حمام کردن با اعمال شاقه/ وقتی اشتباه مترجم کار دست اسرا داد
سایر منابع:
سایر خبرها
امام حسین چهار زائر بیشتر ندارد!
، پیاده می شویم. کوله هایمان را از صندوق عقب تحویلمان می دهد. مثل روز پیداست که هرکدامشان حسابی و با دقت تمیز شده اند. خداحافظی می کنیم. چند قدم جلوتر برمی گردم تا برای آخرین بار تصویر ابوسلمان را در خاطرات ذهنم ثبت کنم. رو به جمعیت ایستاده و دوباره سر راه زائران را می گیرد. هنوز صدایش را می شنوم: زائر مَبیت ؟ مبیت ! حَمامات، مکیّف ، مَغسَله موجود... یعنی زائر منزل می آیی؟ حمام و کولر و ماشین ...
ماجرای توسل به ماه بنی هاشم و شفای جانباز اصفهانی
.... چند روزی یزد بودیم، مورد عمل جراحی قرار گرفتیم و ترکش را از پایمان خارج کردند. خدابیامرز برادرم هنگامی که مرخص شدم مرا به خانه ام آورد. *تا چند سال توان راه رفتن نداشتم در یکی از مجروحیت های دیگرم از ناحیه کمر مورد آسیب قرار گرفتم و در ارومیه عمل شدم. تا چند سال توان راه رفتن نداشتم. یک شب، شب تاسوعا بود. همه خانواده ام مسجد و من در خانه تنها بودم. دعا و نوحه ...
گردان نانواها
برای بچه های لشکر می فرستادیم. بذر کتان و گشنیز، سیاه دانه و کنجد، گشت و گندم و چند خشکبار مقوی دیگر را در ظرف بزرگی زیرورو می کردیم و بعد همه شان در آسیاب نرم می شد. به حاج مختار گفتم:حاجی، حواست باشه بهشون بگو به اونا که پشت تیربارند دوتا بسته قوتو بدند. صدای تیر مدام تو گوششونه و اذیت میشن. چشمه ششم؛ اسماعیل های روستا روایتگر تلاش پسران برای رفتن به جبهه و حضور ...
آمدیم زغال سنگ بکنیم، جان کندیم
شهریورماه ساعت 8 صبح درب دانشگاه آزاد دامغان است. چند دقیقه ای مانده به غروب تصمیم می گیرم که خودم را به مرکز شهر و امامزاده محمد برسانم. حالا دیگر شب شده. مردم درون امامزاده نشسته اند. کسی با بچه اش آمده و دیگری برای عرض ارادت، تنهایی ضریح را می بوسد. در فضای امامزاده دارم به خبری که برایش به این شهر آمده ام فکر می کنم. خبر کشته شدن 6 معدنکار معدن کا5 طزره. خبری که مرا از 350 کیلومتر آن طرف تر ...
صیغه کردن زن زیبا مرد را بی آبرو کرد / همسرم آرایش نمیکرد!
همسرم گفتم با این رفتارهای تو چاره ای جز ازدواج مجدد ندارم! هانیه حرف های مرا به شوخی گرفت و گفت: عرضه اش را نداری! مدتی بعد از این ماجرا در یک شب سرد زمستانی هنگام بازگشت به خانه خانمی را با دو فرزند کوچکش کنار خیابان دیدم، دلم سوخت و تصمیم گرفتم آن ها را به مقصدشان برسانم. در بین راه زن بیوه از مشکلات و گرفتاری هایش سخن گفت به همین دلیل چند بار دیگر با خریدن میوه و خوراکی برای دیدن فرزند ...
پیامک تبریک ولنتاین را که برایش فرستادم عصبانی شد و دعوایم کرد
می خوای، هر چی هست، هرچی دوست داری، خدا بهت بده. تازه یک ماهی بود به سرکار جدیدش رفته بود، در حیاط لباس می شستم، گفت: مامان چادر سر کن می خوام ببرمت یه جایی هیچوقت من را سوار موتورش نمی کرد. می گفت: ناموسم رو سوار کنم، اگه اتفاقی بیفته چیکار کنم؟ چند روز قبل به او گفته بودم که در مسجد ثبت نام می کنند برای کربلا، خیلی آرزو دارم بروم. سوار موتورش شدم. اصغر من را برد، برایم پاسپورت گرفت. بعد رفت یک چک ...
10 ترفند طلایی برای زود بیدار شدن بچه مدرسه ای ها
...> برای داشتن یک روال صبحگاهی منظم بهتر است از قبل برنامه ریزی کنید. پیش از خواب کودکتان را به حمام بفرستید. لباس های مدرسه را آماده کنید. چند دقیقه وقت بگذارید و برنامه روز بعد را با هم مرور کنید. بررسی کنید که همه کتاب ها و تکالیف آماده باشند. این کار خیال کودکتان را از انجام تعدادی از کارها راحت می کند و به بهتر بیدار شدن او در صبح کمک می کند. 6- بوی خوش را فراموش نکنید بوی یک ...
لذت یک عمر نوکری اباعبدالله(ع)
آشپزی می کرد و شب شام غریبان هیات ها را برای شام دعوت می کردیم. اما حالا نمی تواند و دلمان به همین پرچم ها خوش است. عطر نذری همه جا را پر کرده؛ آش شُله قلمکار. به نیت امام چهارم توی تراسِ خانه می پزند. در یک فضای باریک، یک دیگ عَلَم شده که حاجی از سَرِ دیگ این طرف ترنمی آید. فضا برای ایستادن دو نفر نیست. همه بچه ها و نوه ها هستند، اما دکتر رضا تک پسرِحاجی، همانجا از کنارش جُم نمی خورد ...
همراهی با شهین تسلیمی در حسن آباد | کو، کجاست کوچه های خاطره؟
های ما یک قل دوقل و طناب بازی بود که در مدارس یادمان می دادند. دختران کوچک تر هم با چند تکه ظرف بساط خاله بازی شان در کوچه به راه بود. گرگم به هوا، قایم باشک و بازی لی لی به ویژه لی لی فرنگی بازی های محبوب دوران کودکی ما در کوچه بود. هنگام غروب هم خسته از یک روز پرجنب و جوش با یک تکه نان یا لقمه کوچک جلوی در خانه با بچه های کوچه دسته جمعی عصرانه می خوردیم و همگی در همان فضا برای زندگی بزرگسالی ...
چرا مادر 4شهید این قدر تنهاست؟
؟ صحیح و سالم هستند؟ شکر خدا حالشان خوب است. راه رفتن کمی برایشان سخت است و مشکل ریوی دارند. زمانی که مسعود در قید حیات بود و کسی اطلاعی از شرایط او نداشت خانم انجم شعاع لباس هایش را داخل حمام می شوید و می بیند غباری از روی لباس بلند می شود و ریه اش را درگیر می کند. حاج خانم علاقه زیادی به پته دارد. پته کرک هایی دارد که وارد ریه می شود و ریه را تحریک می کند. در چند سال اخیر حاج خانم بیشتر ...
21 قاب خاطره انگیز از سینمای ایران به بهانه 21 شهریور؛ روز ملی سینما + عکس
گربه سیاه که موش ها آن را اسمشو نبر صدا می کنند، به شهر موش ها حمله می کند. به همین خاطر موش ها به یک شهر دیگر می روند. قرار می شود پدرها و مادرها از راه سخت و کوتاه بروند تا شهر را آماده کنند و بچه ها هم با معلم و آشپزباشی راه طولانی تری را انتخاب کنند... فیلم سینمایی "شهر موش ها" اولین فیلم عروسکی سینمای بعد از انقلاب ایران نبود. اما مقایسه فیلم با نمونه های قبلی نشان می دهد که چطور ...
انتظار شهدا از مردم در کلام شهید هادیان / بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد
بشتابیم که آخرت خود را بیمه کرده و رو سفید در روز محشر حاضر شویم. حال اگر چنین چیزی می خواهید، به شما بگویم، اصل دوری ما از خدا به خاطر عشق به دنیای فانی است؛ پس اول عشق به دنیا را در خود بکشیم و دلبندی خود را قطع کنیم و این زنجیرهای اسارت که ما را در بند دنیا کرده [است را] پاره کنیم؛ پس آن گاه عشق به معشوق یعنی الله جل جلاله را در دل جای کنیم و خانه دل را فقط به خدا بدهیم و بس. آن گاه است که دیگر ...
10 قصه برای کودکان | این قصه ها را قبل از خواب کودکتان براش بخونید
خوابیده بودم و بعد از ظهر در دشت گلها بیدار و سرحال بازی می کردم. بره کوچولو فهمید اگر ظهرها یک ساعت بخوابد بقیه روز بیشتر به او خوش می گذرد. مدتی از باریدن باران گذشته بود و آسمان آبی رنگ خود را روی چمنزار باز کرده بود. همه جا و همه چیز بوی تازگی می داد. بچه آهوی زرنگ در سبزه ها به جست و خیز مشغول شد. از این طرف به آن طرف می دوید و گل ها را بو می کرد و صورت خود را با قطره های ...
آیا با زدن یک دکمه جهان ارغوانی می شود؟!
...> او گفت: به نظر می رسد به این دنیای جدید باید از نو فکر کرد. اگر به این دنیای جدید فکر نکنیم، فضا به جای ما فکر می کند و ساخته می شود. او با اشاره به پروژه ای که با همکاری چند تن از تصویرگران کاربلد انجام داده است، گفت: با چند تن از همکارانم در فضای واقعیت مجازی تصویر خلق کردیم. من مصاحبه هایی را با تعدادی از این هنرمندان گرفتم تا اولین تجربه های هنرمند از حضور در یک جهان دیگر را ثبت ...
نقش نماز در تامین امنیت اجتماعی و امنیت اخلاقی جامعه
زبان پیامبران آورده است که به امّت های خویش می گفتند: اُعْبُدُوا اللّٰهَ ؛ خدا را پرستش کنید.[3] بنابراین، لزوم و اصل عبادت و پرستش خداوند در همه ی ادیان و شریعت های الهی وجود داشته است و فقط شکل اقامه و کیفیت برگزاری آن متفاوت بود. از نص صریح قرآن کریم اینطور استفاده می شود که نماز در امّت های پیشین و ادیان الهی گذشته هم بوده است و تمامی پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم نماز می ...
عزیمت بیش از 13 میلیون زائر ایرانی در اربعین حسینی به کربلا
جهادی کار کردند. من بعضی وقت ها شب ها که می رفتم به این ها سر می زدم از قرمزی چشمشان خجالت می کشیدم. دستشان را می بوسم همه را از بچه هایی که در گذرنامه، در سازمان اطلاعات، مرزبانی، یگان ویژه، پلیس پیشگیری، استان ها و همه و همه در این مسیر یاری کردند. سؤال: این موضوعاتی که فرمودید خلاقیت هایی است که سفر را آسان می کند و تمهیدات این موضوع با توجه به قوانین و مقرراتی که هست خیلی کار سختی است که ...
علی امینی از زبان خودش | متن پیاده شده نوار اول مصاحبه تاریخ شفاهی
. گفتم خب حالا چون شما امر می فرمایید و این ترتیبات من قبول می کنم و بعد گفتم من چند سؤال دارم. یکی راجع به استقلال قضات است. شما واقعاً شخصاً معتقدید که قاضی مستقل است؟ گفت بله. گفتم که خب شما آمدید و ایران قاضی سه نفری را کردید یک نفر مثل انگلستان آقا یک نفر قاضی که مسئولیت گنده ای دارد اولاً حقوقش هم باید به همان نسبت بالاتر باشد. گفت این آقای تقی زاده وزیر دارایی است که به قدری آدم ممسک است که ...
جایزه 11 هزار دیناری برای سر شاهرخ
. از سوی دکتر چمران برای تمام نیروهایی که در کردستان حضور داشتند نامه ارسال شده بود. شاهرخ به سراغ رفقای قدیم و جدید رفت. صبح روز یازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نیرو راهی جنوب شدیم. وقتی وارد اهواز شدیم همه چیز به هم ریخته بود. اینها را سردار علی سالم از فرماندهان دفاع مقدس می گوید. او درباره شخصیت شهید ضرغام و حضورش در جنگ تحمیلی حرف های زیادی برای گفتن دارد: بعد از آغاز ...
چطور 18سال اسارت را سپری کردی؟!
، آوردند. آنها افسران نیروی زمینی بودند که در شرایط بدی زندانی شده بودند. با وضعیت جدید سالن واقعا زندگی برای 80نفر بسیار سخت بود. شپش در سر و لباس بچه ها بیداد می کرد. بعضی از خلبان ها موقع بیرون پریدن از هواپیما دچار شکستگی اعضا شده بودند و رنج بیشتری می کشیدند. شپش ها زیر گچ های دست وپای آنها لانه کرده و خارش بدن شان، بی تاب شان کرده بود. کثیفی هوا جسم همه را ضعیف کرده بود و باعث شیوع انواع ...
روایت دردناک از خانواده ای که همه اعضایش ناپدید شدند
داشته باشد، اول از همه موبایل ها را در آتش می انداختند . با وجود همه اینها پویا خوشحال بود که آنها او را به پلیس ایران تحویل ندادند. از همراهانش لباس می گیرد و روستاییان برایشان لباس و غذا می آورند و حتی پولشان را از قاچاق بر پس می گیرند. سه شب بعد دوباره راه می افتند. هرچند بعضی ها ترسیدند و به تهران برگشتند اما پویان ادامه می دهد. شب چهارم هشت نفر بودند؛ در تاریکی به سوی مرز ترکیه می ...
او. هنری – نویسنده داستان کوتاه آمریکایی- زندگینامه و 2 داستان کوتاه از او
.... او تنها دوروز بیمار بود. روز اول سرایدار او را پایین در اتاقش درحالیکه به سختی درد می کشید پیدا کرد. کفش ها و لباس هایش کاملاً خیس و سرد بودند. هیچ کس نمی دانست او در آن شب وحشتناک بیرون چکار می کرده. اما بعد آن ها یک فانوس پیدا کردند که هنوز روشن بود و نردبانی که از جایش برده شده بود و چندتا قلم و جعبه رنگی که رنگ های سبز وزرد رویش مخلوط شده بودند. عزیزم، از پنجره به آخرین برگ نگاه کن. هیچ ...
داستان زنی که یک دهه مورد آزار جنسی قرار گرفت
درباره خاطرات خود منتشر کرده می گوید: من شستشوی مغزی شده بودم. الان احساس حقارت می کنم. بیشتر اوقات ساندویچ کره بادام زمینی و ژله و موز می خوردم. تقریبا هفته ای دوبار شب ها مرا به زیرزمین با کف سرد و سیمانی می برد تا دوش بگیرم. اوایل خوب بودم. فکر می کردم عاشق شده ام و فکر می کردم فداکاری هایم تاوان عشقی است که به تام هوز دارم اما خیلی زود مصیبت آغاز شد. در سال 2006 هوز که فکر می کرد او به ...
منبری ها باید دستشان در جیب امام حسین(ع) باشد
، شروع کردم به گریه! ناگهان مرحوم حاج اکبر ناظم مرا دید و گفت پسرم چرا گریه می کنی؟ گفتم من غذای نذری نخوردم ولی چون دستانم هنگام پذیرایی چرب شده است، فکر می کنند، غذا خورده ام و می خواهند مرا از مجلس بیرون کنند. حاج اکبر ناظم دست مرا گرفت و برد به آشپزخانه هیئت و یک بشقاب قیمه به همراه یک قاشق به من داد. از همانجا من عاشق حاج اکبر ناظم شدم و این عشق سبب ساز عشق به امام حسین(ع) شد. پس ا ...