سایر منابع:
سایر خبرها
زن 30 ساله: همسایه روبروی به من نظر دارد
زن 30 ساله گفت: چند ماه بعد از پایان تحصیلاتم در مقطع دبیرستان، با پسری ازدواج کردم که حدود یک سال قبل با یکدیگر ارتباط داشتیم اما این زندگی دوام چندانی نداشت؛ چراکه خیلی زود فهمیدم شوهرم همزمان با من با دختر دیگری نیز رابطه داشته و بعد از ازدواج هم به این رابطه غیراخلاقی ادامه می داده است. این بود که نتوانستم خیانت های او را تحمل کنم و دو سال بعد از آغاز زندگی مشترک از او طلاق گرفتم. ...
فرزند شهید افتخاری: منافقین پدرم را مقابل چشم دختر 5 ساله ام ترور کردند
ناجوانمردانه پدربزرگ جلوی چشم نوه 5 ساله اش تا سال های سال این کودک را آزار می داد؛ طوری که این کودک از افراد موتورسوار و افرادی که اورکت به تن داشتند، می ترسید. ضمن اینکه این دخترک تا چند روز توانایی تکلم نداشت. نذر مادرم برای پیدا شدن قاتل پدرم دختر این شهید درباره شناسایی عوامل ترور پدرش می گوید: بعد از شهادت پدرم، مادرم تا 40 روز نذر زیارت عاشورا کرد تا قاتل پدرم پیدا شود ...
تیپ عجیب زن دوم شهاب حسینی تو خیابون همه رو مات کرد | خانم چه دلبری برای شوهرش میکنه
اش دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده ام در میان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. شهاب حسینی میگوید: دیگر تکه دوم زندگی ام را پیدا کرده بودم. پریچهر قنبری و شهاب حسینی دو پسر به نام های محمدامین و امیرعلی دارند.محمد امین پسر بزرگ شهاب حسینی است که در سالروز تولد پدرش یعنی 14 بهمن ماه سال 1382 متولد شد. سوابق کاری شهاب حسینی ...
حرف بزن شهریار ، حرف بزن
...، بی نام. سبزه بی رنگ؟ شاید! گاه به تیرگی می گراید. لبهایش نیز همینطور است. لثه ها بدون خون و دل آزارند. مادر که می آید دست می اندازد گردنش او را می بوسد. چند بار - بعد می نشیند و با حوصله صبحانه ای که آورده است لقمه لقمه به دهان شهریار می گذارد. پدرش نمی تواند بیاید. مستخدم آموزش و پرورش است. دو مدرسه دستش است. شیفت صبح و عصر تمام کار ها افتاده گردن دختر بزرگم، یکی از ...
در نشست بررسی وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغان در ایران چه گذشت؟
ها را بلدم. من را فقط به خاطر افغانستانی بودنم اخراج می کردند. او ادامه داد: آقای اداره کار، بیا به من مجوز کار بده! ده سال از اصفهان به تهران و از تهران به اصفهان رفته ام که بتوانم در کاشان یک مجوز کار بگیرم. حدود 15 سال است که یک کارت کارگری دارم. من اولین دختر افغانستانی هستم که کارت کارگری گرفته ام. دو سال پیش کارت آمایش و کارت کارگری ام را باطل کردند. حدود یازده ماه است اداره کار ...
خواسته شوم تازه داماد از نوعروسش قبل از شب عروسی + جزییات
واهی با من قهر می کرد وگاهی تا چند روز توجهی به من نداشت. البته من هم که افکار و عقایدم با او 14 سال تفاوت داشت نسبت به او بی اعتنایی می کردم و به قول معروف بچه بازی درمی آوردم! این رفتارهای ناشیانه به حدی رسید که دیگر نمی توانستم این قهر وآشتی ها را تحمل کنم! همسرم نیز برای انتقام از رفتارهای من حتی تلفنی هم با من گفت وگو نمی کرد.آخرین بار 15روز سراغی از من نگرفت، این درحالی ...
نقشه عجیب یک زن برای شوهرش
زن جوانی که با شکایت شوهرش پایش به کلانتری باز شده بود، با التماس از او می خواست که طلاقش ندهد. ، زن 30 ساله در حالی که به شوهرش التماس می کرد از گناه او درگذرد با چشمانی اشک آلود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: چند ماه بعد از پایان تحصیلاتم در [...]
پرویز ثابتی بیاید موزه عبرت ایران را ببیند و آنقدر یاوه گویی نکند
دستگیری خود بیان کرد: چهارده ساله بودم که دستگیر شدم. پیشتر شبانه برای اینکه به گوش دوستان همکلاسیم برسد لای کاغذها کاربن می گذاشتم و اعلامیه تکثیر می کردم و بعد ایناها را داخل جامیز دوستانم در مدرسه می گذاشتم. وقتی ساواک به منزل ما می ریزد کلاسور من به دستش می افتد. آن زمان من و خواهرم عقد کرده بودیم و طلاهای ما را بردند. وی افزود: در ساواک، مدام من را شکنجه می کردند و می خواستند من را به ...
فیلم | تأکید آیت الله صافی بر پاسداشت بیشتر ایام فاطمیه
خاصی برگزار کنند و خودشان هم همیشه پیش قدم در این راه بودند. همزمان با روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) و در زمان جنگ تحمیلی که صدام قم را موشک باران کرد و قم خلوت شده بود، من به خاطر دارم که آن روز در منزل پدر مجلس برقرار بود و بعد از مجلس ایشان با مردمی که در عزای حضرت صدیقه طاهره(س) شرکت کرده بودند به طرف حرم حضرت معصومه(س) رفتند و در خود صحن مطهر اقامه عزا داشتند کد ویدیو دانلود فیلم اصلی خبرنگار و تدوین از محسن مسجدجامعی و زینب غفوریان تصویر از حامد عبدلی انتهای پیام ...
چند خطی درباره صاحب طولانی ترین نام فامیل در ایران
مردم رفت وآمد کنند. به قول خودش: خانه ما در بسته ای نداشت . خانه خاطرات این خانواده از سال 1321 تا 1380 برجا بود که بعد ها با فروش آن، تبدیل به حسینیه شد. عکس هاشمی بزرگ اکنون بر دیوار حسینیه، سرنوشت خانه اش را دنبال می کند. پسری که از مدرسه متنفر است زندگی تک پسر خانواده هاشمی به آن خوشی هم نیست. او با نگاه سنتی پدر و مادر به عنوان دومین مرد خانه، بار گرانی بر شانه هایش دارد ...
اعتراف تکان دهنده ستاره استقلال و پرسپولیس: طی 3 ماه هم معتاد شدم هم قاچاقچی، هم حبس ابد گرفتم / زرینچه ...
علی اکبریان، بازیکن اسبق استقلال و پرسپولیس که زمانی هزاران نفر را در ورزشگاه به وجد می آورد.
روایت مادر و دختری؛ پشتیبان چون کوه، استوار چون آهن / یک قدم مانده تا قهرمانی مبینا
محدوده منطقه 12 شهرداری هستند و از همان ابتدا در این محل سکونت داشته اند. محله ای با بافت بومی و کم برخوردار؛ او که تنها 18 سال دارد و به گفته مادرش در کلاس یازدهم رشته مدیریت خانواده مشغول به تحصیل است برای رسیدن به هدف خود مجبور است هر روز مسافت زیادی را تا میدان آزادی طی کند که برایش خیلی سخت است. مبینا در گروه سرود مدرسه هم فعال است، او برای اولین بار ورزش را با آموزش شنا ...
برقراری شفافیت مالی، اولویت دیوان محاسبات کشور
سال باید تصویب بشود تا دستگاه ها بتوانند وظیفه خودشان را داشته باشند، ولی وقتی آیین نامه 8 ماه به تاخیر می افتد دستگاه وظیفه اش را منتظر است که آیین نامه بوده، ما الان می آییم آنجا که خود دستگاه را بخواهیم می گوید که آقا ما منتظر آیین نامه بودیم و پیش نویس آیین نامه هم از طرف ما داده شده به خاطر همین الان در رابطه با همین قانون دیوان محاسبات برای این که بتواند دستگاه ها را به صورت مجزا تخلفاتشان ...
خاطره ابوالفضل جلیلی از تست بازیگری مقابل انتظامی/ وقتی سینما حرام بود!
.... روزی که عزت الله انتظامی و علی نصیریان و رکن الدین خسروی و اسماعیل شنگله قرار بود از دانشجویان علاقه مند به بازیگری امتحان بگیرند. به خاطر بینشی که آن زمان، گروهی از مردم از هنرپیشگی داشتند و سینما را حرام می دانستند، صبح روز امتحان، بعد از آنکه مادرم گفت اگر بروی شیرم را حلالت نمی کنم، تصمیم گرفتم بروم و به خدا گفتم اگر قبول شدم، نمی روم. ماه رمضان بود و روزه گرفته بودم. زمانی بود که نماز ...
شاهنامه خود زندگی است | گپ وگفتی با حمزه خوشبخت، قصه گوی اهل جنوب که چند روزی مهمان مشهدی ها بود
چپ می ایستادم و بعد به من می گفت وقتی مکان را نمی شناسی، چطور می خواهی داستان بنویسی و مکان را در داستان بررسی کنی. او دیگر مرا ول نکرد. به مادرم گفت من هوای این بچه را دارم و من خاطرم هست که 23 آذر سال 98 شروع کردم به قصه گفتن. پس الان سالگرد قصه گویی شماست! بله، بله، راست می گویید. شما را باید یک مروج کتاب بدانیم یا تسهیلگر یا یک قصه گو؟ موسی به من گفت ...
چهارشنبه های امام رضایی | چشم های این زن ضامن دارد
31 سال است که چشمانم نابیناست. چشم ات پرنور بانو ... خب ناهید خانم چه شد که آشپز شدی؟ آن هم برای زائران و هیات های بزرگ؟ مکث کرد، غرق در خاطرات گذشته گفت: دخترانم که بزرگ شدند و به مدرسه رفتند، اوقات بیکاری ام را به هیات معلولان می رفتم و سعی می کردم در کارها کمک حال شان باشم؛ تا اینکه بعد از گذشت چند سال مدیر هیات معلولان شدم. کاروان حرم تا حرم معلولان... ...
اعتراف تکان دهنده ستاره استقلال و پرسپولیس: طی 3 ماه هم معتاد شدم هم قاچاقچی، هم حبس ابد گرفتم!/ زرینچه ...
مال او بود اما پدرش در اداره آگاهی پیش من گریه کرد و با التماس گفت تو مواد را گردن بگیر چون بازیکن بودی و همه جا آشنا داری، ظرف یک هفته بیرون می آیی. من هم اشتباه کردم و گردن گرفتم. این داستان همانا و حبس ابد خوردن هم همان! اتفاقا در این سال هایی که زندان بودم همان بنده خدا هم چند بار دستگیر شد و در زندان همدیگر را دیدیم. تصورش را بکنید علی اکبریان بازیکن سابق استقلال و پرسپولیس با دستبند و پابند ...
تحقیق 84ساله ی دانشگاه هاروارد درباره ی شادکامی چه می گوید؟
کنندگان مطالعهٔ هاروارد نیز همین طور تصور می کردند، کسانی که در دوران رکود بزرگ زندگی می کردند و وقتی این پژوهش آغاز شد تنها چند ماه تا شروع جنگ جهانی دوم فاصله داشتند (بسیاری از مشارکت کننده ها در جنگ شرکت کردند). دکتر والدینگر می گوید از آن ها پرسیدیم چطور بر این مشکلات فائق آمدید و همه به نقش مردم اشاره کردند. سربازها می گفتند: مردم به من و هم رزم هایم نامه می نوشتند . از مردم که ...
نامه های مرد مرموز!
همین دلیل بزرگ ترهای فامیل مرا خیلی دوست داشتند.زندگی ام به همین ترتیب می گذشت تا این که چند سال قبل با دختری آشنا شدم که با دایی اش در دوره خدمت سربازی دوست بودم. زینت و خواهرش در منزل ناپدری زندگی می کردند، چراکه مادر او بعد از مرگ شوهرش با مرد دیگری ازدواج کرده بود، ولی اوضاع مالی مناسبی نداشتند و ناپدری آن ها به دلیل بیکاری نمی توانست مخارج فرزندان و دو همسرش را تامین کند. به همین ...
ماجرای امروز چاپ شد/ روایت شهادت شهدای مدافع امنیت
...، دو تا عدس توی پلو هست؛ اما غذای شما خیلی خوب بود. بعد از شهادت حسین، باز هم روز شهادت حضرت زهرا؟ سها؟، برای هیئت غذا درست می کردم. چند سالی که گذشت، این رسم را کنار گذاشتم. یک بار خواب حسین را دیدم که آمده بود و داشت توی کابینت ها را می گشت. گفتم حسین، چه می خواهی؟ گفت می خواهم با وسایلی که اینجا گذاشتی، غذا درست کنم. تو که دیگر درست نمی کنی. بیدار که شدم، تصمیم گرفتم دوباره رسم قدیم را شروع ...
عجیب ترین علت جدایی لاله صبوری از شوهرش ! / خانم بازیگر بالاخره گفت !
علاقه به بازیگری وارد این حرفه شدید؟ نه من اصلا به بازیگری علاقه نداشتم، دلم می خواست نویسنده شوم. در دانشگاه رشته ادبیات نمایشی خواندم و در دوران دانشجویی چند نمایشنامه و فیلمنامه نوشتم ولی کسی کارهایم را تحویل نمی گرفت؛ من هم باید پول درمی آوردم برای همین ناخواسته وارد حرفه بازیگری شدم. اما این را هم اضافه کنم در همه این سال ها در کنار بازیگری نویسندگی هم کرده ام. اوج شهرت ...
اشک بارانی که در واژه ها نمی گنجد!
... نگاه آخر نزدیک ظهر بود و من مشغول آماده کردن ناهار بودم که زنگ در به صدا درآمد. قامت جوان علیرضا در چهارچوب در ایستاد و من می توانستم بعد از دو ماه او را ببینم. شب موقعی که می خواست استراحت کند متوجه شدم پایش ترکش خورده است. چند روزی ماند تا حاجی که به خاطر آوردن جنس برای مغازه پلاسکوفروشی مان به تهران رفته بود برگشت.نزدیک ظهر علیرضا به خانه آمد. از داخل حیاط صدا زد ننه رادیو رو بده ...
کمبود اعتبارات؛ بزرگ ترین چالش نگهداری از معتادان متجاهر
و از کارم راضی بودم. سال 91 در یک سانحه رانندگی با پراید به تیر برق برخورد کردم. ضربه سختی به سرم وارد شد و مدتی در بیمارستان بودم. 6، 7 ماه بعد از این ماجرا با حشیش شروع کردم و پس از آن به دام اعتیاد افتادم. دوست دارم زود ترک کنم و به شرایط عادی و کار قبلی و پیش خانواده ام برگردم. این را می گوید و می رود. بالاخره مدیر مرکز می آید و با هم گرم گفت و گو و انجام مصاحبه می شویم. تاکنون ...
العربی الجدید: غزه یک گورستان جمعی شده است
قبرستان های شهر غزه دسترسی پیدا کند و مادر و سه تن از اعضای خانواده اش را در مدرسه ای در مرکز شهر غزه دفن کرد و قبل از خاکسپاری نتوانست آنها را در کفن بگذارد زیرا در دسترس نبود. الخضری در گفت وگو با العربی الجدید افزود: هرگز تصور نمی کردم که به این وضعیت برسیم، نتوانستم مادرم را که در اوایل ماه جاری در خانه ما در محله الدراج در شرق شهر غزه به شهادت رسید، کفن کنم. عده ای به کمک من آمدند و ...
امین آباد قلعه ای در دل تاریخ اصفهان
گزارشم باید با چند تن از اهالی محل مصاحبه می گرفتم، اما هنوز مغازه ها باز نکرده بودند و خیابان و کوچه های امین آباد در آن صبح دل انگیز از خواب پاییزی بیدار نشده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم برای آغاز یک روز جدید در محله امین آباد چند ساعتی بیشتر در کوچه های اطراف پرسه بزنم، بالاخره انتهای همان خیابان به یک سوپرمارکت برخوردم که باز بود و توانستم با صاحب مغازه گفت وگویی داشته باشم. داخل ...
گل محمدی: به استقلال احترام می گذارم و دست می دهم
شده و همه موظف به رعایت آن قانون هستند. نمی گویم تنها تیمی هستیم که این سقف را رعایت کردیم بالاخره تیم های دیگری هم هستند. مشخص است که چند تیم متاسفانه این قوانین را رعایت نکردند حتما باید بررسی شود و به نظرم هرچه زودتر حکم داده بشود به نفع فوتبال و جدول است. یحیی در مورد اینکه رای کسر یک امتیاز از پرسپولیس به سرعت صادر شد ولی الان دو ماه است که رای در خصوص پرونده استقلال صادر نشده بیان ...
گل محمدی: به استقلال احترام می گذارم و دست می دهم
شده و همه موظف به رعایت آن قانون هستند. نمی گویم تنها تیمی هستیم که این سقف را رعایت کردیم بالاخره تیم های دیگری هم هستند. مشخص است که چند تیم متاسفانه این قوانین را رعایت نکردند حتما باید بررسی شود و به نظرم هرچه زودتر حکم داده بشود به نفع فوتبال و جدول است. یحیی در مورد اینکه رای کسر یک امتیاز از پرسپولیس به سرعت صادر شد ولی الان دو ماه است که رای در خصوص پرونده استقلال صادر نشده بیان ...
غربگرایی و رویکرد منفی به شرق ضربه سنگینی به کشور زد
اهمیت را بالا ببرد. یک بخش مربوط به دو انتخابات بودن با هم مربوط می شود. یعنی هم انتخابات مجلس است هم انتخابات خبرگان. بالاخره انتخابات خبرگان بسیار مهم است. بسیار سرنوشت ساز است. تعیین کننده است. مجلس هم همین طور. عربستان به این نتیجه رسیده سرنوشت افغانستان وعراق و خیلی از کشورها نشان داد که آمریکایی ها توان پشتیبانی و همراهی را ندارند و بعد از شش هفت سال هشت سال در سوریه و یمن کاری ...
پرسه ای در کوچه های افغان آباد
.... اخبار روزهای اول حاکی از آن بود که در این درگیری علاوه بر امیررضا، امیرحسن رحیمی نیز مجروح شده و او را برای جراحی به بیمارستان یزد انتقال داده اند. پدر امیرحسین هرروز بین ساعت 2 تا 4 بعد از ظهر برای ملاقات به یزد می رود. ساعت 5 با او تماس می گیرم. جواب می دهد، اما به محض اینکه می فهمد یک خبرنگار این طرف خط است، چند بار الو الو می گوید؛ قطع می کند و دیگر جواب نمی دهد. غیر از پدر ...