حسم بعد از طلاق پدر و مادرم را فیلم کردم/ مدیون عباس کیارستمی ام
سایر منابع:
سایر خبرها
خیانت کردم چون خیانت شوهرم را دیدم...
سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن دوست پسر باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. باقر ...
سرنوشت شوم دانشجوی مهندسی معماری در خانه مجردی
تغییر کرد که ... جوان 27 ساله مجرد که با شکایت خانواده اش قرار بود به یکی از مراکز ترک اعتیاد اجباری منتقل شود،درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کالنتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند و تک پسر خانواده 9 نفره بودم که در شهرستان خوانسار زندگی می کردیم. پدرم نظامی و مادرم خانه دار بود، اما چون همه فرزندانشان دختر بودند من خیلی مورد توجه خانواده قرار گرفتم به طوری که ...
مادرانه های یک خواهر؛ دختری که بار زندگی را از 10 سالگی به دوش کشید
در غربت *اولین مکان کسب و کار خانم کاویان است که مکانی پرخاطره برای این کارآفرین بوده؛ طوری که دوست ندارند حتی دستی رویش بکشند ... *وقتی مادر شدم سارا کاویان که اکنون کارآفرین است در گفت وگو با فارس می گوید: آن زمان 10 سالم بود ولی قبول کردم مادر شوم، هر کاری که فکر کنید کردم، اول از شالیزار شروع کردم و دوشادوش پدرم کار می کردم بعد از آن در باغ مرکبات؛ فصلی کار می ...
زندگی مرا برای خوشبختی پسرشان تباه کردند | شوهرم با زنی بزرگتر از خودش رابطه داشت | پسرخوانده ام مرا کتک ...
جعفر با هم ازدواج کردیم و من مادر سیروس شدم به طوری که برای آسایش او از همان ابتدا از هیچ چیزی دریغ نکردم. حتی وقتی فرزندان خودم به دنیا آمدند، بیشتر از همه به سیروس توجه می کردم تا احساس غربت نکند و مرا مانند مادر خودش دوست داشته باشد. با وجود این، وقتی بزرگتر شد و به سن نوجوانی رسید متاسفانه حرف های دیگران در افکارش تاثیر گذاشت و بدرفتاری های توهین آمیز با مرا شروع کرد. اما من اهمیتی نمی دادم و ...
پدر نابینایی که به کمک دخترانش مخترع و صنعتکار شد
نابینا شدم. وی در ادامه می گوید: وقتی در دوران نوجوانی نابینا شدم، درابتدا فشار روحی و جسمی سختی به من وارد شد اما بعدها با این مسئله کنار آمدم و سعی کردم ضعفم را در جای دیگری جبران کنم. مدتی در مدرسه نابینایان درس خواندم اما سطح تدریس در آنجا پایین بود و ترجیح دادم وارد بازار کار شوم. او از سفرش به کشور آلمان و شروع ساخت پروانه پیکان می گوید: در 2 سفری که برای درمان چشم هایم به آلمان ...
اشتباه مادر سرنوشتم را عوض کرد!
آن روز تیم اعزامی کشورمان هیچ مدالی نگرفته بود و من آخرین و تنها شانس بردن مدال بودم. یادم هست هنگام مسابقه هم تیمی هایم در سالن با همه وجود تشویقم می کردند. شنیدن صدای تشویق ها و حمایت هایشان باعث شد انرژی و انگیزه بیشتری بگیرم و بهتر بجنگم و قهرمان شوم. این را هم بگویم که چون در قرعه و گروه سختی بودم، آن قهرمانی برایم شیرین تر بود. حسی که آن لحظه داشتم توصیف شدنی و قابل مقایسه با هیچ ...
ببینید / ویدیو جالب از خوانندگی و گیتارنوازی سامان جلیلی قبل از معروفیت
سوم مرداد 1370 در مازندران متولد شد، او خواننده موسیقی پاپ اهل میباشد.سامان جلیلی از نوجوانی علاقه زیادی به خوانندگی داشته و از 16 سالگی گیتار زدن را شروع کرده است. سامان جلیلی استقلالی دو آتیشه داستان ورزش کردن من هم جالب است. من همیشه دوست داشتم کلاس فوتبال بروم ولی پدرم می گفت سر کوچه کلاس کاراته است و به کاراته برو. باز می گفتم فوتبال و می گفتند دوتا کوچه پایین تر کلاس ...
وقتی به خانه برگشتم شوهر هوسبازم با دخترها...
، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 16ساله بودم که به طور سنتی پای سفره عقد نشستم و با کرامت ازدواج کردم. او تک پسر خانواده اش بود و 5 خواهر بزرگ تر از خودش داشت که همه آن ها ازدواج کرده بودند. دراین شرایط تصور می کردم خانواده کرامت مرا خیلی دوست خواهند داشت چرا که تنها عروس خانواده آن ها بودم! ولی متاسفانه شوهرم فقط در جست وجوی محبت ...
ناگفته های پهلوان محله جیحون
تایید کرد. او را به خانه دعوت کردم. حدودا 18 سال بیشتر نداشت. فضای سنگینی بود. از او خواستم درباره برادرم بگوید و چون نمی توانست حرف بزند، چهار صفحه برایم از او نوشت. نوشته هایش را که خواندم متوجه شدم برادرم چه انسان شریفی و بزرگی بوده است. عباس پهلوان بود حرف هایمان با برادر شهید رستمی به دوران کودکی آن ها می رسد و جایی که در آنجا بزرگ شدند. می گوید: ما بچه خیابان جیحون هستیم ...
وقتی به خانه برگشتم شوهر هوسبازم با دخترها...
هم از این وضعیت اطلاع داشتم اما به روی خودم نمی آوردم چرا که نمی خواستم بیشتر از این دچار تالمات روحی و روانی شوم! رحمت هم که می دانست من به خاطر حفظ آبرو به خانواده ام چیزی نمی گویم، از این شرایط نهایت سوءاستفاده را می کرد و تنها به فکر خوش گذرانی های خودش بود. من هم با کارگری هزینه های زندگی را می پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر و پسر جوان را درکنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک، دیگر دوام نیاوردم و... دعوای داغ هم اکنون دیگران میخوانند ...
قتل ناموسی دختر نوجوان بخاطر دعوت به بستنی خوری
عصبانی بود که نادیا را خفه کرد. من و نادیا می خواستیم با هم بیرون برویم. چون مدتی بود که نادیا به پسری علاقه مند شده بود، پدرم عصبانی شد و او را به شدت کتک زد بعد هم دستش را روی گردن خواهرم گذاشت و فشار داد و او را به قتل رساند. با این اعترافات بود که پدر عصبانی بازداشت شد. او گفت: من سال ها قبل همراه خانواده ام از افغانستان به ایران آمدم. زندگی شرافتمندانه ای داشتم. کابینت سازی یاد ...
دروازه بان ایرانی پاری سن ژرمن: پرسپولیسی ام و بیرانوند را دوست دارم!
رو دوست داشتم. بعدش از پرسپولیس خوشم اومد. دروازه بانشم دوست داشتم. علیرضا حقیقی. الان بیرانوند رو دوست دارم. بازیکناشو دوست دارم. متقیان در پاسخ به سوالی در خصوص چگونگی شروع فوتبالش می گوید: من خیلی کوچیک بودم که شروع کردم. می رفتم بابام رو نیگا می کردم. باهاش می رفتم فوتبال، می دیدمش و بعدش عاشق فوتبال شدم. بابام رو می دیدم توی دروازه، دوست داشتم. از 5، 6 سالگی شروع کردم فوتبال بازی کنم. ...
به عنوان یک مربی باید کودک و نوجوان امروز را به خوبی بشناسم
آباده در استان فارس را بخوانید: سلام _ فاطمه کنعانی هستم مربی کتابخانه ی پستی مرکز آباده. از اواخر سال 1389 فعالیت خودم را در کانون پرورش فکری شروع کردم. سه سال اول حضورم، مربی کتابخانه ی پستی بودم و بعد سعادت داشتم پنج سالی در کنار اعضای خوب مرکز باشم و مجدد از سال 1398 به کتابخانه ی پستی برگشم تا در واقع، در جایی که عاشقش هستم فعالیت کنم. مهر هر سال، زمان شروع ...
ممنوعیت برگزاری تجمع حمایت از فلسطین در فرانسه؛ هراس و ناامیدی فلسطینیان فرانسه
غزه بازگردد. وی افزود: فهرستی از رستوران هایی که می خواستم امتحان کنم، تهیه کرده بودم، می خواستم معلم های قدیمی ام را پیدا کنم. همه آنها مرده اند. و تمام رستوران هایی که من قصد بازدید از آنها را داشتم، در آتش سوختند. خانه ای که در آن بزرگ شدم و می خواستم دوباره آن را ببینم و در آن استراحت کنم، دیگر همان خانه نیست. رویای بازگشت به خانه از بین رفته است. این فلسطینی گفت: دوازده نفر از اعضای ...
رونمایی بهرام افشاری از ماشین میلیاردی 100 سالش | آقا با این ماشین خفنش چه ویراژی ام میده
نه از صفر بلکه از منفی 200 شروع کردم و برای جایگاهی که حال حاضر دارم زحمت زیادی کشیده ام، اوایل که وارد بازیگری شده بودم به خاطر قد بلندی که داشتم از طرف خودم دچار عدم اعتماد به نفس شدم و گاهی اوقات حرف های بعضی از همکارانم مزید بر علت می شد ولی بعدا توانستم این ویژگی را تبدیل به یک امتیاز کنم. بهرام افشاری در سریال پایتخت پنج جدیدترین فعالیت این بازیگر در سریال پایتخت 5 در ...
شوهرم می گفت صلاحیت تو پخت نان و شستن ظروف است!
شد و به من اهانت کرد و در نهایت مرا برای بار دوم طلاق داد! پدرش، آن روز، آینده او را تباه کرد. اگر او از عبدالله حمایت نمی کرد الآن او چنین سرنوشتی نداشت. ای کاش او را دیده بودی بسیار زیبارو بود. عبدالله به طعنه می گفت تو اگر می توانی، جلوی پدرم را بگیر! من به خاطر این کار عبدالله، حالم بد شد و تا مدتی بیمار شدم. درست برعکس او، برادرش محمد، زیر بار حرف های پدرش نمی رفت و هیچ وقت هم برای ...
پیشنهاد پرسپولیس را به خاطر پدرم رد کردم | استقلال انتخاب نهایی من شد
تا سرمربیگری را شروع کنم. بزرگ ترین حسرت تان در دروانی که فوتبال بازی می کردید چه بود؟ آن زمان حسرت آنچنانی نداشتم. چون در تیم ملی و در بهترین تیم ایران و آسیا بازی می کردم. هیچ وقت برایم بحث مالی مهم نبود و فقط برای استقلال می جنگیدم و افتخار می کنم برای تیم محبوبم جنگیدم. در آن زمان از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتید؟ آن زمان که در جوانان و نوجوانان بودم از ...
آشنایی مان با سردار آزمون از سوارکاری بود
شروع کرده ام. اولین باری که من سوار اسب شدم همراه با خانواده به مسافرت شمال کشور رفته بودم و آنجا در جنگل های مازندران سوار اسب شدم و از پدرم قول گرفتم که وقتی به تهران برمی گردیم مرا دوباره به سوارکاری ببرند. من با اسب بزرگ شدم. هیچ زمینه سوارکاری ای در خانواده نداشتم و تنها فردی هستم که در خانواده سوارکاری می کنم. درباره بازی هایتان در هانگژو توضیح دهید. در بازی های آسیایی پرش ...
کارآگاه بازی
...؛ اما دو جوان موتورسوار آن را قاپیدند و فرار کردند. روزبه روز وضعیت مالی ام بدتر می شد و اجاره خانه هم عقب افتاده بود. همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا وارد راه خلاف شوم. با یک مجرم سابقه دار آشنا شدم و او به من آموزش سرقت داد. اما نتوانستم دست به سرقت بزنم چرا که وحشت داشتم. هربار که راهی سرقت می شدم و می خواستم آموزش هایی که یاد گرفته ام را اجرا کنم نمی توانستم. انگار این کاره نبودم و به ...
قتل خونین پسر جوان در زیرزمین قربانی جنایت / حکم دادگاه صادر شد + عکس
مهران 32 ساله با دستور قضایی به منتقل شد و سروش در همان بازجویی مقدماتی به قتل برادر دوست صمیمی اش اعتراف کرد. اعتراف به جنایت وی گفت: قصد قتل نداشته و برای دفاع از جانش به ناچار مهران را با چاقو زده است. متهم 19 ساله به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد . ادعای عجیب در دادگاه در ابتدای جلسه پدر ...
مهاجم هلندی: به خاطر آن اتفاق مقابل پرسپولیس گریه نمی کنم/ پیشنهاد مدیربرنامه ام را درمورد باشگاه خوب ...
لیگی شرایط خودش را دارد. در هلند شرایط متفاوتی بود. بعد به عربستان رفتم و شرایط متفاوتی داشت. الان هم در ایران با شرایط متفاوت هستم. لازم است بازی به بازی هماهنگ شوم و وظایفم را انجام بدهم. از الان به فکر اینکه در آینده چه اتفاقی می افتد نیستم. به فکر این هستم که روز به روز بهتر شوم و وظایفم را به عنوان بازیکن انجام بدهم. از زمانیکه آمدم شرایط خیلی خوب است. همه تلاش می کنند به من کمک کنند. ارتباط ...
رویارویی دلیرانه شیرزن لرستانی با مشکلات
اشته و راهی شهرها می شدم. مدتی هم در هفته بازار شهرهای مختلف دستفروشی می کردم تا اینکه راهی الیگودرز شدم. در الیگودرز مغرورتر از آن بودم که سر بار خانواده ام شوم، ماشینی که داشتم را فروختم نصفش را سرمایه لباس فروشی و نیم دیگرش را خرج رهن خانه کردم. طلبکاران آدرس خانه ام را پیدا کرده و هر روز به درب خانه و مغازه مراجعه می کردند، برخی ها وقتی دیدند دست تنها خرج یک زندگی را می دهم ا ...
یک آرژانتینی پشت نیمکت استقلال!/ بلانکو: عاشق جو آزادی شدم/ دوست دارم هرچه زودتر مشکلم حل شود
مهاجم آرژانتینی استقلال که هنوز نتوانسته کارت سازمان لیگ و ورود به مسابقات را دریافت کند همراه با کاروان استقلال به استادیوم آزادی رفت. گوستاو بلانکو امروز بازی تیم جدیدش را از نزدیک و از پشت نیمکت ذخیره های تیم استقلال کنار مهدی هاشمی نسب نگاه می کرد. افراد نزدیک به اردوی تیم استقلال درباره این اتفاق ویژه خبر دادند بلانکو به هم تیمی هایش گفته تعریف استادیوم آزادی و حضور ...
تیپ کوزتی ژاله صامتی همه رو شوکه کرد | خانم با این مدل لباسش حسابی سوژه شد
فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست. یاس: من احساس می کنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنی ام با خواهرم باعث نمی شود با او احساس صمیمت نکنم. البته به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمت و احساس دوستانه مان خللی ایجاد کند. نیاز خیلی از حرف هایش را به من می زند و من هم همیشه از هم صحب ...
راه گم کرده دیروز و خیّر امروز | قصه عجیب تحول روحی یک خلافکار سابقه دار
زندگی اهمیت می دادند و هیچ گاه لقمه حرام در سفره ما نگذاشتند. پدرم ظاهراً کاسب بود اما کسب و کار پررونقی نداشت. یک جعبه گوجه فرنگی چند روز در مغازه می ماند و دست آخر شاید بخشی از آن فاسد می شد. با این حال همیشه دست خیر داشت و از همان اندک داشته هایش انفاق می کرد. لقمه حلال پدر و شیر پاک مادر سبب شده بود تا من حتی در زندان هم که بودم سعی می کردم به دیگران کمک کنم. اگر خوراکی داشتم با دیگران تقسیم می ...
افشاگری باورنکردنی “بریتنی” از دلیل سقط بچه اش
) صحبت کرده و گفته: “من باردار شدم ولی در نهایت تصمیم گرفتیم سقط کنیم.” بریتنی گفت: “تصمیم جاستین برای نگه نداشتن این فرزند برایم سورپرایرز بود چون من آن زمان عاشق او بودم و دوست داشتم با هم خانواده داشته باشیم” اما جاستین گفت: “ما خیلی جوانیم و اماده بچه دار شدن نیستیم” گفته شده یکی از منابع نزدیک به جاستین تیمبرلیک در مورد حواشی به وجود امده بعد از چاپ ...
سطح تلاوتم را مدیون اساتید گمنام شهرستانی هستم
کردم و چند سالی در مسابقات دانش آموزی حائز رتبه اول شدم. استادی داشتم به نام محمود اندرخورا که از مداحان معروف استان هم بود؛ من جایگاهی را که الان دارم بخش عمده ای را مدیون تواضع این استاد هستم. او وقتی استعدادی بیشتر از سطح آن کلاس را در من دید، از یک جایی به بعد به من گفت که دیگر چیزی برای یاد دادن به من ندارد و جلسه دیگری که توقعات من را برآورده می سازد، معرفی کرد. استاد آن جلسه آقای مجید آهنگری ...
یک روز جنگی به روایت شاهد عینی
بود و روحش بزرگ شده بود. مادرم تشویق می کرد که اگر شما نروید پس کی برود؟ هیچ گاه نگرانی را وجود مادرم ندیدم. ناصر رکاب سال 1361 وقتی 15 ساله بودم می خواستم به جبهه بروم و سوار مینی بوس هم شدم، اما یکی از پاسدارها متوجه شد که سن و سالم به جبهه نمی خورد و با اصرار، من را پیاده کرد. سال 1363 عضو بسیج بودم و پس از کسب تجربه فرماندهی یک پایگاه را عهده گرفتم. وظیفه ما در آن دوران به ...
جوان روشندل قمی، نخبه و پشتیبان شبکه شرکت دانش بنیان
نیاز به کمک یک فرد بینا داشته باشم و در برخی جزئیات بخواهم که کنارم باشد. هرچند این کار بدون کمک دیگران انرژی و زمان بیشتری را از من بگیرد اما این را دوست دارم چون باعث شده است راه های تکراری را نروم و راهکارها و موفقیت های جدیدی را پیدا کنم که بسیاری از افراد در حیطه تخصص من از برخی از راهکارهای من متعجب می شوند و می پرسند تو چطور این ها را پیدا می کنی؟ فعالیت های رادیویی در ...