سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای دعوای هوشنگ ابتهاج با رهبر حزب توده
من می گم بد انتخاب کردین. معنای حرف من این بود که شما این تشکیلاتو راه انداختین دیگه گفت: ما اینجا جمع شدیم راجع به اتحاد دمکراتیک صحبت بکنیم. پس تو چرا اگه موافق نیستی اینجا هستی؟ من دیگه منفجر شدم لبخند می زند و برگشتم به آذینو نگاه کردم گفتم: ایشون به من تلفن کرد و از نداده که من خواهش کرده ساعت چهار بعد از ظهر بیام اینجا و به من توضیح هم قضیه چیه. من خیلی خوشحال میشم پاشم برم. کیا گفت که نه ...
دلت می خواهد یک پروانه بشی
...> بیشتر از همه بدرد خودت می خوره می دونی، چرا ارزش داری؟ نه! پس، گوش کن خیلی ها تو این شهر زندگی می کنند که کبوتر همیشه حرمند، توفیق دارند خیلی ها هم فقط لیاقت دارند از دور نگاه شون به گنبدطلایی و درهای حرم می افته فقط می توانند از جلوی حرم رد بشوند و توفیق داخل شدن رو ندارند حالا که وارد این صحن و سرا شدی قدر خودت را بدون، مواظب باش مراقب باش ...
چهره های موفق سوادآموزی
حسینی وخانم زارع معمولا خانم حسینی رو در مجالسی که در شهرستان برگزار میشه میبینم ولی خانم فهیمی و خانم زارع رو نمیبینم فکر می کردید که خودتان یک روز معلم شوید؟خیر خاطره ای از روند یادگیری و سوادآموزی خودتان را بفرمایید.؟ خاطره که چه عرض کنم همه دوران کودکی خود را با بزرگ سالها تجربه کردم و خیلی زود و بدون اینکه کودکی کنم بزرگ شدم ولی بازم خدا رو شکر می کنم من در ...
چرا برای مرگ بر صدام گفتن زبانت دراز است؟
...، اسیر شدم. پرسیدم: بازجویی هم شدی؟ گفت: آره. دوباره پرسیدم: خیلی کتک خوردی؟ جواب داد: خیلی نه. ولی به سیلی خوردم که ارزشش رو داشت. سپس ادامه داد: وقتی رفتم توی اتاق بازجویی، افسر بعثی بین سؤال هایی که از من می کرد، پرسید: می گی مرگ بر خمینی؟ خیلی ناراحت شدم. کمی روی نیمکت جابه جا شدم و گفتم: می شه نگم؟ گفت: نگو. چند ثانیه مکث کرد و پرسید: اگه ازت بخوام بگی مرگ بر صدام، می گی؟ بی معطلی و با صدای ...
همیشه فکر میکردم که روزی مدال گرفته و افتخارآفرین می شوم
از اینکه جلو افتادم، تا آخر مسابقه مطمئن نبودم که اول شدم یا نه. آن لحظه که روی سکو رفتم، یک حس فوق العاده شیرین و وصف نشدنی بود. دوست دارم که همیشه بتوانم این حس رو تجربه کنم، هرچند که میدانم این حس خیلی زودگذر است اما چیزیکه آن لحظه را برایم خیلی خاص تر کرد، این بود که وقتی روی سکو رفتم، سرود ملی ایران به احترام من پخش شد و همه تماشاگران برای احترام به سرود بلند شدند. هیچ حسی تا به امروز به ...
خارج از حوزه تمدنی ایران نمی توانم زندگی کنم
قصد داشتیم یک سری چیزها را معرفی کنیم. مثلا یکی از بچه های تدوین که گفت وگو را شنیده بود، گفته بود: من چقدر به کتاب خواندن علاقه مند شده ام. محور گفت وگوها همین است. حالا شما در همین فضا از زمان نوجوانی تا امروز خودتان را تعریف کنید. دو چیز لذت بخش ترین زمینه زندگی من است. یکی کتابخوانی و دومی کوهنوردی. از زمانی که دچار آسم شدم و زمین گیر شدم، آخرین باری که رفتم کوه دیگر نتوانستم ادامه بدهم و ...
حسن خجسته : به واسطه های چند رجال سیاسی گفتم با هیچ کسی ملاقات نمی کنم /می خواهم در مجلس مستقل باشم
چند نفر از رجال سیاسی برای ملاقات با من تماس گرفتند و من گفتم تا قبل از انتخابات هیچ ملاقاتی نخواهم کردم، چون گفته بودند فلانی را در لیست بگذاریم من گفتم تصمیم با خودشان است. عضو فهرست شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با بیان اینکه اگر اسم مرا در لیست گذاشتند که از آنها خیلی تشکر می کنم، اگر هم نگذاشته بودند گله ای نخواهم کرد، اظهار کرد: من می خواهم اگر به مجلس رفتم، مستقل باشم. خواهی به کعبه ...
اخوان معتقد بود نیما یوشیج او را لو داده است/ سایه با لبخند شیطنت آمیز می گوید؛ فروغ با کسرایی رابطه ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب : کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال 1391 توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سوالات گردآورندگان می پردازد. این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. انتخاب روزانه بخش هایی کوتاه از این کتاب را در سی قسمت برای علاقه مندان به تاریخ منتشر خواهد کرد . - با کسرایی از کی آشنا ...
عشق، مسیر پرغوغای معلمی را برایم بسیار سهل و لذت بخش کرده است
در کلاس راه می رود و هرگاه او از کنار دوستانش رد می شود آن ها خودشان را جمع وجور می کنند. فاطمه را صدا زدم و گفتم: فاطمه جانم! خسته می شوی، بهتر است سر جای خودت بنشینی. نگاهی به من انداخت و لبخند تلخی مهمان لبانش گشت، روی نیمکت نشست و در طول تدریس فقط به من نگاه کرد و کتابش را حتی از کیفش در نیاورد . وقتی درس را برایشان خواندم، از روی صندلی بلند شدم و به نزد فاطمه، رفتم ...
چند سی سی ژل با سکه های براق مهریه!
جوانی بلافاصله نشست جایش! شماره اش چند تا شماره با من فرق داشت. با صدای آرامی گفتم، با این کُندی که کار می کنند بعید است امروز نوبت من شود؛ دختر جوان کنار دستی ام به شماره در دستم نگاهی کرد: حالا شما جلوتر از منی! بابا بیرون منتظرم هست، ماشین را هم دوبله نگه داشته است. بلاگرم و به آرزوهایم قول رسیدن داده ام گفتم شما هم برای گرفتن سکه آمدید؟ سرش را نزدیک گوشم کرد: نه! برای ...
چند سی سی ژل با سکه های براق مهریه!
چشم از هم برنمی داشتند، دست های شان را به هم گره زده و در نفس گیرترین ثانیه های عاشقی کنار هم زیر پارچه ساتن سفید رنگ دور مروارید دوزی نشسته بودند، عروس خانم آماده بود تا با همه وجودش بله را بگوید و بشود آن عروس رویایی! از چشم های آقا داماد هم نگویم که داشت برق می زد از این [...]
شاهدی برای نخستین اشک ها و لبخندها
صدا و لحظه تولد یک نوزاد چقدر آرامش بخش و شادی آور بود. زن که هنوز می شد علائم درد کشیدن های متوالی را در چهره اش دید، سرش را از روی تخت بالا آورد، رو به او گفتم دخترت سالمه. بعد کمی نوزاد را بالا گرفتم تا زن فرزندش را که 9 ماه او را به جان کشیده بود، ببیند. نگاهی به دخترک کرد، لبخندی زد و نفس راحتی کشید و سرش را روی تخت گذاشت. همانطور که نوزاد را زیر بخاری برقی (وارمر) قرار ...
دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از 25 سال
هایمان نیز مشخص شد، به یاد دارم که معلم مان خانم (فاطمه احمدی) آمد و یکی یکی سر و صورت ما را بوسید و به داخل کلاس هدایتمان کرد. خانم احمدی زیباترین و شیرین ترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. معلمی بسیار مهربان و خوشرو که موجب شد حتی عشق به معلمی نیز در وجودم شکل بگیرد. هرچند من قبل از شروع تحصیلم، در خانه خواندن و نوشتن را فراگرفته بودم، اما از همان روز اول، از کلاس و مدرسه ...
شهدای خانطومان و اردیبهشت مقاومت در لابه لای کتاب های نویسندگان مازندرانی
همسر شهید اسدی رفتم، خانم نوبخت یک ساعت صحبت کرد؛ احساس کردم یک انسان را از هم پاشیدم وقتی همسر شهید با احساس تمام از همسر شهیدش حرف می زد شهیدی که هنوز پیکرش به میهن نرسیده بود. فاطمه قنبری افزود: از مسئولان تقاضا دارم اتفاق نظری صورت گرفته و موازی کاری صورت نگیرد و یک نهاد مسئول جمع آوری خاطرات و مصاحبه ها باشد، رفت و آمد نهادهای مختلف، خانواده شهدا را اذیت می کند، اگر رفت و آمد مکرر ...
مقاومت اسلامی، رمز پیروزی از دفاع مقدس تا وعده صادق
مهدی فاصله داشتی. اگه سرت رو برمی گردوندی می دیدی مهدی تیر خورده. بغض در گلویم گلوله شد. همه از دوستی من و مهدی خبر داشتند. وقتی پیش بچه ها برگشتم خمپاره 120میلیمتری در چند متری من به زمین خورد. موج انفجار خمپاره مرا بلند کرد و محکم به زمین کوبانید. صدای مهدی در گوشم می پیچید. عملیات محرم که تمام شد به شهرضا برگشتم. به سمت قبور شهدا که تازه دفن شده بودند و سنگ مزار نداشتند، رسیدم. کنار قبری که حدس ...
در آخرین جلسه ی دادگاه موسس پارک ارم چه گذشت؟/ آیا ماجرای قفس شیرها درست بود؟
داخل قفس دو تا شیر که در میان کاج های پارک استتار کرده بودند انداختند. ساعت 3 و نیم شب بود که صدای خرناس شیر به گوش رسید. من در داخل اتاق بودم، چفت در اتاق را انداختم و روی یک صندلی رفتم و دیدم چند نفر از محافظین خرم دور قفس ایستاده اند و مرد جوانی در داخل قفس شیرها بی حرکت افتاده است. شیرها پس از کشتن جوان در گوشه ی قفس ایستاده بودند. فردای آن روز برای طبیعی جلوه دادن اوضاع گفتند یکی از مشتری ها ...
ماجرای مداحی به نام شاطرالعلما و تفاوت مداحان قدیم و امروز+فیلم
چهارشنبه مجلس داشت. س: خانواده شما ارتباط نزدیکی با شهید نواب صفوی داشت، این ارتباط چگونه شکل گرفت و پدر شما مداح هیأت فداییان شد؟ آشنایی پدر من با شهید نواب صفوی اینطوری بود که در جوانی پدرم، نانوایی در غیاثی سابق داشت. یک نانوایی تافتونی بود. قدیم ها با سوخت نان می پختند و خیلی هم سختی می کشیدند. پدر ما نصف تنه اش می رفت داخل تنور تا بتواند یک نان بگذارد. آن وقت ها فقط یک ...
فمنیسم اسلامی فرزند ناخواسته اسلام سیاسی است؛ گفت وگو با زیبا میرحسینی
که هم در سؤالات شما و هم در حاشیه هایی که به مصاحبه ها می زنید، وجود دارد؛ مثلاً می گویید که من از این حرف قانع نشدم یا خاطراتی را که خودتان هم دارید در میانه می گویید. این امر، هم کار را جالب می کند و هم بسیار نوآورانه است. به همین جهت، از شما بسیار ممنونم و امیدوارم که این اثر به فارسی هم ترجمه گردد؛ هر چند که انتشار آن در ایران با موانعی روبرو می شود، اما امیدوارم در ایران هم انتشار یابد و در ...
ماجرای مردی که همسرش را خفه کرد
گفت برو گم شو، بعد هم گفت بذار صبح شود ببین چه بلایی سرت می آورم، این حرف را که زد شوکه شدم، انتظار چنین حرفی را نداشتم. صبح هم قرص هایم را دیر خورده بودم و با خودم گفتم نکند که برادر های سحر را بفرستد تا من را بکشند، دیگر نمی فهمیدم چه می کنم، گلویش را گرفتم که به پایین تنه ام لگد زد. من هم صورتش را گاز گرفتم و آن قدر گلویش را با دست راستم فشار دادم تا بی حرکت شد، تمام مدت پسرم اینها را می دید. آن ...
ماجرای تحریم آب و کتک خوردن بازیگر شمر در خیابان
نقش منفی را نداشتم. وقتی از دفتر تهیه کننده مختارنامه - محمود فلاح- با من تماس گرفتند بسیار خوشحال شدم. چون می دانستم در پَسِ ذهن آقای میرباقری قرار دارم؛ وقتی رفتم دفتر و صحبتی داشته باشیم یادم نمی رود خانم قاسمی گفتند در طبقه دوم منتظر شما هستند. از پله ها که بالا رفتم این پیچ پله، دیدم آقای میرباقری ایستاده اند و به یک میز دورخوانی تکیه داده اند. تا چشم شان به من افتاد گفت: شمر من هم وارد شد ...
وزیر اسبق بهداشت : 10 سال دیگر، پزشک باید وارد کنیم / دوباره باید بیماران را به خارج بفرستیم
... ما قسم خوردیم که تمام وقت خودمان را برای سلامتی مردم کشورمان صرف کنیم. با وجود آنکه در قانون تاکید شده که باید 10 درصد از تولید ناخالص ملی برای سلامت خرج شود، اما امروز این سهم به 4 درصد کاهش یافته درحالی که با افزایش تورم مواجهیم. صحت در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: آیا انتظار پزشکان برای یک زندگی خوب، انتظار زیادی است؟ امروز وقتی شما از مغازه خرید می کنید در جواب علت گرانی قیمت ...
به بهانه بزرگداشتی برای مهرداد اسکوبی
همین دلیل به سراغ عکاسی رفتم. عکاسی به من با دوربین آشنا شدن مردم را آموخت. یادم می آید برای عکاسی به روستاها می رفتم وقتی با پیرزن ها و اهالی روستا حرف می زدم از تجربیاتشان به من می گفتند و آنجا بود که من فهمیدم فرهنگ یعنی چه، آنجا متوجه شدم ثبت و ضبط وجود ندارد و تو رو در رویی با بخشی از واقعیت مواجه خواهیم بود و آنچه ثبت می شود، روند ارتباطی تو با مردم است. در دانشگاه کارگردانی سینما ...
نظر پدیده انتخابات قم درباره لایحه عفاف و حجاب و فیلترینگ/چرا کاسه داغ تر از آش شویم؟/اصرار می کنم که ...
قرار دادند. به هیچ کدام از احزاب سیاسی هم نه تعهد داده ام و نه تاکنون عضو آنها شده ام و فقط گفتمان انقلاب اسلامی با محوریت رهبری را دنبال می کنمجبهه نیروهای انقلاب؛ من چتر انقلاب را فراتر از اصول گرا و اصلاح طلب می دانم. به لحاظ پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی در سهپر استان قم نیز من را به عنوان یک استاد دانشگاه کاملاً انقلابی می شناسند. بارها گفتم که من رویکرد سیاسی ندارم و به اینکه اصلاح طلب ...
فال حافظ متولدین هر ماه - سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
.... ارتباطات امروزت خیلی عالیه و حرف دلت رو راحت میتونی به زبون بیاری. تو طول روز حسابی سرت شلوغه و باید حسابی کار کنی، ولی نگران نباش! این فعالیت ها کلی حالت رو خوب میکنه و یه عالمه انرژی بهت میده. اعتماد به نفست هم توی اوجه و هر کاری رو که شروع کنی، میتونی به بهترین شکل ممکن انجامش بدی. احتمال داره که امروز با یه آدم جدید آشنا بشی که دیدگاهت رو نسبت بهش عوض میکنه. اما اگه میخوای با این آدم ...
بیماری سید اسماعیل نصرالهی چه بود
مدرسه هم می رفته یا نه که می گوید: بله، تا سال نهم مدرسه می رفت. تا همان موقع ها بود که خیلی کم قادر به نوشتن بود. خیلی کم رنگ و با کمک و خیلی سخت، می توانست بنویسد. تا قبل از سال نهم، هر روز با او به مدرسه می رفتم و یک صندلی مخصوص داشت. تمام مدت در کنارش می نشستم، از صبح تا ظهر و بعد با هم برمی گشتیم به خانه. با این که برایش سخت بود اما همیشه می گفت که عاشق مدرسه است و حاضر است برای یادگیری، سختی ...
شلیک کینه به قلب زیبا
عقد نشاندند، احتمالا با همان مثلی که عقد دختر عمو، پسر عمو را در آسمان بسته می داند. به وصلت راضی نبود ولی خرداد همان سال کل کشان به خانه عمو، راهی اش کردند تا در کنار بقیه اهل آن خانواده، زندگی کند اگر چه از همان روز های نخست با مشکل روبه رو بود. طلا هایی که پدر شوهرش هنگام عقد هدیه داده بود، در خانه همسرناپدید شد و دو خانواده از همان زمان درگیر اختلافات شدند و یکدیگر را متهم به دزدی ...
آقازاده واقعی
داشته باشید؟ چون بعضی از خانواده ها با این شرایط سخت این مسئله را به راحتی نمی پذیرند. خب راستش، ما خودمان بچه زیاد دوست داشتیم و نسبت به اهمیت مسئله جوانی جمعیت هم آگاه بودیم. با اینکه شغل علی آقا سخت و حساس بود ولی این باعث نشد که بچه کم داشته باشیم و خدا به ما چهار دختر داد که زینب خانم 40 روز بعد از شهادت علی آقا به دنیا آمد. شهید آقازاده از چه زمانی به سوریه رفتند و شما ...
ادیبی در جست وجوی رازِ گل سرخ
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) - مسعود امیرخانی، پژوهشگر ادبی: روز هشتم دسامبر سال 1946، هفته نامه ساندِی اکسپِرس، ضمیمه ادبی روزنامه تایمز، نامه گلایه آمیز مخاطبی را انتشار داد که در آن به خشکیده شدن بوتۀ گل سرخی در محوطۀ کلیسای بَلج در نزدیکی شهر وودبریج در شرق انگلستان اعتراض کرده بود. مرگ باغبان و تغییر مالک کلیسا و آتش جنگ جهانی دوم دست به دست هم داده بود تا گل سرخ ...
آناتومی یک رقابت | گزارشی درباره ی ترکیب مجلس جدید
و بیان مقدماتی، متوجه شدم که موضوع اصلی، جلب نظر نمایندگان جدید برای ریاست آقای قالیباف می باشد. از بنده در مورد کمیسیونی که مایل به عضویت در آن هستم سوال کردند و هنگامی که گفتم کمیسیون مربوطه ظاهرا متقاضی زیاد دارد و احتمالا نوبت به بنده نخواهد رسید، گفتند این چه حرفی است؟ چه کسی از شما شایسته تر! بعد هم لیست افرادی که اظهار تمایل برای عضویت در آن کمیسیون کرده بودند را یکی یکی می خواندند و می ...
دکتر شریعتی: پزشک باید هفت ستاره باشد که محصول دانشگاه هفت ستاره است
مشابه و روز بعد 10 بیمار با علائم مشابه مراجعه کنند؛ فرایند تحقیق آغاز می شود و پزشک باید تحقیق کند علت چیست؟ که مثلا ممکن است متوجه شود در آن منطقه آب آشامیدنی دچار آلودگی شده است و این یک نگاه تحقیقاتی است)، ستاره چهارم: پزشک باید آموزش دهنده باشد و وقتی بیمار به او مراجعه می کند؛ با توجه به وضعیت زندگی بیمار و اعضای خانواده، به او آموزش دهد که با رعایت چه نکاتی از انتقال بیماری به دیگر اعضای ...