خراسان نوشت: از سال 85 به کارتن خواب ها ساندویچ می دهم
سایر منابع:
سایر خبرها
متهم به قتل در دادگاه: پشیمان نیستم؛ انتقام خواهرم را گرفتم
جایگاه رفت و گفت: من اتهامم را قبول دارم. مهران را کشتم چون مستحق مرگ بود. او به خواهر 6 ساله ام رحم نکرد و او را مورد تعرض قرار داد. من این کینه را سال ها با خودم نگهداشتم تا بتوانم روزی انتقام خواهرم را از او بگیرم. حالا هم از کارم پشیمان نیستم و اتهامم را قبول دارم. در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
گفتگو با سرکرده باند مارکوپولو | انقدر مار خوردم افعی شده ام
سن و سال برای خودت کسی می شوی. در حد اینکه می خواهی ریاست کنی و باند خودت را داشته باشی. شاید دلیلش همین است که بچه های تازه کار را دور خودم جمع کردم و باند سرقت راه انداختم. اعضای دیگر گروه، تازه کار هستند؟ نه همه آنها سابقه دارند اما نهایت یک یا دو سابقه. من اما 8 تا سابقه دارم و از آنها یک سرو گردن بالاترم! چه شد که سرقت از مغازه موبایل فروشی را انتخاب کردی ...
دختری که از کهنه سربازان سبقت گرفت
به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، مریم شریفی؛ مدام می گفتند دخترها نمی توانند شهید شوند. حالا کجا هستند که شهیده فائزه را ببینند؟ ببینند چنین دخترانی هم داریم که با شهادت، عاقبت بخیر می شوند. در مراسم تشییع پیکر دختر شهیدی که تمام معادلات را در میدان شهادت بر هم زده، جان کلام را مادر شهید مجید قربانخانی می گوید؛ همان شیرزنی که پ ...
14 توصیه تغذیه ای برای فصل امتحان
امتحانات از خوردن غذا های چرب و شور به ویژه فست فود ها خودداری شود، زیرا غذا های چرب و شور دیرتر هضم می شود و در شرایط استرس زا مانند ایام امتحانات، در کارکرد دستگاه گوارش اختلال ایجاد می کند. قبل از امتحان از خوردن غذای سنگین خودداری شود. زیرا غذای سنگین موجب خواب آلودگی می شود. دست کم یک ساعت فاصله بین زمان غذا خوردن و رفتن سرجلسه امتحان وجود داشته باشد. مصرف نکردن آب و مایعات ...
الیکا عبدالرزاقی: خنده هایم در باغ مظفر را سانسور می کردند
به گزارش خبرانلاین، این روزها سخت مشغول کار است، از اینکه روی صحنه تئاتر رفته خوشحال است و با ذوق زیادی درباره هِرا و ناریا که از کارکترهای نمایش این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره صحبت می کند، وقتی درباره تئاتر صحبت می کند چشمانش برق می زند حتی باور دارد که اگر ژانر فانتزی در ایران گسترده تر بود می توانست بیشتر بدرخشد و نبود این فضا باعث شده او در این مسیر حیف شود، هرجا که لازم است با صدای بلند قهقهه می زند و دائم درباره فرهنگ و هنر صحبت می کند و دغدغه اش هم همان نسل جوان است. ...
عاشق قلندر موسیقی
می گشت. او می گفت: در 16سالگی، آن قدر عاشق موسیقی بودم که بدون گواهی نامه، جیپ برادرم را یواشکی برمی داشتم و می رفتم خانه اعضای گروه دنبالشان. از خواب بیدارشان می کردم با ماشین، می آوردمشان سر تمرین، الان هم همین روحیه را دارم، ولی این کار را برای جوانان انجام می دهم. حاضرم برای یک جوان ابرقویی بروم طبس و این کار را بکنم، ولی برای آدم های معروفی که الان هستند چنین کاری انجام نمی دهم، چون منتظرم ...
خانه ای به وسعت یک سنگر
همه خانم ها مشغول بودند. الان هم هفته ای یک بار خانم های محل به منزل مادرم می آیند تا در جلسه قرآن شرکت کنند. جنازه ای که بعد از 9 ماه سالم بود و بوی گلاب می داد؛ برادرم بعدها می آید! خواهر شهیدان می گفت که در آن زمان ها در مقطع اول راهنمایی درس می خوانده است و همه چیز را به یاد دارد. او سخنان برادر را ادامه می دهد: عزیزالله که 17 سال داشت، 9 ماه زودتر شهید شد و تا مدت ها ...
مطالعات حاج قاسم؛ از گابریل گارسیا مارکز تا خاطرات جرج بوش
می گفت: می ترسم از این حرف ها! می ترسم روم تأثیر بذاره. من در حد این چیزها نیستم! همیشه به همه می گفت: من هر چی دارم، از خدا دارم. من هیچی نبودم. من بچه چوپون بودم! افتخار هم می کنم که چوپون بودم! شب ها توی صحرا می خوابیدم، توی کوه می خوابیدم، دنبال گوسفندها می رفتم... هیچی نبودم! اگه الآن به جایی رسیدم، اگه آبرویی دارم، همه اش از جانب خداست. هیچی از خودم ندارم، هیچی... ادامه دارد... ...
داستان ترسناک شب های تهران از زبان مامان زری و5 زن آواره در پاتوق ها
از 14 سال، اما جدا شد و یکراست آمد تهران از ترس جان و تهدید های خانواده اش. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه بودم. همه اش در توهم بودم. یک روز می کشیدم، یک هفته دور خودم می چرخیدم. نه غذا می خوردم، نه ...
یک فیلم مرد اعدامی را نجات داد ! / دختر مقتول چه در فیلم دید !؟
...، کارآگاهان به بازبینی دوربین های مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. در تصاویر مشخص شد مقتول بعد از اینکه مغازه اش را تعطیل کرده و با یک کیف دستی که حاوی پول هایش بوده از مغازه بیرون آمده چند متر آن طرف تر مرد جوانی به او حمله کرده و قصد سرقت کیف دستی او را داشته است و زمانی که با مقاومت حسین مواجه شده او را هل داده است. اما مرد میانسال تعادلش را از دست داده و سرش به جدول سیمانی کنار خیابان ...
نوبتِ چهلمین دیدار | حاشیه نگاری دیدار مداحان با رهبر انقلاب
همشهری آنلاین : بالاتر از میدان راه آهن و پایین تر از میدان رازی (گمرک) مغازه ای هست با نام کارگاه فنی سلیمان . در این مغازه، دیسک و صفحه کلاچ ماشین عرضه می شود، آن هم به یک سومِ قیمتِ لوازم یدکی فروش ها! بیشتر از شصت سال است که اینجا، دیسک و صفحه را می کوبند و تحویل مشتری می دهند. اول ژانویۀ بیست بیست وچهار، ساعت هشت شب، با یک گل کریسمس وارد مغازه می شوم. مسیحی ها در ایام کریسمس، این ...
مارال فرجاد از ایران مهاجرت کرد؟
استوری جدید مارال فرجاد در اینستاگرامش شایعه ی مهاجرت وی را به وجود آورده است. او که هفته ی گذشته در اینستاگرامش متنی درباره ی سفرش از ایران منتشر کرده بود، روز گذشته در یک استوری اینستاگرامی که تصویری از داخل هواپیما بود نوشت: خداحافظ ایران زیبا . با این حال به نظر می رسد مارال فرجاد که چند سالی است با بیماری سرطان مبارزه می کند، همچون گذشته برای ادامه ی درمان خود بار دیگر راهی خارج از کشور شده است. او پیش تر مدتی را برای انجام شیمی درمانی در کشور مجارستان سپری کرده بود. ...
دختر مقتول: پدرم به خوابم آمد و گفت قاتلم را ببخش
تنها گذاشت. خبر داشتی به خاطر درگیری فوت کرده است؟ وقتی خبر فوت پدرم را شنیدم، دنیا روی سرم خراب شد و حال خوبی نداشتم. شاید هم به خاطر این خبر متوجه چیزی نبودم، اما چند روز بعد که مأموران قاتلش را دستگیر کردند، فهمیدم مرد 30 ساله ای به خاطر سرقت پول های پدرم دست به جنایت زده است. چه حسی از قاتل داشتی؟ من عاشق پدرم بودم و هر شب منتظرش می ماندم تا با دیدنش آرام شوم ...
تجربه زیسته مادران دارای فرزند توان یاب
توانیابان را یادآور می شود و رضایتش از آمد و شد فرزندانش به این مرکز را بیان می کند. روحیه ای که در فرزندانش به وجود آمده باعث خوشحالی و شادی او شده است. شب هنگام موقع خواب و خستگی به خود می گویم فردا دیگر نمی توانم این همه کار را انجام دهم او با اشاره به حضور سه فرزند معلول جسمی حرکتی می گوید: شب هنگام موقع خواب و خستگی به خود می گویم فردا دیگر نمی توانم این همه کار را انجام دهم ...
گفت وگو با مردی که 257 بار یک روزه به دماوند صعود کرده است /آسفالت به آسفالت!
دوباره به پارکینگ برگشتم، یعنی سه بار هم صعود دو جبهه در یک روز به دماوند را دارم. صعود زمستانی هم داشته ام که تا قله رفته بعد تا پناهگاه امیری و دوباره تا قله رفتم، چون احساس می کردم انرژی بدنم تخلیه نشده است. پیش از سال 1395 صعودهای دو روزه به دماوند زیاد داشتم اما آن ها را حساب نکرده ام. آماری که درباره صعودهای یک روزه ام به دماوند می دهم از سال 1395 تا امروز بوده است. به هر ...
یک شب زندگی در خانه زنان بی سرپناه
... به گزارش اعتماد آنلاین، مددسرا، مخصوص زنان است و برای ورود باید زنگ در را فشرد، نگهبان اول از همه به دوربین نگاه و بعد در را باز می کند، سرتاپای مان را برانداز می کند و مطمئن می شود که مددجوییم. برای ورود به این خانه، اما اجازه مدیر لازم است، پشت در بسته منتظر می مانیم تا چند دقیقه بعد، زمانی که سرما خانه کرد در جان مان، مدیر شیفت پیدایش می شود، دختری می شوم در راه مانده، برای یک کار اداری به ...
اجرای کمدی اما نه به هرقیمتی
یونسکو به نام تشنگی و گشنگی که بازی کرده بودم دیگر هیچ وقت در نمایش های خودم بازی نکرده بودم که الان بیست و چند سال از آن می گذرد. در کار قبلی به عنوان گوینده رادیو صحبت کردم، اما در این کار تعداد کم پرسوناژها این توان را به من می داد که بتوانم یک تسلطی را اعمال بکنم. چون وقتی تعداد زیاد می شود کار دشوارتر می شود. بازیگرها هم خیالم را راحت کردند از این قضیه، به خودم پیشنهاد کردم و این نقش را ...
به یاد حاج عیسی؛ خادمی مخلص و وفادار
خدمت شان برسد ولی من چون کلید داشتم، در را باز می کردم و مزاحمش می شدم و او می فرمود: ما حریف همه شدیم که وارد اتاق نشوند ولی حریف حاج عیسی نشدیم. تا روزی که این دنیا را وداع کردند، من روز قبل از آن، ناهار برایشان بردم ولی پس از آن دیگر ایشان را ندیدم، این همان شبی بود که رییس جمهور فیلیپین آمده بود و من از آن شب به بعد دیگر ایشان را ندیدم تا صبح که در حال بیماری ایشان را دیدم که به ...
قتل ناموسی دوست قدیمی در جشن تولد / از قتل پشیمان نیستم! + عکس و جزییات
او خواستم تا همراهم به میهمانی بیاید و وساطت کند تا با برادرم آشتی کنم و به برادرزاده ام چشم روشنی بدهم .من با این بهانه امید را به خانه برادرم کشاندم و مقابل چشمان میهمانان یکباره به او حمله کردم و او را با چاقو زدم. من از این قتل پشیمان نیستم چون او مستحق مرگ بود. وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده اش با صدور به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و سعید از خود دفاع ...
سبک ترین تابوت...
به گزارش مشرق ، همین چند روز پیش، سالگرد زلزله بم بود. بیست سال پیش، پنجم دی ماه 1382 زلزله ای که در چند ثانیه یک شهر را با خاک یکسان کرد. مردم کرمان می گویند تا حوالی خواجه عسکر خبری از آسیب نبوده اما از نزدیکی های بم همه چیز تخریب شده بود. شاهدان زلزله می گویند بازمانده ها اموات خود را بغل کرده بودند و آنها را گوشه ای می گذاشتند تا بقیه اشتباهی جنازه را با خودشان نبرند. می گویند گاهی ...
“ورم پاها در بارداری” را با 10 روش خانگی درمان کنید
حد باعث ایجاد صدمه به بدن می شود. هنگام پخت و پز، نمک زیادی به غذا اضافه نکنید به جای آن، از گیاهان و ادویه جات برای اضافه کردن عطر و طعم به غذا بزنید همچنن از غذاهای فرآوری شده، فست فودها و نوشیدنی های ورزشی که سدیم بالایی دارند، حتی اگر آنها نمک طعم نداشته باشند، اجتناب کنید ، از غذاهای کنسرو شده، که اغلب حاوی سدیم بالایی هستند، اجتناب کنید. شنا،یکی دیگر از ورزش های سبکی ...
تو پیش خدا آبرومندی...
عاشق می بارید چشمان مردان و زنانی که پشتشان به روح بلند برادرانه حاج قاسم سلیمانی گرم بود و با رفتنش انگار تاریخ تکرار گشت و یک بار دیگر مالک اشتر روزگارمان را از دست دادیم. من چند سال از برادرم قاسم بزرگ تر بودم. پدر و مادرم پنج فرزند داشتند نخست خواهر بزرگ ترم بود بعد بنده، بعد قاسم و فرزندان دیگر. ما در روستای جهان ملک زندگی می کردیم آن زمان در همه روستاها امکانات تحصیلی وجود نداشت. مثلا ...
آمریکا ما را نمی برد عدالت خدا برقرار نبود
فوتبال داریم که باید درباره آن صحبت کنیم که نمی کنیم. در مصاحبه همه افراد فوتبال ایران بحث مالی است. عیسی که دوست من است. کلا فکر نمی کنم عیسی یا هر بازیکن استقلال و پرسپولیس در این چند سال 15 میلیارد تومان پس انداز داشته باشند. به هر حال برای زندگی آینده اش باید فکری به حالش می کرد. اگر مصدوم شوید 5 نفر هم به شما زنگ نمی زنند. پس نوش جانش که قرارداد خوب بسته است. بعد از مصدومیتت به تو ...
لبخند مردم خستگی را از بین می برد/ بانویی از جنس فاطمه
قضائیه دارم و در این راه سعی دارم که افراد را بعد از کمک ول نکنم و حمایتم ادامه دار باشد. 65 سال سن دارد و وقتی می گویم در این سن با این همه دوندگی خسته نمی شوید، در پاسخ می خندد و می گوید: گره گشایی از کار مردم به انسان انرژی می دهد، لبخند روی لبان آنها خستگی آدم را می برد، من چند برادر و خواهر جوان و همسر جوانم را از دست داده ام اما یک روز درد و قرص ها را رها کردم و به این کار روی آوردم و از آن روز پر از انرژی هستم و هر کسی که از کار مردم گره گشایی می کند، می داند چه می گویم. کد خبر 5986429 ...
حسن قاسمی؛ سال های عشق و تلاش
اتمام سربازی، دوباره پیش پدرم برگشتم و حدوداً دو سال دیگر را هم آن جا گذراندم و پس از آن تصمیم به ازدواج گرفتم. آن موقع هم که ازدواج کردم هیچ چیز نداشتم. در سن 24 سالگی بی هیچ مال و اموالی ازدواج کردم و بعد از آن از کارگاه پدرم بیرون آمدم و کنار دست دایی ام مشغول به کار شدم. به هرحال بعد از چند وقت که در مغازه دایی ام مشغول بودم، انقلاب اسلامی پیروز شد و سال 59 بود که این مکانی را که الآن ...
پشت پرده بازار مبل فروش ها
، انتخاب می کنند. مردم دیگر می روند سر اصل مطلب. یعنی فقط چیزی که لازم دارند می خرند. تا چند سال پیش، مبل راحتی می خریدند، کنارش میز عسلی و میز کنسول هم می خریدند. آباژور هم روی آن می گرفتند. الان بعضی ها پول میز عسلی را به سختی می دهند و می گویند اینها را اشانتیون روی مبل بدهید. بیشتر چه زمانی مشتری دارید؟ شب عید قطعا بازارتان داغ است؟ لزوما این شکلی نیست. شاید قدیم این طوری ...
قتل شوهر پس از کوهنوردی
کردم بچه دار شوم، زندگی ام خوب می شود، اما الان که پسر 13 و دختر 9 ساله دارم، قاتل شوهرم شدم. درباره حادثه توضیح بده؟ ما همیشه با هم مشاجره و درگیری داشتیم. البته من ورزشکار و کوهنورد هستم و در مقابل او کم نمی آوردم. آن روز هم من از کوهنوردی آمده بودم و با هم درگیر شدیم. شب که بچه ها خواب بودند دوباره مشاجره کردیم که بند مانتوی خود را به گردنش انداختم و او را خفه کردم. ...
خلاصه داستان قسمت 326 سریال ترکی خواهران و برادران
به شنگول خبر میده که به یه شماره زنگ زده تا به اونجا بیان برای خلاص شدن از انرژی های منفی شاید این همه اتفاق بد واسمون میوفته واسه این انرژیاست! دو خانم به اونجا میان و تظاهر میکنن که خونه شون پر از انرژی های منفیه که داره خفه شون میکنه سپس ملحفه ای سفید میندازه رو سرشون تا مثلا کارشونو انجام بدن اما یه اسپری زیر ملحفه میزنه و اونا بیهوش میشن و میرن تو خواب عمیق آنها هم از فرصت استفاده میکنن و ...