سایر منابع:
سایر خبرها
امدادگران دفاع مقدس، الگوی خدمات رسانی بهداشتی و درمانی
شامل حالم شد. وقتی رشادت ها و ازخودگذشتگی و ایثارگری آنها را به چشم می دیدم، مجروحیت خودم را اصلاً به حساب نمی آوردم. گاهی مجروحان کاری می کردند که در برابرشان کم می آوردم و شرمنده می شدم. بار ها اتفاق افتاد به خانه مجروحانی می رفتم که وضعیت مالی خوبی نداشتند؛ ولی وقتی وارد منزلشان می شدم، خدا می داند با چه زحمتی با میوه از من پذیرایی می کردند. یک بار خانه مجروحی ...
احمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
کنم که گفتم نه؛ فرزند شماست . بعد اسم او را مصطفی گذاشت. برخی اوقات به او می گفتم دیگر نمی خواهد به جبهه بروی که او پاسخ می داد کار برای خدا تمامی ندارد. به خیلی از زنها تجاوز کرده اند و باید برای دفاع از خاک و ناموس به جبهه بروم . به او گفتم پس مرا طلاق بده . با اینکه همیشه می گفت پا روی تخم چشم من بگذار ولی آن روز گفت باشه؛ فردا برویم محضر. چون من نظامی هستم، سریع طلاق می دهند. صبح با ...
اجیر کردن کارفرما برای قتل همسر | از خیانت تا جنایت
کرد و گفت کارفرمایش به زندگی شوهرش پایان داده است. وی گفت: با شوهرم اختلافات شدیدی داشتم به طوریکه می خواستم از او جدا شوم. شوهرم اما حاضر نبود طلاقم بدهد. یک روز که حالم بد بود، کافرمایم نزد من آمد تا جویای احوالم شود. من یک کارگاه کار می کردم و آن روز سفره دلم را برای کارفرمای خود باز کردم. به او گفتم که با شوهرم اختلاف دارم و او مرا اذیت می کند. به تدریج علاقه میان ما به وجود آمد تا اینکه تصمیم ...
مشکل برخی مدیران ما در حد جدول ضرب است
... چون شما به ارمیا نزدیک شدید، حیف است که از ارمیا هیچی نگویید. از ارمیا برای ما بگویید. ارمیا مال دوره سال های گذشته است؛ چاپ کتاب نزدیک به 28 سال قبل است. فکر می کنم نوشته 33 و 34 سال قبل باشد. بنابراین، الان خودم خیلی نسبت به کتاب فاصله گرفتم. ولی یادم هست کتاب را با حال خوبی می نوشتم و طبیعتا آن زمان من که هیچ ادعای ادبی در کتاب هنوز هم ندارم، آن زمان هم که طبیعتا نمی توانستم داشته ...
این دختر صیغه فوری بود ! / شماره اش از 15 سالگی دست همه بود !
با فرهنگ آزاد به دنیا آمدم و در مشهد به تحصیل ادامه دادم اما سرنوشتم از 15 سالگی در حالی تغییر کرد که به همراه یکی از دوستانم در گروهی تلگرامی عضو شدم. در آن گروه چند پسر جوان نیز عضویت داشتند که با یکی از آن ها بیشتر گفت وگو می کردم. امید حتی صفحه مجازی مرا در اینستاگرام دنبال می کرد. من هم تصاویری از چهره خودم را در گروه به اشتراک می گذاشتم به طوری که دوستان دیگری هم پیدا کردم که یکی از آن ها در ...
راز جدایی بهاره رهنما از حاجی برملا شد / همه در شوک ! + عکس و بیوگرافی
پر بود از “از دست دادن های سخت” :عاطفی، مالی، کاری و ... اما به حسب تربیت مادری سخت کوش و پدری مهربان باز هم یا علی گفتم و بلند شدم و با تکیه به خدای بقول مادرم خوبی ها و با باور اینکه پدر هنوز هم مرا میبیند و بعشق مادر بودنم، دست بر زانوی خودم برای ادامه زندگی بلند شده ام! و با همه وجودم “طلب خیر” برای همه دوستان و حتی قضاوتگرانم دارم. زندگی خصوصی بهاره رهنما ...
دلنوشته؛ روزی که قرار شد بیایی
به گزارش خانه خشتی؛ روزی که قرار شد بیایی حال و هوایم خیلی عجیب بود انگار که غریبه ای آشنا قرار بود بیاید، یا گویا قرار بود دوستی قدیمی را بعد از سالیان سال ملاقات کنم یا شاید فقط منتظر این بودم که کسی بیایید و به حرف هایی که روی قلبم سنگینی میکرد گوش دهد؛ نمیدانم؛ هر چه بود نیاز داشتم حرف هایی را به کسی بگوییم که بتواند برایم کاری کند، خوب گوش دهد، دردم را کم کند، آرامم کند، آرامم کند، آرامم کند ...
سردار آزمون رم را ترک و به تراکتور برمی گردد
ندارد؟ من حقیقت با باشگاه و مربی به صورت خصوصی صحبت کردم که الان نمی توانم بگویم. حرف ها حرف های خیلی خوبی بود و اینطور که روزنامه می نویسند، نیست. من خودم حرف هایی را از روزنامه ها می بینم که در باشگاه نمی شنوم. توجه نمی کنم به آنها چون در رم راضی هستم و از رابطه با مربی خودم راضی هستم. او ادامه داد: اولویت با باشگاه لورکوزن است و او برای من تعیین و تکلیف خواهد کرد. او می تواند ...
روایت تلخ یک افغان از یک روز زندگی در ایران/ چون یک مهاجر افغانی ام باید تحقیر شوم؟
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه شرق، درد دلهای یک جوان افغانی ساکن ایران را منتشر کرده است. او نوشته است: من حدود 15 سال است که با خانواده در ایران زندگی می کنم. معمولا آدم ها به اجباری دست به مهاجرت می زنند و با وجودی که آن روزها سن و سال کمی داشتم، در خاطرم است که با چه سختی وطن اول مان را ترک کردیم. حالا من 21 سال دارم و خواهر کوچکم چهار سال. شاید بتوانم بگویم که خانواده فرهیخته ای دارم ...
راز جنایت در اسکلت داخل باغچه
....روز قتل به خواهرش زنگ زدم و درخواست کمک کردم، مطمئن بودم محمود مرا می کشد. نیم ساعت بعد سعید رسید و وقتی شوهرم قصد داشت به او حمله کند با ضربات سعید کشته شد.من خودم را مدیون او می دانستم و خوشحال بودم از جهنم محمود رها شده ام. بعد از این که جنازه را دفن کردیم. شکایت گم شدن همسرم را ثبت کردم. بعد هم وقتی پیدا نشد با سعید ازدواج کردم و خانه را فروختیم. در حال حاضر هم از او یک پسر سه ساله دارم. با اعترافات مرد جوان و همسر مقتول، صحنه جنایت بازسازی شد و پرونده را به دادگاه ارسال کردم. ...
این مصاحبه شنیدنی است و خواندنی/ کتاب تخصصی دوبله کم داریم+ فیلم
ایران از بالا داشتم که 30 قسمت بود که دوبله شد و 30 قسمت دیگر آن هم از خرداد شروع می شود. نماینده افزود: معتقدم کارهایی ارائه کنم که تراوش علمی، تاریخی و فرهنگی داشته باشد و در کارهایم به این اهمیت زیادی می دهم. همیشه دنبال این هستم که جامعه ام را بیشتر و بیشتر از علم و دانش و خوب فهمیدن، خوب گفتن و خوب شنیدن مملو کنم. نماینده تاکید کرد: اهل کتاب، خوب می شنوند، خوب می بینند و قضاوت می کنند و جامعه ما به اینها نیاز دارد، این روزها حالم خوب است و این حال خوب را بیشتر از کار خوب دارم. کار خوب را باید به این مردم به ویژه اهل کتاب، اندیشه و تفکر ارائه کرد. ...
متن و جملات کوتاه تبریک روز دختر+لیست پیام ها
. باور کن که تو توانایی هندسه زندگی خودت را داری و می توانی هر چیزی را به دست آوری." عزیزم، زیبایی واقعی درون توست. شخصیت مهربانت، همدلیت و قدرت دلت مرا شگفت زده می کند. هرگز فراموش نکن که زیباترین نقطه در تو، روحت است." دخترم، زندگی شامل روزهای خوب و بد است. همیشه در زمان های دشوار، سعی کن به نیروی درونی خود اعتماد کنی و هرگز امید را از دست ندهی. همیشه یک روز بهتر در انتظارت ...
قتل خونین زن جوان پس از بازگشت از سفر نوروزی / تازه داماد دست به خودکشی زد اما زنده ماند + جزییات
.... من بی هدف در خیابان ها رانندگی می کردم و عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کرد. تا اینکه چند روز بعد تصمیم به خودکشی گرفتم. من در پارکی در لواسان روی ماشینم نفت ریختم می خواستم خودم و ماشین را به آتش بکشم و از این زندگی خلاص شوم ا.ما به محض اینکه فندک زدم شاهدان به کمکم آمدند و مرا به بیمارستان رساندند. وی گفت: باور کنید من قصد کشتن زنم را نداشتم و در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم. من پشیمانم و تقاضای بخشش دارم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. کدخبر: 995283 1403/02/18 20:16:30 لینک کپی شد ...
مأموریت گروه های جهادی محرومیت زدایی است
در حالت عادی با آنها خودم را درگیر می کنم. ولی با این فعالیت ها در میان افراد و مردمی قرار می گیرم که خیلی دارایی هایی که برای من کوچک اند برای آن ها بزرگ است و در همین حال سادگی زندگی شان مرا پر از انرژی می کند. درعین حال از همه مشکلات شهرنشینی آزادم و راحت و بدون هیچ درگیری ذهنی از کاری که انجام می دهم لذت می برم و هم کار مفید و با بازخورد مثبت انجام داده ام. وی ادامه داد: گروه جهادی ...
رونمایی از شب آبستن در نمایشگاه کتاب تهران
به گزارش خبرنگار مهر ، کتاب شب آبستن نوشته محدثه قاسم پور به تازگی توسط نشرصاد در 11 فصل و 152 صفحه منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب مجموعه داستانی کوتاه است که نام داستان ها یا فصل های آن به ترتیب عبارتند از: چشمت را باز کن! گذشته نمی گذره ! به خاطربچه ام ، دروغگو نیستم، بلیط دارم، ذهنم که فلج نیست، برگه رو نمی دید؟ بده به من، کشتنش، تو خدایی؟ و چشمم را باز می کنم. ...
هلال و الفبای نجات
نجات اشک شوق می ریزم. وقتی می خواستم از آن منطقه برگردم، ناراحت بودم، دوست داشتم بمانم، به آنها کمک کنم و نجات شان دهم. وقتی کسی نجات پیدا می کند و دست به دعا بر می دارد، حالم خوب می شود و اشک شوق می ریزم. حتی اگر مدتی خبری نباشد، خودم تماس می گیرم و می گویم مرا به عملیات بفرستید.
ماجرای خنده سه دختر در هواپیمای حامل ضرغامی
ترمینال دیدم کسی من را صدا کرد برگشتم دیدم این 3 خانم هستند، از من عذرخواهی کردند و گفتند بعدا فهمیدیم شما جلوی ما نشستید، ما خیلی خندیدیم و حرف زدیم مزاحم شما شدیم، فهم و شعور از این بالاتر کسی دیده است؟ این ها دختران ایران هستند، دختر ایرانی یک مسئولی را می بیند که سن و سالی از آن گذشته، می گوید من خندیدم شما را ناراحت نکردم؟ خب من در جوابش می گویم دخترم تو حال مرا خوب کردی. اصلا این ...
معلمی با 4فرزند؛ مشق مهر مادری از خانه تا مدرسه+فیلم
فراوانی احتیاج دارد. در کلاس ششم ابتدایی من 10 دانش آموز دختر و 10 دانش آموز پسر دارم و دانش آموزانم را مثل بچه های خودم می دانم ضمن اینکه آنها هم با من راحت بودند و این بر می گردد به این موضوع که من تعداد فرزندانم زیاد بود. الان که در مرخصی زایمان قرار دارم همچنان دانش آموزانم لطف داشته و جویای احوالم هستند و تبریکات فراوانشان به خاطر روز معلم شامل حالم شد و از من می خواهند ...
گلایه دانش آموزان از فعالیت محدود کتابخانه ها
به این پرسش که روزانه چند ساعت وقت گذاشتید؟ عنوان کرد: روزانه 8 ساعت و روز های تعطیل 12 ساعت مطالعه داشتم و همه هدفم این است که رتبه بسیار خوبی کسب نمایم تا بتوانم در رشته و دانشگاه مورد نظر خودم پذیرفته شوم. دوست دارم در رشته جهانگردی و گردشگری پذیرفته شوم “سحر عبداللهی” گفت: رشته علوم انسانی هستم و کنکور نسبتا خوب بود و روزانه پنج ساعت مطالعه می کردم. وی افزود: دوست دارم ...
کلوپ: هیچکس دلیل جدایی مرا نمی داند
. درخشش محمد صلاح؟ مو فوق العاده بود. سمت راست ما با صلاح و هاروی الیوت خیلی خوب بود. هیچکدام از بازیکنان نمی خواهند بد بازی کنند، چرا باید این کار را بکنند؟ مو نشان داد که چه کاری می تواند انجام دهد. آیا این بازی ها و جو آنفیلد تاثیری در تصمیم کلوپ دارد؟ هیچکس واقعا تصمیم من را درک نمی کند. من تصمیمم را به خاطر جو ورزشگاه یا این که تیم به نحو همیشگی بازی نمی کند، نگرفته ام. این یک باشگاه استثنایی است. از همان روز اول یک موقعیت برد-برد بود. من هر ثانیه آن را دوست دارم. من باعث ایمان آن ها نشدم، بلکه به آن ها یادآوری کردم اگر ایمان داشته باشند، چه اتفاقی می تواند رخ دهد. ...
ماجرای مردی که همسرش را خفه کرد
...> متهم در ادامه اظهاراتش در حالی از آزادی برادرش بعد از هشت سال زندان و با رضایت اولیای دم صحبت کرد که مدعی شد برادرش هیچ بیماری خاصی نداشته، اما خودش تومور مغزی دارد و دارو مصرف می کند و، چون پول ندارد نتوانسته است تا به حال برای جراحی به پزشک مراجعه کند. برادرم به من خیانت کرد واکاوی ریشه هایی که این مرد سی وهشت ساله را به وادی جنایت کشانده بود، یکی از مهم ترین محور های ...
ضرغامی: 2 سال است که شعار من شده اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا !
را شاد کنند. این همه درباره بودجه یا قانون و مصوبات بحث می شود باید برای این باشد که یک لبخند به لب مردم بیاورد. بعضی ها نفهمیدند منظورم از توییت درباره 3 دختری که در هواپیما بودند، چیست دختران تا تهران خندیدند و من حالم خوب می شد وی ادامه داد: یک توییتی زدم و بعضی ها نفهمیدند منظورم چیست و به من در رسانه ها اعتراض کردند؛ آن توئیت این بود که من سوار هواپیما شدم ...
روز جهانی پسر 1403 + پیام، متن و عکس تبریک
...> مهم نیست چند سال از عمرت گذشته است برای من هنوز همان بچه شیطون و بازیگوشی تو دلیل روشنی و شادی قلب منی بابت داشتن تو هر روز خدا را شکر می کنم روزت مبارک پسرم پسرم عزیزترینم وقتی که می روی، یک چیزهایی را جا می گذاری که من نمی دانم با آنها چه کنم بوی تنت همه جا را فراگرفته و من به دنبال صاحب آن می گردم لباس هایت ...
الخلیفی: دوست دارم تمام صندلی های ورزشگاه را بردارم!
مارکا گفت : من کمی خرافاتی هستم ولی نه در مورد تیم خودم. در هر صورت همیشه ترجیح می دهم پی اس جی با پیراهن آبی بازی کند نه سفید اما خب، امسال بازی های زیادی را با پیراهن سفید برده ایم. امشب با پیراهن آبی به میدان می رویم و من خیالم راحت است. رئیس قطری پی اس جی ادامه داد: تیم را مطمئن و با اعتماد به نفس می بینم اما نه آنقدر بالا چرا که معتقدم اطمینان زیادی اصلا خوب نیست و باید قدرت حریف را ...
ما اشتباه کردیم 9 گل به رئال زدیم!
ما را از اروپا کنار زده است. حضور متوالی رئال در نیمه نهایی لیگ قهرمانان و فتح 5 لیگ قهرمانان در یک دهه اخیر: رئال مادرید معروف ترین و موفق ترین باشگاه جهان است. صحبت از رده بندی باشگاهی یوفا زیاد است اما ضریب باشگاهی دهه اخیر جالب تر است. اولین تیم رئال مادرید است و پس از آن بایرن در رده دوم قرار دارد. ما آنقدرها هم بد نبوده ایم چون در سال های 2013 و 2020 لیگ قهرمانان را بالای سر بردیم. بدون شک فردا شب دو تیم موفق دهه اخیر اروپا به مصاف هم خواهند رفت. ...
مشقِ عشق در دلِ کوهستان سهند
؛ پسرم، مادر به قربانت برود، مثل همیشه درس هایت را خوب بخوان و خیلی مواظب خودت باش... به اینجای حرف هایش که می رسد، سکوت می کند. صبر می کنم تا حال خود را باز یابد. پس از لحظاتی دوباره لب به سخن می گشاید و با صدایی که انگار از ته چاه بیرون می آید، می گوید؛ ببخشید ولی دست خودم نیست، هر وقت یاد آن روز می افتم؛ حالم دگرگون می شود. راستش بچه ته تغاری خانه و خیلی به مادر وابسته بودم، جدایی از او برایم خیلی ...
توصیه شهید مظفری پور به جوانان
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا شهید محمد مظفری پور در تاریخ سوم بهمن ماه 1345 در شهر تهران به دنیا آمد. او به کار نجاری مشغول شد و تا در سال 1359 که جنگ تحمیلی عراق و صدام به ایران شروع شد به دستور رهبر کبیر انقلاب برای دفاع از وطن عازم جبهه شد. 93 نفر با شهید محمد مظفری پور به محاصره دشمن درآمده بودند؛ اما شهید محمد به یاری خدا به واسطه دو دوشکا که در اختیار داشت، خود ...
ماجرای تحریم آب و کتک خوردن بازیگر شمر در خیابان
قرار است در مختارنامه بازی کنم. می دانستند این سریالی است که دیده می شود. به من توصیه کردند یک نقش خوب بگیرم؛ ولی فکر نمی کردم شمر را به من پیشنهاد دهند. وقتی شمر مختارنامه شدم دیگر نمی دانستم به خانواده ام چه بگویم، اگر می گفتم قرار است بازیگر شمر شوم مرا پس می زدند. تا مدت ها در خانه می گفتم هنوز نقشم مشخص نشده و در حال نگارش فیلمنامه هستند؛ البته دروغ نگفتم داشتند فیلمنامه را می نوشتند. ...
مصائب کودکان سرراهی
، گاهی بعضی از بچه ها را لباس نو می پوشاندند، سوار وانت می کردند تا ببرند زندان دیدن پدرومادرهایشان. ما که مانده بودیم حسرت آن ها را می خوردیم. مهدیه به درس خواندن ادامه می دهد، اما هدف او در زندگی اش می شود پیدا کردن راز های در گذشته مانده: از آن روز که فهمیدم برادری دارم دیگر روز و شب نداشتم. تمام هدفم این شده بود که پیدایش کنم. پدر و مادرم هم همین طور. همیشه با خودم فکر می ...
چند سی سی ژل با سکه های براق مهریه!
چشم از هم برنمی داشتند، دست های شان را به هم گره زده و در نفس گیرترین ثانیه های عاشقی کنار هم زیر پارچه ساتن سفید رنگ دور مروارید دوزی نشسته بودند، عروس خانم آماده بود تا با همه وجودش بله را بگوید و بشود آن عروس رویایی! از چشم های آقا داماد هم نگویم که داشت برق می زد از این [...]