جوانمردی که ناجی کارتن خواب های تهران شد
سایر منابع:
سایر خبرها
مشکل ترنس های معتاد متجاهر و کارتن خواب در جامعه | راه حل شهرداری برای ترنس ها
طریق ایجاد مراکز جدید و جداسازی بر اساس ظاهر بیولوژیکی برطرف نخواهد شد. راه حل پیشنهادی ما این است که این گروه از افراد کارتن خواب یا معتاد متجاهر دارای ملال جنسیتی به صورت جداگانه از سایرین بر اساس همان ظاهر بیولوژیکی خودشان در مراکز مردان یا زنان نگهداری شوند و در مدت زمان نگهداری با دیگر مددجویان در تماس نباشند تا نگرانی بابت سوءاستفاده احتمالی هم پیش نیاید. در ادامه با تسریع در فرآیند معاینات ...
دسیسه ای پلید برای آدمکش اجاره ای!
جا همکارانم در اتاقک بالای تنور استفاده می کردند. من هم از همان جا شروع کردم و خیلی زود معتاد شدم به طوری که این اواخر به خاطر گرانی مواد مخدر دیگر نمی توانستم هزینه های اعتیادم را تامین کنم! چه شد که مواد را تجربه کردی؟ به وسوسه های همکارانم و مفت و مجانی بودن مواد که در ابتدا به من می دادند. چه مدت در تهران بودی؟ یک سال و 8 ماه در نانوایی کار کردم و دوباره به نیشابور آمدم ...
نجات معجزه آسا مهاجم پیکان؛ خطر از بیخ گوش پاکدل گذشت
به گزارش ایرنا ، حامد پاکدل که عصر یکشنبه عازم محل تمرین بود از یک حادثه رانندگی جان سالم به در برد. وی بعد از این حادثه گفت: عصر روز یکشنبه برای بازگشت به تمرینات در حال رانندگی به سمت تهران بودم که در جاده، کمی قبل از اراک دچار سانحه شدم اما خدا را شکر آسیبی ندیدم. مهاجم پیکان افزود: در آن لحظه متوجه شدم یک کامیون از مسیرش خارج شده و برای آنکه از خطر تصادف فرار کنم ...
شیطان لویزان پای میز محاکمه
نقشه شیطانی اش را اجرا کرد. آخرین شاکی هم در تشریح ماجرا گفت: مهرماه سال1399 در حال ورزش در پارکی در شمال شرق تهران بودم که این مرد از پشت سر به من حمله کرد و آن قدر گلویم را فشار داد که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم مرا آزار داده است. رئیس دادگاه سپس اتهام تجاوز به عنف، مزاحمت برای زنان و اطفال، تهدید با چاقو و ایجاد جرح با چاقو را به متهم تفهیم کرد و از او خواست از خود دفاع ...
دستگیری قاتل 11سال بعد از ارتکاب قتل
خسته شده بودم و آن قدر می ترسیدم و عذاب وجدان داشتم که هر صدایی می شنیدم فکر می کردم شناسایی شدم و می خواهند مرا دستگیر کنند. باور کنید در این 11 سال، یک شب با آرامش نخوابیدم. تا اینکه با خودم گفتم بعد از 11 سال دیگر آب ها از آسیاب افتاده و کسی پیگیرم نیست به همین خاطر به یکی از شهر های حاشیه تهران آمدم، اما چند ساعت بعد دستگیر شدم. کریم در آخرین دفاعیاتش عنوان کرد: می دانم ...
قتل زن سالخورده به خاطر یک مشت طلا | تصمیم عجیب اولیای دم درباره قاتل چه بود؟
همشهری آنلاین ؛ سرنخ: تحقیقات تیم جنایی پایتخت در این پرونده از روز 13 مهر 98 شروع شد. آن روز دختری جوان به اداره پلیس رفت و گفت احتمال می دهد که مادرش را کشته اند تا طلاهایش را سرقت کنند. وی توضیح داد:مادرم 82 ساله بود و در خانه ای حوالی نواب به تنهایی زندگی می کرد اما من هر روز با او در تماس بودم و سعی می کردم هر چند روز یکبار به دیدنش بروم. از سوی دیگر یک پرستار سالمندان هم برایش ...
دختر قاتل چگونه از چوبه دار نجات یافت
در بازجویی ها گفت: من قصد قتل نداشتم، همه چیز در یک لحظه رخ داد. قصد من سرقت بود و برای دزدی نقشه کشیده بودم اما ماجرا جور دیگری رقم خورد و به قتل منجر شد. وی ادامه داد: مشکلات مالی فراوانی داشتم. به دنبال راهی بودم که از این وضعیت خلاص شوم تا اینکه یک روز همراه مادرم به خانه مقتول رفتم. مادرم کارهای خانه مقتول را انجام می داد و گاهی مرا هم همراه خودش می برد تا کمکش کنم. مادرم هم مریض بود و دست ...
سقوط مرگبار از پاتوق معتادان
جر و بحث شان تمام شود که بتوانم مواد بخرم. اما او با پرخاشگری گفت مگر نگفتم اینجا نمان. بعد ناگهان با چاقو به من حمله کرده و صورتم را زخمی کرد. پسر 25 ساله ادامه داد: او مرا به زور داخل اتاقی انداخت و خودش هم با چاقو مقابل در ورودی اتاق ایستاد. گفت اینجا می مانی تا زخم صورتت خوب شود و هر چقدر هم پول بخواهی به تو می دهم؛ فقط شکایت نکن. ساعتی در اتاق زندانی بودم و از آنجایی که او مقابل در ...
شوهرم روباهی حیله گر است/ او دختران را فریب میدهد و...
چهره بود به همین دلیل هم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم. خلاصه رحمت به من قول داد که اگر از کرامت طلاق بگیرم، با من ازدواج می کند و پسرم را هم به فرزندی می پذیرد! من هم که از اعتیاد و رفتارهای غرورآمیز شوهرم خسته شده بودم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با وجود مخالفت های خانواده و اطرافیانم از کرامت جدا شدم و با او ازدواج کردم. اما هنوز ...
بیانات امامین انقلاب اسلامی در رابطه با رزمندگان لشکر 27
بچه ها می آمدند تا جایگزین ما بشوند. در همان لحظه، امام اسلحه را کنار مهدی قرار داد، شال خودش را برداشت و با من خداحافظی کرد و از پله ها پایین رفت. من مثل کسی که از خواب پریده باشد، متعجب و حیران اطرافم را نگاه می کردم. چند تا سیلی به صورت خودم زدم که مطمئن بشوم خواب نیستم. همان موقع مهدی بیدار شد و دستپاچه از من پرسید: مثل این که خوابم برده بود؟ گفتم: آره؛ آن هم چه خوابی! پرسید: چطور ...
تصمیم جدید شهرداری تهران برای ترنس های کارتن خواب تهران
بهرام یکی از ترنس های معتادی که به دلیل طردشدن از خانواده به تهران آمده و چندین شبانه روز را در خیابان ها و پارک دانشجو سپری کرده می گوید، این شب های سرد را در پارک ها، زیرپل ها یا خانه های برخی مردان هوسران به صبح می رسانم اما هیچگاه به دلیل ترنس بودنم نتوانستم به مراکز ماده 16 که محل نگهداری معتادان متجاهر است بروم. در قانون، حمایت های روانی و اجتماعی از این افراد به بهزیستی سپرده ...
دزد کفش های بازیگران توبه اش را شکست / او دوباره بازداشت شد
درگیری با یکی از ساکنان، او را با چاقو مجروح کرده است. متهم برای تحقیقات به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد و در اظهاراتش گفت : اعتیادم باعث شد از عشقم به بازیگری کنار بکشم و سارق شوم. زندان رفتنم هم مرا سر به راه نکرد . بعداز آزادی ام دوباره کفش از ساختمان ها را شروع کردم که در سرقت آخرم مالباخته می خواست کفش هایش را پس بگیرد و مانع فرارم شود که او را با چاقو زخمی کردم. بعد همسایه ...
تصمیم جدید شهرداری تهران برای ترنس های کارتن خواب
چندی پیش یکی از رسانه ها، خبری را به نقل از ترنس های کارتن خواب تهران منتشر کرده بود که گفته بودند آنها را در گرمخانه های پایتخت راه نمی دهند. حالا احمد احمدی صدر در این باره گفته است: اگر در مورد معتاد متجاهر ترنس، سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت به عنوان متولیان اقدامی نکنند، شهرداری [...]
مادرم دیگر به من نگاه نمی کند ؛ مهندس بودم اما ... | قمار و الکل جان پدرم را گرفت
؛ نفهمیدم کی خودم درگیر و آلوده مواد شدم. برای خودم باند کوچکی تشکیل داده بودم و انواع خلاف ها را انجام می دادیم و درآمد خوبی هم داشتم اما تمام سعی ام این بود که مادرم نفهمد. مادرم دختری نجیب و مهربان را به عقد من درآورد و ما ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج پسری به اسم شاهین بود. همه چیز از نظر من خوب بود. من حتی نگذاشتم همسرم ماجرای کارم را بفهمد برای همین اسم و فامیل خودم را عوض کردم و ...
مرد ثروتمند همسرش را به دادسرا کشاند | 15 روز شکنجه شدم | مرا ربودند و به بیمارستان روانی بردند
سفید را امضا کنم. وی ادامه داد: چند روزی در باغ اسیر بودم تا اینکه آنها دوباره مرا سوار خودروشان کرده و این بار به مرکز روانی منتقل کردند. در بیمارستان هرچه فریاد زدم که بیمار نیستم و اینها مرا ربوده اند، توجهی نکردند. در نهایت پس از چند روز موفق شدم خودم را به آشپزخانه مرکز روانی برسانم و از پنجره آنجا فرار کنم. مرد جوان در ادامه گفت: مطمئنم که نقشه این آدم ربایی را همسرم ...
به من گفتند وجودت برای پسرت سم است | تا صبح از استشمام بوی مواد لذت می بردم | هیچکس از سیگار کشیدن من ...
همشهری آنلاین - رابعه تیموری: نادر یتیم بزرگ نشده، ولی پدرش از آن تیپ آدم هایی بوده که هر چه گوشه کنار ذهنت را می گردی، نشانی از او پیدا نمی کنی. او تعریف می کند: همیشه با کارهایی مثل راه رفتن روی نرده، دوست داشتم توجه دیگران را به خودم جلب کنم. پدرم که اصلا انگار نبود. فقط یادم هست که پیر بود و سیگارش از سیگار نمی افتاد. هیچوقت حتی یک پفک هم برایم نخرید! توی خانواده ام بیشتر با برادرم جور بودم ...
سقوط از مقام رفیع (حکایت اهل راز)
مخلص متقی و صفی زکی ، مرحوم حاج غلامحسین (معروف به تنباکو فروش به مناسبت شغلش) تقریبا چهل سال قبل نقل فرمود که من به مرحوم آیت اللّه سید ابوطالب، ارادتمند بودم و شبها در مسجد معرکه خانه (مسجد نور فعلی) به جماعت ایشان حاضر می شدم ، مدتی طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعی از مؤمنین چند مسئله می گفتم و قدری از معجزات ائمه(علیهم السّلام) را از روی کتاب می خواندم. بتدریج ...
زن مطلقه در دام میلیاردی مردان خبیث افتاد/ صد میلیون تومان فقط برای یک روز + جزییات
در تنگا هستم ولی تا به الان دستم را مقابل کسی دراز نکردم. دو بچه قد و نیم قد دارم که مدتی قبل از پدرشان جدا شدم. حضانت بچه هایم را هم در عوض بخشیدن مهریه ام از همسرم گرفتم. از زمان جدایی مجبور شدم کار کنم تا از عهده خرج و مخارج زندگی خودم و دو تا فرزندم برآیم؛ باز اگر مهریه ام را گرفته بودم می توانست جوابگوی اندک مخارج زندگی یمان باشد، اما چه کنم که طاقت دوری از بچه هایم را نداشتم. مدتی ...
4 بار تا آستانه تبادل رفتم، اما آزاد نشدم
ادامه دادم، سرباز بعثی احساس شکست کرد. گزارشم را داد و کمی بعد کتک مفصلی به من زدند، اما باز هم به فعالیت های خودم ادامه دادم و مجدداً کلاس های ورزش و عقیدتی را برای دیگر اسرا برگزار کردم. در آستانه آزادی در طول حدود هفت سال دوران اسارتم، چهار بار تا آستانه تبادل اسرا پیش رفتم و هر بار به بهانه ای آزاد نشدم. این را هم اضافه کنم در زمان دفاع مقدس، چند بار اسرای مجروح و معلول دو طرف ...
معجزه تدریجی
نماندم و بعد کار بهتری پیدا کردم؛ کاری که به رشته ام نزدیک بود. شدم مسئول نگهداری موتورخانه یک ساختمان. خوبی اش این بود محل خواب مجزایی برای خودم داشتم. - انگار با ماجرا کنار آمده بودید. نه، هیچ وقت. کافی بود کسی چند دقیقه با من معاشرت کند؛ خیلی زود می فهمید من متعلق به این فضاها نیستم. خلاصه بعد از یک سال و اندی، رفتم سراغ کار بعد و در هتلی مشغول به کار شدم. - یک ...
کفش زنانه سارق شیشه ای را به دام انداخت/ او بازیگر سریال ها بود
از پله ها تعادلم را از دست دادم و کفش هایم که سایزش بزرگ تر از پایم بود، درآمد و داخل باغچه کنار پله ها افتاد. بی توجه با پای برهنه وارد خانه شدم؛ در طبقه اول چند جفت کفش پشت در بود. چون مواد زیادی مصرف کرده بودم و حواسم نبود، یکی از کفش ها را پوشیدم و تا طبقه چهارم رفتم و برگشتم اما بعد فهمیدم کفش زنانه و پاشنه بلند بوده است. چطور وارد خانه شدی؟ شاه کلیدی ساخته بودم که در ...
اخبار حوادث | مرد متوهمی علیه همسرش شکایت کرد
بستری شوم. من هم یک شب پنجره اتاق را شکستم و از اتاق بیمارستان فرار کردم و خودم را به اداره پلیس رساندم چرا که شک ندارم همسرم نقشه ربودن و بستری کردن من در بیمارستان روانی را کشیده تا مرا دیوانه نشان بدهد و اموالم را تصاحب کند و سپس از من جدا شود. با این شکایت، تحقیقات زیر نظر قاضی عظیم سهرابی بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی تهران شروع شد. در ابتدا همسر شاکی به دادسرا احضار شد و گفت: همسرم ...
تهرانی ها در صورت مشاهده افراد بی خانمان در شب های سرد با 137 تماس بگیرند
رئیس کمیته گردشگری شورای شهر تهران اظهار داشت: امیدواریم بهبود وضعیت گرمخانه ها، شروع خوبی برای اقدامات بیشتر در این بخش باشد. سید احمد علوی با بیان اینکه در شروع فصل سرما یکی از وظایف مدیریت شهری رسیدگی به افراد بی خانمان، معتادان متجاهر و کارتن خواب هاست، به پایگاه خبری شهر گفت: همزمان با اولین بارندگی ها در تهران بازدیدی از گرمخانه ها و مسیر تجمع معتادان متجاهر داشتیم و خوشبختانه ...
مادرم! فقط یک امانت نزد تو بوده ام
ستایش خویش که راه مستقیم را برایم نمایاند و نصرتم داد تا بتوانم در راهت گام بردارم را به من عطا نمودی. سپاس تو را که یاری ام نمودی تا بتوانم خوب و بد را تشخیص بدهم و از میان آن دو، خوب را انتخاب کنم. حمد تو را که نیرویم بخشیدی تا بتوانم با آن از دینت که سند رهایی ما مستضعفان از زیر یوغ مستکبران است، به دفاع برخیزم. خدایا در همه حال یاری ام نما و یک آن، مرا به خودم وا مگذار که اگر عنان ...
پیکر حاج حمید در مسجدی تشییع شد که خودش ساخته بود
دشمن می افتند. ایشان به محض شنیدن این خبر برای نجات شهید حسونی به سمت دشمن پیشروی می کنند و در جریان همین پیشروی تیر به سینه شان اصابت می کند. همرزمانش می گفتند: صدای یاحسین! یا حسین! از حاج حمید شنیدیم و کمی بعد به شهادت رسیدند . حاج آقا همیشه مقید بودند محرم ها برای عزاداری در استان خوزستان حضور داشته باشند. ولی قبل از شروع ماه محرم سال 94 در جبهه مقاومت بودند. در پیامکی اطلاع دادند که آمدن ...
به خاطر پول و شهرت بازیگر نشدم!
تلویزیون دیدیم. یادم هست یک بار پیرزنی 90 ساله به من گفت تو نوستالژی دوران کودکی من هستی! اول تعجب کردم، ولی بعد با خودم گفتم حتما او مرا 20 سال پیش و وقتی 70 ساله بوده در تلویزیون دیده و از آن دوره به عنوان دوران کودکی یاد می کند. یک بار هم برای برنامه صبح آمد صبح های زود به تلویزیون می رفتم که برف شدید آمده بود و در برنامه بچه ها با گلوله برف مرا می زدند که یک دفعه یک آقای عصبانی آمد و گفت: خجالت ...