سایر منابع:
سایر خبرها
رفتار زشت زن بابا با پسر نوجوان مشهدی / مادر نگران به کلانتری رفت!
بهانه این که گریه های فرزندم آزارش می دهد و نمی تواند استراحت کند، شب ها را بیشتر در خانه مادرش می خوابید و من از این موضوع رنج می کشیدم با وجود این اعتراضی هم نمی کردم تا شوهرم دلخور نشود؛ چراکه مادرم همواره تاکید می کرد زن باید با لباس عروس به خانه بخت برود و با کفن هم از خانه شریک زندگی اش خارج شود خلاصه سه سال بعد در حالی که دخترم به دنیا آمده بود به خاطر شغل شوهرم راهی بوشهر شدیم از ...
کاش برگردی به چاپ چهاردهم رسید
همه مادران شهدای سرزمین ماست. بخشی از کتاب: دستش را که گرفتم، یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز، نمی تونم راه برم، من و بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم. فاصله زیادی تا خانه نبود، ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت. فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی ...
رفتار زشت زن بابا با پسر نوجوان مشهدی / مادر نگران به کلانتری رفت!
زن 32 ساله که نگران آینده فرزندانش بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 14 ساله بودم که به طور سنتی با بهزاد ازدواج کردم و زندگی مشترکم در طبقه دوم ساختمان محل سکونت مادرشوهرم آغاز شد. همسرم از سرکار که به خانه بازمی گشت ابتدا ساعتی به دیدار [...]
قتل پسر جوان به دست پدرش در تبریز / پسرم رفتار زنانه داشت و به هم جنس گرایش داشت، نتوانستم تحمل کنم
گذشته بود که پارسا رفت و پیدایش نشد. من ماندم و مادر نگرانش که همه جای شهر را برای پیدا شدنش زیر و رو کردیم که 2 روز بعد از گم شدنش، ساعت 2 بامداد وی را درحالی که آرایش غلیضی کرده و حتی موهای سرش را نیز رنگ و دکلره کرده بود پیدا کردیم. از این ظاهر پارسا بسیار متعجب شدیم. فکر می کردیم این رفتارهای پارسا به خاطر دوری از تبریز باشد؛ با پارسا صحبت کردم و با خوشرویی و خواهش از وی خواستم اجازه ...
اشک های پشیمانی زنی که به خاطر عشق اینترنتی از شوهرش طلاق گرفت
زن 26 ساله درحالی که به شدت اشک می ریخت و فریاد می زد به خدا پشیمانم! درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: هیچ گاه طعم مهر پدری را نچشیدم و دست پر از مهر و نوازش او را ندیدم چراکه هر وقت سراغ پدرم را می گرفتم مادرم با خشم و عصبانیت از مرگ نفرت انگیز او سخن می گفت و مدام بر حیرت و تعجب من می افزود تا این که بالاخره فهمیدم مادر معتادم برای مدت کوتاهی به عقد موقت مردی ...
70 نفر از دل اعتکاف چهارباغ چادری شدند
حجاب بود، معتکف شد و پس از روضه خوانی با موضوع حضرت زهرا (س)، دل این دختر می لرزد و حال و هوایی تازه پیدا می کند.رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان چهارباغ افزود: شب هنگام این دختر حضرت فاطمه زهرا (س) را در خواب می بیند که یک چادر به او می دهند و می فرمایند: دخترم از این به بعد چادر به سر کن، البته چهره بانوی دو عالم را مشاهده نمی کند. این دختر پس از برخاستن از خواب، به شدت منقلب می شود، گریه کرده ...
چرا انگلیسی زبان رسمی آمریکا نیست؟
... تصاویری خودمانی و صمیمی از خواننده خانم مشهور تصمیم مهم درباره کاهش ساعت کاری و افزایش تعطیلات شوخی مرگبار دو کودک کار دستشان داد استایل متفاوت سمیرا حسن پور در یک گالری هنری جشن تولد لاکچری خواننده ایرانی در خارج از کشور معماری این ایستگاه مترو در تهران به سبک کلیسا خواهد بود قانون جدید مالیاتی بر اساس مبلغ واریز و برداشت استوری ...
ماجرای آخرین تلفن شهید برونسی با خانواده اش
خانه چند بار پشت سر هم به صدا درآمد. مادر از جا بلند شد. چادر سرش کرد و زود دوید بیرون. من هم دنبالش. این طور وقت ها می دانستیم بابا از جبهه زنگ زده است. زن همسایه هم برای همین با عجله می آمد و چند بار زنگ در خانه را می زد. رفتیم پای گوشی. مثل همیشه اول مادرم گوشی را برداشت و شروع کرد به صحبت. من حال و هوای دیگری داشتم. دلم گرفته بود، ولی مثل دفعه های قبل، انگار دوست نداشتم گریه کنم ...
در جشن عقدم کتک خوردم ! /این عروس چرا عاشق مرد غریبه شد !
او را خیلی دوست دارم و به جز او فرد دیگری را نمی پذیرم. پدر ومادرم نیز وقتی علاقه عجیب مرا دیدند، بلافاصله مقدمات جشن عقدکنان را فراهم آوردند، ولی در همان شب عقدکنان همسرم مرا به شدت کتک زد؛چراکه به خاطر خرید لوازم سرعقد به اختلاف سلیقه خوردیم و من خواسته های او را نادیده گرفتم . از آن روز به بعد دلهره نفرت آمیز وجودم را فرا گرفت به طوری که هرچه همسرم به من نزدیک تر می شد من از او فاصله می گرفتم ...
مونوکسید کربن چند نفر را در تهران مسموم کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، حدود دو هفته به مراسم عروسی مانده بود؛ ساعت از 12 نیمه شب گذشته بود که با کمک اعضای خانواده عروس و داماد جهیزیه چیده و قرار شد عروس داماد به همراه مادرانشان در خانه جدید که حسابی سرد بود، بمانند تا فردا بقیه کارها انجام دهند؛ داماد که نگران مریض شدن مادرها و همسرش بود تصمیم گرفت دست به آچار شود و بخاری گازی را موقتا راه بندازد تا در وقت مناسب درست کند. ...
ردپای جشن سده در شعر شعرای 1100 سال پیش
آبان ماه را آغاز فصل سما و زمستانی شدن آب و هوا می دانسته اند. همچنین از روز دهم بهمن تا روز اول بهار هم صد روز مانده است. این صد روز نه به احتساب روزها و حذف شب ها، بلکه چون آتش کشف شده است، شب ها هم مانند روزها گرم و روشن بوده و روز شمرده می شده است. پس دهم بهمن را جشن سده نامیده اند. اما برخی می گویند که سده هیچ ارتباطی با عدد صد ندارد بلکه این واژه اوستایی به معنی طلوع است ...
آغوشی گرمتر از آغوش مادر
محفل بدرقه یکی از کودکان شیرخوارگاه است که به عنوان فرزندخوانده به یک زوج سپرده می شود، کودک با آرامشی عجیب در آغوش مادر جا گرفته، گاهی هم به آغوش پدر می رود و گاهی هم بهانه مربیان را می گیرد. کادر شیرخوارگاه با اشک هایی پنهان اما شادی وصف نشدنی در کنار جمعی از مسئولان بهزیستی کودکی را بدرقه می کنند که چند سال است با صدای گریه ها، خنده ها و شیطنت های کودکانه اش انس گرفته اند اما امروز ...
شهیدی که مادرش 30 سال هر روز به زیارت مزار او می رفت
شهید هیچ وقت رخت عزا را از تن خارج نکرد و تا 30 سال بعد، هر روز به مزار شهیدش می رفت. سال های پایانی عمر این مادر گرانقدر بود که یک روز پدر شهید با من تماس گرفت و گفت من و همسرم (مادر شهید) دیگر پا به سن گذاشته ایم، همسرم هر روز در سرما و گرما به مزار شهیدش می رود. وقتی برف می بارد، ما از فرط سرما داخل ماشین می نشینیم، اما مادر شهید در آن سرما یک یا حتی دو ساعت تمام بالای مزار فرزندش می نشیند و با ...
خلاصه داستان قسمت 103 سریال ترکی زغال اخته
قبول میکنه و میگه باشه برنامه رو میسازیم سپس روزگار میگه باید جشن بگیریم و آذرخش پیشنهاد میده که بیاد شب خونه او تا باهم جشن بگیرن سپس از پلین هم میخواد بیاد اما پلین میگه دوست داشتم بیام ولی پخش زنده دارم مهمونم دارم نمیتونم بیام آذرخش میگه باشه سری بعدی میای حتما. نورسما سر قرار با ارطغرل خان میره. ارطغرل میگه اول میخوام یه چیزی ازت بپرسم که یه ماجرا واسم روشن بشه اونم اینکه وقتی باهم ...
شاگرد ممتازان مبارزات انقلابی در بیرجند
چنانچه فردی برای خرید رنگ برود او را معرفی کنند و از آن جا که شهر کوچک بود این کار خیلی سخت نبود. بنابراین یک راه برایمان می ماند اینکه با ماژیک و مداد شمعی شعار بنویسیم و اغلب همین کار را انجام می دادیم. این مبارز دوران انقلاب از خاطره شب های زمستانی گفت که در کوچه پس کوچه های شهر با جمعی از دوستانش وبا مداد شمعی مشغول نوشتن شعار روی دیوار خانه فردی به نام صولت خان سبزواری و از مسوولان وقت ...
عکس| اعتراف عجیب مدافع انگلیسی؛ به همسرم خیانت کردم!
فیس تایم به یکدیگر شب به خیر می گوییم؛ همه این ها حاصل اشتباه من است، حتی نمی توانم اسمش را اشتباه بگذارم، خودم با انتخاب خودم این بلا را بر سر خانواده ام آوردم. واکر همچنین مدعی شد دلیل نزدیک شدن او به بایرن مونیخ، فرار از واقعیت و رسانه ها بوده است: می خواستم با انتقال به بایرن مونیخ، از دست رسانه ها و البته واقعیت فرار کنم. به جدایی از منچسترسیتی بسیار نزدیک شدم اما در نهایت نتوانستم این کار را انجام دهم. بیشتر بخوانید: 257 251 ...
جشن بزرگ نیمه شعبان در میدان شهرری برگزار می شود
بیان کرد: در ایام اربعین حسینی موکب داران روایتگری می کردند، در ایام فاطمیه نیز روایت گرانی به مدارس می رفتند و در مراسمات اعتکاف مجریانی در مساجد حضور داشتند که این تکلیف را انجام دادند. حجت الاسلام احمدپور ادامه داد: در اربعین پویش هایی مانند خدمت بی منت برگزار و هر خانه به یک موکب تبدیل شد، روایت موکب داران نیز پویش دیگر ما بود و اربعین امسال نشان و آرمی از هیچ ارگانی نداشتیم چرا که ...
برنامه های دهه فجر در قاب شبکه لرستان
تهیه کنندگی فرزاد فراهانی در ایام دهه فجر به صورت ویژه ساعت 9 تا 10 با بخش های متنوع و فضایی پرشور و نشاط روی آنتن می فرستد. همچنین برنامه زنده شبانه وایک به تهیه کنندگی امین مرادی هر شب از 12 تا 22 بهمن، ساعت 21 تا 22 به صورت ویژه پخش می شود؛در این دو ویژه برنامه با توجه به شعار محوری دهه فجر امسال جشن ملی، مشارکت قوی، آینده روشن با دعوت از مسئولان استانی و کارشناسان و نخبگان، پیشرفت ها و ...
مسجد،خانه دوم کودکان
نوجوانان با مسائل دینی تاکید داشت. به این دلیل هم از دعوت حجت الاسلام کرمی، نماینده ولی فقیه در بنیاد ملی نخبگان استقبال کرد؛ دعوتی که درباره حضور مادر همراه با فرزندش در اعتکاف بود تا کودک معنای آن را از نزدیک احساس کند. این مادر قصد داشت تا اولین اعتکاف بعد از ازدواجش را با دوقلوهای پرجنب وجوش خود بگذراند اما کمتر مسجدی چنین اجازه ای را به سبب اولویت خلوت معتکفین به مادران می داد. پس حالا که خانم ...
به بهانه تولد علی رضا خمسه؛ کمدینی که تنها آرزویش ایفای نقش دلقک شاه لیر است
خبرگزاری فارس - گروه هنر: 9 بهمن ماه هم زمان شده با سالروز تولد کسی که بیش از چهل سال تجربه فعالیت در عرصه های مختلف بازیگری، نویسندگی و کارگردانی دارد. علیر ضا خمسه هنرمندی که علاوه بر چهره اش، نام او نیز برای مخاطبان و دوستداران سینما و تلویزیون شناخته شده است. شاید جوانترها وقتی نام علی رضا خمسه را می شنوند نقش بابا پنجعلی در مجموعه پایتخت را بخاطر بیاورند اما قدیمی ترها قطعا با ...
بیداد سرما در غزه
تراژیک توصیف می کند. علیاء به شبکه الجزیره می گوید: هوا بسیار سرد است. ما زمانی که خانه را ترک کردیم فقط با خودم لباس تابستانی برای بچه هایم آوردم و حالا وقتی بازار را جست وجو می کنم چیزی پیدا نمی کنم، حتی لباس های دست دوم هم موجود نیست اما ما هنوز زنده و صبوریم و بر اشغالگران پیروز خواهیم شد و در بیت المقدس نماز خواهیم خواند حتی اگر با یک شمع شب هایمان را سر کنیم و سرمان را روی یک تکه چوب بر زمین ...
هنرِ صنایع دستی در البرز ظرفیت بی بدیلی دارد
سمیه آقامحمدی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی تیتر یک گفت: ایرانِ کوچک در زمینه هنر صنایع دستی ظرفیت بی بدیلی دارد و به دلیل تنوع اقوام، هنرِ دست تمامی استان ها در البرز موجود است. کارآفرین البرزی ادامه داد: من از کودکی به هنر صنایع دستی به ویژه گلیم علاقه وافری داشتم زیرا مادر و مادربزرگم در خانه به این هنر مشغول بودند و دیدن طرح و رنگ روی گلیم من را به وجد می آورد. ...
چگونه مادر خود را خوشحال کنیم؟
همه به یکباره در خانه دشوارتر می شود. برنامه ریزی کنید که همه را برای یک شام خاص یا فقط یک دورهمی خانوادگی دعوت کنید. یک روز هفته را به مادر اختصاص دهید تا به او در انجام امور منزل کمک کنید. کمک کردن تنها شستن ظرف و انجام کارهای منزل نیست بلکه شنیدن درد دل ها و همدلی با کسی است که تمام سال به درد دلهایتان گوش می دهد. لازم نیست منتظر تولد مادر یا هر روز خاص دیگری ...
ماجرای سرقت 17 میلیاردی از خانه خانم وکیل فاش شد
چرا باید من و خانواده ام در فقر زندگی کنیم اما آنها در ناز و نعمت غرق باشند. وسوسه شدم تا به هر طریق پولدار شوم و زن و فرزندم را در رفاه قرار دهم. دوست داشتم مثل آدم های پولدار برای خودم کار کنم و مثل آنها زندگی کنم و محتاج حقوق سرایداری نباشم. به همین دلیل تصمیم به سرقت گرفتم. از کجا خبر داشتی آنها اموال با ارزش دارند؟ چند باری به بهانه های مختلف به خانه شان رفته بودم. مثلا ...
اروین یالوم در کتاب صوتی چگونه پروانه شدم
...، این اندیشمند مشهور را درمورد زندگی و پیشرفت با مخاطبان خود به اشتراک می گذارد و آ نها را دعوت می کند تا درمورد ریشه های خود و معنای زندگی شان تأمل کنند. یالوم کتابش را با یک کابوس آغاز می کند. او دوازده ساله است و با دوچرخه از کنار خانه یک دختر با صورتی پر از جوش و آکنه می گذرد. مثل هر روز به امید دوستی برای او دست تکان می دهد: سلام سرخک! اما پدر دختر در خواب به یالوم می فهماند که ...
دوستم آمد در خانه ما زندگی کند اما شوهرم... | او گلوی فرزندم را گرفته بود و می خواست خفه اش کند | روایت ...
عقب افتاده را بتوانیم پرداخت کنیم. زن جوان در ادامه گفت: فریبا دوستم 2 سالی می شد که ازدواج کرده بود اما با شوهرش اختلاف داشت و می خواست از او جدا شود. او به تهران آمده بود تا دوره آرایشگری ببیند و من وقتی به او پیشنهاد دادم تا به خانه ما بیاید پذیرفت. مدتی بعد متوجه شدم که آنها پشت سر من صحبت کرده اند و به همین دلیل تصمیم گرفتم فریبا را از خانه مان بیرون کنم. اما شوهرم اجازه نداد و مرا ...
فیلم ها و نمایش های تلویزیونی کتایون ریاحی
به نام تارا را روایت می کند، که اولین کتاب خود با عنوان تب توت فرنگی را انتشار داده است. به مناسبت انتشار این کتاب و به اصرار همسر رزمنده تارا یعنی فرهاد، تمام کسانی که نامشان در این کتاب آمده، برای شرکت در جشن دعوت می شوند. در شب جشن، پس از ورود یک شخص ناشناس به خانه آن ها، صدای شلیک شنیده می شود، بر اثر این شلیک، فرهاد کشته شده و تارا به شدت زخمی می شود. پلیس با استفاده از کتاب نوشته شده، به ...
روایت رسول نجفیان از برو برو گفتن نوه ناخلفش
با 10 خانواده مسیحی، ارمنی، یهودی، زرتشتی و آشوری دور هم زندگی می کردیم و خاطرات زیبایی کنار هم ساختیم. سال ها بعد که خانه تخریب شد، می رفتم و خرابه هایش را نگاه می کردم، روی کاهگل هایش آب می پاشیدم و با بوی نم کاهگل خاطراتم زنده می شدند. تا اینکه چند ماهی به خاطر کاری در دانمارک بودم، وقتی برگشتم ساعت 3 نیمه شب دلم هوای آن خانه را کرد، رفتم دیدم کوبیده و به جای آن آپارتمان ساخته اند. خیلی غصه ...
رسم زمونه را برای بی بی جان سرودم
کاهگل هایش آب می پاشیدم و با بوی نم کاهگل خاطراتم زنده می شدند. تا اینکه چند ماهی به خاطر کاری در دانمارک بودم، وقتی برگشتم ساعت 3نیمه شب دلم هوای آن خانه را کرد، رفتم دیدم کوبیده و به جای آن آپارتمان ساخته اند. خیلی غصه خوردم و همانجا این شعر را بداهه سرودم. پیداست به مادربزرگتان علاقه خاصی داشتید، چون علاوه بر رسم زمونه، نامشان را در چند شعر و آلبومتان هم آورده اید؟ بله. مادر ...