سایر منابع:
سایر خبرها
کاشی ماندگار؛ سنگ نشانی بر سر در خانه مفاخر ایرانی+اسامی مفاخر
شود و از آن ها که شایسته حفظ و نگه داری هستند پاسداری کند. افراد زیادی بودند که متأسفانه اکنون دیگر نیستند. البته آثار هنر همیشه ماندگار است. هنرمندان جزو میراث فرهنگی هستند. افراد شایسته زیادی هستند که باید یادشان زنده نگه داشته شود. 4. نادر ابراهیمی داستان نویس، مترجم، کارگردان و مدرس فقید هنر در طول حیات پربار خود توانست بیش از 90 کتاب منتشر کند. وی در حوزه ...
امروز خطر جدی حوزه ها را تهدید می کند/ برخی به دنبال دین منهای سیاست هستند/ فعال شدن سرویس های جاسوسی در ...
.... بنده حدود سال 47 وارد حوزه علمیه شدم، البته به دلیل این که مرحوم پدرم از بزرگان حوزه علمیه نجف بودند طبیعتا در همانجا ورود در حوزه را آغاز کردم، بسیاری از دروس را خدمت مرحوم پدرم گذراندم و بعد در مراحل بالاتر اساتید بزرگی همچون آیت الله شهید سیدمحمد باقر صدر، مرحوم آیت الله العظمی خویی و حضرت امام در برخی از برنامه ها و درس ها داشتیم. در فلسفه و عرفان خدمت مرحوم آیت ...
صدایی که مرهم دردهایم شد
برش شلوغ بود اما صدایی از حسن بلند نبود. نگرانی ام بیشتر می شد. بعد پانسمان اولی مرا با بالگرد به اهواز و از آنجا به تهران منتقل کردند. چند روزی که آنجا بستری بودم، دوستان و آشنایان به ملاقاتم می آمدند؛ اما من چشم به راه حسن بودم. همه می گفتند حالش خوب است. از یک طرف دلم برایش تنگ شده بود و از طرفی از دستش دلخور بودم. با خودم می گفتم بی معرفت نمی آید یک سر به دوستش بزند . حالم که خوب شد و از بیمارستان مرخص شدم. فهمیدم که دیگر هیچ وقت نمی توانم او را ببینم و حسابش را برسم./ 1325//102/ ...
تراژدی زنان در افغانستان
صحبت با احمد والی کرزی، از سرداران جنگی قندهار – برادر حامد کرزی، کسی که بعد ها به سمت رئیس جمهوری افغانستان رسید – به کلی ناامید شد. "او به من گفت که هیچ کاری نمی تواند برایم انجام دهد". او زمانیکه در کابل به زندگی مخفیانه می پرداخت نیز مجددا از احمد والی کرزی درخواست کمک کرد. "او به من گفت که تو بهتر بود قبل از اینکه نامزد انتخابات می شدی، به عواقب آن فکر می کردی. اما در حقیقت این برادر او ...
پرسه در خیابان
قهرمان محوربودن شخصیت ها در این فیلم ها، ناخودآگاه آدم را شیفته خود می کرد. و بعدها وسترن های نیمه شهری سام پکین پا مثل این فرار مرگبار و سر آلفردو گارسیا را برایم بیاورید و همین طور وینچستر73 و مردی از لارامی ساخته آنتونی مان. جاهد: این فرار مرگبار را آن موقع به همراه عمویم در سینما نپتون شهرمان شاهی دیدم و عاشق استیو مک کویین و الی مک گرا شدم. سینمایی که بعد جلوی چشم من و تو در آتش ...
مادر شهیدی که فرزندش را با دستان خودش به خاک سپرد + عکس
.... چشم هایش برقی زد و خوشحال شد. دست انداخت گردنم و گفت: آره مادر. حرف های زیادی دارم که با شما بزنم. گفتم: شب همه دور هم می نشینیم و حرف می زنیم. قبول نکرد و گفت: بابا طاقت ندارد. فقط با خودت باید صحبت کنم. شب، همه خوابیدند و من و محمد، تنها شدیم. نشستیم به حرف زدن تا صبح. وصیت های سحرگاهان خانم منتظری با نقل خاطرات آن شب می گوید: محمد گفت که من دیگر از جبهه برنمی گردم و این ...
بشنو از نی ؛ از شعرخوانی طلبه های شاعر تا سروده پاکستانی ها برای شهید حججی
...> این کار کمی نیست که لطف و کرم است تا آخر عمر هم بباریم کم است تنها نه شما مدافعان حرمید زینب خودش از مدافعان حرم است *** دنیا و هوای نفس را بنده شدم زینب تو مرا ببخش شرمنده شدم هربار که از شهید گفتند و حرم 72 بار مُردم و زنده شدم *** آن دم که حیات را ز خود می راندی آن دم که شهادتین خود را خواندی ...
شکار دختران با تاکسی در ترمینال جنوب
روز نو : 16 خرداد سال گذشته، دختر 34 ساله ای با چهره ای رنگ پریده پیش مأموران رفت و از اتفاق هولناکی که در تاکسی برایش رخ داده بود پرده برداشت. او به مأموران گفت: من روز گذشته از شهرستان به ترمینال جنوب تهران رسیدم. درحالی که برای رفتن به خانه دنبال تاکسی بودم که مرد جوانی سوار بر تاکسی مقابلم ایستاد. چون خودروی شخصی نبود اعتماد کردم و سوار شدم اما چند دقیقه بعد او از مسیر اصلی منحرف شد و ...
اعتراف مخالفان امام باقر(ع) به جایگاه علمی ایشان
گردیده) بود . قتادة بن دعامه بصری، یکی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشسته ام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی که در محضر شما نشستم . پایه گذاری نهضت علمی از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و اسلام شمرده می شود. هر چند معارف ...
نقش امام باقر(ع) در بنیان گذاری اجتهاد چه بود؟
، اجتهاد را بین دانشمندان اسلامی نهادینه ساخت، و با تدوین قواعد علم اصول و آموزش آن به شاگردان مکتب خویش، گام مهم و کارسازی در عرصه پیشبرد اهداف بلند اجتهاد برداشت؛ به گونه ای که امروز شیعه می تواند با سربلندی اذعان دارد که میراث دار دانش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و جانشینان او در بهره گیری از منابع دینی در قالب اجتهاد و استنباط حکم شرعی می باشد. مرحوم صدر در این باره می نویسد: به واقع ...
سایه روشن های 64 سال سیاست ورزی
: آن ماشین را برای شما آورده اند. امام(ره) فوراً توجه فرمودند، پیاده شدند و به طرف ماشین به راه افتادند. در این فاصله متوجه شدم دکتر یزدی داخل بلیزر نشسته است ... هنگامی که حضرت امام(ره) سوار می شدند، مهندس صباغیان که همراه آقای رفیق دوست آمده بود، از امام پرسید: آقای یزدی هم با این ماشین هستند، سوار شوند؟ حضرت امام(ره) با دست اشاره کردند و فرمودند: خیر. غیر از احمد کسی سوار نشود. وقایع ...
امام باقر(ع) با تبلیغات هدفدار دل ها را آماده انقلابی گری می کرد
است از سیل به دامنه ی کوه، و بلا نخست ما را می گیرد و سپس شما را؛ همچنان که راحتِ امنیت، اول به ما می رسد و آنگاه به شما. در دایره ای محدودتر و مطمئن تر، روابط امام با شیعیان از ویژگی های دیگر برخوردار است. در این ارتباطات، امام را آن سان مشاهده می کنیم که در پیکره ی زنده، مغز متفکری را در رابطه ی با اعضا و جوارح، و قلب تپنده ای را در کار تغذیه ی اندام ها و بدنه ها . ...
اصفهان را باید شنید
میدان عادی بود و از بس آن را دیده بودم به ظرافت هایش توجه نمی کردم. آن روزها شهر اصفهان مملو از دوچرخه بود و حتی 10 اتومبیل هم در این شهر وجود نداشت، اما بعد از اینکه دورۀ طب را در تهران گذراندم و به اصفهان بازگشتم تعداد اتومبیل ها بیشتر شده بود ولی هنوز هم دوچرخه حرف اول را می زد. کاسب ها به درآمد محدودی قانع بودند و طمعی نداشتند. ساختمان مدرنی در شهر اصفهان وجود نداشت و اگر هم بود ...
گشت چند ساعته در پاتوق های فروش مواد
زیر پل اتوبان شیخ فضل الله خودم را به انتهای پل رساندم. اجازه ورود به دورهمی تازه واردها دست مرتضی است. در طول روز جور کردن مواد با اوست و شب ها ساقی اصلی که مسلح است برای فروش می آید. او همه آمار پاتوق را تحویلم می دهد: روزی 200 - 300 نفر برای خرید مواد و مصرف اینجا میان. بیشترشان شیشه مصرف می کنن . اونایی که وضعشون خراب تره شیشه و دوا رو با هم می کشن. ولی چیزی که عجیب تره دخترهای جوون و نوجوونی ...
این جا همه با هم برابرند
...> شرایط آمنه نعمت زاده مانند دوستش نبوده است. در ادامه حرف هایمان می گوید: مردم این جا چه سنی و چه شیعه تعصب دارند. اما خداراشکر پدر و مادرم آن قدر به جمعیت هلال احمر اعتماد دارند که گفته اند، هرجایی از طرف جمعیت شما را ببرند، ما مشکلی نداریم. کلا در سیستان وبلوچستان نسبت به جمعیت هلال احمر دید مثبتی وجود دارد. خودشان ما را می رسانند و اجازه شرکت در برنامه ها را داریم. تمام کار ما خاطره است ...
- منوچهر والی زاده - و 50 سال خاطره ی نهفته در صدایش
آقای والی زاده ما با بسم الله الرحمن الرحیم شما از خواب بلند می شویم و به سرکار می رویم. منوچهر والی زاده چهارم تیر ماه سال 1319 در کوچه بوشهری بین خیابان لاله زار و سعدی به دنیا آمد. خودش را اینگونه معرفی می کند: ما خانواده فقیری بودیم. پدرم انباردار شرکت تلفن در سعدی جنوبی بود و ته انبار حیاط کوچکی با دو اتاق وجود داشت که ما در آن زندگی می کردیم. من تا سال دوم دبستان به ...
بازخوانی یک پرونده قدیمی
منتظری نداشتم. بعد از اظهارات آیت الله منتظری من گفتم حاج آقا ولی فقیه حضرت امام است و ما تابع حکم ایشان هستیم. گفت پیشنهاد تو، پیشنهاد خوبی است. من شما را می فرستم خدمت امام و شما این پیشنهاد را به امام بگو؛ بنابراین اینکه می گویند من باعث شدم آقای منتظری آن نامه را به امام بنویسد اصلا و ابدا درست نیست. آقای انصاری به دلیل حال نامساعد امام به من گفتند که ما امروز وقت ملاقات نداریم. حاج احمد آقا ...
امام خمینی:می گویند دکتریزدی آمریکایی است، دروغ است! / یزدی:انتخاب موسوی برای کشور فاجعه بود!
خمینی در نامه ای به وزیر وقت کشور، نهضت به اصطلاح آزادی را فاقد صلاحیت برای امورقضایی، قانون گذاری و اجرایی دانست و گفت: اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملت های مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرن ها سر بلند نمی کرد. قطب زاده اکنون به دلیل توطئه برای قتل امام ...
مدرسه "خُمینیست ها" در قم/دعای شیخ حامی شریعتمداری برای شاه/تعبیر آیت الله گلپایگانی درباره رهبر انقلاب
.... دوران مبارزه سه سال به شاه پسند تبعید شدم. کامکار، رئیس ساواک قم من را خواست و گفت "آقای منتظری شما 3 سال تبعید هستید به شهر شاه پسند" من پرسیدم چرا؟ گفت از خودت بپرس چکار می کنی؟ تو از خمینی طرفداری می کنی. ما این مملکت را حفظ می کنیم اما تو یک جور دیگر با مردم حرف می زنی! خلاصه از آنجا با ما مخالفت کردند. مرحوم آیت الله غیوری می گفتند تو روی منبر مطالبی می گویی که پایین منبر مو به بدن ما ...
کلاچ و ترمزِ خودروی اتومات را قاطی می کردم
گفت و گوی خودرو پلاس با علیرضا واحدی نیکبخت خواندنی است. در حال حاضر به چه فعالیتی مشغولی؟ در شرایط فعلی با مدرسه فوتبال و حضور در فوتبال پایه سرگرم هستم و در رده های سنی 7 تا 18 سال مربی گری را دنبال می کنم. به خودرو علاقه خاصی داری؟ من همواره ماشین خوب سوار شده ام و از این به بعد نیز خودروی خوب سوار می شوم چرا که خودروهای خوب را برای سواری دوست دارم و در حال حاضر ...
روایت ابراهیم یزدی از نامۀ محرمانه بازرگان و آخرین دیدار با امام
بودند؟ از طرف آیت الله ملکی رفته بودند. در نهایت هم معلوم نشد که آن اسناد چه شد؟ جورج کیو هم با آقای امیرانتظام تماس گرفته بود؟ او از لندن زنگ می زند به آقای مهندس عباس امیرانتظام که پیش از آن معاون نخست وزیر در امور انقلاب و مورد اعتماد نخست وزیر بود و سفیر ایران در اسکاندیناوی شده بود. طبیعی است در میان سفرایی که در اروپا تعیین کرده بودیم، اگر قرار بود موضوعی ...
داستان یک عکس در کعبه
به درون کعبه رفتم. دو شخصیت ایرانی آشنا، مرحوم فخرالدین حجازی و اگر اشتباه نکنم، آقای امام جمارانی هم داخل شدند. مرا که دیدند گفتند: "تو اینجا چه می کنی؟!" به روی خود نیاوردم و گفتم: "چرا شما این قدر دیر آمدید؟!". البته درست گفتم آنان دیر آمده بودند! هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. بعد متوجه شدم آن روز، روز پرده برداری و گلاب شویی و شست وشوی کعبه است. به جز سفیر، از هر کشوری دو نفر دیگر نیز ...
بوسه پر برکت بر پای پدر
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) می فرمودند: روزی هنگام ظهر، مادرم گفت: پدر را برای ناهار صدا کن به طبقه بالا رفتم تا پدر را صدا بزنم، دیدم در حال مطالعه به خواب رفته اند، اگر ایشان را صدا نمی زدم ، شاید مادرم ناراحت می شد و اگر بیدارش می کردم، شاید موجب رنجش پدر می شد. خم شدم، لب هایم را کف پای پدر گذاشتم و چند بوسه زدم تا اینکه به آرامی بیدار شده و فرمودند: شهاب الدین! تو هستی؟ گفتم بله آقا ...
بانوی نابینای کرمانی با دست هایش می بیند
مادرزادی است؟ نه! من از نظر جسمی سالم بودم و هیچ معلولیتی نداشتم، اما در سال 91 بر اثر یک اتفاق، معلول شدم، یعنی در روز اول دی ماه سال 91 یک حادثه موجب شد که این اتفاق بیفتد و حالا معلولیت شنوایی، بینایی و جسمی دارم. ضربه ای که در آن حادثه به من زده شد به عصب اصلی آسیب زده است و به هیچ وجه نمی شود برای آن کاری انجام داد. فارس: یعنی شما بینایی تان را بلافاصله بعد از ...
زندگی سیاسی ابراهیم یزدی
مسلمانان جهان باید از این ندای آسمانی برخوردار باشند زیر آن هم نوشتم یک مارکسیست نمی تواند سوسیالیست باشد بعد هم رفتم بیرون. وقتی دانشجویان به کلاس آمدند، داد و بیداد توده ای ها بلند شد که دانشگاه محل دین نیست. دنبال آن بودند که چه کسی این مطلب را نوشته است. خوب که داد و بیداد کردند، من پا شدم و گفتم من نوشتم، بفرمایید تا با هم بحث کنیم. * ما در معرض تهاجمی قرار داشتیم که ابتدا باید هویت ...
دلش را در سوریه جا گذاشته بود/ شهید مهرداد سه روز در ماشین آتش گرفته می سوخت
زهره حاجیان -آن روزها دو برادر "علی" و "محمد علی مهرداد" دست به دست هم داده بودند و در سه دهنه مغازه ای که در آخر کوچه شهید خادمی قرار داشت بستنی سازی زده بودند تا علاوه بر کسب هزینه های زندگی خودشان، دست نیازمندان محله را هم بگیرند و همین خصلت دستگیری و رسیدگی به خانواده های نیازمند بیشتر از اعضای خانواده هایشان به بهرام رسیده بود. زندگی دو خانواده با 10 فرزند در دو اتاق تو در تو ...
ناگفته های پدرخوانده از پرونده سرهای بریده
؟ از دوران دبیرستان. یک بار هم خودزنی کردم. در ژاندارمری با کسی هم درگیر شدی؟ یک بار وقتی افسر دستور ایست داد، عصبانی شدم و می خواستم تیراندازی کنم. بعد از خدمت مشغول چه فعالیتی شدی؟ کارمند بانک بودم تا این که سال 50 دوباره به ناراحتی روانی مبتلا شدم. این اواخر قرص مصرف می کردی؟ نه. تا چه مقطعی درس خوانده ای؟ ...
زنانی که نامشان در تاریخ جامعه پزشکی ایران ماند
با صدای بلند به تجار گفت من حجت را بر شما تمام کردم حال شما می دانید و وجدانتان. او بعدها در هنگام شرح ماجرا برای یکی از دوستانش گفته بود آن روز انتظار توسری خوردن و شماتت را داشته است ولی پس از نیم ساعت برادرش به سراغش رفت و گفت آقایان با توکار دارند، تو پشت دربمان و به پرسش های آنان پاسخ بده. به هرحال کار آن روز او باعث شد که تجار خرج تاسیس یک درمانگاه مجهز را تقبل کنند. ازاین پس با کمک ...
شکار 2 دختر شهرستانی با تاکسی تهران + عکس
16 خرداد سال گذشته، دختر 34 ساله ای با چهره ای رنگ پریده پیش مأموران رفت و از اتفاق هولناکی که در تاکسی برایش رخ داده بود پرده برداشت. او به مأموران گفت: من روز گذشته از شهرستان به ترمینال جنوب تهران رسیدم. درحالی که برای رفتن به خانه دنبال تاکسی بودم که مرد جوانی سوار بر تاکسی مقابلم ایستاد. چون خودروی شخصی نبود اعتماد کردم و سوار شدم اما چند دقیقه بعد او از مسیر اصلی منحرف شد و با تهدید چاقو ...
پاهایت را جمع کن!
...: چند وقت پیش سوار تاکسی شدم و کنارم یه آقایی نشسته بود که انگار اصلا حواسش نبود منم تو ماشینم. بهش اعتراض کردم که آقا لطفا جمع تَر بشینید. اون خیلی بی ادبانه جواب داد که بیام رو سر تو بشینم؟ من خیلی از جوابش بدم اومد و از این بیشتر ناراحت شدم که راننده هیچ واکنشی نشون نداد. این گزارش با نظرات شهروندی در حال تکمیل است... ...