شهیدی که تنها یک کوله پر از لباس از او به دست خانواده اش رسید
سایر منابع:
سایر خبرها
از ام البنین ها بپرسید چرا هنوز شهید می آورند...
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ مادر چشم هایش را بست و انگار بخواهد چیزی را در هزارتوی خاطرات قدیمی اش جست و جو کند، به ابرو هایش گره انداخت. چروک های دور چشمش که همزمان با پلک هایش باز شد، با لبخند کمرنگی گفت: امروز 26سال و 6روزه که سعید از این خونه رفته. دختر جوان وسط حرف مادر پرید و با خنده و شوخی گفت: مامان! دیدی بازم حساب و کتابت اشتباه از آب دراومد. سعید دق ...
حاج قاسم خودش را نوکر اهالی این کوچه می دانست
مادربزرگم زنده نمی ماندند، فقط همین پسر برای شان مانده بود. بابا؛ سال 68 در سومار راننده تانک بود، همان سال دچار سوختگی می شود، دفعه بعد هم شیمایی شده است و سال 77 به علت شدت جراحت ناشی از شیمیایی به شهادت رسید . مژگان خانم خنده تلخی می کند؛ هنوز پای مصنوعی بابا را برای یادگاری نگه داشته ایم، 5 ساله بودم که بابا شهید شد، چیز زیادی یادم نمی آید، درباره بابا از این و آن شنیده ایم ...
من ناتوان نیستم کلی توانایی دارم
تیزهوش خانواده یک ریز و بی وقفه با صدایی بلند و رسا حرف می زند. نصف حرف هایش را هم به تشکر از آدم های دیگر اختصاص می دهد، آدم هایی که او را شنیده یا کمکش کرده اند؛ از مدیر و معلم مدرسه گرفته تا مادرش، مادری که در تک تک خاطرات محمدجواد حضور دارد و بی شک بزرگ ترین حامی اوست. الهه خانم کامیاب که حالا کنار پسرش نشسته است و صحبت های او را تکمیل می کند، از دنیاآمدن کودکی نارس می گوید؛ محمدجواد هفت ماه ونیمه به دنیا آمد. همه چیزش از همان اول با بقیه فرق داشت. تا دوسالگی یک کلمه هم حرف نزد اما بعداز آن، یک روز صبح از خواب بیدار شد و شروع کرد به حرف زدن و اداکردن پشت سرهم جمله ها! حافظه عجیبی داشت؛ مثلا مادرم که قرآن می خواند، محمدجواد با یک بار شنیدن آیه ها، آن ها را حفظ می شد و از بر می خواند. همین رفتارها من را مجاب کرد که بین چهارفرزندم او انگار از همه باهوش تر است. برنامه ریخته بودم در مدرسه تیزهوشان ثبت نامش کنم اما ... . تشنج های پی درپی محمدجواد گویا ...
داخل خانه و زندگی الهه رضایی را دیده اید+ عکس
های کودکی؟ گرونی ها که خیلی وحشتناکه و اعصابمون رو خیلی خراب کرده. من آدم آرومی بودم و می گفتم اگه شرایط مناسب نیست نمی خورم و استفاده نمی کنم، ولی وقتی پای خانواده در میان باشه، نمی شه و اینها ترسناک تره. زمانی همه چی تقریبا توی وضعیت آرومی پیش می رفت. شما هیچ جور نمی تونین برنامه ریزی کنین. الان همه مون سردرگمیم، هی رفتن به جلو و به جایی نرسیدن و این که هرچی رو می ...
خون شهیدان ما امتداد خون پاک شهیدان کربلا است
این زنان بوده اند که نقش موثری داشته اند. زنانی که در زمان خود جنگ پشت جبهه مقاومت کرده و اکنون بعد از گذشت سی سال و اندی جوانی و عمر خود را صرف مراقبت و التیام دادن زخم های یادگاران جنگ می کنند. سالروز وفات حضرت ام البنین (س)، روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است و این روز بهانه ای شد تا پای صحبت یکی دیگر از اسطوره های صبر و استقامت بنشینیم و با مشکلاتی که در طی این سال ها ...
یک، دو، سه، کلیک
ادامه دهنده نهضت بانوان انقلاب چه تصویری به ذهنمان می آید؟ از همان زنانی که زمانی با همه ابعاد زنانشان پا به جبهه های جهاد گذاشته بودند چه خبری داریم؟ مادران مجاهد دیروز، الگوهای فرهنگی امروز این صرفا یک تیتر برای بیان کردن مطالبی جدید نیست، بلکه از جنس همان حقایقی است که جلای حقیقتش پنهان ناپذیر است؛ چراکه بانوان الگویی همچون کونیکو یامامورا فراموش شدنی و پنهان شدنی نیستند ...
ماجرای خرید انسولین برای پیرزن توسط پلیس
با حالتی شرمندگی به من گفت پسرم پول ندارم تا بدهم برایم انسولین بگیری. من هم گفتم مادرجان! شما عزیز ما هستی این حرف ها چیست. بعد رفتم دنبال دارو، از این داروخانه به آن داروخانه؛ چراکه انگار پیرزن سهمیه ماهانه انسولینش را زودتر از موعد استفاده کرده بود. چند داروخانه رفتم که می گفتند نمی توانیم انسولین آزاد بفروشیم که آخر یکی از داروخانه ها همراهی کرد و به من انسولین داد. داشتم ...
روایت ایسنا از دیدار بانوان با رهبر معظم انقلاب
ایسنا مرضیه کیان: آن زمان که سر کلاس ریاضی نشستیم و آموختیم دو دو تا مساوی است با چهار، حرفی از استثنائات نبود! شاید این مورد هم مثل قوانین دیگر است که پایه را یاد بگیری و مابقی در مراحل بعدی آموخته شود. صغری کبری چیدم که بگویم هیچ وقت فکر نمی کردم بعد از آن روزی که دست در دست مادرم برای دیدار خانواده شهدا با رهبری راهی بیت شدم و آن را مدیون خردسالی ام بودم، توفیق حضور دوباره پیدا کنم. بیش از ...
حاج قاسم گفته بود حاجی در یمن شهید می شود/ مخالف سرسخت بند پ
. فقط تشکر کردم و در دل می گفتم خدا حفظ شان کند. بعد از این دیدار خیلی حالم بهتر شد. حاج قاسم گفته بود حاجی در یمن شهید می شود غمین فرد بعد از شهادت حاجی متوجه شده که او در سوریه مشاور حاج قاسم سلیمانی بوده و کارهای مستشاری انجام می داده است: حتی یمن هم که رفته بود هر وقت با من حرف می زد، می گفت حاج خانم من نمی توانم برگردم. اینجا آخر کار است. همیشه می گفت و انگار خودش خبر ...
در خواب مانده و تک بیل انداز!
بعضی از عوامل شنود می شد و بارها ساواک پایش به مدرسه ما باز شده بود. یکی از برادران درودیان با زرنگی سیم زیر آیفون را بعضی وقت ها قطع می کرد و این از شیطنت های جذاب کلاس بود که مدیر را مورد اذیت قرار می دادیم و تقریبا به تفریح جمعی ما تبدیل شده بود و مدیر به این نحو خیلی وقتها دست به سر می شد. آقای ساعتچی اسم آن معلم تاریخ بود که من خیلی شیفته او شده بودم که متاسفانه شیطنت بچه ها با ...
دستور عقب نشینی در کربلای4 را چگونه اجرا کردیم؟
ما از حاشیه اروندرود با گلوله باران ام الرصاص سعی می کردند از نیرو ها پشتیبانی کنند تا آن ها بتوانند خود را از جزیره و محاصره دشمن خارج کنند. واقعاً در آن شرایط، جهنمی از آتش به پا شده بود و هواپیما های جنگنده عراقی یک آن بیکار نبودند. فراموش نمی کنم همان وقت به یکی از دوستان گفتم برو و فلان اقلام را آماده کن تا در صورت نیاز به دست بچه ها برسانیم و دقایقی بعد دیدم آن بنده خدا مثل مرغ ...
دلتنگی های یک مادر شهید دانش آموز: چه محمدرضایی بود؛ عجب پسری
داشت و من هم راضی بودم به رضای خدا ! وی ادامه داد: قبل از رفتن به جبهه باید یک رضایتنامه از پدر و مادر می بردند من سریع امضا کردم اما پدرش به رفتنش رضایت نداد تا اینکه سه روز بعد پدرش را هم راضی کرد. حاجیه ریحانه چشمانش را به عکس پسرش که روز دیوار است می دوزد: اگر باز هم به آن روزگار برگردم زیر نامه پسرم را امضا می کنم تا او روانه جبهه شود. حاجیه خانم علاوه بر شهید ...
بایدها و نبایدهای مشتری مداری
نظر نمی گیرند که شاید مشتری روز سخت و پر مشغله ای داشته و بهتر است فقط همراه او باشند تا سعی در فروش کالای خود داشته باشند. اینجاست که باید بدانیم یک فروشنده حرفه ای باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا مشتری مدار رفتار کرده باشد. مشتری حرف اول را می زند وارد یکی از فروشگاه های لباس می شویم. طبقه همکف پوشاک آقایان است و طبقه دوم پوشاک بانوان و کودکان. همه رگال های لباس منظم و ...
تعبیر خواب
راه چاره بپرسه. نیم ساعت بعد گوشی اتاق زنگ خورد. اون ور خط طرف به فارسی گفت: مشدی! باز گل کاشتی که... سید رضی بود. انگار از یه معادله لاینحل رهایی پیدا کرده بودم. صبح با هم تو میدون مرجه قرار گذاشتیم و سید 300 دلار گذاشت کف دستم و گفت: بلیت هم بگیرم؟ گفتم: بچه ها واسه سه روز بعد بلیت گرفتند برام. همدیگه رو بوسیدیم و خداحافظ تا این که فتنه سوریه در سال 89 شروع شد و من برای مستند فتنه شام باز ...
چگونه هدیه تهرانی کاریزماتیک ترین بازیگر زن ایرانی شد؟
به گزارش وقت صبح ، هدیه تهرانی متولد 4 تیر ماه 1351 در تهران می باشد. وی علاوه بر بازیگری در زمینه عکاسی و ورزش تای چی چوان فعالیت دارد. هدیه تهرانی جز بازیگرانی است که سبک زندگی خاص خود را دارد. او به خاطر چهره ، شخصیت، عکس ها و فعالیت هنری اش به کاریزماتیک خانم بازیگر ایرانی معروف شده است. هدیه تهرانی( متولد 4 تیر 1351 در تهران) هنرپیشه سینمای ایران است. هدیه تهرانی هنرپیشه کشور ...
اشک هایش فقط یک تکان تا سرازیر شدن فاصله داشت/دستی که برای آخرین بار گرفته شد
تباطی نداشتیم و او با خط یک طرفه هرزگاهی زنگ می زد اما به خاطر مسائل امنیتی چندان حرف نمی زدیم و فقط چند ثانیه ای جویای احوال یکدیگر می شدیم. او در مورد خبر شهادت حامد نیز می افزاید: وقتی به ما خبر جراحتش را دادند، حدود پنج روز از اصابت موشک به حامد گذشته بود و حامد دو چشم و دو دست خود را از دست داده بود. چند روزی در کما تحت مراقبت بود تا وقتی به هوش آمد به ما خبر دهند، ولی بعد پنج روز ...
کمپین مای لیدی در لینکدین ؛ مکسی
اینفلوئنسرهای لینکدین قرار داده تا در فضای پر رقابت کسب و کارها گام موثری برداشته باشد. در ادامه مثال هایی از تولید محتوای اینفلوئنسرهای لینکدینی را می بینیم؛ او که در سمت مدیر بازاریابی محتوایی فعالیت می کند، تجربه خود از پد بهداشتی مکسی را اینگونه نوشته است: چند وقت پیش داشتم یک کتابی می خوندم به نام زنان_نامرئی که مسائل خانم ها رو از زوایای جالبی بررسی کرده بود؛ از اون جایی در ...
سحر قریشی بعد از لو رفتن این عکس از ایران فرار کرد+ عکس
وقت صبح - عکسی از سحر قریشی و طارمی چند سال پیش در یک آتلیه گرفته شد که بعد از انتشارش آبروی خانم بازیگر رفت. این تصاویر بسیار خصوصی به نظر می رسید و برای همین توجه بسیار از افراد را به خود جلب کرد. سالها گذشت و سحر قریشی از ایران به ترکیه و بعد دبی مهاجرت کرد. مدتی قبل بعد گذشت سالها سحر قریشی در یک لایو از طرز آشنایی با مهدی طارمی و ماجرای ازدواجشان پرده برداشت ...
نماز شکر مادر شهید پس از 11 سال انتظار/ سلام بر استخوان هایی که بوی کربلا می داد
را ندیدم. گفت: مسعود صبح امروز با بچه های گرگان رفت جبهه. از شنیدن این حرف یکه خوردم. انتظار رفتن او به جبهه را داشتم اما نه بدون خداحافظی. مخالف رفتن او به جبهه نبودم اما میگفتم لااقل صبر کن پدرت از جنگ برگردد بعد تو برو اما انگار روح او در جبهه ها جامانده بود. خانم تیرگر افزود: چند روز که از رفتن او به جبهه گذشت. نامه ای نوشت و در آن از من به خاطر رفتن بدون خداحافظی عذرخواهی کرد. این ...
قرار عاشقی
خواستند ثابت کنند هنوز هم شهرشان سرپاست. کجا باید دنبال علی یار بگردد؟ کدام نخل ها نشانی خانه اش بودند؟ خانه ای که رد دست های علی یار روی خشت خشتش بود. چقدر عامو، پر وبالشان را بسته بود. داغ یک سفر دوتایی روی دلشان مانده بود. چرا حالا؟ حالا که چند ساعت به قرار عاشقی شان مانده بود؟! عامو شرط کرده بود باید خانه ای بسازد که درخور شأنشان باشد. گفته بود بعد عقد یک راست ...
هدیه های ازدواجمان، جهیزیه یک دختر بی بضاعت شد
همشهری آنلاین - شهره کیانوش راد: چند روزی از درگذشت حاج احمدآقا گذشته است اما حاج خانم با روی باز به سوالاتمان پاسخ می دهد. او حرف های بسیاری برای گفتن از همسری دارد که همیشه همراه و رفیق زندگی اش بوده است. می گوید: ازدواج با احمدآقا بهترین انتخابی زندگی ام بوده است. از او خواستیم تا برای ما و برای جوان هایی که در شروع راه زندگی مشترک هستند گوشه ای از خاطرات زندگی مشترک با حاج احمدآقا را برایمان ...
مردی در خیابان کشوردوست
تنها رانندگی می کنند، دل شان چقدر و چجوری برای پدرشان تنگ می شود). محمدمهدی می گوید، معطلی؟ کارتت کو ؟ می گویم دست سید، دارد از فلسطین می آوردش، می گوید یک ذره اینجا بچه های بیت به من لطف دارند، بگو سید نیاید؛ بعد دست من را می کشد و به سمت اولین اتاق بازرسی می رسیم. در ادامه این متن که در روزنامه فرهیختگان منتشر شده، آمده است: در پاسدارهای جوان فوق العاده مؤدب و خوش برخوردند ...
آنان که در آزمون های زندگی محک خوردند و سربلند شدند
سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا) : همه چیز را آماده کرده بودند؛ کت و شلوار براش سفارش داده بودند؛ برای اتاق ها پرده نو دوخته بودند؛ حتی میوه ها را هم شسته بودند و توی حیاط گذاشته بودند. دیگر جز منتظر ماندن کاری نمانده بود. انتظاری که هیچ وقت تمام نشد. سیزدهم جمادی الثانیه را که به روایتی روز وفات حضرت ام البنین، همسر امام علی (ع) است و امسال با ششم دی مصادف شده، روز تکریم مادران و همسرا ...
خلاصه داستان قسمت 322 سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد - سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت 21 از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. در قسمت 322 سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟ بچه ها به خانه برگشتن و تو حیاط ختنه اورهان نشستن و اورهان گلگی میکنه که چرا به من خبر ندادین آیبیکه و عمر میگه انقدر همه چیز سریع اتفاق افتاد اصلا نفهمیدیم چیشد. شنگول ...
حاج قاسم گفت هیچ کس به سید رضی دست نمی زند
: وقتی می خواستند شهید رضی را به یک منطقه دیگر ببرند، حاج قاسم گفته بود که تا وقتی من اینجا هستم هیچ کس به سید دست نمی نزد و بعد اینکه من رفتم هر که هر جا دلش خواست رضی را ببرد. دوست محمدی ادامه می دهد: روزی همسر شهید رضی را در کوچه زینبیه دمشق دیدم، 10 تا 20 متر مانده بود به حرم، گفتم خانم تو رو خدا به رضی بگید به من سر بزند! همسرش برگشت گفت: یک ماه است ما را میهمان آورده، اگر شما دیدید ...
همسر شهید شریف: حاج قاسم اهمیت خاصی برای خانواده شهدا قائل بود
امام شهدا و دفاع از دین و وطنش فکر می کرد. فوزیه خانم می گوید: 27 ساله بودم که رمضان من را برای همیشه تنها گذاشت، دختر ها در این سن تازه ازدواج می کنند، اما من با چهار بچه کوچک در شهر غریب تنها ماندم. اشک راه کلمه ها را بند آورده، کمی می گذرد و دوباره با همان لهجه شیرین کُردی کلمات را ردیف می کند پشت سرِهم، شهید همیشه با محبتی خاص می گفت: بعد از رفتن من آرام و صبور باش و از پدر و مادرم مراقبت ...
مرعشی: دو نفر اصلاح طلب، حزب کارگزاران را جزو اصلاحات نمی دانند / اگر رئیس جمهور بودم از رهبری خواهش می ...
منصوری تصریح کرد: تغییر در راس جبهه اصلاحات طبیعی بود. ابتدا این پیشنهاد به من شد، اما، چون متوسط جبهه اصلاحات را نمایندگی نمی کنم قبول نکردم. اکثریت اصلاحات به تفکر خانم آذر منصوری نزدیک تر است. وی با انتقاد از فضای سیاسی و حزبی کشور یادآور شد: همه جابه جایی هایی که در دولت ها و مجلس ها اتفاق افتاده منتج به سیاست حزبی، عمیق، سازمان یافته و نشاط سیاسی نشده است. اتفاق نیافتادن این مسائل بد ...