سایر منابع:
سایر خبرها
هفت خوان بلاتکلیف
به سمنان رفته و درحال بررسی است. بعد از مدتی خبر دادند منتظر نظر کارشناس هستند. الان سه سال است که به همین منوال گذشته و هنوز ما نمی دانیم چه افرادی این بلا را سر ما آورده اند. من پیرمرد، شب ها به جای حسین به عکسش خیره می شوم و ساعت ها با او حرف می زنم. 3 سال تلخ آتش قطار، عرفان را از او گرفت و بعد هم همسرش را. حالا او مانده و تنهایی. فریبا موسوی مادر عرفان سعادتی است. عرفان همراه دو ...
روانت را می کاوند مبادا...
کار مهمی انجام میدن! یارو روانکاوه برگشته به این زبون بسته گفته باید احساساتت رو بروز بدی. وقتی عصبانی هستی، داد بزنی و بشقاب بشکونی، وقتی خوشحالی از ته دل قهقهه بزنی. حالا این کرگدن پیر که حداقل نصف عمر مفیدش رو هم کرده، تو خونه راه میره و بروز میده. حیف که اخلاقیاتِ گربه سانانی دست و پا و دم من رو بسته وگرنه من هم یه جوری بهش بروز می دادم که بروزدانش از دسترس خارج بشه. دیروز یه نصف کنسروِ دو روز ...
محمود پاک نیت: برای مسئولان صداوسیما کیفیت اهمیتی ندارد/ مردم کارهای هجو تلویزیون را نمی بینند
شما کنترل تلویزیون را دست بگیرید و در کانال های مختلف را ببینید و هرکدام که برنامه های بهتری داشتند را برای تماشا انتخاب کنید. این موضوع تا چه اندازه در کار بازیگران تاثیرگذار است؟ خیلی زیاد. وقتی من سر کاری می روم، واقعا زمان خواب کمی دارم. چراکه 5 صبح راه می افتیم و بعد از انجام کارهای مختلف، 8:30 شب به خانه برمی گردیم. این زمان من دیگر خسته و خرد هستم ولی تازه باید به کار فردای خود ...
سخن سالار زبان فارسی
غیر غم دارو ندارم به جهان چیست مگر؟ رشک کمتر به منِ هستی بردوش کنید زبان معینی روان، ساده و بی تکلف و همه فهم است. به هیچ وجه اثری از تقیدهای کلامی در آن دیده نمی شود. زبان ساده و طبع روان معینی در این غزل به خوبی حس می شود: مرا بی یار و غمخوار آفریدند مرا بیمارِ بیمار آفریدند مرا با درد عشق سینه سوزی از اول، بی پرستار آفریدند مرا دائم قرین رنج کردند ...
من هنوز یک قهرمانم...
سوسن فقط اسم شناسنامه ای ام ماند و همه سحر صدایم می کردند. روزها از پی هم می گذشت و صدای وحوش دشت و سوزه باد که در میان شاخه های درختان تا به دل سیاه چادرهایمان رخنه می کرد، لالایی شب های کودکیم شده بود و همبازی روزهایم نیز گوسفندها و بزهای بازیگوش گله. زمان سپری می شد و من بزرگ و بزرگتر شدم، تا روزی که زمان مدرسه رفتنم از راه رسید. عشایر بودیم، اما پدرم می گفت باید درس بخوانم، برای ...
کارگران کوره پزخانه ها زیر شلاق خشونت پنهانی به نام فقر
زیادی را داریم که چهل سال در کوره پزخانه ها کار می کنند. چون اغلب بیمه نمی شوند. هر کارفرما تعداد معدودی از کارگران را بیمه می کرد و بقیه را هم در زمانِ بازرسی های ادارات کار از چشم شان پنهان می کرد. در مورد سخت و زیان آوری هم به این خاطر که بیمه کارگر ساده برایمان رد می کردند، مشکل داشتیم. شما تصور کنید 18 ساعت کار مداوم در شرایط سخت کار آنهم برای چهل سال شب و روز؛ چقدر عذاب آور است. طبق ...
زخم شمشیر نوشته ی خورخه لوئیس بورخس
لحظات درخشان جنگ چیزی نخواهم گفت. آن چه که می خواهم بگویم، نقل داستان این جای زخم است که بر من داغ نهاده است. آن نه روز، در حافظه من، در حکم یک روزنه، جز یک روز به آخر مانده که نفرات ما با یک یورش سربازخانه را گرفتند و ما درست انتقام شانزده تن رفقایمان را که در الفین از پا درآمده بودند گرفتیم. نزدیکی های صبح، با استفاده از تاریک و روشن هوا، از خانه بیرون خزیدم و شب برگشتم. رفیقم در طبقه اول ...
ما آدم نمیشیم...! نوشته ی عزیز نسین
... پیرمرد تبسمی کرد و گفت: – ما آدم می شیم، ولی حالا آدم نیستیم، اینطور نیست؟ صدامو در نیاوردم، اما از آن روز به این ور سال ها است که از خودم می پرسم: آخه چرا ما آدم نمی شیم؟... زندان رفتن من در این سال های اخیر برام شانس بزرگی بود، که معما و مشکل چندین ساله ام را حل کرد و از روی این راز پرده برداشت. توی سالن بزرگ زندان با پنجاه نفر زندانی سیاسی کشور ...
سال اسپاگتی نوشته ی هاروکی موراکامی
اسپاگتی است، سال 1971 بعد از میلاد مسیح. اسپاگتی را باید تنهایی می پختم و می خوردم. این یک قانون بود. خودم را مجاب کرده بودم اسپاگتی غذایی است که در تنهایی مزه می دهد. خودم هم نمی دانم چرا چنین احساسی داشتم، اما چه می شد کرد؟ همیشه همراه با اسپاگتی چای می نوشیدم و سالاد خیار و کاهو می خوردم. باید مطمئن می شدم که از هر دوی آن ها به مقدار کافی در خانه دارم. همه چیز را مرتب روی میز ...
بسیجی های نسل های مختلف از ویژگی های یک بسیجی می گویند
همدلی که بین بسیجی ها برای کمک به مردم دیده شد، برای من جالب بود. او با این مقدمه که می خواهم یک خاطره هم درباره ابراز ارادت مردم به بسیج و بسیجی ها بگویم که خودم را خیلی تحت تاثیر قرار داد، می افزاید: در یکی از روستا های سیل زده بعد از پخش آرد بین مردم که بسیار کم هم بود و به هر نفری در حد درست کردن چند نان برای یک روز می رسید، ساعت های پایانی شب بود که متوجه شدیم خودمان حتی نان هم برای ...
زیاد اهل خشونت و دعوا نیستم/ فقط شیطنت ها و خرابکاری های کمال شبیه من است
را با این سریال آغاز کرد و بعدا هم در دودکش پسر هومن برق نورد شد. او این روز ها بعد از گذشت 7 سال و درست در 13 سالگی ایفاگر نقش کمال در سریال حکایت های کمال شده است. کمال و قصه هایش این شب ها به یکی از داستان های جذاب تلویزیون تبدیل شده اند. محمدرضا شیرخانلو به همراه پسرعمویش مهمان خبرگزاری فارس شدند تا علاوه بر بازخوانی کارنامه کاری او در این 7 سال، به بررسی شخصیت کمال و برگشتی که این ...
سه شنبه های شعر
...> وقتی که شاعر است زنی، هر فصل، آکنده از بهار سمرقند است از جوی مولیان همه شب، بویی، در جای جای خانه پراکنده است گرم سرودهاست سماور هم، با رقص استکان کمر باریک هر روز توی سینی عصرانه، مخلوط شعرچایی و لبقند است وقتی که خفته اند همه آرام، او می کشد به گیسوی شب شانه با یک سبد ستاره سحرانگیز، مشغول چیدمان گلوبند است چون تک درخت سر زده از یک ...
آرزوهای بزرگ
تکلیف کلاسی ام را انجام بدهم به سراغ نوشته ها و یادداشت هایم رفتم و از بین همه آنچه داشتم خواب لیلا را انتخاب کردم. انیمیشن کوتاه کلاف پروژه پایانی دانشگاه من بود و تمامی مراحل پیش تولید و تولید را به تنهایی انجام دادم، بنابراین نتیجه ماه ها کار مداوم و طاقت فرسای یک نفره است. ولی مشکل اصلی بعد از ساخت فیلم شروع می شود که موضوع بسیار مهمی است که بسیار به آن کم پرداخته می شود و آن هم پیدا کردن پخش ...
دولت اولین متهم بی سلیقگی فرهنگی در عرصه موسیقی است
مند نبودم، اما اولین بار خودم به گروه کیتارو مجوز دادم و پیگیری کردم. ما با کیتارو شروع کردیم که یک موسیقی ناب بدون خواننده است. اجرای کیتارو بنا بر نظر بسیاری از متخصصان و مخاطبان اجرای بسیار حرفه ای و خوبی داشت. خود من شخصاً با اجرای گروه های موسیقی خارجی مخالف نیستم، اما باید بر انتخاب گروه ها توجه بسیاری شود. گروه هایی اجازه اجرا داشته باشند که موسیقی شان تناقضی با فرهنگ ایرانی نداشته باشد یا ...
ناگفته هایی از حمله تروریستی به اتوبوس زائران ایرانی عتبات عالیات در سال 95 / راز شهادت 63 شهید اتوبوس ...
شهیدمحمد اختلاف سنی داشتم. همیشه من و مامان سفرهای عتبات را با هم بودیم؛ مامان زنگ زدن که مانند همیشه با هم باشیم به او گفتم من امسال قرار است با دوستانم بروم و نمی شود خانواده همراهمان باشد من به خاطر شرایط تحصیلی تهران زندگی می کردم ؛ چند روز بعد زنگ زدن گفتن که قرار است با کاروانی از اهواز به همراه خاله طاهره و صغری شهیدان طاهره و صغری رزاقی منش بروند بهقدری شور و شوق داشتن که از صدای شان مشخص بود ...
اینجا کشوری ست که به جای هر گلوله بر زمینش، گلی روییده است! +تصاویر
روزها و حتی ساعت هایم نداشتم. اما مطمئن بودم که می خواهم از شمال تا جنوب ویتنام، چند شهر مهم را ببینم. بنابراین مدت زمان سفر را حدود 10 روز در نظر گرفتم و آنقدر بازه اش را تغییر دادم تا در نهایت ارزانترین بلیط را به نرخ 3٫400٫000 تومان با ایرلاین قطر، برای اوایل فروردین 97 پیدا کردم. همان روز با دوستم از هیجان سفر بدون برنامه ریزی صحبت می کردم که او هم به وجد آمد و خواست تا در این سفر مرا ...
از پنج صبح تا پنج صبح در پی سنتور/ سیزده سال ایرانگردی کردم برای 300 صفحه/پژوهش حلقه مفقوده موسیقی ...
استاد علیرضا کریم پور بود که نقاشیخط بزرگ ایران بودند که در کشورهای مختلف و در ایران نمایشگاه های متعددی داشتند . در کلاس دانشگاه همینطور که دانشجوها خودشان را معرفی میکردند به اسم من که رسید همه گفتند که موسیقی کار میکند . استاد کریم پور شماره آقای صلاحی را به من دادند .بعد از تعطیلات عید نوروز اردیبهشت ماه 77 با آقای صلاحی قرار گذاشتیم . دقیقا یادم میاد همراه دکتر حبیب دهقان بودیم که دانشجوی ...
برخی آمدند که فیلم ما را زمین بزنند اما نوجوانان از فیلم استقبال کردند
...! بله یک روز دیرتر را به جشنواره عمار فرستادم و جایزه بهترین فیلم را گرفت. از آن به بعد آثارم را عمدتا به جشنواره عمار می دادم و به نوعی، عمار خانه ام شد. هنگامه ، سر به راه و ... جشنواره عمار، استعداد شما را کشف کرد و جسارت و اعتماد به نفس لازم برای ساخت منطقه پرواز ممنوع را به شما داد؟ می توان گفت که منطقه پرواز ممنوع سفارشی است؟ به هیچ وجه! اگر ...
یادی از کانون علمی و تربیتی جهان اسلام/ نشریه فرصت در غروب (شماره اول)
گودالی قرار داشت و محتوای آن یک مشت انسان های هرزه و فرو رفته در لجن زارهای اجتماع آن روز بودند. و این صدا آن قدر نافذ و مؤثر بود که نقطه عطفی در جهان بشریت واقع شد و تحولی بود که انسانیت انسان، و موجودیت واقعی او را از زیر خاک های تیره اعصار قبل بیرون آورد. او بود که گفت زن هم انسان است، و همدوش و همگام مردان در راه زندگی بایستی بسیج شود. او مختصات زن را در محورهای وجود مشخص نمود و ...
باران مشکلات بر سقف زندگی فاطمه زهرا/مسکن بزرگترین دغدغه
و پر درد خانواده سخن می گویند. شنیدن این همه درد توان سخن گفتن را از ما می گیرد. فاطمه زهرا را به همراه پسر و دخترش تنها می گذاریم و خانه ای که آرامش در آن جایی نداشت، ترک می کنیم. اکنون تنها خیرین و افراد انسان دوست می توانند با دست نوازش شان فرزندان این مادر را امیدی دیگر داده و رنگ شادی را به زندگی بی روح فاطمه زهرا باز گردانند. گفتنی است مرکز نیکوکاری تخصصی رسانه یاران خراسان جنوبی با شماره حساب 6037997950110032 آماده دریافت کمک های خیران و نیک اندیشان برای کمک به این خانواده نیازمند است. ...
تیپ جنجالی فرشته حسینی در جشنواره فیلم فجر + بیوگرافی و تصاویر
را دوست دارند، می خواهند ازدواج کنند، اما خانواده های شان با این ازدواج موافقت نمی کنند. نبی از افغانستان به ایران می رود، جاییکه فرشته شش سال پیش آن جا رفته است. آن ها می خواهند برای ساختن زنده گی بهتر به اروپا بروند... این فیلم در منطقه ی خاوران تهران فیلم برداری شده و قصه دو جوان از صبح تا شب رابه تصویر کشیده است. فیلم رفتن توانست در فستیوال بوسان در کوریای جنوبی، جایزه ی هیأت ...
جزئیات جدید از بازداشت پسر آخوندی/ ابتکار: دولت هیچگاه مخالف جریان آزاد اطلاعات نبود/تحلیل زیباکلام از ...
هفت دانشجو در بین مشمولان عفو اخیر جزییاتی از عفو اخیر تعدادی از محکومان به شرح زیر به دست آمده است: عفو شدگان عموما مشمول عفو کامل و برخی تخفیف قابل توجه داشته اند. برخی از محکومین به حبس ابد بودند که عفو شده اند. برخی هم حبس های طولانی مدت مثلا بالای 30 سال داشتند که مورد عفو قرار گرفته اند. از بین 32 محکوم امنیتی که غلامحسین اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه گفتند، 7 نفر دانشجو ...
امیرالمؤمنین از چه می ترسیدند؟
یا علی. خودتان را در پناه امیرالمومنین قرار دهید. یک آقایی بود از امام جمعه های مازندارن، هشت سال قبل از انقلاب ایشان نماز جمعه می خواند. از انقلابی ها بود. پدر شهید هم بود. بعد از انقلاب ما دعوت شدیم به آن مسجد جامع ایشان برای منبر. آن هم راه چالوس آن موقع نه الان، حالا که این پیچ هایش را حل کردند. من به ایشان عرض کردم که: شما این مسیر جاده چالوس را می آیید، این همه سال چه کار کردید که ...
آن مرد در برف آمد!
تک های دشمن، یکی از دوستان ما که در یکی از جبهه ها بود آمد و به من گفت فلانی را می شناسی؟ گفتم چطور مگر؟ گفت دیشب در تک دشمن کشته شد. این خبر واقعا برای من شوک آور بود. زیرا ما نتوانسته بودیم او را برای خود حفظ کنیم و حالا او در جبهه مقابل ما کشته شده بود؛ درحالی که بسیاری از دوستان صمیمی من درجبهه به شهادت رسیده بودند که این توفیقی بود اما از دست دادن این دوست، آن هم درجبهه دشمن و روبه روی ما ...
فاطمه گودرزی: علاقه ای به مهاجرت ندارم
به گزارش فرهیختگان آنلاین ، سیدعلی ضیا شنبه شب در برنامه فرمول یک میزبان فاطمه گودرزی بازیگر سینما و تلویزیون، پویان گنجی پسر و دریا مرادی دشت عروس او بود. گفت وگوی ضیا و گودرزی با مسائل روز آغاز شد و بازیگر ماه منیر در ابتدا در پاسخ به ضیا که به گلایه های یک شهروند که با حقوق حداقلی، ناچار است چند برابر برای رفت و آمد هزینه کند، گفت: بخشی از بحث مشکلات امروز مردم به بنزین برمیگردد که ...
تئاتر جای شعاردادن نیست/ سفارشی سازی چگونه تبدیل به ضدتبلیغ شد؟
، جواد نوری و مرتضی شاه کرم باعث شدند تا بتوانم بعد از سال ها تئاتر کار کنم. اگر این 3 نفر نبودند نمی توانستم نمایش برگشتن را روی صحنه ببرم، هر 3 نفر بر گردن این نمایش حق دارند. خوشبختانه گروهی خوبی نیز برای نمایش برگشتن دور هم جمع شدند و بازیگران بسیار با کار همراه بودند. من در همان ابتدا به بازیگران گفتم که هر روز در تمرین ها ما تغییراتی را خواهیم داشت و حتی حالا در اجرا هم هر شب ...
5ماجرای باور نکردنی از غسالخانه بهشت زهرا
ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفت: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...! مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه مریم آثاری نسب در بیان خاطراتش می گوید: ساعت کاری تموم شد، مثل همیشه آماده رفتن به منزل شدیم و باز مثل روزهای دیگر توی راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می کردم. اون شب ...
آرامشی که پیکر بی جان پدر به دختر نوزادش داد
و می گوید صحیح نیست که همسرت در بیمارستان باشد و شما به ماموریت بروی! حجت پاسخ می دهد قول می دهم هرچه سریع تر بازگردم! پس از شهادت، مادرم گلایه می کند که مگر قرار نبود بازگردی؟! شب خواب می بیند که حجت نزد وی آمده و می گوید مادر عزیزم، چرا انقدر اندوهگین هستید؟! من که برگشتم، همان روز هم برگشتم. هرچند شما من را نمی بینید؛ اما حتما مطلع هستید که چه تعداد از خانواده های دوستانم چشم انتظار بازگشت ...
سردار بی قرار
با مدارکی که از دوران جنگ داشت موفق شد جواز اعزام را بگیرد، در زمستان 94 دقیقا شب یلدا بود که گفت می خواهم به سوریه بروم، یکم دیماه بود که آمدم دیدم کوله پشتی اش را بسته است و گفت خانم من دارم می روم، جلوی در منتظرم هستند، من خیلی در خودم فرو رفتم... خداحافظی کرد و گفت امشب می روم تهران و فردا تماس می گیرم، روز بعد تماس گرفت و گفت من دمشق هستم. او تصویری تماس می گرفت و زمین را می بوسید و می گفت ...
دکتر احمد توکلی: در خانه ام خبری از بوفه و مبل نیست
خواستگاری به من گفت عمل کرد. وقتی خواستیم زندگی مان را شروع کنیم، من از زندان به سربازی رفته و به ساری منتقل شده بودم. ایشان هم تربیت معلم می خواند. یک اتاق گرفتیم و به سادگی زندگی مان را شروع کردیم. انقلاب که شد و مردم همه فرش دار شده بودند، ما تازه فرش ماشینی گرفتیم و خدا را شکر تا الان هم همه چیز داریم. چیزی کم و کسر نداریم، اما تجملات نداریم. در خانه ما خبری از هیچ وسیله تجملاتی مثل بوفه و مبل و نیست. البته من نمی خواهم بگویم همه مردم اینگونه زندگی کنند، بلکه، چون خودم سیاستمدارم، وظیفه خود می دانم زندگی بی آلایشی داشته باشم. ...