سایر منابع:
سایر خبرها
حواشی بازی در سریال پس از باران برای محمود پاک نیت و همسرش
پیشنهاد نقش ارباب پس از باران:همسرم میگفت زیر آب من رو زدی؟ ما روزی که پیشنهاد پس از باران شد، رفتم دفترآقای سلطانی و ایشون پیشنهاد داد من می خوام شما و خانمت با هم بازی کنید و بعد هم کار در شمال هست، گفتم ما فقط یکیمون می تونیم بیایم چون ما بچه داریم، بچه هامون رو چکار کنیم؟ گفت دوتاتون بیاین بچه ها رو بسپارید به یکی، ولی من قبول نکردم و اومدم خونه به خانمم هم چیزی نگفتم ...
خلافکار پولدار
درباره خلاف هایش می گوید: پدرم راننده کامیون سنگین بود و وضعیت مالی خوبی داشت و دغدغه مالی نداشتم اما دله دزدی و کارخلاف توی خونم بود و ازبچگی درهرموقعیتی دزدی می کردم. اصلا می دانید چه بود؛ ازاین کار وهیجانش لذت می بردم. پدرم چون بار به خارج از کشور می برد کمتر در خانه حضور داشت و من با مادرم که پرستار بیمارستان بود وعلاوه بر کار روزانه، هفته ای دو شب شیفت شب داشت، زندگی می کردم. در اوج نوجوانی کسی ...
شهیدی که در 9 سالگی پرونده مبارزات سیاسی داشت
تأسیس و مساجد. کمک جهادگران به پیرزن کشاورز خواهر شهید مرآتی به خاطره ای از حضور برادرش در کمک به محرومان می گوید: محمدولی به همراه جهادگران به روستا های اطراف همدان می رفت و برای درو محصولات به کشاورزان کمک می کرد. جزئیات کارهایش را هم به ما نمی گفت. وقتی محمدولی به خانه می آمد، با سوزن، خار هایی که به دستش می رفت را درمی آورد. مادرم از او می پرسید: کجا می روی که دستت این ...
فراز و فرودهای جشن گرفتن رزمندگان در بحبوحه جنگ
بزرگواری عذر ما را قبول کرد. شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده ما از دور به من چشم قُره می رفت و خط و نشان می کشید، اما بچه ها ول کن نبودند. از بعضی بچه ها مثل شهید حمید دادو و شهید بیگدلی توقع این همه شیطنت نبود، اما هرچه بود به خوبی و خوشی تمام شد و آن شب بچه ها بعد از چند ماه غصه نفس گیر شهادت همسنگرانشان، یک جشن مفصل برپا کردند. انتهای پیام/ 141 ...
شوهرم می گوید باید آرایش کرده و لباس باز بپوشم
زن 30 گفت: 15 ساله بودم که به طور سنتی با بهزاد ازدواج کردم و زندگی مشترکم در طبقه دوم ساختمان محل سکونت مادرشوهرم آغاز شد. همسرم از سرکار که به خانه بازمی گشت ابتدا ساعتی به دیدار مادرش می رفت و سپس به منزل خودمان قدم می گذاشت. حدود دو سال بعد وقتی اولین پسرم به دنیا آمد او به بهانه این که گریه های فرزندم آزارش می دهد و نمی تواند استراحت کند ، شب ها را بیشتر در خانه مادرش می خوابید و من از این ...
خسروی وفا: باخت را اول از همه ما قبول می کنیم/ هیچ حاشیه ای با وزارت خانه نداریم
بر می آید تا برای وزنه برداری انجام بدهیم. دوست داشتیم جلسات به همین شکل صمیمی و خودمانی باشد تا حرف ها راحت رد و بدل شود. او ادامه داد: احساس ما این است که در المپیک پیش رو هم فشار زیادی روی کشتی، تکواندو و وزنه برداری است. وقتی بار روی دوش این سه رشته می افتد طبیعی است که رییس فدراسیون، کادرفنی و ورزشکاران هم استرس زیادی داشته باشند. ما اینجا هستیم تا بگوییم که کنار شما می مانیم و ...
حکم مرگ برای پدرخوانده آزارگر
. وقتی با او صحبت کردم، راز جنایت سیاه شوهرم فاش شد. او با شیره تریاک مرابی حال می کرد و بعد دخترم را مورد آزار شیطانی قرار می داد. وقتی این ماجرا را فهمیدم و با او دعوا کردم، رفتارش تغییر کرد ومدام ما را کتک می زد و درخانه زندانی می کرد. در این جلسه نادیا به تشریح آزار و اذیت های ناپدری شیطان صفت پرداخت. متهم هم در دفاع ازخود گفت: ادعای نادیا ومادرش را قبول ندارم. من در ارتباطم با نادیا ...
شکست های عشقی عارف قزوینی به قلم خودش
وارد شد به همراهی چند نفر منزل دختر رفت. بعد از عرق خوردن زیاد، با دختر و خواهرش بنای مکالمه گذاشت مواخذه کرد که این همه به شما نگفتم منزل فلان آدم نروید چرا رفتید؟ خواهر دختر گفت: بر فرضی که رفته باشم تو چه حق مواخذه از ما خواهی داشت، حق جلوگیری از ما نداری و از این به بعد هم یک آنی در این خانه توقف نخواهم کرد. وقتی که سخن به این جا کشید حاجی میرزا مسعود گفت: حالا کار تو به جایی کشیده است با من سخن ...
فقط دنباله رو امام بزرگوارمان هستیم
) برعهده داشت. سرانجام در 24 دی ماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید. وصیت نامه شهید مصلی نژاد؛ بسم الله الرحمن الرحیم. با توکل بر خدای متعال این هستی بخش همه ما خود را بر عملیات آینده آماده می کنم. کسی نمی داند از سرنوشتش چگونه ورق خواهد خورد از آینده بی خبریم و فقط دنباله رو امام بزرگوارمان هستیم که می فرماید امروز تکلیف این است و امیدوارم که ...
رفتار زشت زن بابا با پسر نوجوان مشهدی / مادر نگران به کلانتری رفت!
زن 32 ساله که نگران آینده فرزندانش بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 14 ساله بودم که به طور سنتی با بهزاد ازدواج کردم و زندگی مشترکم در طبقه دوم ساختمان محل سکونت مادرشوهرم آغاز شد. همسرم از سرکار که به خانه بازمی گشت ابتدا ساعتی به دیدار [...]
همنام عمو (حدیث دشت عشق)
شهید مدافع حرم محمود مراد اسکندری همنام عموی شهیدش بود. وقتی شهید محمود مراد اسکندری در سال 59 در جبهه های دفاع مقدس به شهادت رسید می دانست که اسلحه وی بر زمین نخواهد ماند و جوانان غیور همین سرزمین راه وی را ادامه خواهند داد؛ اما نمی دانست که هفت سال بعد پسری با همان نام و نشان و خلق و خو متولد خواهد شد تا پرچم مبارزه حق علیه باطل را به دوش بکشد و نشان افتخاری دیگر بر سینه این آب و خاک شود ...
همیشه در صحنه مبارزه با دشمن باشید
و خودمان را به قبر شش گوشه آن مظلوم غریب می رسانیم. شهید پیشداد افزوده است: چند تذکر دارم به خانواده ام و پدرم و مادرم و فرزندم و دوستانم و امت اسلام؛ قدر امام خمینی-(ره)- را بدانید و تابع محض ولی فقیه باشید. این شهید جاویدالاثر دفاع مقدس در بخش دیگری از وصیت نامه خود آورده است: اگر ما رفتیم و کشته شدیم مبادا دلسرد شوید و دست از مبارزه بردارید و گوشه گیر بشوید نه باید چنان ...
سخنگوی فراجا: جرم علیه کودک تحمل ناپذیر است
بر کودک به معنای هر نوع آسیب و صدمه، سوء استفاده ، انواع بهره کشی علیه کودک و هر گونه فعل و ترک فعلِ عمدی که سلامت اخلاقی و اجتماعی این قشر پویا و باطراوت جامعه را مورد آسیب قرار دهد مد نظر است پس لازم است طبق قوانین و عرف از اطفال مظلوم و بی دفاع حمایت کرد. به گفته سخنگوی فراجا، از منظری دیگر پلیس خود را موظف و مقید به رفتاری دور از توهین و تحقیر، برخورد عاقلانه و صحیح، نظام مند، هدفمند، ...
فلج شدن زن تهرانی در خیانت شوهرش ! / دست در دست هم دیدمشان !
خیلی زود دریک بیمارستان مشغول کار شدم و حامد هم تلاش می کرد تا اینکه زندگی امان رو غلتک افتاد حالا وقتش بود بچه دار شویم طولی نکشید که ما صاحب 2 دختر شدیم. و زندگی عاشقانه ما هر روز بیشتر ازقبل ادامه داشت طوری که زبان زد همه ی فامیل بود... روزهای بارانی که بهترین لحظات زندگی ام با حامد بود اما یک شب بارانی وقتی فهمیدم حامد به من کرده است دنیا بر روی سرم خراب شد .... ماجرا از ...
سر قبری می رفتم که به اسم خودم بود!
خواستم سنگ را عوض کنند؛ چون بالای سر قبری می رفتم که به اسم خودم بود!هر بار خسته و کوفته از مأموریت آمده ام، آن شهید به خواب من آمد و گفت من این طور راضی و راحتم. من سه مادر دارم. یک مادرم حضرت زهرا؟س؟ است که شب های جمعه دورش می نشینیم. یک مادرم عزیز است که برای من گل می آورد و بالای سر من می نشیند و قرآن می خواند و یک مادر هم مادر خودم است که می گوید کجایی پسرم؛ من به این راضی ام. همه ...
نگاهی به فعالیت های شهریار زمانی نویسنده در شب های فرهنگ
به گزارش خبرگزاری صداوسیما، شهریار زمانی نویسنده کتاب خانه پدری نویسندگی را از دفتر نشر فرهنگ اسلامی با انتشار کتاب ماجرای معنویت در دوران جدید در حوزۀ غرب شناسی آغاز کرد. سپس با توجه به اهمیت داستان در عصر کنونی، رو به نگارش رمان آورد و با توجه به تجربه حضور در جبهه، رمان های زنی بدون کیف دستی و هیرو را در حوزۀ دفاع مقدس نوشت. کتاب هیرو برگزیدۀ پنجمین جشنوارۀ قلم ارتش شد. زمانی در ...
شهیدی که مادرش 30 سال هر روز به زیارت مزار او می رفت
... جوان آنلاین: حکایت شهید مسعود آخوندی و عشقی که مادر به او داشت، از آن ماجرا های عجیب و ماندگار دفاع مقدس است. او که تک پسر خانواده بود، زمستان سال 65 طی عملیات کربلای 5 به شهادت رسید، اما بعد از مسعود، مادرش هیچ گاه رخت مشکی را از تنش خارج نکرد. او تا 30 سال بعد، هر روز در سرما، گرما، آفتاب، باد و بوران، سر مزار شهیدش می رفت. این مادر شهید تنها در چند سال پایانی عمرش بود که به دلیل کهولت سن ...
مرد خانه به دوش با پای خود نزد پلیس رفت / عذاب وجدانش چه بود ؟
.... مدتی قبل در یک گرمخانه با مردی میانسال به نام سعید آشنا شدم. سعید گفت که شب ها در پشت بام یک خیاطی می خوابد. او به من مواد می رساند و از من خواست برای خواب به اینجا بیایم که قبول کردم. او بخشی از پشت بام را جدا کرده بود تا من مشکلی نداشته باشم. مدتی که گذشت در یکی از پاتوق ها با پسر فوت شده که بهادر نام داشت، آشنا شدم. بهادر گفت که به من علاقه مند شده است و خواست باهم عروسی کنیم، اما جایی ...
خلاصه داستان قسمت 101 سریال ترکی زغال اخته
دوعا پیش لمان گلگی می کنه لمان تصمیم می گیره بره پیش دوعا و باهاش صحبت کنه و نصیحتش کنه. سپس میگه مردها گاهی اوقات از این کارها می کنند برای ذاتشونه اما ما زن ها باید چشم پوشی کنیم و به زن و خانه مان رسیدگی کنیم دوعا شوکه میشه از این حرفا و میگه اما من مثل شما نیستم نمی تونم عادی سازی کنم این قضیه رو زن و مرد تو این مسئله معنی نداره جفتش خطاست. لمان از حرف های دوعا شوکه می شه. شب خانواده عبدالله خان ...
دبیر جشنواره فیلم فجر: فیلم هایی با مضامین دفاع مقدس در جشنواره فیلم فجر حضور پر رنگی دارند
ساخته شده اند و با مجموعه فیلم هایی از جغرافیا و حوزه های و با مضامین مختلف روبه رو هستیم؛ همچنین در حوزه های اجتماعی، کودک و نوجوان، طنز، دفاع مقدس فیلم های خوبی داریم. وی گفت: امسال کار هیئت داوران مانند هیئت انتخاب سخت خواهد بود؛ زیرا فیلم خوب زیاد داریم و فیلم های سینمای مردمی از ساعت 16 اکران می شوند. با توجه به فیلم هایی که داشتیم در حوزه پویانمایی با آموزش و پرورش هماهنگ شده است که ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام سیاوش پازوکی
. پدر از شهادت پسر باخبر بود بعد از عملیات خودم را به منزل رساندم، قبل از این که به پدرم چیزی بگویم، گفت: سیاوش شهید شده من خبر دارم. گفتم: کی به شما گفته؟ گفت: شب نوزدهم دی، حدود ساعت 12 و نیم شب، سه بار من رو صدا کرد. من بیدار شدم، ولی صداش قطع شد. من که رودست خورده بودم، همه جریان را گفتم. مادر سیاوش نقل می کند: پانزدهم مهر 1365 به منطقه جنوب اعزام شد. کمک آرپی جی زن بود ...
به سرش ترکش خورد و شهید شد /نیامده ام جبهه که بخورم و بخوابم!
فارس نوشت: خواهر یکی از شهدای نوجوان دفاع مقدس تعریف می کند: عملیات سختی در راه داشتند و فرمانده قصد اعزام برادرم را نداشت. برادرم تا موضوع را فهمید به او گفت: اگر من را نبرید، روز قیامت شکایت می کنم. پروین مؤمنی، خواهر شهید علیرضا مؤمنی از شهدای دوران دفاع مقدس، به نقل از همرزم برادرش تعریف می کند: در منطقه برفی و صعب العبور گرده رش بودند. علیرضا احساس کرد نمی خواهند او را به عملیات ...
آن روی زندگی نابغه جنگ
: غلامحسین درس ات را بخوان، مشق ات را بنویس. حتی مادرم تعریف می کرد که یک بار دفتر و کتابش را در حیاط گذاشت و نفت آورد و گفت: دیگر نیازی نیست مدرسه بروی. او به جای جواب دادن سرش را پایین انداخت. دل مادرم سوخت و گفت: بار آخر باشد. تکرار نشود و کتاب ها را به دستش داد. دانشجوی اخراجی خبرنگار شد! با همه شیطنت ها، پسر باهوشی بود. سال1354 در رشته دامپروری دانشگاه ارومیه قبول شد. 3ترم که گذشت به ...
مشکی نپوشیدیم، چون عادل عاقبت بخیرشد
ما پهن بود. کل بچه های خانواده قبل از آنکه عادل مداح شود همه قاری قرآن بودند و به جلسات قرآن می رفتند. به خاطر همین همیشه جلسات روضه هفتگی و جلسات قرآنی در خانه ما دایر بود. در خانواده چند خواهر و برادر هستید؟ ما یک خانواده پر جمعیت، مذهبی و کاملاً سنتی داریم. هشت فرزند بودیم؛ سه دختر و پنج پسر که از این پنج پسر یکی از برادرهایم سال 88 در اثر سانحه تصادف به رحمت خدا رفت و عادل هم ...
مگه از دکوراسیون خانه مجردی لیلا بلوکات مجلل تر داریم ! + فیلم و بیوگرافی خانم بازیگر
نقش های فرعی در 5 سال گذشته داشته است. او بیشتر تمرکزش را بر روی سفر و همچنین موسسه مهرش گذاشته است. و گهگداری نقشی را در تلویزیون قبول می کند. با این حال خانم بلوکات از بازیگران شناخته شده و سابقه دار هستند که البته در فضای مجازی فعالیت بسیار زیادی دارد و در آخرین پستش از حیوان خانگی اش رونمایی کرده است لیلا که سال هاست تنها زندگی می کند با انتشار پستی در صفحه شخصی اش بخشی از دکور خانه ...
حمایت شهید اهل سنت از اسلام تا پای جان
... زندگینامه شهید معظم جبار خجسته پدرش مجید خجسته مردی مومن و زحمتکش بود که از طریق دامداری چرخه اقتصاد زندگی را و مادرش سرکارخانم ناز بی بی خجسته بانویی خانه دار و مهربان بود. شهید بزرگوار دارای پنج برادر و دو خواهر بودند و خود اولین فرزند خانواده بود. شهید دوران کودکی خود را در آغوش گرم پدر و مادر سپری نمود تا اینکه به سن رفتن به مدرسه رسید و توانست دوران ابتدایی خویش را ...
من زن سوم شهید سیدرضی موسوی بودم ! / همان روز خواستگاری به من گفت !
بخش هایی از سخنان همسر شهید سیدرضی موسوی را در ادامه خواهید خواند: – وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد سید هم علی رغم سن نوجوانی مصمم می شود که برود جبهه اما پدرش اجازه نمی دهد و به او می گوید: تو تنها پسر من هستی! اما گوش پسر بدهکار شنیدن این حرف ها نبوده [...]
هاجر خاتون آرامش قلب کردستانی ها + عکس
برای زیار ت بارگاه مقدس هاجر خاتون ، از میان بازارچه پارچه فروشان با پارچه های رنگی زیبا در محله سرتپوله گذشتم و به در جلو ورودی هاجره خاتون رسیدم، بالای پله ها ایستادم به فضای سنتی و معماری زیبا و قدیمی که ترکیب زیبایی با حوض سفید رنگی که در وسط حیاط خود نمایی می کرد، نظرم را جلب کرد. از پله ها پایین آمدم و وارد حیاط شدم، اولین چیزی که نظرم را به خود جلب کرد معماری دیدنی ساختمان و ...