سایر منابع:
سایر خبرها
من و دوست دخترم برای تفریح چند شب ویلا رفتیم/ الان پدرش میگه باید عقدش کنی و...+جزییات
نوجوان 15 ساله ای که با اعلام شکایت پدر و مادر یک دختر 17 ساله به کلانتری احضار شده بود، در میان بهت و ناباوری به تشریح چگونگی آشنایی خیابانی اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتری طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمی شود چه اتفاقی افتاده است من قصد برقراری روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوی که بر اثر بازی های رایانه ای مستهجن پیدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده ...
معمای رابطه پسر پولدار و زن جوان
پدرش سپرده بودم اما بازهم می دانستم که پدرم توان پرداخت مخارج مرا ندارد به این دلیل دریک شرکت خصوصی نگهداری از سالمندان مشغول کار شدم و از طریق مراقبت و پرستاری از افراد سالمند، امور زندگی ام را می گذراندم. آرام آرام گذشته را فراموش کرده بودم که با عرفان آشنا شدم . او مجرد و 5سال از من کوچک تر بود ولی آن قدر به من ابراز علاقه کرد که به ناچار ارتباط با او را پذیرفتم. پدر عرفان در ...
صحنه عجیب خودکشی مرد تهرانی از پشت بام / خانواده اش داد می زدند بپر! + نظر کارشناسی
...> با شیشه، دچار توهمات خودبزرگ بینی شده بودم اما توانستم شیشه را با کمک انجمن ها و مراکز ترک اعتیاد ترک کنم. متادون نیز مرا خیلی اذیت کرد، با مصرف متادون من وحشی می شدم و حس قدرت وحشیانه به من دست می داد. از وضعیت تأهل خودت بگو. من در سن 20 سالگی ازدواج کردم، در همان زمانی که درگیر سیگار و الکل بودم. فرزند هم داری؟ 3فرزند دارم، یک دختر 20 ساله ...
تهدید وحشتناک مرد بی احساس به زایمان زنش / نمی خوام برای دومین بار سقط جنین کنم!
به گزارش زیرنویس ، زن جوان در بیان این که دریک تردید عاطفی سختی قرار گرفته ام، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فراجای مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ای است که به زحمت هزینه ها و مخارج زندگی ما را تامین می کرد. من هم که در سال آخر دبیرستان تحصیل [...]
با چشمان خودم خیانت شوهرم را دیدم / همسرم با دوست دخترش در حال ...
شدم تا در یکی از رشته های اقتصادی ادامه تحصیل بدهم. این گونه بود که دوره های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز پشت سر گذاشتم و تحصیلاتم را به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من خیانت می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر ...
ظرفیت اعتماد شوهرم را نداشتم /به شوهرم خیانت کردم تا لذت رابطه با یک پسر جوان را تجربه کنم و...
تاثیر همکارانم قرار گرفتم و عضو یکی از گروه های آن ها شدم تا این که پسری با تمجید از زیبایی تصویر من تقاضای دوستی کرد من هم که می خواستم مانند برخی از دوستان جدیدم آشنایی خیابانی را هم تجربه کنم با آن جوان رابطه برقرار کردم اما شوهرم متوجه شد و توسط پلیس دستگیر شدم وقتی مرا به دادسرا فرستاد در یک فرصت مناسب گریختم تا این که در تهران گرفتار باندخلافکاران شدم و اگر پلیس به دادم نمی رسید و دستگیر نمی شدم نمی دانم چه عاقبت شومی انتظارم را می کشید. این خبر مربوط به گذشته می باشد و صرفا جهت عبرت آموزی باز نشر گردیده است. ...
بچه های ماه طاووس
خنک بالا کشید و با تک صرفه ای کوتاه گلویش را صاف کرد و خطاب به من گفت: از لحظه ای که وارد کله پزی شدی؟نوعی آشوب در دلم بوجود آمد، چشمهایت مرا به یاد مرحوم خان عمویم انداخت،نوعی حس غریب در من قوت گرفت که شما باید نوه ی خان عمو باشی که دست بر قضا حدس و گمانم درست از آب درآمد۔من عموی پدرت هستم، در بهبوهه ی جنگ جهانی دوم پدرم فوت کرد،ما سه تا بچه ی قد و نیم قد بودیم که بزرگشان من بودم و تازه داشتم ...
پیام هدی حجازی بانوی زینبی لبنان: خوشحالم دخترانم شهید شدند
می کنم و مردی در ماشین نیست. مادرم کنارم بود و سه دخترم عقب کنار هم نشسته بودند . پهپاد ما را دید راه افتادیم آنتن موبایل قطع شد. بعد مادرم گفت؛ ببین چقدر با ما تماس گرفتند. گفتم؛ وقتی رسیدیم خانه پدر جواب می دهیم. ناگهان چیزی منفجر شد نمی توانم توضیح بدهم چقدر شدید بود. هنوز گوشم نمی شنود. یک تکه از در کنده شد. من بیرون افتادم. بخشی از بدنم آسیب دید و خونریزی داشت. پاهایم زیر ماشین ...
زندگینامه + عکس های قدیمی و دیدنی ناصر ملک مطیعی
.... چطور بازیگر شدم بعد از فارغ التحصیلی دوست داشتم وارد عرصه سینما شوم زمینه ورزشی و سلامت بدنی هم که داشتم، فیزیک بدنی ام را برای سینما آماده کرد. اولین فیلمم را در سال 1327 بازی کردم. پدر سینمادار، پسر بازیگر مادر من خیلی آدم با نظمی بود. هیچ کدام از نامه های مرا بدون جواب نگذاشت. به من سر می زد که ببیند فیلم های من در چه مرحله ای است. مثلا می آمد فیلم را برای من نقد می ...
نگاهی به زندگی شهید دانیال رضازاده، شهید مدافع امنیت، به روایت مادرش
.... اصرار کردم. نتیجه نداد. دانیال شش ساله بود که پدرش رفت و ما تنها شدیم. سال 1389 بود که پدر دانیال بعد از هشت سال برگشت و توافقی طلاق گرفتیم. من از همه حق وحقوقم گذشتم تا دانیال را داشته باشم. شب تا صبح سوزن می زدم. دانیال با صدای چرخ خیاطی من می خوابید، اما باهم بودیم. مستأجری سخت بود. پدرم که به رحمت خدا رفت، مادرم از سهم ارثمان برایمان خانه ساخت. خانه اش را به چند تا آپارتمان ...
نبطیه؛قلب تپنده مقاومت در جنوب لبنان/ماجرای درس آموز مادر سه شهید
پهپاد تهاجمی ارتش رژیم صهیونیستی به یک خودروی غیرنظامی در مناطق مرزی لبنان در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت. در این واقعه دردناک ارتش رژیم صهیونیستی خودروی حامل این خانواده لبنانی را در منطقه مرزی عیناتا هدف قرار داد که موجب شهادت سه دختر این خانواده در برابر چشمان مادرشان شد. مادر این سه دختر شهید نوجوان که خود نیز در اثر حمله رژیم صهیونیستی دچار جراحات و سوختگی شدید شده ...
خیانت کردم چون خیانت شوهرم را دیدم....
وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن دوست پسر باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. باقر 13 سال از من بزرگ تر بود ولی قلب ...
2 قاتل قصاص شدند 2 قاتل مهلت گرفتند
ترتیب مأموران اسد را تحت تعقیب قرار دادند و وی را بازداشت کردند. متهم در بازجویی ها به جرم خود اعتراف کرد و با اظهار پشیمانی گفت: چند سال قبل پدرم از پدر مقتول ملکی را خرید، اما بعد بر سر قیمت آن با هم اختلاف پیدا کردند. اختلاف آن ها ادامه داشت و در طول زمان حل نشد. روز حادثه حمید را سوار خودرویم کردم تا درباره اختلافمان صحبت کنیم که به درگیری ختم شد و من هم در آن درگیری با چاقو ضربه ای به او زدم ...
هرچه پول بخواهی می دهم، فقط جبهه نرو!
خانواده را راضی می کند تا به جبهه برود. او به جبهه می رود و در عملیات والفجر 8 به شهادت می رسد. پیکر مطهر این دانش آموز، 10 سال مفقود می ماند و بعد از انتظاری طولانی استخوان هایش به آغوش مادر بازمی گردد. روایت توران مرآتی خواهر شهید محمدولی مرآتی را در ادامه می خوانیم. محمدولی مرآتی 16 ساله بود که در والفجر 8 به شهادت رسید با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، محمدولی ...
لعنت به آن پیامک ناشناس که زندگیم را نابود کرد/همسرم با خانم منشی روی تخت من بود که ...
زن جوان درباره سرگذشت خود گفت: پدر و مادرم که فرهنگی هستند خیلی علاقه داشتند من تا مدارج علمی بالا تحصیل کنم اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم عمویم مرا برای پسرش خواستگاری کرد وقتی پدرم به او پاسخ منفی داد 5 عموی دیگرم یک صدا پدرم را به باد انتقاد گرفتند که رحیم را به خوبی می شناسیم و نیازی هم به تحقیق نداریم از سوی دیگر فامیل هستیم و آبروی یکدیگر را حفظ می کنیم. شوهرم دست حدیثه را ...
چرا بعثی ها پیکر شهید تندگویان را مومیایی کردند؟+عکس
مهندس تندگویان را اسیر کردند آنقدر او را شکنجه داده بودند که طحالش پاره شد؛ این نکته را خودشان هم در تلویزیون شان گفتند. مریم با بیان اینکه پیکر پدرم بعد از 11 سال اسارت، در سال 1370 در جریان تبادل اسراء به ما تحویل و 25 آذر به خاک سپرده شد، ادامه داد: براساس بررسی های به عمل آمده بر روی پیکر پدرم گفته شده او در زیر شکنجه بر اثر خفگی به شهادت رسیده است. وی در در پاسخ به این ...
متهم به قتل که 5 همسر دارد ! / برای فرار از پرداخت مهریه همسر چهارمم به ترکیه رفتم + جزئیات
پرونده برای رسیدگی به دادگاه 10 کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در دادگاه چه گذشت در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس متهم ردیف اول به جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول ندارم. من 5 همسر دارم، از آنجا که چند هفته قبل زن چهارمم مهریه اش را به اجرا گذاشته بود برای فرار از دست قانون از کشور خارج شدم اما خواهرم با من تماس گرفت و گفت دخترم بیمار شده و باید برگردم من هم ...
نوای پرسوز مهدی در شب آخر
.... گفت باید مادرم هم ببیندش. مادر و خواهرش آمدند اهواز. زیاد چشمشان را نگرفت. مادرش گفت توی قم، دخترا از خداشونه زنِ مهدی بشن. چرا از این جا زن بگیره؟ مهدی چیزی نگفت. بهش گفتم مگه نپسندیده بودی؟ گفت آقا رحمان، من رفتنی ام. زنم باید کسی باشه که خانواده ام قبولش داشته باشن تا بعد از من مواظبش باشن. خرید عقد خرید عقدمان یک حلقه نهصد تومانی بود برای من. همین و بس. بعد از عقد، رفتیم ...
نادانسته پای دوستم را به زندگیم باز کردم/ شوهر هوسرانم با دوستم رابطه نامشروع پیدا کرد و...!
زند تا از زندگی او بیرون بروم. همسرم در حالی مدعی است که سوزان از دختر من به خوبی مراقبت می کند که من در این شهر غریب هستم و خانواده ام در شمال کشور زندگی می کنند. این بار وقتی همسرم مرا به شدت کتک زد دیگر طاقت نیاوردم و دست به دامان قانون شدم اگرچه می دانم خودم در انتخاب دوست بعد از ازدواج اشتباه کرده ام و باید در همان روزهای آغازین معاشرت که او را بدون حجاب نزد همسرم مشاهده کردم به این ارتباط پایان می دادم اما ... با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ عباس نادی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) رسیدگی تخصصی و کارشناسی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. ...
سرنوشت تلخ دختر کرمانی در دخمه وحشت جوان شیطان صفت
برد نمی دانستم پسر دیگری در خانه سیامک زندگی می کند بعد از یک روز که سیامک بیرون رفت متوجه شدم دوستش اشکان پلیدی دارد او به سراغم آمد اما با فریاد و پرت کردن هر چیزی که دم دستم بودم مانع نیت شوم اش شدم . همسایه ها که صدای مرا شنیده بودند به کمکم آمدند و من توانستم از آن فرار کنم پلیس آمد و مادرم با چشمانی گریه مرا در آغوش اش گرفت تازه فهمیدم که بهترین دوست آدم مادرش است کسی که او را برای ...
نقشه شیطانی پسر پلید برای دختر نوجوان/ تجاوز به دختر 16ساله در پارتی شبانه+جزییات
ترنم زیبای مهر مادری را هیچ وقت در این 16 سال حس نکردم... تنها چیزی که از مادرم در گوشه ذهنم مانده زورگویی، دستور و محدودیت بود... دیگر از دستورهایش خسته شده بودم و تاب چشم گفتن را نداشتم. خانه محلی شده بود برای حکومت نظامی مادرم... به دنبال آغوش مهر مادری بودم که مرا و رؤیاهایم را بفهمد.... این جملات دختر 16ساله ای است که برای فرار از زورگویی های مادرش در دام دوستان ناباب گرفتار شده و ...
زن 42 ساله: پسرم به رابطه ام با مرد مکانیکی حساس شده
فهمیده بود که آن دختر به او خیانت کرده و با یکی از دوستان صمیمی خودش ارتباط عاشقانه دارد! به همین دلیل قدرت دچارسوءظن شده بود و مدام مرا زیرنظر داشت تا مانند آن دختر به او خیانت نکنم! کار به جایی رسیده که به هر بهانه ای مرا کتک می زند و آزارم می دهد. این درحالی است که پسرم نیز مرا از خانه بیرون انداخته و نگران دخترم نیز هستم که اگر این روزگار آشفته را ببیند، چه حالی خواهد شد اما ای کاش... ...
ماجرای یک مادر چشم به راه و دلداری به خانواده های شهدا
برادرهایی که در عملیات محرم بی نشان ماندند و مفقودالاثر شدند، رضا دهقانی ناژوانی ، برادر شهیدان مهدی و عزیزالله دهقانی ناژوانی راوی روزهایی می شود که به شهادت برادران منتهی می شود. سهمِ دو برادر شهادت، سهمِ دو برادر جانبازی از سال های دور، ساکن محله ناژوان بودیم و هنوز هم هستیم، کار پدرم کشاورزی بود درست در خود محله ناژوان، شش پسر بودیم و یک دختر، جنگ که شد، چهار تا از پسرها راهی ...
تجاوز آن نامرد زندگیم را نابود کرده است/ آشنا بود اما شبانه آمد سراغم و....
با بی اعتنایی مادر و پدرم با پسری به نام مسعود ازدواج کردم و 6 ماه نگذشته بود طلاق گرفتم. تنها مانده بودم و برای اینکه زندگی ام را سرو سامان بدهم تصمیم گرفتم صیغه مردان بشوم. این کار را کردم و خیلی زود با حدود بیش از 100 مرد صیغه شدم و پول خوبی می گرفتم. تا اینکه آخرین شوهر صیغه ای ام یک بازاری بود و من وقتی مدت صیغه ام تمام شد همانجا تصمیم گرفتم از خانه اش طلا سرقت کنم. و همین باعث بازداشت من شد. تصور نمی کردم این مرد شکایت کند بعد فهمیدم او زن و بچه ای ندارد و چون صیغه اش بودم ترسی از شکایت نداشت! ...
قتل همسایه به خاطر اشیای عتیقه؟/ ادعای متهم مبنی بر داشتن 5 همسر
، از آنجا که چند هفته قبل زن چهارمم مهریه اش را به اجرا گذاشته بود برای فرار از دست قانون از کشور خارج شدم اما خواهرم با من تماس گرفت و گفت دخترم بیمار شده و باید برگردم من هم 20 روز بعد برگشتم. در نزدیکی مرز پیاده به سمت مرزبانی حرکت می کردم تا به صورت قانونی وارد کشور شوم که چند قاچاقچی به من حمله کردند، آنقدر کتکم زدند که بیهوش شدم و بعد هم مرا به صورت غیرقانونی به داخل مرز ایران انداختند و به ...
کودکانی که با همه کودکان دنیا فرق دارند
و هر شب خواب مرگ دیده اند. جاده ما را از لابه لای این همه زیبایی با خودش پیش می برد، از اقلیم التفاح با آن درخت های خوشبوی سیب و زیتون های سبز، اما مرا دوباره می برد به سال های دور و گره می زند با کودکانی که اینجا کلان شده اند... و من احساس می کنم با تک تک مردمان این خطه عرب زبان، به اندازه تمام آن ترس ها حرف های مشترک دارم. کودکان می ترسند، کودکان می میرند از ...
شهادتی مانند امام حسین (ع) و صبری مانند حضرت زینب (س)
لحظه فاطمه وارد اتاق شد، فاطمه خواهرم به بدترین شکل ممکن خبر شهادت را متوجه شد. فاطمه اسکندری نیز یکی دیگر از فرزندان سردار در این باره می گوید: حاضر بودم تمام دنیا را بدهم اما این عکس واقعیت نداشته باشد. چیزی که بعد از دیدن عکس یادم است این است که مادرم در حالیکه نشسته بود، من و زهرا را در بغل گرفته و سه تایی گریه می کردیم. علیرضا اسکندری ، پسر شهید اسکندری، در خصوص استقامت ...
سردار شهید مازندرانی که به بنی صدر گفت تکه تکه ات می کنم+تصاویر
کاظمی و خواهر شهید ولی الله کاردگر هستم، سال 1352 با شهید کاظمی ازدواج کردم که ثمره ازدواجم با ایشان چهار فرزند بود، زادگاه من و همسر شهیدم، روستای بالاده بود ولی در حال حاضر در ساری ساکن هستم. از همسرتان بگویید، او را چگونه یافتید که با ایشان ازدواج کردید؟ ما بچه های یک محل بودیم، شناخت کاملی از خانواده شان داشتم، من مادرم را در هشت سالگی از دست داده بودم، به نوعی برای ...