین جهیزیه چند نوعروس کم بضاعت محله کمک کرده است. او با اشاره به این موضوع می گوید: سعی می کنم با تهیه وسایل بزرگ زندگی مانند یخچال، تلویزیون، ماشین لباسشویی، گاز و... کمبودهای جهیزیه این افراد را تهیه کنم. هر سال حداقل در تهیه جهیزیه 2 نوعروس شرکت می کنم. عطار هم محله ای معمولاً نیازمندان هم محله ای اش را با کمک بانوان و اهالی خیر محله اش شناسایی می کند. او حفظ ...
انتظار 40 ساله مادر شهیدی که در حرم امام رضا(ع) به پایان رسید
.... آخرین بار که می خواست به جبهه برود با قرآن راهی اش کردم، اصلا ناراحت نبودم و فکر نمی کردم ممکن است شهید شود. این مادر شهید بیان کرد: وقتی آقای فرجیان زاده اسیر شد، حسین دیگر آرام و قرار نداشت به من گفت مادر دیگر نمی توانم اینجا بمانم؛ هر طور شده باید بروم، مرتب در جبهه بود، سه ماه بعد از اسارت فرجیان زاده رفت و دیگر برنگشت. وی گفت: قبل از شهادت یک بار در ایلام از ناحیه ...
چند قاب از زندگی مدیرعامل موسسه همدم که مادر 400 دختر بی سرپرست و کم توان ذهنی است
نیکوکاران را از سراسر کشور جلب کرده است. مادرم به معنای واقعی کلمه مدیر بود حجت فرزند پنجم خانواده ای هشت نفری است. پدرش اهل تهران و مادرش مشهدی بودند. او نیز در مشهد به دنیا می آید و بزرگ می شود. پدرش کارمند گمرک بود و به تحصیل بچه ها بسیار اهمیت می داد و مادر با اینکه تحصیلاتش تا ششم ابتدایی بود، به معنای واقعی کلمه در همه امور مدیر بود. خاطرات او از پدر، به 15 سال ابتدایی ...
درباره اکبر عبدی، مرد هزارچهره سینمای ایران که امروز 63ساله شد | یک مرد و هزار نقش
شهرآرانیوز ؛ فروش چند النگوی طلای یک مادر خانه دار برای ثبت نام پسرش در کلاس های تئاتر کانون پرورش فکری کودکان، ستاره ای را به جامعه هنر بازیگری ایران تقدیم کرد که سال ها بعد، بسیار بیشتر از ارزش آن چند لنگه النگو، به اعتبار سینما و تلویزیون ایران افزود. اکبر عبدی پس از دل سوزی مادر و پشتکار خود، موفق شد در سال 59 با یک تله تئاتر به نام سنجاب ها ، به چشم اهالی تلویزیون بیاید. آغاز مسیر ...
آدرس: نامشخص در کتابفروشی ها
...، کجا، چه کسی است. آن قدر به این برنامه علاقه دارد که اسم مجری آن را روی جربیلش (حیوان خانگی اش) گذاشته است. مادر فلیکس، آسترید دوست داشتنی، سر هیچ کاری دوام نمی آورد. چند ماه پیش صاحب خانه آنها را از خانه بیرون انداخت و حالا فلیکس و آسترید در وَن زندگی می کنند. آسترید از فلیکس قول گرفته که رازدار باشد؛ او نباید درباره وضعیت زندگی شان با کسی حرف بزند. اگر کسی بفهمد آنها خانه به دوش اند ممکن است ...
مِهر ی که اشرف الکُتّابی به محله صفا بخشید
...، با چند سال تجربه کار در کتابفروشی انتشارات امیرکبیر شعبه ناصرخسرو، به طلب کسب و کار مستقل، پیگیر شد تا بک باب مغازه دست و پا کند برای خودش. بعد از چند جابه جایی، بالاخره سال 1356، مغازه 18 متری محله صفا میدان امام حسین(ع)، سند خورد به نام یک نسل دیگر از خاندان اشرف الکُتّابی و کتابفروشی مِهر . کرکره این کتابفروشی از دو سال پیش و فوت حاج آقا مجتبی، به دست پسرش، داریوش اشرف الکُتّابی ...
عصایی که به پیری پدر نرسید
. بعد هم رفت بازار و مشغول شد و مادر فرصتی پیدا کرد تا پروژه ازدواج را از سر بگیرد. سال 62 همان اوایل تابستان نیمه گم شده اش را سر سفره عقد پیدا کرد. خانواده همسر اما نگران شهادت دامادشان بودند. یک بار به همسرش گفته بود اگر جبهه نیرولازم باشد من می روم. " گاهی وقت ها شوخی ها زمینه جدی دارد و روزگاری که کشور در حال جنگ است این شوخی ها خود را بیشتر به مرز قطعیت نزدیک می کند درست ...
میهمان نیزارهای جزیره ام الرصاص/ مصطفی رفت و نوعروس را تنها گذاشت
مشاهده جهیزیه مصطفی بی اختیار شروع به گریه کردند، حال و هوای عجیبی در بین بچه ها حکم فرما شده بود، مادر مصطفی گفت: خیلی به مصطفی اصرار کردیم خانواده عروس، جهیزیه را آورده اند، مادر، مصطفی! چند روزی بمان تا مراسم عروسی برگزار شود، آنگاه به جبهه برو، اما مصطفی جواب داد: مادر! اگر من بمانم از عملیات عقب خواهم ماند، باید زودتر به جبهه برگردم. مادر مصطفی ادامه داد: مصطفی رفت و نوعروس خود را تنها گذاشت. پیکر پاک مصطفی شیران، به مدت 12 سال میهمان نیزارهای جزیره ام الرصاص بود و بعد از تفحص، به آغوش خانواده اش برگشت و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. کد خبر 682588 ...
تکریم خانواده شهدا فرهنگ ایثار را در جامعه تقویت می کند
شفت- فرماندار شفت گفت: تکریم خانواده شهدا وظیفه فرهنگ ایثار را در جامعه تقویت می کند. به گزارش خبرنگار مهر ، مهدی نقدی بعد از ظهر پنج شنبه در دیدار با مادر شهیدان والا مقام عابدین امیدی و ابراهیم جمشیدی در اولین روز از هفته دولت اظهار کرد: تکریم خانواده شهدا فرهنگ ایثار را در جامعه تقویت می کند. نقدی با بیان اینکه اینکه اولین شخصی که شهید شفاعت می کند پدر مادر و خانواده اوست ...
شهادت آغاز رستگاریست
به گزارش گلستان ما؛ مادر شهید علیرضا تازیکه لاملنگ نقل می کند: پسرم معتقد بود مرگ پایان زندگی نیست و بعد از شهادتش به رستگاری و زندگی جاودانه دست پیدا خواهد کرد. شهید علیرضا تازیکه لاملنگ، یکم اردیبهشت 1345 در روستای بالاجاده از توابع شهرستان کردکوی به دنیا آمد. پدرش مراد، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. به عنوان سرباز ...
انتشار عزیزجون مسعود فروتن در 500 نسخه
خیابان های تهران را با این روش یاد گرفت. قسمتی از متن کتاب: سلیمه خانم هرماه خانم شاهرخی و بچه هایش بخصوص هایده دختر بزرگ خانه تهران را شناخت و همراه آن ها از خم و چم زندگی سردرآورد اما بعد از چند سال زندگی در خانه سرایداری باغ ویلایی خانم، سلیمه خانم و زندی مجبور شدند که از آن خانه کوچ کنند. خرج ساختمان و باغ زیاد بود و نگهداری آن هم مشکل، هایده ازدواج کرده بود. بچه های بعدی ...