سایر خبرها
مُرده ای که بعد چهل روز زنده شد و به خانه برگشت
خانواده اش خود را آماده کرده بودند تا مراسم چهلم او را برگزار کنند اتفاق عجیبی رخ داد. شب چهلم، هنگامی که به در و دیوارهای خانه بهرام پارچه مشکی نصب شده بود، وی در میان بهت و ناباوری خانواده و دوستان قدم به خانه اش گذاشت. بهرام که با دیدن آگهی ترحیم خودش به در و دیوار کوچه و خانه و پارچه های مشکی عزاداری شوکه شده بود به دنبال پاسخی برای این ماجرا بود که خانواده اش با دیدن او از هوش رفتند ...
زنده شدن مرده تهرانی در مراسم چهلم
فریاد ها سکوت داخل خانه را شکست و همگی از این که مرد جوان زنده است خوشحال بودند و مرد گمشده نیز با لبخند می گفت که من زنده ام و چرا برای من مراسم ختم و سوگواری گرفتید؟! پس از آرام شدن همه اهل خانه مرد جوان در خصوص ناپدید شدنش ادعا کرد که در این مدت در منطقه پاکدشت تهران مشغول کار بوده است و گوشی تلفن همراهش را نیز با خود نبرده و هیچ شماره تلفنی را به یاد نداشته است تا خانواده اش را از محل ...
مردجوان با حضور در مراسم چهلمش همه را شوکه کرد
آخر به سازمان بهشت زهرا(س) مراجعه کردند تا شاید گمشده شان را در بین اجساد دفن شده مجهول الهویه پیدا کنند. آنها با دیدن تصاویر اجساد دفن شده بی نام و نشان، تصویر مرد جوان را شناسایی کردند. بعد هم با اعلام موضوع به پلیس، این پرونده مختومه شد. تهیه سنگ قبر و برگزاری مراسم ترحیم هم طبق روال انجام شد. تا این که چند روز پیش همزمان با برگزاری مراسم چهلم، این مرد به خانه بازگشت. او با دیدن صحنه ...
رمز گشایی ازفتل باافشای راز پنهانی همسر
خواست تا از او زهرچشمی بگیرم تا رفتارش را بهتر کند. روز حادثه طبق نقشه ای که از قبل کشیده بودیم مینا به من خبر داد که حجت برای ورزش به پارک رفته است. به سراغش رفتم و مشغول صحبت شدیم. اما ناگهان او صدایش را بالا برد و جر و بحث بین ما صورت گرفت. بعد هم یک دفعه حالش بد و بی هوش شد. او را سوار ماشین کردم تا به دکتر برسانم که متوجه شدم سکته کرده و مرده است. می ترسیدم مرگ او به گردن من بیفتد ...
زن خیانتکار با همدستی مرد غریبه، شوهرش را کشت
مجید به مأموران گفت: شوهرم در کار خرید و فروش مواد شوینده است. او هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب از خانه مان که در حوالی میدان هفت تیر است برای ورزش به پارک هنرمندان می رود و ساعتی بعد به خانه بر می گردد. امروز او مثل همیشه برای ورزش از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. وقتی دیر کرد نگرانش شدم و با برادرش تماس گرفتم و دو نفری به پارک هنرمندان رفتیم. آنجا چند نفری او را دیده بودند که مشغول ورزش بوده است ...
اعترافات هولناک دختر جوان که سناریوی قتل پیرمرد تنها را اجرا کرد / رویایی که کابوس شد!
عید کنارش باشیم. همراه پدرم به شیراز رفتیم. سیزده بدر در حال برگشت بودیم که در جاده تصادف زنجیره ای رخ داد و فقط پدرم فوت شد. چطور مستقل شدی؟ 18 ساله بودم که با زن مطلقه ای آشنا شدم. او خانه ای مجردی در جنوب تهران داشت و به خانه او رفتیم. سیما اهل مهمانی های شبانه بود و من هم همراهش به این مهمانی ها می رفتم. در این مهمانی ها با زنان و دختران آشنا شدم و تعداد دوستانم بیشتر شد. ...
دختر 14ساله: به میل خودم به خانه احمد رفتم
اوایل شهریور امسال، مردی به همراه دختر 14 ساله اش به نام پری به پلیس آگاهی تهران رفت و از یک پسر 25 ساله که دخترش را ربوده بود، شکایت کرد. این پدر گفت: دخترم 20 روز پیش از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت .همه جا را دنبال او گشتیم تا این که یکی از بستگان با ما تماس گرفت و گفت دخترم را همراه یکی از بستگان دورمان به نام احمد دیده است. آن جا بود که فهمیدم احمد دخترم را ربوده است. ما با ...
تلاش برای رازگشایی از مرگ مرموز مرد میان سال
، نگران شدم و برای یافتنش به پارک رفتم و همه پارک را برای یافتن او گشتم . حتی از افرادی که آنجا بودند سراغ شوهرم را گرفتم و معلوم شد چند نفر او را دیده اند که مشغول ورزش صبحگاهی بوده، اما بعد از آن ندیده اند او به کجا رفته است. زن میان سال توضیح داد: پس از جست وجوی بی نتیجه در پارک و اطراف آن به سراغ اقوام و دوستان رفتیم و دنبال همسرم گشتیم، اما کسی از او خبر نداشت. حتی در بیمارستان ها هم جست وجو ...
اشراف زاده ای که تا لحظه شهادت خود را وقف جبهه کرد
و سر مزار شهید نصب کردند. روز چهلم شهید همرزمانش نیز به تبریز رفتند. مراسم باشکوهی برگزار شد. در این مراسم یک جلد قرآن کریم از سوی سردار کوثری به خانواده شهید تقدیم شد. اشرفی در پایان خاطرنشان کرد: در مراسم ختم یونس، یک نفر به من گفت که من با یونس در دوران انقلاب زندانی سیاسی بودم. او همچنین در کمیته نیز فعالیت داشته است. این شهید با وجود رشادت هایی که از خود نشان داد، بسیار گمنام مانده است. انتهای پیام/ 131 ...
دعای دختری که برای شهادت پدرش برآورده شد
سراغ حاج محمود را می گرفت و منتظر آمدن او بود.او می گوید: رفتار حاج محمود نسبت به ما گل سرسبد بچه ها بود که این شهادت مبارکش باشد همسر شهید در ادامه به ما گفت: همیشه در خانه ما صحبت از شهدا بود و می گفت دعا کنید که من شهید بشوم؛ گاهی می گفتم چند روز بیشتر خانه بمان اما می گفت: خانواده شهدا چشم به راه هستند باید بروم و نشانی از آن ها در تفحص پیدا کنم و بعد به من رو می کرد و می گفت تو ...
صدای خوش تولید از زیرزمین خانه اجاره ای/ تکیه زندگی بر دست های پرتوان معصومه
دیگر زندگی را سخت و طاقت فرسا کرده بود. به هر مشقتی بود کارگاه را راه اندازی کردم برادرم که در تهران کارگری می کرد و کمک خرج خانواده بود، یک سال پس از راه اندازی کارگاه به خمین آمد تا همراه من و خواهر کوچکترم در تولیدی کمک حال ما باشد، یک کارآموز نیز به همراه ما در این کارگاه مشغول خیاطی است. کم کم کارمان رونق گرفت، کار را توسعه دادیم، بعد از دوختن لباس ها و رضایت مشتری مغازه ...
سرنوشت عجیب سارقی که فقط 3 ماه زنده است! +عکس
دفاتر آژانس هواپیمایی می شدم و دست به سرقت می زدم. چقدر دزدی کردی؟ 17 لپ تاپ که همه آن ها را بعد از دستگیری بازگرداندم و حدود شش هزار دلار به سرقت بردم. چرا لپ تاپ ها را نفروختی؟ تازه آزاد شده بودم و مالخر نداشتم که آن ها را بفروشم. با پول دلارها چه کردی؟ 50 میلیون تومان به دست آوردم که یک خانه اجاره کردم. چرا با خانواده ات زندگی نمی کردی؟ 35 ساله شدم ...
نشان قرمز روی دیوار مرگ
: لحظاتی قبل از این حادثه به مأموران گزارش شد که مأموران پس از حضور در محل حادثه متوجه شدند ساختمان مسکونی دچار آتش سوزی شده است. مأموران پس از اطفای حریق در پارکینگ ساختمان مسکونی با سه دستگاه خودروی رانا، هیوندا و هایما روبه رو شدند که به شدت سوخته بودند. همچنین مأموران دریافتند طبقه دوم این ساختمان هم دچار آتش سوزی شده است که پس از تخریب در ورودی با جسد مرد 39 ساله ای که صاحبخانه بود، روبه رو شدند که ...
عشقی که من دیدم با هیچ توطئه ای خنثی نمی شود
بعد از تمام شدن پیاده روی اربعین شیرین ترین و زیباترین خاطره ای که از پیاده روی اربعین سال قبل در ذهنتان مانده را برایمان بگویید. من در طول این سال ها تجربه های عکاسی زیادی داشتم اما علاوه بر مراسم تاسوعا و عاشورای ایران، پیاده روی اربعین تاثیرگذارترین تجربه زندگی ام بود. تصاویر زیادی در مغزم حک شده از کودکانی که گریه می کردند برای امام حسین (ع)، خانواده هایی که با هم به پیاده ...
درخواست کامیابی نیا از آدم فضایی !
برو خانه استراحت کن. وی افزود: به سمت خانه می رفتم که از یکی از هم محلی ها شنیدم باشگاه پاس بازیکن می گیرد. ما تا قبل از آن از محله مان بیرون نیامده بودیم اما آن موقع با بچه ها ماشین گرفتیم و به اکباتان آمدیم. من هم تست دادم و چند نفر را دریبل زدم. بعد هم شماره تلفن گرفتند و به محلمان برگشتیم. چند وقت بعد سر تمرین رفتم. به اوستایم گفته بودم اسمم را باشگاه بدنسازی نوشته ام و هفته ای سه ...
دو پایان برای یک داستان در زندان به دنیا آمده ام، در زندان بزرگ شده ام، در زندان می میرم!
مقابل در خانه شان روبرو شد. گویا صدای یکی از همسایه ها در آمده بود که چرا اینجا خاک ریخته اید که حالا آب باران به سمت خانه ما سرازیر شود! گرچه عباس فکر می کند این بهانه بود و آنها از قبل دلخوری داشتند . عباس می گوید خواهر و مادر و زن برادرم در خانه بودند و بعد از اینکه حرف زدن مشکل را حل نکرد، برای اینکه آنها را دور کنم به چوب دستی چوپانی ام متوسل شدم اما همسایه ها ما را جدا کردند و به ...
با همان پای شکسته
... * با لباس بسیجی همراه با خانواده، در پایگاه شهید بهشتی اهواز جایی برای اسکان داشتیم، من بیشتر مواقع به دلیل فعالیت در اطلاعات و شناسایی، در خط بودم. یک بار که برای دو روز مرخصی گرفتم و به خانه آمدم، از همسرم شنیدم: فردی با لباس بسیجی، بیش از 20 کیلو برنج درجه یک برای مان آورد و رفت . از دوستان و آشنایان پرس وجو کردم تا او را پیدا کنم اما نتوانستم، هر بار که ...
ایلان ماسک در میان هوادارانش چه موضوع هایی را مطرح کرد ؟
و معتقد بود که این میزان سرمایه گذاری کافی خواهد بود، اما بعد متوجه شد باید 90میلیون دلار دیگر را هم روی این سه کمپانی سرمایه گذاری کند، چون در غیر این صورت تمام سرمایه گذاری صورت گرفته روی آن ها به باد می رود. او در این خصوص گفت: در نتیجه هرچه را که داشتم صرف این کمپانی ها کردم و برای اجاره خانه ام مجبور به قرض گرفتن از دوستانم شدم. پروژه های گوناگون و الگوهای ماسک ...
ادامه رسوایی های جنسی غول تهیه کنندگی مشهور هالیوود
قراردادی مبهم با واینستاین امضا کرده اید که حتی حق صحبت با خانواده و دوستانتان را ندارید و همین مساله را به شدت برای یک وکیل یا حتی روان درمانگر دشوار می سازد و دستمان در این مورد بسته است. مذاکرات ما در شرایطی بسیار دشوار پیش می رفت. قرارداد کاری ما بدترین شرایط را داشت و ما می بایست از ساعت 5 بعد از ظهر تا 5 صبح در محل کار حاضر باشیم و حتی برای حمام و توالت رفتن هم واینستاین برایمان ...
شهید زوریک مرادیان اتحاد ایرانیان را به جهانیان نشان داد
. آنها، دو حجله نیز برای شهید مرادیان در سر کوچه قرار دادند. پیکر شهید مرادیان پس از انجام مراسم مذهبی در روز 24 مهر 1359 در قطعه شهدای ارمنی گریگوری آرامستان بوراستان (در جاده خراسان) به خاک سپرده شد. بعد از برگزاری مراسم چهلم شهید مرادیان یکی از دوستان مسلمان او در کوچه شان به شهادت رسید. به خانواده شهید گفتند، چون زوریک شهید شده، اسم کوچه را به نام زوریک مرادیان می گذاریم، ولی پدر شهید ...
راه رسیدن به پیشرفت باز است، فقط ما باید اراده کنیم/ در جشنواره "نوجوان سالم" رتبه اول کشور را کسب کردیم
دار انجام این بخش شدم. وی با تشکر از دبیران همراه در تهیه روزنامه دیواری اضافه کرد: خانم محمدی مشاور مدرسه و خانم بیگتن دبیر روانشناسی در آماده سازی بخش هایی از روزنامه دیواری کمک گرفتیم همچنین مصاحبه ای با پلیس مواد مخدر داشتیم که اطلاعات مفیدی در اختیار ما قرار دادند. جلالی سرگروه تیم روزنامه دیواری در ادامه این نشست عنوان کرد: از آنجا که کادر مدرسه اجازه نمی داد ما در ساعات ...
علی کریمی کشتی مثل علی کریمی فوتبال است
، 13 ماه خدمت کرده بودم و پدرم هم سابقه جبهه داشت. یعنی می توانستم کسری خدمت هم بگیرم و خیلی از خدمت سربازی من باقی نمانده بود. حدود یک ماه مانده بود. شاید معافم نمی کردند، به نفعم بود! به هر حال بعد از آن همه خدمت کردم، شاید بهتر بود کارت پایان خدمت می گرفتم، نه معافیت. به هر حال بعد از این اتفاقات گفتند تو معاف هستی و کارت معافیت به من دادند. گفتند پولدار شده، ماشین و خانه گرفته! ...
گفتگو با محمدجعفر فتوت رضایی از جانبازان فاجعه هفتم تیر
که آمدم دیدم در میان آوارها گیر کرده ام. از شدت انفجار به حالت سجده افتاده بودم و فقط دست چپ من کمی تکان می خورد. آنجا فضای عجیبی بود که نمی توان توصیف کرد. هیچ کس از خود نمی پرسید، همه در زیر آوار سراغ شهید بهشتی را می گرفتند. من دوباره بی هوش شدم و وقتی به خودم آمدم دیدم که در بیمارستان دکتر سپیر در چهار راه شهید مصطفی خمینی بستری هستم. در این حادثه به علت سنگینی آوار رگ پای راست من ...
جوایز فردی برای من در اولویت نیست
. برابر خیلی تیم های سختی قرار گرفتیم خصوصا تیم های انگلیسی در سال های اخیر که بازی های فیزیکی دارند و بازی ها بیشتر تاکتیکی است. با مدافعان سخت زیادی روبرو شدم. بهترین تیمی که برابر آن قرار گرفتی چه تیمی بود؟ بازی با اسپانیا قبل از جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی. واقعا شگفت زده شدیم از این همه مالکیت توپ و شگفت زده شدم. بهترین بازی که تا به حال داشتید کدام بازی بوده است؟ من بازی ...
عجیب ترین مراسم و سنت های پیش از ازدواج در جهان
او بپردازند. با این وجود، وظیفه مادر است که از باکرگی و پاکدامنی دخترش قبل از ازدواج اطمینان یابد. باکره بودن عروس نیز از بسیاری جهات برای شوهرش اهمیت دارد. در این فرهنگ ها، زنان باکره جهیزیه بیشتری با خود به خانه شوهر می آورند. دختری که در شب زفاف مشخص شود باکره نیست مایه شرمندگی و رسوایی والدین و خانواده اش می شود. در آمریکا نیز روزگاری پرهیز از روابط جنسی پیش از ازدواج مهم بود. در ...
بهترین روزم، روز نابودی صهیونیست هاست
) می داد و بعد هم رو به عکس حضرت آقا می ایستاد و احترام نظامی می گذاشت. بهش گفتم: مگه آقا شما را می بیند که همیشه احترام میذاری بهم گفت: وظیفه ی من احترام به حضرت آقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند یکی از خواسته های آقامسلم از خانواده اش این بوده که اگر من شهید شدم و خواستند به شما هدیه ای بدهند، بگویید دیدار حضرت آقا! بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ...
تجاوز شوهر صیغه ای مادر به دختر جوان/با چاقو وارد اتاق مهری شد و ...
آشنا بود. همه به شادی و نشاط و زیبایی ام حسرت می خوردند. اما پدر بهناز که موقع خواستگاری پاشنه در خانه پدرم را در آورده بود، شخصیتم را لگد مال کرد. با ندانم کاری هایش احساس حقارت می کردم و بعد از طلاق این حس منفی سراسر وجودم را به آتش کشیده بود. برای همین هم فریب مردی جوان را خوردم و وقتی او در خانه ام به دخترم تجاوز کرده فهمیدم چه اشتباهی کرده ام. من هم می خواهم از این مرد کثیف شکایت کنم و خودم را هم از این به بعد اصلاح کنم و بعد از این ماجرا قرار گذاشته ایم برای همیشه به شهرستان برویم و ... . انتهای پیام ...
بالاخره به آرزویمان رسیدیم!
، بیرون از خانه بروم و تا پاسی از شب با دوستانم خوش بگذرانم بدون اینکه گله و شکایت پدر مادر پشت سرم باشد و سوال و جواب بشوم . نوجوان که شدم دیدم آرزوهای بزرگتری دارم . مثلا رشته مردانه در دانشگاه قبول شوم .. مهندسی، معماری چیزی بشوم و بگویم که از مردها کمتر نیستم . در سالهای اخیر با تب و تاب سخنان افرادی چون سلحشوری و ملاوردی و سلبریتی ها به افکارم شکل جدیدتری دادم . مثلا اینکه ...
زباله گردی و سوء مدیریت شهری
از این افراد است. نوجوان 16 ساله که از این راه کمک خرج خانواده اش می باشد. یکی از شب ها هنگامی که داخل سطل زباله ای مشغول جست و جوی مواد بازیافتی بود با او آشنا شدم . نیمه های شب بود و من هم بیرون از منزل در حال قدم زدن در خیابان بودم . اندکی آن سو تر صدایی درون سطل زباله ای که وارونه شده بود، مرا به سوی خود کشید. با تصور این که موجود زنده ای درون سطل است ، به طرفش رفتم اما با او که سر ...