من و دوست دخترم برای تفریح چند شب ویلا رفتیم/ الان پدرش میگه باید عقدش کنی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
پرتوآذر: این بار فرانک باید المپیکی شود/ رکابزن کوهستان برگ دیگری از تاریخ را ورق می زنند
دختر 35 ساله برایش این مدال معنای زیادی داشت. پنج سال منتظر بود و روزهای سختی را پشت سر گذاشت. برای همین این مدال برای او و کشورش معنای دیگری پیدا کرد اما فرانک به سرزمین خدایان سفر کرد تا برگ دیگری از تاریخ دوچرخه سواری را ورق بزند و این بار با کسب سهمیه المپیک. ولی تب و لرز امانش را برید و نتوانست در خط استارت قرار بگیرد و در حالی که از دور رقبایش را در مسیر کوه های کرالا دنبال می کرد آهی بلند ...
زبان بدن در جنگ غزه !
خبرگزاری فارس_تبریز؛ کتایون حمیدی : چند روز پیش مادرم خبر داد که دو روز دیگه دعوتیم به مراسم به دنیا آمدن بچه فلانی در یک تالار؛ سور و ساتی خواهد بود، این هم کارت دعوت اش. بچه اس خُب .... ایده قشنگی بود، عکس نوزاد دو سه ماهه با یک متن از زبان کودک: منتظرتونم خاله ها و عموها؛ خُب حق دارند، دُردانه شان هست، بچه شون هست دیگر و دوست دارند برایش ولیمه بدهند از این طرف شهر تا آن ...
محاکمه زن جوانی که شوهرش را خفه کرد
رفتیم و در را بستیم تا اینکه چند دقیقه بعد مادرم جیغ بلندی کشید و من بیرون آمدم و دیدم پدرم روی زمین افتاده است و حرکت نمی کند. بعد مادرم با کمک همسایه ها پدرم را به بیمارستان رساند. پس از اظهارات نیما، میترا تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: 10 سال قبل با مهران ازدواج کردم و از همان سال های اول با هم دعوا و اختلاف داشتیم و درگیری ما به خاطر دخالت های خواهرشوهرم بیشتر می شد ...
هر کسی جای من در پرسپولیس بود فوتبالش تمام می شد/ من نتوانستم با فشارها بجنگم
را رها کرد. برادرم به من کمک می کرد حتی الان هم قبل و بعد از هر مسابقه باهم صحبت می کنیم. به عنوان یک مربی و برادر همیشه کنارم بوده و انرژی می دهد. شیری گفت: من دفاع راست بودم اما برادرم چپ پاست. تا 15 سالگی در یک مدرسه فوتبال بودیم. من فوتبالم را از مدرسه فوتبال آقای پرویز ابوطالب شروع کردم. بچه جنوب شهر تهران هستم و به این افتخار می کنم. از پدر مادرم تشکر می کنم. بازی هایم را دنبال می ...
قتل دردناک دختر 9ساله به دست پدر و همسر چهارمش
، پدر ملینا، را احضار کردند. او گفت: خبری از دخترم ندارم. او پیش مادرش است . بررسی ها نشان داد این مرد دروغ می گوید. بعد از چند روز بازجویی فنی از فرهاد، او اعترافات تلخی کرد و گفت دخترش را کشته است. فرهاد گفت: می خواستم ملینا پیش من باشد اما همسر اولم قبول نمی کرد. او به خاطر اینکه زن گرفته بودم از من جدا شد و گفت هر طوری شده می خواهد با ملینا به تنهایی زندگی کند و حاضر نشد ...
عجیب ترین سرقت سال با کمک مرغ و خروس + جزئیات باورنکردنی
رسیدم سرقت ماشین بهتر است چون مالخرش را هم می شناختم. گفتی تازه از زندان آزاد شده بودی، با این سن کم چرا باید سابقه دار باشی؟ چون مادرم سال ها قبل فوت شد. پدرم ازدواج کرد و نامادری ام اذیتم می کرد. چند سال قبل هم پدرم فوت شد و نامادری ام می خواست به زور مرا به عقد مرد میانسالی دربیاورد. درواقع می خواست مرا به او بفروشد. من هم از خانه فرار کردم و از شهرستان به تهران آمدم.ناچار بودم خلاف کنم تا خرج زندگیم تامینشود. از جیب بری گرفته تا سرقت از راننده خودروهای مدل بالا. این بار اما عاشق شدم و می خواستم زندگیم را در کنار مرد موردعلاقه ام شروع کنم که نشد. ...
چگونه مرضیه حدیدچی، دباغ شد؟
خانه برنامه ریزی می شد که اگر مادر به جلسات وعظ و سخنرانی خودشان می رفتند و یا محضر اساتیدشان، چرخ خانه بدون وقفه بچرخد و کم و کاستی رخ ندهد. مدیریت خانه با وجود مبارزات پدر و مادر، جز از تیرهوشی و تدبیر مادرم برنمی آمد که به خواهر های بزرگ نیز منتقل شده بود. وی بیان کرد: مادرم با وجود سن کمش، روح خود را با توسل، تذکر و مطالعات دینی، هر روز بزرگ و بزرگتر می کرد تا آنجایی که منِ وجودی در ...
قتل دردناک دختر 9 ساله به دست پدر و همسر چهارمش
تر 9ساله، با شکایت مادرش برای پلیس فاش شد. مادر ملینا به ماموران گفت: چند سال قبل از شوهرم طلاق گرفتم، چون بسیار خیانت می کرد و دوباره ازدواج کرده بود. بعد از جدایی از شوهرم حضانت ملینا به من سپرده شد. شوهرم سه بار بعد از من ازدواج کرد و با همسر چهارمش زندگی می کرد. وقتی دخترم بزرگ شد و به مدرسه رفت، همسرم از من خواست حضانت ملینا را به او بدهم؛ اما قبول نکردم. گفتم بچه زیر دست نامادری اذیت می شود و ...
فرازی از وصیتنامه شهید جلیل جودکی آقامیرزایی
بدانند پدرشان مردانه در میدان جنگ به خاطر اسلام و به خاطر دین و قرآن شهید شده و بعد از شهادتم فرزندی را که به دنیا خواهد آمد اگر پسر بود نامش را مهدی و اگر دختر بود نامش را زینب بگذارید. همسرم من رفتم ولی بچه هایم را تنها نگذارید و از تو می خواهم که مثل آن روزهایی که خودم در کنار شما بودم در کنار یتیمانم زندگی کنید نگذارید که مثل یتیم بمانند می دانم که پدرم شما را تنها نمی گذارد همسرم در ...
با کسب علم، مشتی محکم بر دهان آمریکا بزنید
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا ، شهید علی صالحی فرزند حاجی عباسقلی متولد یکم شهریورماه 1345 در شهر قم است. وی پس از چندی مجاهدت در جبهه حق علیه باطل در تاریخ پانزدهم مردادماه 1362 به درجه رفیع شهادت نائل گشت. در ادامه وصیت نامه این شهید والامقام را می خوانید. به طور داوطلب به جبهه جنگ حق علیه باطل اعزام شدم و هیچ کس من را مجبور نکرده بود؛ با رضایت پدر و مادرم ...
پیکر حاج حمید در مسجدی تشییع شد که خودش ساخته بود
. اینطور بود که دختر خودشان و دختر خواهر و دختر برادرشان را زهرا گذاشتند. در سوریه هم به خاطر ارادتی که به حضرت زهرا (س) داشتند اسم جهادی ابو زهرا را انتخاب کردند تا توسل به حضرت زهرا (س) کرده باشند. خواهر شهید شما خواهر دو شهید هستید و یکی از برادرهای تان هم آزاده هستند. چند سال تفاوت سنی با شهید حمید مختاربند دارید؟ حاج حمید فرزند اول و ارشد خانواده بود که شهید مدافع حرم ...
بزرگ ترین اشتباه مارکوس تورام در زندگی اش
گروه ورزشی:مارکوس تورام، مهاجم جوان فرانسوی در مصاحبه ای با دازن فاش کرد: زمانی که 10 ساله بودم برای تماشای تمرین پدرم، لیلیان تورام به بارسلونا رفتم.به گزارش ورزش سه،من در آن روز کفشی همراهم نداشتم. مسی بازیکن جوانی بود و بعد از تمرین می خواستم به همراه بچه های دیگر برای بازی به زمین بروم و لئو تقریباً کفشی هم اندازه کفش من پوشیده بود. او توضیح داد: من سایز 38 می پوشیدم در حالی که مسی ...
منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!
می کردند. کمی آن طرف تر دختر نوجوانی تصویری را در صفحه گوشی اش نشان می دهد و عکاس از او عکس می گیرد، از او می پرسم که نسبتی با شهید دارید؟ به مادرش اشاره می کند و می گوید که شهید پدربزرگم است. اعظم محمدشریفی، دختر شهید احمد محمدشریفی رنانی است که در 27 سالگی در عملیات محرم به شهادت رسید و یکی از آن 80 شهید رهنان در روز 25 آبان است، او می گوید که موقع شهادت پدر دو سالم بود و ...
سرنوشت شوم سیما کوچولو که توسط پدرش به قتل رسید ! / زن چهارم این پدر دختر کش هم محاکمه می شود + جزئیات
به این کار نبودم و قبول نکردم. همسرم به من فشار می آورد و دیگر روز خوش در خانه نداشتم. به همین خاطر به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرصی خریدم. یک روز به بهانه تفریح دخترم را سوار موتورم کردم و باهم به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم .و در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده.به همین خاطر او را کنار جاده از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم. من دیگر خبری از ...
این زن شوهرش را خفه کرد / اختلاف به خاطر دخالت های خواهرشوهر
به پذیرایی آمدم و پدرم را دیدم که کف پذیرایی افتاده بود. مادرم همان موقع همسایه ها را خبر کرد و پدر را به بیمارستان رساندند. با اظهارات پسر 9 ساله ،شبنم بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل شوهرش اعتراف کرد. اعتراف به شوهر زن جوان گفت :من و شوهرم سال ها به خاطر دخالت های خواهر شوهرم با هم درگیر بودیم .آخرین بار هم وقتی خواهر شوهرم به خانه مان آمد با هم درگیر ...
شوک عصبی که بخاطر خیانت شوهرم به من وارد شد باعث شد که دیگر نتوانم راه بروم ! / شوهرم با پرستار بچه ام ...
قند در دلم آب شد یک هفته بعد حامد با مادرش به خانه امان آمدند او بسیار خوش سیما و قد بلند بود و آرزوی هر دختری بود که با چنین پسری ازدواج کند پدر حامد که چند سال پیش به خاطر مشکلاتی که داشتند از مادرش جدا شده بود حامد و یک برادرش که از او بزرگتر بود با مادرش زندگی می کردند، حامد دیپلم فنی داشت و سربازی هم نرفته بود. پدر و مادرم همین موضوع را لحاظ قرار دادند و گفتند باید اول سربازی حامد ...
قتل فجیع پدر / ادعای پسر :,پدرم پیرو یک فرقه ضاله بود
بدگویی اش نزد دوستان و اقوام می خواست اعتبار مرا از بین ببرد. رفتارهای او باعث شده بود به مرگم راضی باشم. درگیری های من و پدرم همیشگی بود. او چندبار مرا کتک زده بود. حتی یک بار سرم را داخل توالت فرنگی کرد و می خواست مرا خفه کند. تحمل رفتارهایش را نداشتم. به همین دلیل آخرین بار وقتی با هم بحث مان شد، کار به درگیری کشید. سپس او به حمام رفت. وقتی از حمام برگشت از شدت عصبانیت با چاقویی که همراهم بود ...
سرنوشت متفاوت 4 قاتل پای چوبه دار
کردند که آنها به دلیل مسمومیت ناشی از گازگرفتگی جان خود را از دست داده اند و پرونده نیز مختومه اعلام شد. دو سال از مرگ مادر و دختر گذشت تا اینکه بعد از دو سال پدر خانواده به کلانتری گاندی رفت و گفت که قاتل همسر و فرزندش خودش بوده است. این مرد 35 ساله که مهندسی هوا و فضا داشت در بازجویی ها گفت: من و همسرم دو سال پیش از جنایت با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. او کارشناس حسابداری بود و اوایل زندگی بدی ...
با چشمان خودم خیانت شوهرم را دیدم / همسرم با دوست دخترش در حال ...
چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این هیچ گاه در این باره چیزی به همسرم نگفتم تا این که روزی به طور سرزده وارد خانه شدم و زن جوانی را کنار همسرم دیدم. باورم نمی شد کسی که تا این حد در زندگی مشترک به او اعتماد و اطمینان داشتم این گونه بامن رفتار کند! خلاصه آن روز باقر متوجه اشتباهش شد و از من عذرخواهی کرد و قول داد که دیگر چنین خطایی را مرتکب نخواهد شد. من هم آن ...
ظرفیت اعتماد شوهرم را نداشتم /به شوهرم خیانت کردم تا لذت رابطه با یک پسر جوان را تجربه کنم و...
زن جوان صحبت هایش را این گونه آغاز کرد: در خانواده ای سنتی به دنیا آمدم پدرم کارگر ساده یکی از سازمان های خدماتی بود که تنها اندکی خواندن و نوشتن می دانست اگرچه پدرم مردی ساده دل و دوست داشتنی بود اما برای حضور در اجتماع و معاشرت من با دیگران بسیار سخت گیری می کرد او حتی معتقد بود به هیچ وجه نباید از اینترنت، ماهواره و حتی گوشی تلفن استفاده کنم هیچ گاه اجازه نمی داد بدون حضور برادر و یا مادرم از ...
معمای رابطه پسر پولدار و زن جوان
پدرش سپرده بودم اما بازهم می دانستم که پدرم توان پرداخت مخارج مرا ندارد به این دلیل دریک شرکت خصوصی نگهداری از سالمندان مشغول کار شدم و از طریق مراقبت و پرستاری از افراد سالمند، امور زندگی ام را می گذراندم. آرام آرام گذشته را فراموش کرده بودم که با عرفان آشنا شدم . او مجرد و 5سال از من کوچک تر بود ولی آن قدر به من ابراز علاقه کرد که به ناچار ارتباط با او را پذیرفتم. پدر عرفان در ...
تهدید وحشتناک مرد بی احساس به زایمان زنش / نمی خوام برای دومین بار سقط جنین کنم!
به گزارش زیرنویس ، زن جوان در بیان این که دریک تردید عاطفی سختی قرار گرفته ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فراجای مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ای است که به زحمت هزینه ها و مخارج زندگی ما را تامین می کرد. من هم که در سال آخر دبیرستان تحصیل [...]
لعنت به آن پیامک ناشناس که زندگیم را نابود کرد/همسرم با خانم منشی روی تخت من بود که ...
گرفت آورد گذاشت روبروی من /چاره ای جز خیانت نداشتم دختر خارجی عاشق و شیفته حسن یزدانی| حمایت این دختر از حسن یزدانی شلیک مرگبار پسر به سوی پدر/ جوان37 ساله پدرش را به قتل رساند+جزییات خلاصه پدرم در حالی با این ازدواج موافقت کرد که من نه تنها چیزی از ازدواج نمی دانستم بلکه از رحیم نیز خجالت می کشیدم و نمی توانستم با او به راحتی حرف بزنم ولی او که 23 سال داشت جوانی سر و ...
هواپیما هدف پدافند دشمن قرار گرفت، سقوط کرد و پدرم به شهادت رسید +عکس
غرب دزفول هدف پدافند دشمن قرار می گیرد و سقوط می کنند. اوایل به ما می گفتند او اسیر شده اما مدتی بعد اعلام کردند مفقود الاثر است، 11 ساله بودم که خبر شهادت پدر را به مادرم دادند اما چون فصل امتحاناتم بود مادر صلاح ندید خبر را به من بدهد، مرا به خانه یکی از اقوام برد تا متوجه موضوع نشوم. در مراسم های پدرم حضور نداشتم اما بعد فهمیدم تمام مراسم ها مفصل و با تشریفات برگزار شده بود. یکسال ...
خیانت کردم چون خیانت شوهرم را دیدم....
با وجود این هیچ گاه در این باره چیزی به همسرم نگفتم تا این که روزی به طور سرزده وارد خانه شدم و زن جوانی را کنار همسرم دیدم. باورم نمی شد کسی که تا این حد در زندگی مشترک به او اعتماد و اطمینان داشتم این گونه بامن رفتار کند! خلاصه آن روز باقر متوجه اشتباهش شد و از من عذرخواهی کرد و قول داد که دیگر چنین خطایی را مرتکب نخواهد شد. من هم آن چه را دیده بودم در همان جا دفن کردم و در این باره ...
هرچه پول بخواهی می دهم، فقط جبهه نرو
...، محمدولی خیلی تلاش کرد به جبهه برود، اما به دلیل سن کمی که داشت اجازه اعزام به او نمی دادند؛ ضمن اینکه پدر و مادرم هم راضی نبودند به جبهه برود. می دانستیم اگر محمدولی به جبهه برود، پشت خط نمی ماند. پدرم به او می گفت: هر چقدر پول می خواهی به تو می دهم به جبهه کمک کن؛ هر چقدر دوست داری در پشتیبانی به جبهه کار کن، اما جبهه نرو! یک بار یکی از معلمان مدرسه پدرم را دیده بود و ...
بچه های ماه طاووس
وارد 9 سالگی می شدم، قحط سالی متاثر از جنگ جهانی از یک طرف و خشکسالی و بی بارانی هم قوز بالا قوز شده بود۔پدر رفت و ما هم ناتوان از کار زراعت در روی زمین بودیم ، مادرم ماه طاووس زن مغرور و آینده نگری بود،بدون آنکه کسی بفهمد شروع کرد به فروختن اسباب و اثاثیه،مادرم ماه طاووس چند روز مانده به آخر تابستان در یک روز گرم و آفتابی دستمان را گرفت و بدون آنکه به کسی چیزی بگوید، آبادی را ترک کردیم، در پناه یک ...
رفیق کُشی در شب یلدا | جوانی که پایش به کلانتری نرسیده بود، 2 بار تا پای چوبه دار رفت
خواستم و وقتی من را برای اجرا بردند پدر و مادر مقتول 2 ماه مهلت دادند. *در 3 سالی که زندان هستی چه کار می کنی؟ در این مدت صنایع دستی یاد گرفته ام و کار می کنم. خانواده ام هم به ملاقاتم می آیند و دلداری ام می دهند تا امیدوار باشم و بتوانم این روز های سخت را تحمل کنم. خدا کریم است. هرچه که خدا بخواهد همان می شود. *با خانواده مقتول چه حرفی داری؟ از کاری که انجام داده ام پشیمانم. من قصدی برای این کار نداشتم. الان 3 سال است که عذاب وجدان دارم. امیدوارم آن ها هم به جوانی ام رحم کنند و من را ببخشند. ...
2 قاتل قصاص شدند 2 قاتل مهلت گرفتند
ترتیب مأموران اسد را تحت تعقیب قرار دادند و وی را بازداشت کردند. متهم در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد و با اظهار پشیمانی گفت: چند سال قبل پدرم از پدر مقتول ملکی را خرید، اما بعد بر سر قیمت آن با هم اختلاف پیدا کردند. اختلاف آن ها ادامه داشت و در طول زمان حل نشد. روز حادثه حمید را سوار خودرویم کردم تا درباره اختلافمان صحبت کنیم که به درگیری ختم شد و من هم در آن درگیری با چاقو ضربه ای به او زدم ...