سایر منابع:
سایر خبرها
شب چله فرصت نایاب برای صمیمیت های خانوادگی
... بچه ها از آن سرحیاط دوان دوان خودشان را به اتاق آقاجون می رساندند در حالی که تکه پارچه ای روی سر انداخته و کاسه و قاشقی در دست داشتند تا با آن قاشق زنی کرده و کمی نقل و آجیل کاسبی کنند. اما این تمام ماجرا نبود بچه ها درب تک تک اتاق های عمو و عمه ها را می زدند و کمی تنقلات برای شگون دریافت می کردند، البته نه اینکه مجبور باشند از این خیابان به آن خیابان بروند، چرا که عمدتاً همه فامیل ...
شب چله؛ آیینی ایرانی با آوازه جهانی
به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایرنا ، آرام آرام بچه ها و نوه ها از هر گوشه شهر از راه می رسند، پدربزرگ آخرین بررسی ها را انجام می دهد، هندوانه، انار، خرمالو، پرتقال، آجیل و شیرینی همه چیز آماده است، مادربزرگ از صبح خورشت فسنجان معروفش را بار گذاشته ترش و شیرین یا ملس اش را کنترل می کند، شاید هم هر سه طعم را جداگانه درست کند، کدو حلوایی با طعم دارچین و پودر پسته که سفارشی نوه هاست...؛ امشب شب یلدا ...
تراژدی مرگ
. اشکان گفت: همسرم بارداره. حال بچه چطوره؟ پرستار گفت: حال هردوشون خوبه. همزمان با انتقال رعنا به بیمارستان و اجساد به پزشکی قانونی، سرگرد علوی و دستیارش برای تحقیقات به بیمارستانی آمدند که رعنا در آن بستری بود. سرگرد در زد و وارد اتاق شد. اشکان از روی صندلی بلند شد و بعد از این که سرگرد خودش را معرفی کرد، با هم دست دادند. سرگرد روی صندلی نشست و از اشکان هم خواست مقابلش بنشیند ...
فال های مخصوص شب یلدا
آخرین روز پاییز و شروع فصل سرد زمستان و طولانی ترین شب سال، به گفته قدیمی ترها، شب نبرد فرشته بدی ها و ظلمت با فرشته خوبی ها و روشنایی است، نبردی که پیروز میدان آن مسلماً سپیدی است.
بوی عود، عطر گلاب
...، زن جوانی کودکش را روی پایش گذاشته و با شیشه ای کوچک به او شیر می دهد. چشم های خندان کودک با شوق به آسمان خیره شده و با کسی که هیچکس غیر از خودش او را نمی بیند، بازی می کند و برایش دست تکان می دهد. محو نگاهِ کودک شده ام که کسی صدایم می زند. احمد است. سلام می کنیم و دوربین عکاسی اش را دست به دست می کند تا با هم دست بدهیم. کمی از مسیر را با هم می رویم و با قراری ناخواسته از هم فاصله می ...
دار زَن به کتابفروشی ها آمد
دویی اصغر از کوچیکی کار کرده. حالا هم برای خودش یه خونه خریده. دویی گفت ها من اصغر رو قبول دارم. کم مانده بود بال دربیاروم و پرواز کنم. پس همه چیز حل بود و من این قدر استرس داشتم. با قیژ باز شدن در، سرم را برگرداندم. بابا و پشت سرش هم خدا بخش همین طور که حرف می زد آمد تو. این کتاب با 156 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 47 هزار تومان عرضه شده است. کد خبر 5970591 فاطمه میرزا جعفری ...
دورهمی قزوینی ها بر سفره هزار آیین یلدا
فرهنگ ایرانیان، شب آخر پاییز نه فقط از آن جهت اهمیت دارد که بلندترین شب سال است؛ بلکه از این رو که آغاز انقلاب فصل ها و زایش دوباره خورشید است، همچنین برای ایرانیان شب با اهمیتی بوده و همیشه برای آن مراسم خاصی در نظر داشتند. قزوین نیز به عنوان یکی از شهرهای سنتی و تاریخی کشورمان، دارای سنن و رسوم خاصی برای این شب است. خوراکی های شب چله محمدحسن سلیمانی ، تاریخ پژو ...
آغاز سال 1403 در ظهیرالاسلام ! | کارگران مشغول کارند | تاریخ مصرف این کالا فقط تا شب عید است
کارتن های بزرگی را به داخل فروشگاه می برند. جوانک لاغر اندامی در حالی که از یکطرف نم باران روی سرش نشسته از طرف دیگر عرق جبینش از کناره ابروها راه افتاده از چایخانه آمده است و مشغول جابجایی بار است: چاپخانه ما در خانی آباد است بچه ها سه شیفت مشغول تولید هستند. هرسال وضعمان همین است. از اواسط آذر تا اواخر اسفند کارمان چاپ سررسید و تقویم های رو میزی است. بعد از چاپ هم آنها را به فروشگاه می آوریم ...
شب چله؛ یک دقیقه ای که فراموش کردیم
و این چله نشینی ها با شب یلدا آغاز می شد و تا آخرین روزهای سال ادامه می یافت از این رو شب یلدا هم در این خطه از ایران زمین به شب چله معروف است. مادربزرگم می گوید: شب چله هنوز هم برای من یادآور دانه های برفی هست که آن سوی گرمای کرسی، پشت شیشه های پنجره های کودکی کوچک، بی صدا می نشست توی حیاط خانه مان. برای من شب چله یادآور انار سرخی که پدر دانه کرده بود و شب چره ای از گردو و ...
اگر دل تان شکسته، این مستند را نبینید!
کفشی که مادرش برایش خرید، آخرین شد و با همان کفش ها به جبهه رفت؛ حسرت و درد بزرگ این مادر شهید را در جایی از مستند می بینیم که گوشه کوچه ای روی ویلچر نشسته و به بچه هایی که مشغول بازی هستند نگاه می کند و می گوید: کاش دستم می شکست و هرگز آن کفش ها را برای بچه ام نمی خریدم ؛ گویی اگر آن کفش ها نبود صفرعلی هرگز نمی رفت و امروز در کنار مادر بود. در سکانسی کوتاه مادر با تمام فرزندانش تماس می گیرد که ...
شهیدی که می خواست با عشق اش فرار کند!
...! نه کار درست و حسابی داره و نه حتی سربازی رفته! برگشتند خانه. فکر کردند همه چیز تمام شده. که علی فهمیده هنوز کسی از حرف هایش حساب نمی بَرَد. علی اما از دلش حساب می بُرد. می دانست تپیده. احساسش را باور داشت. و نمی خواست محبوبش را از دست بدهد. دیگر جدی شده بود. نمی خندید. سر به هوا نبود. توی تعمیرگاه کنار دست بابا ایستاده بود و لام تا کام حرف نمی زد. مادر نگرانش شده بود . دستش را گرفت ...
چهارشنبه های امام رضایی | تلویزیون خانه ما همیشه خاموش است
شیطنت می شوند، همین لحظه درب خانه به صدا در می آید خانم دهیار روستا به همراه پسر کوچکش وارد خانه می شود پسربچه ای 4 یا 5 ساله با تلفن همراهی در دست و چنان خیره به صفحه تلفن که مادرش با فشار دست به پشت سرش او را به داخل اتاق هل می دهد پسربچه بی اعتنا به اطراف کنار مادرش می نشیند اما حالت چشم و ابرویش با چیزی که در تلفن همراه می بیند، تغییر می کند . خاموش شد! فاطمه استکان و نلبعکی ...
سارقان خشن سر جوان 20 ساله را برای دزدیدن گوشی شکافتند
ساعت 7.5 صبح در خیابان میرزای شیرازی توی ایستگاه اتوبوس روبروی پست بانک منتظر اتوبوس بودم. گوشی را از جیبم درآوردم. هنوز 3_2 ثانیه در دستم نبود که نفهمیدم چه شد. یکدفعه یک نفر از پشت انگار بلغم کند صورت به صورتم شد و گوشی را قبل از اینکه در جیب بگذارم از دستم قاپید و رفت و سوار موتور شد. زن از بازگویی آن صحنه آزرده شده و می گوید هنوز که هنوز است چهره آن سارق از یادم نمی رود. اینقدر فشار ...
مهمان ویژه سردار حق بین در سوریه
داده ایم. نمی دانم چطوری و چند تا چند تا از پله ها پایین آمدم؛ خودم را به پیکر حامد رساندم؛ ترکش به سرش خورده بود. از بچه ها پرسیدم: چطوری شهید شد؟ یکی از بچه ها گفت توی ساختمون بودیم. حامد، روی بالا پشت بوم رفت با دوربین به نگاهی به منطقه بندازه وقتی روی ساختمان رفت به خمپاره نزدیکش خورد، ترکش به سرش خورد و شهید شد. حامد یکی از نیروهای خوب لشکر 16 قدس گیلان بود. با از دست دادن او غم ...
دردسرهای جدید سگ گردانی | پر شدن معابر از مدفوعی که جمع نمی شود | یک پاکبان: ما را وادار به جمع آوری ...
جدیدی که خریده بودم، به خانه برسونم، همان لحظه که پایم را در ماشین گذاشتم، یک بوی ترش و زننده ماشین را پر کرد. مینا برای لحظاتی نفس عمیق می کشد و با همان حال بد از مرور آن خاطره، ادامه می دهد: اول فکر کردم چیزی در ماشینم گندیده اما وقتی به کفش هام نگاه کردم، فهمیدم که منشاء این بو از کجاست. یک توده قهوه ای رنگ با بدترین بویی که میشه تصور کرد، کفش سمت چپم رو گرفته بود. شاید باورش سخت باشه ...
پسر شهاب حسینی آب پاکی را روی دست همه ریخت+ ویدئو
وقت صبح - پسر شهاب حسینی که این روزها در خارج از کشور زندگی می کند به شایعه ازدواجش واکنش عجیبی نشان داد. اعتراف تلخ شهاب حسینی درباره ازدواج اولش شهاب حسینی حرف هایی را درباره درگیری های بازیگری که همیشه لذت زندگی خانوادگی را از او گرفته مطرح کرد. او در یکی از مصاحبه هایش به همسرش حق داد که از او دلخوری به دل داشته باشد. شهاب حسینی گفت: همسرم هیچ وقت ...
خنچە برون عروس؛ یادگاری از دلِ کُهَنْ رسوم یلدایی
صدای زنگ آیفون محیط خانە را پر می کند. چند دقیقەای طول نمی کشد کە مادر داماد شادی کنان و نقل و نبات ریزون وارد خانە و پشت سرش دختر و پسرهای جوان کِل کشان و سوت زنان با بخچەها و جعبەهایی در دست وارد می شوند، این است رسالت شب یلدا، پیوند روح و شادی بخش خانەها. بزرگترهای فامیل داماد هم همه بە صف شده و آمدەاند تا اصالت این رسم سنتی را کە هنوزم کە هنوز است در کردستان پابرجاست دو چندان کنند. ...
معمای حمید
و می گفت: بزرگان گفته اند قلب احمق در دهانش است و دهان عاقل در قلبش. خودش هم همیشه کوتاه و خلاصه حرف می زد. یک بار که قبل از عملیات از قرارگاه کربلا تا محور پل نادری همسفر شدیم، گفت: اگه ایشاالله پیروز شدیم و رسیدیم به سه راه قهوه خونه، حواسم باشه که عبا و عمامه م رو بردارم! خندیدم: حاج آقا، انگار شوخی تون گرفته! سه راه قهوه خونه که هفده ماهه دست عراقی هاست! آهی کشید و گفت: شوخی کردم، ولی هنوز دلم ...
گفتگو با تنها بازمانده سالن تشریح در خراسان رضوی | داستان زندگی خیاطی که تکنسین کالبدشکافی شد
ها را با آن به طبقه بالا و اتاق تشریح می برند. البته آنچه پشت این پنجره بسته اتفاق می افتد، در برابر کاری که او هر روز انجام می دهد، اتفاق کوچکی است. اما شاید عجیب ترین موضوع درباره تنها تکنیسین زن در سالن تشریح پزشکی قانونی استان، شغل قبلی اش باشد. او خیاط بوده و مزون هم داشته، اما از اینجا سر درآورده است. او درباره این تغییر بزرگ در زندگی اش می گوید: من مدرک رشته خیاطی و صنایع دستی از ...
حمله های دفاع مقدس موفق بودند ولی در حفظ مواضع مشکل داشتیم
ن به خاطر روزه گرفته شود. بله. هوا گرم بود و تحرک زیاد بچه ها باعث تشنگی می شد. هرجا هم به سنگرهای عراقی که می رسیدیم، آب می خوردیم. * در داخل خاک دشمن نفوذ کرده بودید و برای عقبه هم سخت بوده امکانات و آب بیاورد. بله. هنوز استقرار کامل نداشتیم. وقتی مستقر شدیم گفتند برگردید. چون جناحین ما نیامده بودند. در خاطرات جنگ از کانال ماهی زیاد گفته می شود. پدافند اولیه مان ...
جام زهر به بازار آمد + عکس
ایشان پذیرش قطعنامه مثل نوشیدن جام زهر بوده است. با این حال مادر اصغر بسیار خوشحال است که به زودی پسرش به سلامت برمی گردد و خانه شأن بساط سور و سات خواهد شد. اما صدام که به تعهدات خودش پایبند نبود درست در همان زمانی که هنوز اصغر در جبهه بود، شلمچه را بمباران شیمیایی می کند و در آن بمباران اصغر شهید می شود. در بخشی از این کتاب می خوانیم: تازه چانه ام گرم شده بود که صدای جنگنده ...
رفتار صحیح با کودکانی که دچار اختلال یادگیری هستند
همسالان در بچه ایجاد می کنند ممکن است هر روز بیشتر شود. بچه هر چه وارد مدرسه می شود با استرس های بیشتری روبه رو می شود. تا قبل از این، مشکلاتی دارد که فقط در خانواده هست. دامنه ی آن هم می تواند از مشکلاتی مثل تنش های پدر و مادر تا فقر یا حتی جابه جایی خانه، متفاوت باشد. ممکن است استرس به طورجدی روی عملکرد بچه تأثیر بگذارد و باعث گوشه گیری یا افت تحصیلی وی شود؛ در این حالت نیاز است تا به پزشک و یا ...
روایت رنج های یک زن در گورستان زندگان
هر روزش به اندازه یک سال پیرتر می شد. مگه شوخیه هم زمان نه تا بچه ی قد و نیم قد رو آماده مدرسه رفتن کنی اونم با دست های خالی. سپس به ازدواج راوی داستان و مشکلات زندگی مشترک اشاره کرده که چگونه شخصیت اصلی رمان مشکلات را پشت سر می گذارد و تولدی دوباره را تجربه می کند: یه حال خیلی خوبی داشتم. احساس بی وزنی می کردم همه چی رو فراموش کرده بودم و انگار که تازه از شکم مادر متولد شدم. یه لنگه کفش گذاشتم زیر سرم وسط حیاط روی موزائیک های گرم زیر نور آفتاب دراز کشیدم. انتشارات فرزانگان دانشگاه اخیراً این کتاب را در 226 صفحه و با قیمت 230 هزار تومان عرضه کرده است. ...
طعنه به نظام با "تحریف حاج قاسم"
جانش را سپر بلای تمام ایرانیان و مسلمانان و مظلومان قرار داده بود و در این مجاهدت هیچ خط کشی را به دست نمی گرفت لکن در عرصه اوامر و نواهی دینی هم مرد میدان بود و جهاد اکبرش بیش از جهاد اصغر بود. قاسم سلیمانی روی زن ایرانی آنچنان غیرتی داشت که حتی اجازه نمی داد نامحرم، عکس زن نویسنده ایرانی (معصومه آباد) که روی جلد کتاب "من زنده ام" چاپ شده بود را ببیند و برای همین هنگام مطالعه؛ روی ...
به بهانه درگذشت "مارعلی"/ خداحافظ مادر فرزندان روح الله + فیلم و تصاویر
است که جلوی دیدگان تک تک مردم شهر رژه می رود. حالا اگر این مادر شهید یکی باشد مثل مادر شهید رحیم سوارسیم در دزفول که ماجرا حتی کمی متفاوت تر هم می شود؛ مادری که خودش زودتر از فرزند پایش به جبهه باز شد و در تمام طول جنگ تحمیلی حتی یک روز را بدون خدمت به رزمندگان در میدان های مختلف به شب نرساند؛ مادری که حتی پس از جنگ و تا همین چند روز پیش که در بین ما بود، در صف اول خدمت به انقلاب و ایران و نظام و ...
قاعده مهم در میان کاروان زنان باردار
چیزی پیدا کردم؛ یک ورقه چهارتا شده. بالایش نوشته بود خانواده من. خط مرتضی بود. یک پسر شش هفت ساله گوشه اتاق کشیده بود که سیب می خورد. یک دختر سه ساله هم نشسته بود وسط اتاق، دست می زد و با دهان باز من را نگاه می کرد... یک ربع سیر زار زدم. توی جلسه اول خواستگاری بهم گفته بود عاشق این است که چهارتا بچه داشته باشد؛ دوتای اول پسر و دوتای دوم دختر. طفلک الان به دوتا راضی شده اما ما توی داشتن یکی اش هم مانده ایم... از همان روز اول بچه می خواستیم. وقتی عروسی کردیم من 28 سالم بود. اگر اتفاق می افتاد، تو سی سالگی یک بچه یک سال و یکی دوماهه داشتم. این فکرها توی سرم می چرخید و هق هق می زدم... . ...
با کمترین هزینه یک اتاق خواب دخترانه شیک و لاکچری دست و پا کنید
ممکن قدرت انتخاب را در دست های او بگذاریم. حالا وقت آن می رسد که تمام وسایلی که غیرقابل استفاده هستند و مربوط به دوران کودکی و نوزادی او می شوند را جمع کنیم و تنها چند تکه از اسباب بازی های مورد علاقه اش (آن هم اگر خودش دوست دارد) نگه داریم. استفاده از انواع سبدها نیز می تواند به ما و دخترمان کمک کند تا لباس های کثیف یا وسایل دمِ دستی را به صورت روزانه داخل آن بریزد و فضای اطرافش را مرتب نگه دارد ...
تصویر وکالت در سینما/ کدام بازیگر از موکل خود بهتر دفاع کرد؟
قبلی فیلم جمشیدیه | یلدا جبلی | 1397 وکیل: بابک- سعید چنگیزیان یلدا جبلی در جمشیدیه به سراغ داستان زوجی رفت که در یک نزاع معمولی در خیابان باعث زد و خورد با یک راننده تاکسی شده و راننده تاکسی بر اثر ضرباتی که بر سرش خورده است بعد از چند ساعت فوت می کند. حالا این زوج که عذاب وجدان دارند خودشان را به دست قانون می سپارند. سعید چنگیزیان که از دوستان این زوج است شغلش ...
شهید گمنام همه چیز دارد جز نام و نشان!
بدون برنامه ریزی قبلی - حاج آقا برنامه ریزی شدست. اینجوری که نمیشه. حالا شمارتونو بدین، خدا بزرگه. حاج آقا شماره تلفن را با آدرس می نویسد. روز بعد وقت روضه فاطمیه در خانه حاج آقا ، یک نفر از پشت پنجره، ماشین شهدا را در حال رد شدن از سر خیابان می بیند. 3 خانواده شهید در محل هستند، می گوید: ااا شهید گمنام رو دارن میبرن خونه شهدا. اما ماشین حامل شهدای گمنام وارد کوچه می شود و کنار ...