دسیسه شوم عکاس مشهور برای دختر شهرستانی
سایر خبرها
تماس تصویری دخترخاله با پسر غریبه خون به پا کرد!
ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن روز همراه دختر خاله ام فریبا برای تفریح بیرون رفته بودیم. من از ماشین پیاده شدم تا خرید کنم. وقتی دوباره سوار ماشین شدم متوجه شدم دختر خاله ام از طریق موبایل با یک پسر جوان تماس تصویری گرفته است. در همین هنگام بین من و دخترخاله ام بحث به وجود آمد و این درحالی بود که رهگذران این صحنه را می دیدند. وی افزود: درحالی که درگیری مان بالا گرفته بود، چند ...
اجیر کردن آدمکش برای قتل خواهر سرکش
برگشتم خواهرم در را باز نکرد. من که نگران شده بودم با برادرم تماس گرفتم. من و برادرم قفل در را شکستیم و پس از وارد شدن به خانه با پیکر لیلا روبه رو شدیم. یک نفر به خانه مان دستبرد زده و پس از قتل خواهرم موبایل او را دزدیده است. اعتراف به قتل خواهر اخبار اجتماعی - به دنبال اظهارات دختر جوان پلیس به تحقیق پرداخت و دریافت که دو خواهر بعد از مرگ پدر و مادرشان با هم در خانه مجردی زندگی ...
روایت 40 سال مظلومیت رهبر شیعیان نیجریه/ مصائب او را یاد امام حسین(ع) می اندازد
اول و دوم ایشان در زمانی که این شیخ در زندان بود، به دنیا آمدند. دختر شیخ زکزاکی افزود: پدرم برای ما تعریف کرد که یک بار حدود دو سال در زندانی بود که اصلا آفتاب را نمی دید و برای تشخیص نمازهای یومیه نیز دچار مشکل بود. ایشان می گفت از زمان آوردن غذا و نیز با حدس اوقات نماز را تشخیص می داده است. وی اضافه کرد: دولت و ارتش نیجریه تا سال 1996 خانه پدرم را تخریب و این قدر عرصه را ...
تولی و تبری لازمه حسینی ماندن است
، برو! خدابه همراهت! محمدرضا رفت و 50 روز بعد خبر مفقود شدنش را آوردند. عکس های امانتی شهید حسین زوزنی راوی: دختر شهید آخرین بار که پدر می خواست به جبهه برود، چند قطعه عکس به من داد و گفت: دخترم! این عکس ها را امانت نگه دار! پرسیدم: بابا! چرا عکس ها را از آلبوم درآوردی؟ مرا بوسید و گفت: یک روز عمویت می آید و می گوید که چند ...
تجربه تلخ و وحشتناک سمانه در خانه مجردی فرزاد
ادامه داد: دختری سرکش با روحیات متفاوت از دیگر همسن و سال های خودم بودم و هجدهمین بهار زندگی را پشت سر می گذاشتم که با پسر همسایه دوست شدم. آن روزها غرق در غرور جوانی می خواستم با آرایش های غلیظ جلب توجه کنم. خانواده هم مرا آزاد گذاشته بودند و حتی مادرم برایم لوازم آرایشی می خرید. پس از مدتی ارتباط مخفیانه و تماس های تلفنی، بالاخره احمد به خواستگاری ام آمد و باهم ازدواج کردیم غافل از ...
تجاوز وحشیانه 2 پسر به 2 دختر تهرانی / پریا در پارک سرخه حصار و سمیرا ...
...> وعده وسوسه آمیز شیطان امین 27 ساله، تابستان سال 97 با وعده ازدواج یک دختر 22 ساله به نام سمیرا را به خانه پدری اش در پاکدشت کشاند و وی را آزار داد. دختر جوان که به کلانتری 144 حصارامیر پاکدشت رفته بود در تشریح شکایتش با گریه به ماموران گفت: چندی پیش در فضای مجازی با امین آشنا شدم. پس از مدتی او به من ابراز علاقه کرد و گفت قصد ازدواج دارد. وی ادامه داد: پسر خوبی بود ...
شوق زیارت
آزادی نشستم و از آنجا به اربابم سلام دادم. تا آقای حیدری از احساسش گفت، خاطره اولین حضورم در حرم امام رضا برایم یادآوری شد. به علت بیماری توانایی رفتن به مسافرت های طولانی را نداشتم و در 14 سالگی برای اولین بار به مشهد مقدس رفتم، نزدیک اذان مغرب بود که وارد شهر شدیم. خواب بودم، مادرم مرا بیدار کرد و گفت: دخترم سلام بده، منم که بهت زده بودم به انگشت مادرم نگاه می کردم ...
اعدام برای قاتل دختری که جسدش گم شد
دوستی مان را تمام کند و به خارج برود سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و او را کشتم. اما یک سال بعد وقتی آرمان در دادگاه کیفری پای میز محاکمه ایستاد، قتل را انکار کرد و گفت: آن روز من از مدرسه به خانه آمده بودم غزاله پیام داد که می خواهد مرا ببیند به او گفتم پدر و مادرم در خانه نیستند و او می تواند بیاید. غزاله آمد و با هم درمورد کار و مسافرت حرف زدیم. گفت: می خواهم برای ادامه تحصیل از ایران ...
ماجرای جنجالی اعدام آرمان و قتل غزاله
همین دلیل هم از پسر جوان خواست تا این رابطه را فراموش کند. اما ارتباط آن ها به طور کامل قطع نشد، تا این که یک روز الف-ع از نبود پدر و مادر پزشکش در خانه استفاده کرد و از غزاله خواست به خانه آن ها برود: من وقتی دیدم کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم. اما او وقتی به خانه مان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل ...
جزئیات حادثه آرمان قاتل غزاله + عکس
ارتباط آن ها به طور کامل قطع نشد، تا این که یک روز الف-ع از نبود پدر و مادر پزشکش در خانه استفاده کرد و از غزاله خواست به خانه آن ها برود: من وقتی دیدم کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم. اما او وقتی به خانه مان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او ...
تجمع علما، روحانیون و اساتید تهران در حمایت از شیخ زاکزاکی
رقیه زاکزاکی دختر شیخ زاکزاکی در بیان مظلومیت پدرش گفت: پدر من حدود چهل سال پیش یعنی یک سال بعد از انقلاب ایران مورد اذیت دولت نیجریه قرار گرفت و الان نیز حدود 4 سال است که در زندان حبس شده است. وی گفت: در سال 2007 میلادی دولت نیجریه اقدام به بمب گذاری خانه پدرم کرد که همزمان با 21 ماه رمضان بود اما این کار را نکردند و تمام آن شب با هلی کوپتر بر فراز منزل ما بودند و در حالیکه ما در ...
پایان نیم قرن دوری/ دیدار شورانگیز مادر و فرزند پس از 50 سال
من و بابا در جبهه رفتن رقیب هم بودیم
.... به جرئت می توانم بگویم در طایفه مادری ام دیگر کسی مثل شهید مهدی سبزه پرور پیدا نخواهد شد. مهدی بسیار متواضع، مهربان و مؤدب بود. جوان عجیبی بود. وقتی یاد مهدی و شاخصه های اخلاقی اش می افتم با خودم می گویم شهادت حقش بود. حیف بود به مرگ طبیعی بمیرد. بعد از شهادت مهدی، یک روز بابا از محل کار به خانه آمد و گفت: ثبت نام کرده ام و می خواهم بروم جبهه. ابتدا مادر به خاطر شرایط خانواده مخالفت ...
سیری در حیات علمی و عملی زنده یاد علامه علی دوانی در گفت وشنود با فرزند ایشان
نمی کردند. ایشان ارادت و علاقه خاصی به شهید نواب صفوی داشتند، با این همه از بعضی از کار های او انتقاد می کردند. علی حاتمی فیلمنامه شاعر سینما برای امام خمینی در دوره ای که مدیرعامل بنیاد فارابی بودم، مرحوم علی حاتمی در بستر بیماری بود و من به عیادتش رفتم. در آنجا کتاب امام خمینی در آئینه خاطره ها نوشته پدرم را دیدم. ایشان همین که مرا دید گفت: به شما برای داشتن چنین پدری ...
پرستارانی که از خود جانبازان جانبازترند!/ قول دادم که در زندگی کم نیاورم
کشورش انجام دهد، من هم با توجه به اینکه بعد از 4 پسر به دنیا آمده بودم، دوست داشتم یک پسر باشم و به جبهه بروم، وقتی دیدم نمی شود، پیش خودم گفتم من باید همسر جانباز بشوم تا با این کار فداکاری خودم را به میهن ام اثبات کنم. یک روز که تلویزیون نگاه می کردم یک جانباز ویلچری را دیدم که نظرم را به خود جلب کرد، همان لحظه به مادرم گفتم: من در آینده همسر یکی از جانبازان می شوم، مادرم هم ناراحت شد گفت ...
تجاوز وحشیانه و گروهی به دختر جوان + جزئیات
ترسیده بودم و صدای ضربان قلبم را می شنیدم خودم را لعن و نفرین می کردم چرا سوار این ماشین شدم. دختر جوان اشک هایش را پاک کرد و با صدایی لرزان گفت: جوان حیوان صفت و راننده خودرو با سرعت خیلی زیاد مرا به کارگاهی در اطراف شهر انتقال دادند و...! آن ها سپس من را با وضعیت اسف باری در نزدیکی شهر رها کردند و متواری شدند. با نگرانی خودم را به کلانتری رساندم و مشخصاتی را که از دو جوان حیوان صفت در اختیار داشتم به پلیس ارائه دادم و امیدوارم هرچه زودتر این افراد دستگیر شوند و به سزای عمل ننگین خود برسند. ...
عکس دلخراش از دختربچه سیرجانی که شکنجه شده است / ارثیه مادری شوم بود؟
صدمه ای که بر بدن بیتا ، دختربچه ای در سیرجان مشاهده شده است نشان از کودک آزاری دارد. ، بر اساس شواهد و گزارش های اورژانس اجتماعی، احتمالا پدر این دختر با انگیزه های مالی این کودک را آزار داده است. این دختر بعد از فوت مادر تنها وارث قانونی اوست و ظاهرا همین مسأله دلیل کودک آزاری بوده است. آدرس دقیقی از پدر او نداریم اما دستور جلب او صادر شده است تا بازجویی شود. رد سوختگی عمیق و ...
شهلا مرا به خانه اش کشاند و از من فیلم سیاه گرفت / ادعای جنجالی محمد در دادگاه تهران
جایگاه ویژه ایستاد ،ادعای عجیبی را مطرح کرد. وی گفت : من از سال ها قبل با این خانواده رفت و آمد داشتم تا این که با خواهر شیرین به نام شهلا آشنا شدم. من همسر و دو فرزند داشتم که شهلا یک روز مرا به خانه خاله اش دعوت کرد اما آن جا نوشیدنی به من خوراند که حالم بد شد .او از من که کنترلی روی رفتارم نداشتم فیلمی سیاه تهیه کرد .شهلا می گفت باید به دستوراتش عمل کنم. در غیر این صورت فیلم را به ...
چگونه مرد شیشه ای دختر معتاد را کشت؟
اعترافات مریم، مأموران سراغ شاپور رفتند و او را دستگیر کردند. صبح دیروز این متهم در شعبه هفتم دادگاه کیفری به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: شهریور سال 97 دختر جوانی که از همسایه های قدیمی ما بود به سراغ من آمد و در حالی که از خواهر معتادش بشدت ناراحت بود از من خواست خواهرش را بکشم. او به من گفت پدر و مادرشان چند سال قبل مرده اند و حالا او با خواهرش در خانه قدیمی پدری زندگی می کند ...
آرمان اعدام خواهد شد
کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم. اما او وقتی به خانه مان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او زدم. آن جا بود که متوجه شدم غزاله نفس نمی کشد. پسر جوان آشفته و هراسان پیکر بی جان غزاله را داخل چمدان بزرگی قرار داد و بعد آن را به سطل زباله خیابان ...
آخرین خبرها از قتل غزاله؛ حکم اعدام آرمان عبدالعالی اجرا شد؟
. در نخستین جدایی مان چند بار پیگیری کردم، اما وقتی چند بار این اتفاق افتاد دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم. آن روز غزاله در واتس آپ به من پیغام داد و حالم را پرسید و قرار شد همدیگر را ببینیم. طبق معمول از مدرسه به خانه آمده بودم و به خاطر حساسیت، آنتی هیستامین مصرف می کردم. در حال استراحت و خواب آلودگی بودم که تماس ناموفق غزاله را روی گوشی ام دیدم. با او تماس گرفتم و ...
ماجرای سه روز بازداشت در فرودگاه سوریه
تربیت بیاورد، آن یکی گفته بود مگر رفته اند کربلا؟! به من گفته مکه است. خلاصه هرکس یک چیزی گفت. ولی آخر متوجه شدند کجا هست. خانواده اصلا فکر نمی کرد بخواهم دوباره به سوریه بروم. به ایران که برگشتم ارتباطم را با فاطمیون زیاد کردم. روزهای اول آموزشی چه روزهایی بود. چهار روز اول آموزشی که رفتم، خانواده خبر نداشت، بالاخره بعد از چند روز با کمک یکی از دوستان با آنها تماس گرفتم، هر بار که به خانه زنگ می ...
حکم دختر وزیر سابق صادر شد
موقت برای شما صادر شده و ردیابی ها صورت می گیرد. شبنم نعمت زاده در دفاع از خود گفت: من فارغ التحصیل سال 75 دانشکده شهید بهشتی هستم و تا سال 80 بیکار بودم. پدرم وزیر بود ولی 5 سال بیکار بودم. کار هنری می کردم و فقط داروسازی می کردم. از طریق یکی از دوستانم در سال 79 الی 80 مشغول شدم و داروخانه ای را راه اندازی کردم و عصرها ویزیت مطب به مطب و کوچه به کوچه می رفتم با وجود اینکه پدرم وزیر ...
بچه پدر و مادر می خواهد حتی جدا از هم!
گوشت و پوست خودتان هست، از ارزش یک انگشت شما کمتر است؟ سرنوشت شوم یک فرزند طلاق چند شب پیش در بهزیستی شاهد ماجرای دختری بودم که تازه وارد دوره دوم متوسطه شده بود. پدر و مادرش از هم جدا شده و هر کدام ازدواج مجدد داشتند و در شهر های دور از هم زندگی می کردند. زمان جدایی، دختربچه در کلاس هشتم درس می خواند و قرار شد نزد پدرش بماند. به هر دلیلی رابطه همسر دوم پدر با دختر چندان حسنه نبود ...
■ نماز در زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها)
سعی می کنیم تا با استناد به سخنان معصومین(ع) به ترسیم جایگاه حضرت زینب کبری بپردازیم. بر اساس روایات وقتی این دختر بزرگوار امیرمؤمنان علی(ع) متولد شد، حضرت زهرا(س) از ایشان خواست تا نامی برای این نوزاد انتخاب کند که حضرت می گوید در نامگذاری فرزندانم بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشی نمی گیرم. چون پیامبر از سفر بازگشت، حضرت زهرا(س) بچه را به ایشان دادند و پیامبر فرمود واللّه در نامگذاری ...
پسر جوان دلباخته زن بهترین دوستش شد/ارسال پیامکهای عاشقانه برای برهم زدن رابطه زن وشوهر
با آن ها در ارتباط بودند تا حدی که حتی دوستان مجردشان هم به خانه شان رفت و آمد داشتند. یک سال گذشت و هیچ اختلاف و مشکلی در زندگی شان نبود و روز به روز علاقه شان به هم بیشتر می شد و همه اطرافیان از آن ها به عنوان زوج موفق صحبت می کردند. حمیدرضا یکی از دوستان صمیمی حسین بود که با معصومه رابطه خوبی داشت و همیشه در مهمانی های آخر هفته با دختر جوانی به نام مرضیه به خانه آن ها می رفت و رابطه ...
شهلا ریاحی درگذشت + عکس
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پایان تیتر، سیدعباس عظیمی (مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت) خبر درگذشت شهلا ریاحی را تایید کرده است.
اینجا وطن ما است اگر اتفاقی بیفتد من هم حاضر هستم بروم
دخترم گفتم که آلفرد دیگر باز نمی گردد. در حالیکه اشک در چشمان مادر حلقه زده بود، گفت: پسرم فقط20 سال داشت. از آخرین دیدار پدر با آلفرد پرسیدیم، گفت: آخرین باردر حالی او را دیدم که منتظر آمدن سرویس برای رفتن به محل کار بودم و او طرف مقابل خیابان ایستاده بود و می خواست به منطقه برود، با نگاه از هم خداحافظی کردیم و او رفت. از نحوه ی اطلاع یافتن از شهادت آلفرد پرسیدیم، پدرش گفت: 5 ...
تفاوت دادگاه های خانواده در شمال و جنوب تهران
هم خودش را نشان می دهد دختر کم سن و سال دیگری که در کنار او ایستاده، می گوید که این دادگاه همیشه اوضاعش به همین منوال بوده و هست. قاضی این دادگاه تا حد امکان تلاش کرد من را از گرفتن طلاق از همسرم منصرف کند درحالی که اصلا شرایط خوبی نداشتم. دفعه پیش ما را به شعبه ای در نزدیکی خانه پدرم ارجاع دادند که اصلا مانند اینجا با من رفتار نمی کردند. هم تعداد مراجعان آنجا کمتر است و هم برخوردها ...
آرمان سحرگاه امروز اعدام نشد ! + تصاویر
.... اما او وقتی به خانه مان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او زدم. آن جا بود که متوجه شدم غزاله نفس نمی کشد. پسر جوان آشفته و هراسان پیکر بی جان غزاله را داخل چمدان بزرگی قرار داد و بعد آن را به سطل زباله خیابان میرداماد انداخت، سپس به خانه بازگشت ...