قهرمانی که شکنجه گران را خسته کرد!
سایر منابع:
سایر خبرها
خوش خدمتی های عضدی برای پرویز ثابتی؛ فحاشی کنید خوشش می آید!
یک خانواده کارگری که به گفته خودش به دلیل این بی کاری، سال 1345 وارد ساواک شد. یکی از مطالب جالب این شکنجه گر ساواک که در دادگاه انقلاب، شاه را آن مرتیکه خائن یا آن بزرگ فاسد احمق خطاب کرد، این بود: بچه دو ساله من توی خانه می دوید و می گفت خمینی ای امام و من که پدرش بودم به عنوان کارمند ساواک هنوز تردید داشتم. * شکنجه گر بهایی؛ مسؤول ضرب وشتم زنان مبارز فریدون ...
هویت پزشک مسعود رجوی لو رفت /فرهاد الفت چه نسبتی با او دارد؟ کد خبر: 915178 / دیروز, 05:49 / ایران
فرهاد الفت متهم ردیف سی و نهم دادگاه رسیدگی به اتهامات اعضای سازمان مجاهدین (منافقین) است که در سال های 1377 به بعد، مسئول کل زندان های نفاق در مقر اشرف و مربی آموزش های تشکیلاتی و ایدئولوژی گروهک شد. به گزارش رویداد ایران و به نقل از خبرآنلاین، فرهاد الفت متهم ردیف 39 پرونده است که همه از او، تحت عنوان منوچهر یاد می کنند و از مسئولین رده بالا و کادرهای قدیمی منافقین است. ...
از 8 سالگی تصمیم گرفتم رهبر ارکستر شوم/ هر قطعه موسیقی یک معجزه است
نازنین آقاخانی، رهبر ارکستر سمفونیک گفت: 8 ساله بودم که سمفونی موتزارت را شنیدم و همان لحظه به مادرم گفتم می خواهم رهبر ارکستر شوم.
برای ترور شاه به گارد جاویدان رفتم/ اطلاعات کاخ چگونه به انقلابیون می رسید؟
که همه آنچه که مربوط به فعالیت های انقلابیمان است را معدوم کرده ام وقتی به خانه رفتیم بی اختیار چشمم به کشوی میز زیر تلویزیون افتاد و یادم افتاد که یکی از گزارش های مربوط به دربار در کشو مانده و معدوم نشده است. مأموران تمام خانه را تفتیش کردند اما به سراغ کشو میز نرفتند. امیر رحیمی می نویسد که یک ماه بعد از زندان رفتن من، مأموران باز هم برای تفتیش به خانه ام رفته بودند و باز هم با وجود تفتیش ...
آهنگسازی که از اعدام خود خبر نداشت!/ فرار از ارتش رژیم شاه
و فلان روز مراجعه کنید. دوباره در روز مشخص شده مراجعه کردم. جوان های دیگری هم بودند. به هرکدام از ما یک کیسه پراز لباس سربازی دادند و گفتند ببرید اندازه خودتان بکنید و شنبه بیایید به پادگان فرح آباد. آن جا پادگان نیروی هوایی بود. در همین فاصله امام (ره) اعلام کردند که سرباز ها از پادگان ها فرار کنند. یعنی درست یک روز قبل از اینکه قرار بود من بروم پادگان. برای کسب تکلیف، با شیخ حسین انصاریان صحبت ...
در 50 روز شکنجه، کم نیاوردم...
آرام کردن مردم تنها در یک روز یک هزار و صدوبیست و شش زندانی سیاسی دربند را با عنوان عفو ملوکانه آزاد کرد تا شاید بتواند بر اساس شعار تظاهرکنندگان زمان انقلاب که زندانی سیاسی آزاد باید گردد عمل کرده و مردم را قانع کند تا علیه او تظاهرات نکنند. ما نیز جزو آن زندانیان عفوخورده بودیم که آبان 57 و دقیقا در روز 3/8/1357 پس از دو سال ونیم حضور در زندان قصر آزاد شدیم. شب 21 بهمن 57 بنده خدمت ...
ماجرای شکنجه گاه زیبایی که توسط مردم کشف شد!+فیلم
قبول نبود... بیشتر اخبار قابل اعتنا را جوانان سر تراشیده فعال و هماهنگ با سربازان فراری درحالی که ترک موتور نشسته بودند، محل به محل می رساندند. در یکی از همین روز ها برادرِ دوست و همسایه خانوادگی ما خبر آورد که خانه ای در خیابان بهار لو رفته که شکنجه گاه سرهنگی به نام زیبایی بوده. 15 ساله بودم و پر از شور؛ خواسته یا ناخواسته در جریانی افتاده بودم که تمام زندگی ام را با خود همراه می کرد. به ...
روایتملاعلی از نحوه آشنایی اش با تفکرات امام (ره)
کرده بودم قبل از ظهر به مدرسه عادی می رفتم و بعد از ظهرها در خدمت ماموستا ملاحسین مدرس در حجره یکی از مساجد کرمانشاه درس طلبگی و تحصیلات دینی می خواندم. مقطع پنجم و ششم ابتدایی را در مدرسه محمدیه علاف خانه کرمانشاه گذارندم، سیکل را در مدرسه کزازیه گرفتم، همزمان با تحصیل در مدرسه عادی تصنیف ملاعلی را با موفقیت پشت سر گذاشتم، خیلی زود و بدون وقفه سویتی را در دولت آباد شروع کردم دو سال در ...
یار عزیز امام چگونه در زندان اوین کشته شد؟!
اکبر هاشمی رفسنجانی که پس از انقلاب ارتباط خانوادگی هم با لاهوتی پیدا کرده بود، در خاطرات خود و در خاطره روز 6آبان 1360 اینگونه بیان کرده است: ساعت سه بعدازظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریخته اند و خانه را تفتیش می کنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بی حرمتی نشود. گفت: دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که ...
گفت وگو با نخستین زنان بنزین فروش در ایران/ مشتری اول گفت مثل این که مردهای تهرون مرده اند کد خبر: ...
و کتکم می زد. بالاخره همه چیز را بخشیدم و بچه ام را بدون خرجی قبول کردم و طلاق گرفتم. بعد از طلاق نمی خواستم سربار پدر و مادرم باشم، گفتم خودم زحمت می کشم و از دسترنج خودم استفاده می کنم. دلم پر از آرزو برای دخترم است. نمی خواهم او مثل مادرش بخت سیاه بشود. دلم می خواهد تحصیل کند، دیپلم بگیرد و به همین جهت روزی 12 ساعت کار می کنم که زندگی آبرومندانه ای برای او درست کنم. همین قدر می دانم که بعد از سیزده سال عذاب زناشویی خودم به داد خودم رسیدم. اگر بیش تر توی آن زندگی مانده بودم خواه ناخواه به راه دیگری ممکن بود بروم. 25957 منبع: khabaronline-1869867 ...
یکی از افسران حاضر در دیدار تاریخی 19 بهمن 57 با امام:فوتبال را بهانه کردیم و به مدرسه علوی رفتیم!
زمان دکتر ها این مشکل را تشخیص ندادند. ماند تا چند سال بعد از اتمام دفاع مقدس، احساس کردم که دیگر بدنم قادر به تحمل این درد نیست. سال 81 به دوستان گفتم دنبال درمانم می روم. ولی فکر نکنید که می خواهم از ارتش بروم. هر زمان که بخواهید پا در رکاب هستم. حتی اگر برنامه یا مناسبتی هم که باشد، کافی است خبرم کنید تا جلوتر از همه بیایم و در خدمت باشم. از همان زمان پیگیر درمانم شدم. سال 85 دکتر ها گفتند که ...
خون کارگر زحتمکش پایمال نشد
.... وقتی زن جوان در را باز کرد و ما را دید، رنگ و رویش عوض شد و مدام می پرسید مهرداد را پیدا کردید؟ او کجاست؟ از زن جوان خواستم آرام باشد و توضیح دهد همسرش کجاست که گفت: مهرداد در یک کارگاه کار می کرد و هر روز بعد از پایان ساعت کار تا پاسی از شب مسافرکشی می کرد و آخر شب به خانه می آمد. دیروز عصر زنگ زد و گفت می خواهم به مسافرکشی بروم. تاساعت12 شب از اوخبری نداشتیم. به خیال این که مسافر برای قم زده ...
روایت زنی که سرطان را پشت سر گذاشت
برایش مهم بوده که مرحله به مرحله به او بگوییم که چه خبر است. مدتی که پزشک به پیشرفت بیماری من در مغز شک کرده بود، بستری بودم ولی به دخترم چیزی نگفتیم و همان موقع شبهه های زیادی برای او به وجود آمد چون در سن دبیرستان بود. می گفت؛ اگر دلیل بستری را می گفتید، ترسم کمتر بود چون در نبود این اطلاعات، هر روز فکر می کردم اگر از مدرسه به خانه برسم، مامان مرده است و تا زمانی که سرویس به خانه برسد ...
دانشگاهیان و صدایی که از انقلاب 57 به گوش می رسد
گفته بودند که امضا کنید و عضو حزب شوید، من گفتم برای حزب فرمایشی امضا نمی کنم؛ سال 56 عذر دوازده نفر را خواستند که همه آنها اعضای کمیته رفاه بودند. به من گفتند که تو بر مبنای تأثیرات آلمان اینجا یک کمیته تشکیل داده ای و مثل سندیکا عمل می کنی. خالصی زاده ادامه داد: من هم گفتم که سندیکاچی نیستم، من دانشگاهی هستم، سال 56 رفتم و بعد دولت آمد گفت که می توانید برگردید، فقط باید امضا کنید؛ یک ...
خاطرات صادق خلخالی: بازرگان و ابراهیم یزدی چگونه سعی می کردند جلوی اعدام ها را بگیرند؟ / من گفتم اگر این ...
...> ------------------ ارتشبد نصیری که به مدت پانزده سال در رأس کار های حساس کشور، از جمله سازمان اطلاعات و امنیت کشور قرار داشت، به کلی منکر شکنجه در زندان های رژیم شد. او گفت من در این یکی دو روز که در زندان شما هستم پی برده ام که قبل از انقلاب زندانیان سیاسی را شکنجه می کردند. او به این طریق می خواست خود را تبرئه کند؛ ولی چه کسی بود که باور کند او از همه جریان ها بی خبر است. او ام الفساد و ام الخبائث ...
خاطرات رهبر انقلاب از روز های مبارزه با رژیم پهلوی
امر به قدری مرا متاثّر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم. مبارزه و همراهی همسر با آن که خانه ما بار ها مورد یورش دژخیمان واقع شد، و با آن که من بار ها در برابر او بازداشت شدم، و حتّی در نیمه شب که برای دستگیری من به خانه ما ریختند، مورد ضرب و جرح واقع شدم، علیرغم همه این ها، من هیچگاه ترسی یا ضعفی یا افسردگی و ملالتی در همسرم مشاهده نکردم. با روحیّه ای عالی و ...
معجزه نماز اول وقت به روایت عارفان
برایم نوشته بود: چند روز پیش، امتحان داشتیم، امتحان را به صورت جداگانه و نوبتی از افراد می گرفتند. نشسته بودیم، اما امتحان طول کشید و هنوز نوبت به من نرسیده بود که وقت نماز شد. دیدم اگر بنشینم نماز فوت می شود. امتحان هم مهم بود، از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، کسانی که آن جا بودند. پرسیدند: کجا می روی؟ چیزی نمانده که نوبت تو برسد. گفتم: من یک تکلیف دینی دارم وقتش می گذرد، گفتند ...
نوری که در تاریکی درخشید
در جریان تولید و اکران فیلم از جان گذشتگان به دست آورده بودم انگیزه زیادی برای ساخت یک فیلم دیگر داشتم و دنبال سوژه و قصه بودم. مدت ها پرس و جو می کردم و از افراد مطلع پیشنهاد می خواستم. در مجموعه دادگاه انقلاب تبریز فامیلی داشتیم به نام رضا فرجی که بعدها شهید شد. با رضا صمیمی بودم. رفتم پیشش و ماجرا را گفتم که می خواهم فیلمی در مورد ترورها و منافقین بسازم اما سوژه مناسب ندارم. دستم را گرفت و برد ...
توصیه حاج قاسم به یک روحانی مدافع حرم/ به اینجا نیامدیم که سوری ها را شیعه کنیم!
ی علمیه مدرس بودم، در مقاطع مختلف تدریس کردم و آن ها مثلا دلسوزانه این حرف را می زدند. بعضی از مردم جامعه هم می گفتند: شما دیگر چرا به سوریه می روید؟ خیلی حرف های این طوری می گفتند و کم نبود. * شنیدم که وضعیت خودتان را برای رهبر انقلاب هم تشریح کردید. دوست دارم جواب ایشان را بشنوم. آن جریان در رابطه با روایت گری شهدا بود که ما سال 98 خدمت حضرت آقا رسیدیم. یک بار سال 88 برای ...
سردسته باند سرقت هنگام فرار سقوط کرد و حافظه اش را از دست داد / همدستان سارق در جست وجوی مخفیگاه اموال ...
را انجام می دادیم. *چه مدت است سرقت می کنید؟ مدت زیادی نیست، برای اینکه همدستانم تازه از زندان آزاد شده اند و قرارمان این بود که همه از زندان آزاد شویم بعد سرقت ها را شروع کنیم. *ماجرای همدست زخمی تان چیست؟ در آخرین سرقت، از شانس بد، صاحب خانه رسید. ما برای اینکه فرار کنیم از پله های اضطرار رفتیم؛ اما یکی از دوستانم تعادلش را از دست داد و از طبقه دوم ...
طوفان انقلاب طومار طاغوت را پیچید
...؛ بعد مرا فلک و تحقیرم کردند. برای من مهم نبود که مرا چند سال در زندان نگه می دارند. فقط نمی خواستم مبارزان انقلاب را لو بدهم. برخی از دستگیر شدگان در اقرار های خود به ساواک گفته بودند حقگو در چه تیمی فعال است و مواد منفجره و سیانور دارد به همین دلیل ساواک مرا دوباره دستگیر کرد وی گفت: زندان کوتاه مدت بد نبود. چون آنجا مثل یک دانشگاه بود. من حدود 19 سال داشتم، در ...
چرا امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج است؟
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام منزلشان را به شکلی درست کرده بودند که منزل ایشان دو درب داشت و یک درب اختصاص داشت به مردمی که از آن جا وارد خانه ی حضرت می شدند و درباره مشکلات خودشان با حضرت صحبت می کردند، محال بود که کسی از آن درب وارد شود و ناامید برگردد، لذا ازاین جهت که آن درب خاصی که هر کسی گرفتار بود از آن وارد می شد، به حضرت می گفتند باب الحوائج، این دربی است که حاجت ها برآورده می شود، حضرت ...
بانویی که امام خمینی آرزو داشت فرمانده باشد
می گردد. تو یک زن جوان فرمانبر هستی؛ ای کاش فرمان بده بودی! روز را در زندان های سخت و طاقت فرسای ساواک با تمام شکنجه هایی که الان هنوز آثار جراحت های آن را در بدن دارد، گذراند؛ و بعد از 26 روز که انقلاب به پیروزی رسید تنی خون آلود و پیکری نیمه جان از زندان آزاد شد. در حالی که می گوید: ترس و کابوس های آن زمان هنوز در وجودم هست و گاهاً وقتی بیدار می شوم حس می کنم هنوز در زندان ...
نگاهی به زندگی امام موسی کاظم(ع)؛ باب الحوائجی که در زندان شهید شد
...، در دوران هارون حضرت زندان رفتند و در زندان طولانی به سر بردند در روایات ذکر شده که ایشان هفت یا ده سال در زندان بودند و بعد هم در زندان به شهادت رسیدند. از دعاهای امام در گوشه ی زندان این دعا بود: اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّی کُنتُ اَسئَلُکَ اِن تُفرِغَنی لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ؛ خداوندا! تو می دانی که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه ای خلوت ...
پرویز ثابتی شخصا دستور شکنجه می داد
در کار خریدوفروش اسلحه بود و به همین خاطر هم به مدت سه سال در زندان بود، اما بعد ها مشخص شد که مخبر ساواک است و آدرس مخفیگاه و خانه های فعالان ضدرژیم را به ساواک می داد و بدین ترتیب این افراد به دلیل ارتباطات این چنینی در دام سازمان امنیت و اطلاعات می افتادند. در کمیته مشترک فهرستی بود که در آن نام افرادی را که زیر شکنجه کشته شده و به دادگاه نرسیده بودند، می نوشتند. سایرین هم که به دادگاه می ...
روایت بازگشت از ام الرصاص در کربلای4/فرهنگ غواصی واژه اسارت ندارد
نبرلو بعداً شهید شد؛ سال 66 در کربلای 8. واقعاً یکی از شهدای گمنام است. * جالب است. چون فکر می کردم قایق شهید باکری را که زدند همه سرنشینان شهید شدند. نه. 3 نفر بودند. یکی بیسیمچی بود که اخیراً فوت کرد؛ یکی شهید قنبرلو و یکی هم آقا مهدی. * شما در کتاب میهمانان ام الرصاص می گویید در موقعیت شهید ریزه وندی و 10 روز آن جا ساکن شده بودید. اما گفتند موقعیت لو رفته و عملیات ...
مادر شهید علی وردی: بعد از شهادت پسرم گفتم آفرین آرمان من!
بخاطر مردم کشورش و رهبر عزیزمان تا آخرین نفس ایستاد. دوستانش درباره شب حادثه می گفتند: آن شب برخی از افراد از بالکن و پنجره خانه های اکباتان آجر و سنگ سر بسیجی ها و نیروهای امنیتی پرتاب می کردند. آرمان می خواست نماز اول وقت بخواند، به ما گفت بیایید برویم نماز. به او گفتیم الان نمی توانیم برویم. اما آرمان از گروه جدا شد ورفت و نمازش را خواند؛ دیگر او را ندیدیم . وی افزود: بر اساس فیلم های ...
شکنجه شدید بازداشت شدگان در غزه توسط نیروهای رژیم صهیونیستی
. ابوجراد به العربی الجدید گفت: من اهل اردوگاه البریج هستم و به دلیل بیماری نتوانستم اردوگاه را ترک کنم. هفت روز بازداشت بودم و همه ما از محل بازداشت خود بی خبر بودیم. در دوره اخیر بین چند نقطه در رفت و آمد بودیم اما ما چیزی نمی دیدیم. به نظر ما مناطقی که در آن منتقل می شدیم در داخل غزه بود چرا که همه جا ویران شده بود. سه روز را در سرما گذراندیم و بسیاری از افراد مبتلا به بیماری های مزمن ...
نماز و نقش آن در سیره و زندگی امام موسی کاظم علیه السلام
حالتی که می بینی، نیافته ام؛ هنگامی که نماز صبح را به جای می آورد، تا طلوع خورشید به انجام تعقیبات مشغول است. سپس به سجده می رود و در همان حال باقی می ماند تا هنگام زوال آن، و کسی را سپرده است که هنگام زوال و ظهر را به او خبر دهد، آن گاه بدون اینکه نیاز به تجدید وضو داشته باشد، مشغول اقامه ی نماز ظهر و عصر و نوافل آنها می شود و دوباره به سجده می رود تا زمان غروب آفتاب و بعد از به جای آوردن نماز مغرب ...