سایر منابع:
سایر خبرها
وضعیت سلامتی ام رو به بهبود است/ فردا مرخص می شوم
مستانه مهاجر درباره وضعیت سلامتی خود که باعث شده در بیمارستان بستری شود، بیان کرد: من دچار یک حمله قلبی شدم که به دلیل فشار (کاری) برایم اتفاق افتاد و الان خدا را شکر خوب هستم. وی که در بیمارستان کسری بستری شده است، اضافه کرد: پزشکان بیمارستان کسری مراقبم هستند و از کادر پزشکی این بیمارستان ممنونم. آن طور که پزشکان می گویند فردا می توانم مرخص شوم. مستانه مهاجر در ابتدای پاییز اولین فیلم سینمایی خود را با نام جوجه تیغی در سینماها اکران کرد. ...
دورهمی شوم 5 دانشجو با قارچ های مخدر
ساعتی بچه ها داخل اتاق بودند که صدای جر و بحثشان به گوش رسید، سراغشان رفتیم. کامبیز گفت احمد کمی حالش بد شده خودم آرامش می کنم. اما حال خودش خیلی بدتر بود. یعنی چی حالش بدتر بود؟ می گفت تمام جهان از آن من است و من حکمفرما هستم. احمد هم حرف هایی می زد اما حال کامبیز وخیم تر بود. وضعیت سحر هم خوب نبود. بعد از دقایقی صدای شکستن شیشه آمد، داخل که رفتیم سحر دست هایش خونی بود. دقایقی بعد ناگهان ...
آرزو داشتم شهید شوم نه جانباز
شرایط جسمی خوبی دارد و با ادامه تحصیل تا مقطع کارشناس ارشد مدیریت تربیت بدنی و حضور در رشته های مختلف ورزشی توانسته مسیرش را به درستی انتخاب کند. محمدرضا میرشفیعی در ابتدا خود را معرفی کرد و درباره خانواده اش توضیح داد: از خانواده ای پرجمعیت با یازده خواهر و برادر (5 خواهر و 6 برادر) هستیم. من بچه سوم این خانواده پر جمعیت هستم و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ام. پدرم 12 سال است که فوت ...
زخم های شیرینی که از سوریه سوغات آوردم
اینکه به حضرت زهرا(س) متوسل شدم. جانبازی شیرین در سوریه محمودی در ادامه خاطراتش می گوید: سال ها گذشت و بحث دفاع از حرم پیش آمد. در دومین مجروحیتی که پیدا کرده بودم، عصب پای راستم قطع شده بود و اوضاع خوبی نداشت. برای همین چند ماه تلاش کردم تا مسئولان را راضی کنم و به سوریه اعزام شوم. اما در آنجا دوباره ترکش به همین پای راستم خورد و من را به بیمارستان اعزام کردند. خودم می دانستم ...
من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!
رفت و آمد، مشقت داشت. زمستان پربرفی بود و به دشواری رفتیم. همه کسانی را که با ما بودند، گرفتند و فقط من بودم که از دست شان در رفتم ودرسنگر ها گم و گور شدم. حتی مردم عادی را درپیست فرودگاه دستگیر کردند وسه چهار نفری که قراربود ما را برای ملاقات ببرند، دستگیر شدند و من هیچ کجا را نمی شناختم ومسیر ها را بلد نبودم. درسنگری درمیانه جبهه صرب ها و نیروهای سازمان ملل و بچه های مسلمان تنها مانده بودم ...
زیبایی خیره کننده خانم بازیگر نقش مرجان نون خ خارج از سریال ! + بیوگرافی و عکس های باورنکردنی شیدا یوسفی
همچنین دوستی نزدیکی هم با متین ستوده دارد. شروع فعالیت شیدا یوسفی فعالیت در عرصه هنری را با منشی گری و دستیاری کارگردان شروع کرد. او در سال 1385 و در 20 سالگی وقتی دانشجو بود در فیلم “یک قدم تا خدا” به عنوان دستیار کارگردان حضور پیدا کرد. اولین تجربه بازیگری شیدا یوسفی به سال 1388 برمی گردد، زمانیکه او 22 ساله بود نقش کوتاهی را در فیلم پوست موز علی عطشانی بدست ...
گفتگوی خبرفوری با خسرو احمدی بازیگر فیلم "پرویز خان" / دهه شصتی ها او را به نام دولنگ می شناسند
های امروز هیچ برنامه خوبی ندارد در حالیکه کودکان این نسل سرشار از هوش و استعداد هستند و ما چیزی نداریم که بتواند برای آنها مثمرثمر واقع گردد در کل این نسل تسلی است که احتیاج به خوراک فرهنگی هنری و حتی فکری خوبی دارد. وی همچنین تاکید کرد: بنده بچه تئاتر هستم و اگر هزاران فیلم و سریال نیز بازی کنم ولی باز می گوییم از نسل تئاترم و این عرصه را عاشقانه دوست دارم با و جود آنکه درآمد خوبی نمی تان از آن کسب کرد. مشروح گفتگو را در ادامه ببینید: ...
گفت وگوی صمیمانه با دکتر مجید کابلی جانباز 70 درصد و متخصص ژنتیک پزشکی و عضو هیئت علمی دانشکده پزشکی
باشد قابل قبول است ولی من تمام مقالاتم به زبان انگلیسی است. فکر می کنم حدود 12 الی 13 دانشجو در مقاطع ارشد و PhD داشتم. سابقه اجرایی تان را بفرمایید؟ الحمدلله نداشتم و نفرینی پشت سرم نیست. چند سال انگلستان تشریف داشتید؟ هنگامی که به انگلستان رسیدم دچار بیماری صعب العلاجی به نام کولیت شدم. این بیماری به خاطر مشکلات جانبازی تان به سراغتان آمد؟! کولیت ...
صحبت های بامزه و دیدنی طاها شادی فر بازیگر کودک فیلم سینمایی نوروز
و نقش آفرینی در نوروز معرفی شدم. وی خاطرنشان کرد: پدر و مادرم دوست داشتند که من وارد دنیای بازیگری شوم البته خودم هم به این حرفه بی علاقه نیستم دوست دارم معروف و پولدار شوم. مشروح گفتگو را در ادامه ببینید:
هجده سال طول کشید با خودم کنار بیایم/ معلول نه؛ بگویید توانمند !
از چیزی که می خواهد دست بکشد. باید بدون هیچ ترسی به طرفش برود. همه فقط می گویند پول، اما پول همه چیز نیست و رسیدن به موفقیت، از آن مهم تر است. شرایط جامعه و اقتصاد برای توانمند سخت هست اما نمی توانیم بنشینیم و دست روی دست بگذاریم تا شاید خدا یک کیسه پول برایمان بفرستد؛ تا تلاش نکنیم به جایی نخواهیم رسید، فرقی هم ندارد چه توانمند باشد، چه انسان سالم. اجازه دهید بچه ها زمین بخورند! ...
عبدالله والا؛ نقشی تأثیرگذار در بهشت تبهکاران
، شگفت زده شدم. عبدالله والا در این فیلم خیلی خوش چهره است، اما شخصیت منفی به عهده دارد. به طور کلی خیلی دوست داشتم یک نقش واقعی تاریخی را بازی کنم. متقی که قبلا در فیلم ها و سریال های مختلفی از جمله آرام می گیریم و گاندو نقش آفرینی کرده، درباره سختی های کار در بهشت تبهکاران گفت: حدود چهار ماه در فصل سرد سال فیلمبرداری داشتیم و تنها با یک کت و شلوار در فضای شهرک سینمایی بودیم که حتی می ...
تاثیر تئاتر کودک را روی بچه ها بی نهایت می دانم
که ضررش را نمی بینیم. تحقیقی که روی بچه ها انجام نمی شود تا ضررهای آن آشکار بشود، که مثلا در سنین بالاتر چه بلایی بر سرشان آمده است. ممکن هم هست برخی دچار مشکل بشوند و برخی هم هیچ آسیبی نبینند. من خودم نمونه ای در ذهن دارم از زمانی که یک کسی دانش آموز بود و او را تشویق کردم، بعد از پانزده بیست سال که او را دیدم با خودم گفتم چه اشتباهی کردم، چون او فکر می کرد به مرتبۀ بالایی در بازیگری رسیده است ...
جایزه، توقع را از بازیگر بالا می برد
شرح دادند، باعث شد به گونه ای نقش را باور کنم که هر روز به محض تمام شدن گریم در آینه به خودم می گفتم سلام دکتر صدر . همه می دانستند شرایط روحی من در آن دوران تغییر کرد؛ نگاه و حتی صدایم در آن دوران عوض شد چون صدر بسیار متفاوت با ساره رشیدی بود. امیرعباس ربیعی به عنوان کارگردان چقدر به شما کمک کرد؟ ربیعی به عنوان کارگردان کمک زیادی در ایفای این نقش به من کرد. در تمام صحنه های ...
پیگیری معظلات صید ترال تا رفع مشکلات مدیریت پسماند درتهران
به عنوان نماینده مجلس چیست و چگونه قصد دارید به این اهداف دست یابید؟؟ سمیه رفیعی در گفتگو باخبرنگار 361 درجه گفت: برای تدوین یه سری اهداف کاملاً مشخص وارد مجلس شدم به صورت کلی به خاطر پیشبرد یه سری از اهداف و مسائل و مشکلاتی که در حوزه محیط زیست هست وارد مجلس شدم اولین نماینده ای که باتخصص محیط زیست وارد مجلس شدم و برای پیشبرد اهداف وارد کمیسیون محیط زیست شدم .مسایل مش کلات متفاوتی در ...
بند جنجالی قرارداد باهویی تایید شد/در ایران نه جنگ دیدم نه برخورد بد
بگوید؟ دلیل آن را متوجه نمی شوم. * ظاهرا علت این صحبت ها، فشار روی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس است. این موضوع را نمی دانم و اطلاعی ندارم. اما مطمئن باشید حقیقت را می گویم. مدیرعامل در تمام مسائلی که به من مربوط است، حرفه ای عمل کرد. * پس خودت پاسخ بده. چنین بندی در قراردادت وجود دارد؟ بله، وجود دارد. این را صادقانه می گویم. البته اگر هم نبود، اگر نمی توانستنم بعد از ...
مردی که بارها مجروح شد اما باز هم در خط مقدم ماند| پرهیز از اغراق گویی در مفاهیم دفاع مقدس
ناحیه سرم مجددا مجروح شدم و دو شب پس از این واقعه در اثر اصابت ترکش به دستم دچار شکستگی در این ناحیه شدم. دوباره در سال 1365 در عملیات کربلای 4 در شهر خرمشهر در اثر اصابت ترکش نارنجک به ناحیه فکم، دندان هایم شکست و زبانم پاره شد. در والفجر 8 هم دچار عارضه شیمیایی شده و در عملیات کربلای 5 هم دچار موج گرفتگی در کنار کانال ماهی شدم. همچنین در سال 1366 در منطقه غرب و در ادامه عملیات کربلای 10 در اثر ...
طلاق منفورترین حلال خدا!
مادری شان با طلاق از بین نرود به هر حال هر دو مسئول آن فرزند هستند. *والدین ازدواج مجدد خود را به چه نحوی به فرزندشان توضیح دهند؟ حتما از قبل در کودکان آمادگی ایجاد کنند که این خانم یا آقای جدید قرار نیست جای پدر و مادر واقعی تو را بگیرد تا ترس بزرگ بچه ها که قرار نیست دیگر مامان یا بابا داشته باشم از بین برود و این را به فرزند خود یادآوری کنند که من همیشه مامان تو هستم بابا ...
مرارت های شیرین نوشتن کتاب
. در این کتاب 62 خاطره را جمع آوری کردم که پس از انتشار بسیار مورد توجه قرار گرفت. در یک سال 8 بار تجدید چاپ شد و تشویقم کرد که کتاب زبون دراز را در قالب طنز بنویسم. البته طنزنویسی روی لبه تیغ حرکت کردن است. هم پرداختن به طنز و خنداندن مردم کار ظریف و حساسی است، هم باید مراقب باشید تا در طنزنویسی مبادا به کسی برنخورد و حواشی ایجاد نشود. عاشق نوشتن هستم علاقه زیادی به کارم دارم ...
به دنبال تأثیرگذاری جهانی هستم
کودکی شایان از کودکی به دنبال ایده های خلاقانه بوده و کسب وکارهای گوناگون را در این عرصه امتحان کرده است. خودش می گوید در حدود سال 1395 صفحه اینستاگرام و کانال تلگرامی خودم را برای چند ایده مختلفی که داشتم راه انداختم به عنوان مثال یک عروسک نمدی با طرح کتاب داستان کودکان ساختم که یک اسپیکر بلوتوثی داخلش قرار داده بودم و برای کودکان داستان کتاب را تعریف می کرد و یا در عرصه گردشگری و ...
اتفاقات مستوران برای مخاطب تازگی دارد/ چرا گرگین به دنبال انتقام بود؟
ها و مشقات کار، عنوان کرد: با توجه به اینکه من روزی 4 ساعت برای گریم می نشستم و نیم ساعت پاک کردن گریم من زمان می برد، پوشیدن لباس ها هم زمان بر بود، در نتیجه پروسه آماده شدن قبل و بعد از ضبط، واقعا سخت بود و من در این پروسه دچار درد کمر و ناراحتی در پا ها شدم؛ اما آنقدر که شخصیت را دوست داشتم و برای انجام این کار، انگیزه داشتم، همه این سختی ها به واقع برایم لذت بخش بود. خدا را شکر همه چیز خوب ...
سینمایی ها به اهالی تئاتر کار نمی دهند!/ بازی در نقش “احمد” مسئولیت سنگینی روی دوشم گذاشت
بازیگر نقش شهید احمد کاظمی در فیلم “احمد” می گوید: بیشتر نصف عمرم را صرف تئاتر کردم. وقتی به دفاتر سینمایی مراجعه می کردم و می فهمیدند که از بچه های تئاتر هستم، نقشی به من نمی دادند!
شکست عشقی و خیانت پایان عشق های خیابانی زن مطلقه / با 2 پسر از 2 پدر به خانه پدری ام بازگشتم
به گزارش زیرنویس، زن جوان که برای استرداد قانونی جهیزیه اش به پلیس مشهد مراجعه کرده بود، درحالی که به دلیل بی سر و سامانی زندگی اش اشک می ریخت، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت:آن روز که برای اولین بار عاشق شدم 20 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود [...]
داستان رابطه مرد مسافرکش با زن مطلقه
زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود گفت: آن روز که برای اولین بار عاشق شدم 20 سال سن داشتم اما من راه و رسم عاشقی را نمی دانستم و در واقع به هیجانات و آرزوهای جوانی ام نام عشق نهاده بودم. آن سالها با ایرج ازدواج کردم و صاحب یک پسر شدم اما این عشق خیلی زود فروکش کرد و اختلافات من و ایرج به جایی رسید که دیگر نتوانستم این وضعیت اسفبار را تحمل کنم. به ناچار مسیر قانونی را در پیش گرفتم و از او جدا شدم ...
قهرمانان من؛ از ماتریکس و کاکرو تا چمران
دوره ای که قیافه برایم موضوع شد، دبیرستانی بودم. قهرمانم شخصیت اوّل ماتریکس بود. یک جوان عاطل و باطل که تصادفی درگیر یک دنیای پیچیده شده و مجبور شده بود دنیای بیخود گذشته اش را ر ها کند. ماتریکس وارد دنیای جدیدی شد که باید نجاتش می داد؛ دنیایی که سلوک ویژه ای هم می طلبید. عاشق رزمی بودم. آنچه مرا مجذوب شخصیت های این چنینی می کرد، سادگی، اقتدار، تسلط و سکوت بود. خوش تیپی را هم بهش اضافه کنیم. یادم هست 18سالم بود که پول هایم را جمع کردم تا یک عینک آفتابی شبیه همانی که در ماتریکس بود، بگیرم و در آفتاب و سایه بزنم تا خفن شوم. وقتی راه می رفتم احساس می کردم زمین زیر پایم می لرزد و همه نگاهم می کنند و با انگشت نشان می دهند و می گویند: اِ اینو نگاه کن، همون ماتریکسه گاهی این قدر در نقشم فرو می رفتم که می خواستم دستم را جلویم بگیرم و زمان را نگه دارم. وقتی دبیرستانی بودم، یک اتفاق متفاوتی در مدرسه مان افتاد؛ مسئولان اعلام کردند برای یک هفته، ظهر ها کلاس ها تعطیل است و مراسم داریم. ما خوشحال از اینکه چند تا کلاس را می پیچانیم، بعد از نهار می رفتیم داخل نمازخانه می نشستیم. اسم مراسم هفته شهدا بود. مدرسه مان 65 شهید تقدیم جنگ کرده بود. این مراسم، بزرگداشت این شهدا بود. بعضی هایشان در همان زمان مدرسه شهید شده بودند. از پانزده ساله داشتیم تا بعضی ها که وارد دانشگاه شده بودند و سال های اوّل دانشجویی شان، جبهه رفته بودند. خلاصه همه جور شهید داشتیم. مثلاً، سه تا از شهدا را منافقین در خانه هایشان به شهادت رسانده بودند. بین این شهدا پنج تا شهید خیلی معروف و اثر گذار بودند. از بچه های نخبه شریف بودند و اگر اشتباه نکنم در والفجر 8 به شهادت رسیده بودند. بین همه شهدا، شهید بلورچی را هنوز یادم هست. چهره اش، کلامش، اقتدارش و جذبه اش. یک فیلم از جلسه هفتگی شان برایمان گذاشتند. اوّل بچه ها داشتند شوخی می کردند و مسخره بازی درمی آوردند. شهید بلورچی که صحبتش را شروع کرد، همه ساکت شدند. دست یا پایش مجروح بود. ماجرای مجروحیت اش را که تعریف می کرد، تمام مدت سرش پایین بود. با آرامش و اقتداری سخن می گفت که همه را شیفته خودش کرده بود. می گفت: زمانی که صدای سوت انفجار رو شنیدم، ندایی آمد که می خوای بری یا بمونی. لحظه ای درگیر شدم که خب من یه سری کار ها دارم و تکلیفم اینه که خدمت کنم و ... در همین حین به زمین افتادم و مجروح شدم. کسانی که می روند، انتخاب کردند. باید حواسمون باشه اگه انتخاب نکرده باشیم و آماده نباشیم ما رو نمی برند. بعدش هم یکی از بچه ها برای یکی از همکلاسی های شهیدشان روضه خواند. شهید بلورچی کسی بود که دفترچه محاسبه نفس داشت. همیشه شخصیتش برایم موضوع بود. یک شهید دیگر هم، مرا خیلی درگیر کرد. این یکی را مدیون حضرت عبدالعظیم حسنی هستم. مدت ها بود که می گفتم برای اینکه خدا مرا ببخشد، باید یک بار خودم پیاده بروم شاه عبدالعظیم. نمی دانم در آن عالم نوجوانانه خودم چه فکر می کردم، ولی عالم ساده و قشنگی بود. الآن دیگر گمش کرده ام. یک روز بالأخره عزمم را جزم کردم و پیاده راه افتادم. برای مسیر طولانی ام، کتابی برداشتم که بیکار نباشم. کتاب نیمه پنهان ماه، چمران از نگاه همسرش غاده. آنجا من غرق شدم. احساس کردم، این هدیه حضرت عبدالعظیم حسنی بود به من یا شایدم خود خدا. بالاخره همه این لحظات گذشت وقتی وارد عالم هنر شدم. در مدرسه، من معروف بودم به فیلم بینی، ولی واقعیتش را بخواهید نصف فیلم هایی که برای بچه ها تعریف می کردم، هنوز به ایران نیامده بود و من از روزنامه ها و مجله ها داستانش را می خواندم و برای بچه ها تعریف می کردم. دوستانم هم می گفتند: چقدر خفنه! همه فیلم ها را هنوز روی پرده هست، دیده همین برچسب ها باعث شد جدی جدی وارد عالم سینما و فیلم سازی شوم. دوست داشتم یک فیلمِ اثرگذار مثل ماتریکس بسازم؛ اما همه چیز جور دیگری پیش رفت. بچه های برگزاریِ مراسم هفته شهدا گفتند: تو که بلدی فیلم بسازی بیا برای این برنامه فیلم بساز. منم خیلی جدی نگرفتم، ولی گفتم مرامی هم که شده، برای رفیق هایم و به خصوص شیخ که بزرگ دوره مان و البته مسئول هفته شهدا بود یک فیلم بسازم. فیلم که تمام شد بچه ها گفتند: بیا برای هفته مهدویت فیلم بساز. بعد هم برای سفر های جهادی و دوباره هفته شهدا .... دیگر نتوانستم فیلم ساختن با این موضوعات را ر ها کنم. قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. در اواخر نوجوانی این قدر سرم شلوغ شد که دیگر وقتی برای بازی فوتبال هم نداشتم، چه رسد به دیدنِ تکنیک های نمایشی فوتبالیست ها. عینک آفتابی ماتریکسی هم که گرفته بودم گم شد. خیلی از قهرمان های دیگر هم که عکسشان را روی دیوار اتاقم یا دفترهایم چسبانده بودم، پاره و تمام شدند اما قهرمان های هفته شهدا من را انتخاب کردند؛ من را وارد دنیاهایی کردند که اصلاً تصورش را هم نمی کردم. قهرمان های هفته شهدا خیلی زورشان زیاد بود. بعد از چند سال سفری به لبنان برایم پیش آمد. یک قهرمان قوی دیگر سروکله اش پیدا شد؛ مصطفی چمران او قهرمانی برای تمام آدم ها و خودِ من بود. این بار واقعاً غرقش شدم؛ غرق زندگی پرماجرایش در آمریکا، لبنان و کردستان. درباره او مستند ساختم و به نیتش کارهای زیادی انجام دادم. آرزو می کنم قهرمان های پر زور و قدبلند، شما را برای دوستی انتخاب کنند ... یادداشت: احمدرضا اعلایی، کارشناس تربیتی قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. ...
در مسیر نخبگی؛ جوانانی که طلایه دار آینده علوم پزشکی ایران هستند
اضلاب برق تولید می کرد. جایزه بهترین پروژه آن جشنواره دانش آموزی را گرفتیم. از کودکی دندانپزشکی دوست داشتم. مهر 99 وارد دانشگاه شدم و در حال حاضر ترم 8 و آخر سال چهارم هستم. علوم پایه که در شهریور 1402 بود را با رتبه 2 به دست آوردم، در تمام ترم ها ممتاز و جزو سه نفر اول رشته شدم. چرا دانشگاه علوم پزشکی آزاد را برای تحصیل انتخاب کردید؟ هدایتی اُمامی: همزمان در دانشگاه علوم پز ...
از 60 سال تدریس در دانشگاه تا کشف بیماری اسکوپریس در ایران
دانشگاه بودم. گاهی به جای بچه ها شب ها کشیشک می دادم تا صبح به دانشگاه بروم. سال 1362 تخصص گرفتم. در واقع دوره خدمت تمام وقت شما با دانشگاه آزاد از سال 70 شروع می شود و تا به الان 60 سال خدمت کرده اید. بله؛ اما چون کار خدمتی است و به همین دلیل ابایی نداشتم که ادامه بدهم و از آنجایی که از لحاظ جسمی سالم هستم و دانشجویان از آموزش من رضایت دارند و قصد بازنشستگی ندارم. ...
دریافت سیمرغ توقع ها را بالا می برد/ می گفتند به خندوانه آمده ای تا بازیگر شوی
...> رشیدی درباره انتخاب شدنش برای این نقش گفت: دستیار آقای ربیعی مرا از فیلم کوتاه ها پیدا کرد. فیلم کوتاه هایی که فضای درام و جدی داشتند. از همان جا مرا برای بازی در این نقش معرفی کردند و بازخوردهای مثبتی نیز گرفتم. رشیدی درباره تجربه مادری گفت: من 5 سال مربی پرورش خلاقیت و استعدادیابی در کودکان زیر 5 سال بودم. ارتباط ام با بچه ها خوب است و با آنها تئاتر خلاق کار می کردم و بازیگردانی کودک ...
مرتضی زحمتکش به نمایش خیابانی جان دوباره می دهد
... آیا نمایش خیابانی گوله بهار اولین کار خیابانی شماست؟ خیر؛ این دهمین کارگردانی بنده در تئاتر خیابانی است. اجراهای صحنه ای هم داشتید؟ به عنوان بازیگر در کارهای مختلف صحنه ای و خیابانی حضور داشتم ولی به عنوان کارگردان از سال 1395 فقط کار خیابانی را کارگردانی کردم و با افتخار تا به امروز در 51 اثر نمایشی حضور فعال داشتم. فرق اجرای خیابانی و صحنه ای ...
از بازی کردن در کارهای خودم لذت می برم
آفتاب یزد – مریم رودبارانی: نمایش میدان یاقوت به میزبانی بوتیک تئاتر ایران مدتی است که روی صحنه رفته است. بهاره رهنما که در این نمایش با ایوب آقاخانی به عنوان بازیگر حضور یافته، میدان یاقوت را یک مستند اجتماعی می داند که به واگویه های زن سرخ پوش میدان فردوسی می پردازد زنی که سالیان سال در میدان فردوسی چشم براه مردی ماند و حالا پس از گذشت سالها حکایت نیامدن آن مرد با اجرای زنده ترانه های نوستالژیک ...