سایر منابع:
سایر خبرها
از اوج عشق زن و شوهر تا سقوط آن
خانه بازگشتم و خودم را به خواب زدم. وقتی همسرم سرکار رفت من هم از روی حس کنجکاوی به انباری رفتم و فندک و سیگار را پیدا کردم.آن شب من با عصبانیت خاصی با او به مشاجره پرداختم و شایان قول داد که دیگر دنبال مصرف مواد نرود! حدود یک سال گذشت و من آخرین ماه بارداری را می گذراندم که متوجه شدم بازهم رفتارهای شایان مشکوک شده است. وقتی با حساسیت موضوع را پیگیری کردم تازه فهمیدم که او به من دروغ ...
روایتی درباره مریم ؛ زنی که فرار کرد تا همسرش را نجات بدهد
مصرف کننده بودم، از یک جا به بعد دیدم حوصله ادامه دادن ندارم. این بود که از همان جا سر و ته کردم و برگشتم طرف ساری. فقط دلم قرص بود. چون فهمیده بودم برادرم و زنش هم رفته اند مشهد. پنج - به مشهد که رسیدم، همه جا دنبال نشانه ای می گشتم که پاسخ سوالم را بفهمم. از جلوی ترمینال ماشین گرفتم تا حرم و صاف رفتم نشستم نزدیک سقاخانه. بهانه گیری های بچه و پیام های خانواده ساعت به ساعت بیشتر می شد و ...
ماجرای عجیب دامادی که فکر می کرد قاتل برادرزنش است + جزئیات
خانه برگردانم. وی ادامه داد:آخرین بار وقتی من سر کار بودم برادرزنم به خانه ما رفته و همسرم و چهار فرزندم را از خانه ام برد. او آنها را، دو هفته در خانه مادرش نگهداری کرد و اجازه نمی داد آنها را ملاقات کنم یا با خانواده ام تلفنی حرف بزنم. درواقع خانواده ام را گروگان گرفته بود. عصبانی شدم و با چاقو به خانه برادرزنم رفتم تا خانواده ام را به خانه ام برگردانم. در جریان درگیری با برادرزنم با ...
رسیدگی به ایتام؛ خواسته ای که ریشه در رویاهای کودکی ام داشت
ویژه قرآن آموزش می دهند. وی افزود: در نهایت بعد از 6 سال حس کردم به آنچه می خواستم نرسیدم و موفق نبودم و به خودم نهیب زدم که چرا خودت شروع نمی کنی؟ و این همان سال هایی بود که برای ارشد مامایی درس می خواندم لذا برای شروع کار بسیار مردد بودم. پاغنده تصریح کرد: ناگفته نماند که من آن سالها علی رغم همه مزایایی که در زندگی داشتم از جمله شغل، همسر و فرزند خوب، خانه و امکانات رفاهی ...
روایتی از دلسوزی شهید زین الدین برای نیروهایش/ سبک زندگی ساده فرمانده به روایت همر زمش
، اینکه قبلا یک بار ازدواج کرده ام! همه تعجب کردیم، من می دانستم مهدی مجرد است، سیر تا پیاز زندگی اش را به من گفته بود، مادر رو کرد به مهدی و گفت: مهدی چی داری میگی؟! مهدی ادامه داد: ازدواج اول من با جنگ و جبهه است و ازدواج دومم شما هستید، اگر با این موضوع مشکلی ندارید ما ادامه صحبت ها را بگوییم وگرنه که ازدواج اصلی من با جبهه است. همسرش که از خانواده خوبی بود قبول کرد. فردای همان روز 2 ...
اولین شهید مدافع حرم؛ شهید محرم ترک
...: امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم. عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه می کردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله، در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به ...
سرنوشت متفاوت 4 قاتل پای چوبه دار | وقتی وکیل اولیای دم نتوانست حکم قصاص را اجرا کند
کیفری به قصاص محکوم شد و زمان زیادی طول نکشید که حکم مرگش به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید و صبح دیروز قصاص شد. دومین قاتلی که سحرگاه دیروز پای چوبه دار رفت و قصاص شد، مردی بود که 4 سال قبل جان برادرزنش را گرفت. قاتل پس از دستگیری به قتل برادرزنش اعتراف کرد و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و روز حادثه من با همسرم درگیر شدم که برادرش وارد درگیری شد و من هم او را به قتل رساندم. به این ...
پسر سنگدل که موجب مرگ مادرش شد / با لگد به سر او زدم ! + جزئیات
لگد محکم بود و موجب شد مادرم پرت شود و سر او با بخاری برخورد کند و بیهوش شود. من که ترسیده بودم بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم اما کار از کار گذشته بود. من از ترسم واقعیت را به پلیس نگفتم. وی ادامه داد: من مادرم را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگ مادرم نبودم. ضربه ای که با لگد به او زدم عمدی نبود. چون من در خواب عمیق بودم. شکسته شدن حکم در دیوان عالی کشور در پایان ...
خودم را بدهکار نظام می دانستم و به ایران برگشتم
آن کارشناسی ارشدم را گرفتم و برای مقطع دکتری به خارج از کشور رفتم. با 2 فرزند برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم برای ادامه تحصیل به کدام کشور رفتید و چرا این تصمیم را گرفتید؟ طالبی: زمانی که قصد گرفتن پذیرش داشتم در دانشگاه اصفهان به عنوان مربی استخدام بودم(اواخر سال 1364 برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم)؛ در آن زمان با یکی از اساتیدم در دانشگاه شیراز مشورت کردم ...
با چشمان خودم خیانت شوهرم را دیدم / همسرم با دوست دخترش در حال ...
. باقر 13 سال از من بزرگ تر بود ولی قلب مهربانی داشت و به من ابراز محبت می کرد آن زمان به دلیل علاقه ای که به تحصیل داشتم با همسرم شرط گذاشتم که فقط در صورتی حاضرم با او ازدواج کنم که اجازه ادامه تحصیل و کار در بیرون از منزل را به من بدهد! خلاصه با موافقت باقر زندگی ما آغاز شد و من در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم اما خانواده همسرم شرط گذاشتند که اگر قصد ورود به دانشگاه را دارم باید ...
معمای رابطه پسر پولدار و زن جوان
زمینه ساخت وساز ساختمان فعالیت داشت و از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود. بالاخره من و عرفان 2 سال بعد از این آشنایی با وجود مخالفت های خانواده اش ازدواج کردیم اما وقتی او متوجه شدکه من باردار شده ام به شدت عصبانی شد و با من شرط کرد اگر می خواهی به این زندگی مشترک ادامه بدهم دیگر نباید هیچ وقت به فکر تولد فرزندی باشی. این بود که با اصرارهای همسرم مجبور به سقط جنین شدم به طوری که این موضوع تاثیر بدی ...
تهدید وحشتناک مرد بی احساس به زایمان زنش / نمی خوام برای دومین بار سقط جنین کنم!
به گزارش زیرنویس ، زن جوان در بیان این که دریک تردید عاطفی سختی قرار گرفته ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فراجای مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ای است که به زحمت هزینه ها و مخارج زندگی ما را تامین می کرد. من هم که در سال آخر دبیرستان تحصیل [...]
ظرفیت اعتماد شوهرم را نداشتم /به شوهرم خیانت کردم تا لذت رابطه با یک پسر جوان را تجربه کنم و...
ماهواره می نشستم و با آرایش های غلیظ و پوشیدن لباس های نامناسب وضعیت ظاهری خودم را تغییر داده بودم من پا را فراتر گذاشته بودم و از یک حجاب معمولی به یک بی حجاب و بد لباس تبدیل شده بودم. یک روز همسرم خیلی راحت اجازه داد برای آن که از تنهایی بیرون بیایم در یک شرکت تولیدی کار کنم همه کارگران آن شرکت زن بودند و در شبکه های اجتماعی تلفن همراه عضویت داشتند من هم با خرید گوشی گران قیمت تحت ...
بچه های ماه طاووس
،مطالب مورد بحث را در ذهنم تکرار و حلاجی می کردم ، خودم هم ازجاسازی آنهمه دانسته و دانش جدید که همگی توی مغزم جا خوش کرده بودند، تعجب می کردم ، چندین روزی به همین منوال گذشت،به حساب خودم در زمره دانشمندان و سیاسیون استخواندار قرار می گرفتم،در روز آخر که فردایش باید به آبادی خودمان بر می گشتیم، دَم دَمای غروب بود که سر از کمپلو در آوردم،بوی کله پاچه یکباره به دماغم خورد،چنان مدهوش و بی اختیار شده بودم ...
من و دوست دخترم برای تفریح چند شب ویلا رفتیم/ الان پدرش میگه باید عقدش کنی و...+جزییات
نوجوان 15 ساله ای که با اعلام شکایت پدر و مادر یک دختر 17 ساله به کلانتری احضار شده بود، در میان بهت و ناباوری به تشریح چگونگی آشنایی خیابانی اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتری طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمی شود چه اتفاقی افتاده است من قصد برقراری روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوی که بر اثر بازی های رایانه ای مستهجن پیدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده ...
ملانی فرانکلین در گفت و گو با قدس: به خاطر شناخت امام رضا(ع) همیشه خدا را شاکرم
حاشیه جشنواره خورشید که او دبیری آن را برعهده داشت و خبرنگاران زن کشورهای مختلف در آن رویداد حضور داشتند؛ ملاقات کردیم که گفتگوی ما را در ادامه می خوانید. شما با عجله راهی حرم مطهر رضوی هستید زیارت بارگاه امام رضا(ع) چه حس و حالی دارد؟ می دانید من بیشتر از شما که از ابتدا مسلمان بودید قدر امام رضا(ع) را می دانم(خنده) وقتی که مسیحی بودم در خانواده معتقدی زندگی می کردم و مقید ...
نگاهی به زندگی شهید دانیال رضازاده، شهید مدافع امنیت، به روایت مادرش
تنها نیستم. حتی اگر پیش من نباشی، باز هم با هم هستیم. خادم الشهدا دانیال هنرستان را هم خواند و به کنکور رسید. کلاس کنکور رفت، درس خواند و خواند تا دانشگاه قبول شد؛ دانشگاه شهیدمنتظری. با اینکه حسین یک سال و نیم از دانیال بزرگ تر بود، دانیال زودتر ازدواج کرد. عقدش را بالاسر حضرت خواندیم. دانیال و حسین دانشگاه منتظری را رها کردند و سر کار رفتند. دانیال دو ماه برای ...
لعنت به آن پیامک ناشناس که زندگیم را نابود کرد/همسرم با خانم منشی روی تخت من بود که ...
دهانم کوبید و خون صورتم را پوشاند. از همان جا به خانه مادرم رفتم و ماجرا را بازگو کردم اما چند روز بعد از بخت و اقبال بدم متوجه شدم باردار هستم بالاخره یک ماه بعد با وساطت عموهایم به خانه بازگشتم اما تا روزی که فرزندم به دنیا آمد با هم قهر بودیم و فقط بنا بر ضرورت با یکدیگر سخن می گفتیم. حواسم را جمع کرده بودم تا بهانه ای دستش ندهم باوجود این او به بهانه اخراج دو تن از کارمندانش شب ها را ...
نقشه شیطانی پسر پلید برای دختر نوجوان/ تجاوز به دختر 16ساله در پارتی شبانه+جزییات
گرفت و دوستانش را که یک پسر و دو دختر بودند، دعوت کرد. بساط مشروب و گل هم بر پا بود. هر آنچه می دیدم، برایم تازگی داشت ولی ته دلم خیلی آشوب بود. احساس دوگانه ای داشتم؛ هم برای خانواده ام دلم تنگ شده بود و هم خوشحال بودم که در چنین فضایی تنها هستم. احساساتم را به سمیرا گفتم. او هم گفت بهتر است دیگر خانه نروم و از خاطرات خودش برایم گفت و کمی آرام شدم. با خودم گفتم ...
نادانسته پای دوستم را به زندگیم باز کردم/ شوهر هوسرانم با دوستم رابطه نامشروع پیدا کرد و...!
با همان کنجکاوی زنانه رفتارهای همسرم را زیر نظر گرفتم تا این که فهمیدم پای یک زن دیگر در میان است به همین دلیل یک روز به طور پنهانی گوشی همسرم را بررسی کردم و از پیام ها و تصاویر آن متوجه شدم که همسرم با سوزان ارتباط صمیمانه تری دارد، چرا که سوزان نیز حدود یک سال قبل از شوهرش طلاق گرفته بود، ولی همچنان به منزل ما رفت و آمد داشت. وقتی موضوع را با جدیت پیگیری کردم تازه فهمیدم که ابوذر از ...
تجاوز پدر سیاه دل به دختر 17ماهه اش/ درخواست اشد مجازات برای این پدر شیطان صفت + جزییات
، دخترم ساناز را پیش پدرش گذاشتم و بیرون رفتم، چند ساعت بعد برگشتم و دیدم بچه خیلی بی قرار است. بعد متوجه شدم بچه تب کرده است و او را به بیمارستان رساندم. پدر ساناز با توجه به حرف های همسرش بازجویی شد. او در ابتدا منکر همه چیز شد اما بعد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. خودم را نمی بخشم لباس ...
کاری جز سرقت و کلاهبرداری بلد نیستم
خودت را معرفی کن. محمود 47 ساله هستم. سابقه داری؟ دو بار به جرم سرقت و فروش مال غیر دستگیر شدم. این بار به چه جرمی دستگیر شدی؟ سرقت موتورسیکلت، جعل عنوان و کلاهبرداری از زنان. متاهلی؟ بودم ولی همسرم از دست خلاف هایم خسته شد و طلاق گرفت. چون یا درحال خلاف بودم یا در زندان. بچه هایم بااوزندگی می کنند. چرا خلاف می کنی که زندگی ات را ...
سرنوشت تلخ دختر کرمانی در دخمه وحشت جوان شیطان صفت
اینکه در راه مدرسه با پسرها دوست می شدم آنها رفتار بهتری با من داشتند با دخترها آبمان در یک جوب نمی رفت و وقتی این ماجرا لو میرفت مادرم به شدت اعتراض میکرد . از سرزنش های او خسته شده بودم از محبت و خنده خبری نبود دیگر علاقه ای به درس خواندن نداشتم و گپ با پسران تنها چیزی بود که حال مرا خوب می کرد. یک روز که دعوای سختی بین من با مادرم انجام شد دیگه تصمیم خودم را گرفتم میخواستم ...
وصیت خلبان کیان آرا به دخترش
رشته ام را تغییر دادم و در رشته حقوق تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل دادم. سعی می کنم مثل پدرم شجاع باشم بچه بودم سر نترسی داشتم اما اکنون کمی محتاط تر شده ام. پانته آ در مورد متن وصیت نامه پدرش گفت: پدرم وصیت نام کتبی ندارد وصیت او همان حرف هایی است که در آخرین تماس های خود درباره من به مادرم گفته است. شهادت هواپیمای خلبان کیان آرا در 12 مایلی غرب دزفول هدف ...
ماجرای یک مادر چشم به راه و دلداری به خانواده های شهدا
...، قبل از اینکه پیکر مهدی پیدا شود، هربار می رفتیم گلستان، یکی دو ساعت می نشست بالای سر شهدای گمنام و دعا و نماز می خواند، مقام معظم رهبری جایی در سخنرانی هایی که داشتند فرمودند: برای خانواده مفقودین هر شب، شب عملیات است. من خودم شاهد و ناظر بودم که برای مادرم و پدرم حتی برای یک ساعت این چشم به راهی تمام نشد که نشد تا دیروقت درِ خانه را باز می گذاشتند که مبادا برادرهایم بیایند و ما در ...
تاوان دوست دختر خائن یک مرد برای زن باوفایش
برای تهدید من تخریب می کرد تا پولی برای خرید مواد به او بدهم! خلاصه همسرم دو سال قبل بر اثر تصادف در خیابان جان سپرد و من هم با پس اندازهایی که داشتم، یک دستگاه پراید خریدم و به مسافرکشی پرداختم. در همین حال روزی برای تعمیر خودرو به یکی از تعمیرگاه های حاشیه شهر رفتم و در آن جا با قدرت آشنا شدم. او خودروی مرا تعمیر کرد و زمانی که از اوضاع آشفته زندگی ام آگاه شد، دستمزدش را ...
تجاوز به 7 دختر و زن جوان توسط 2جوان شیطان صفت / حکم دادگاه چه بود؟
با آگهی خانه ای روبه رو شدم. با آگهی دهنده تماس گرفتم و در غرب تهران قرار گذاشتیم. او مرا به مقابل خانه ای برد و تا رسیدن صاحبخانه، آبمیوه ای داد که با خوردن آن بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم مردی که مرا بیهوش کرده بود و همدستش مرا مورد آزار و اذیت قرار داده اند. یکی دیگر از شاکیان هم گفت: یک سالی است که ازدواج کرده ام و به لحاظ مالی مشکلی نداشتم اما از آنجا که دوست داشتم خودم ...
پزشکیان: قصد اعتراض به ردصلاحیتم را نداشتم اما اعتراضم را ثبت کردم تا تصور نکنند آن را قبول دارم/ هزینه ...
از 29بهمن سال 56 در تبریز (تلاش های قبل از این تاریخ بماند) که نقطه آغاز اعتراضات مستمر ایرانیان تا موعد پیروزی انقلاب شد تا به امروز در صحنه خدمت به کشور حضور داشته ام. اساسا برادر من در همان تجمعات (29 بهمن 56) تیر خورد. بعد ما را به زندان بردند. پس از انقلاب همان برادرم شهید شد. من در پاکسازی ها، بازسازی ها، گزینش ها، جبهه ها، دانشگاه ها و... حضور داشتم. مسوول بودم، رییس بیمارستان بودم، رییس دانشگاه شدم، معاون وزیر شدم، وزیر شدم، سال ها نماینده بودم و... اگر ما عملا به این نظام خدمت نکرده ایم، خوب است کسانی که خدمت کرده اند معرفی شوند تا ببینیم چه کسانی هستند! راستش خیلی به من برخورد. ...
رمزگشایی از جنایت فجیع / تیزهوشی مرد مسافرکشی منجر به کشف جسد تکه تکه مرد جوان شد
چند نفر دیگر مرا آزار شیطانی دادند و از صحنه آن فیلم گرفتند. در این مدت کینه او را به دل داشتم و به دنبال راهی برای انتقام بودم تا این که با کمک زنی از اقوام مان به نام زینت، گل محمد را به خانه کشاندم و با او درگیر شدم. ابتدا با چوب ضربه ای به سر گل محمد زدم که او به دلیل جثه قوی اش فرار کرد. یکی از دوستانم به نام جمعه که مقابل در بود، مانع فرارش شد. بعد آن قدر به بدن گل محمد ضربه زدم که فوت شد. سپس ...