روایت یک دیدار عاشقانه / کارت عروسی ای که به دست آقا رسید
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات خواندنی کلاتن برگ از مسی، رونالدو و سوارز
وقتی برای گرفتن مدالم از پله ها بالا می رفتم، او سعی کرد دستم را بگیرد و من را در آغوش بکشد. این نشان دهنده میزان احترامی بود که ما برای هم قائل بودیم. وقتی او در آن فینال مصدوم شد من ناراحت شدم چون آن بازی بازیکن بزرگی را از دست داده بود. ولی من هرگز با او متفاوت از دیگران رفتار نمی کردم و فکر کنم علت رابطه خوبمان همین بود. بعد از یک بازی پیراهنی را به اتاقم آوردند که رویش نوشته شده بود ...
اعتراف به قتل برای رهایی از دست شوهر!
همسر سمیرا را صادر کرد. مرد جوان در تحقیقات گفت: من همسر دوم سمیرا هستم و سه سال قبل هنوز با او ازدواج نکرده بودم. اما فکر نمی کنم اهل خشونت باشد. البته ما باهم مشکل داریم و بارها او از دستم عصبانی شده اما مطمئنم که دست به قتل نزده است. انکار قتل در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، هنوز 12 ساعت از دستگیری سمیرا نگذشته بود که او ادعای بیگناهی کرد و مدعی شد که به خاطر ...
34 سال جانبازی را با لبخند سپری کرد
.... افتخار می کردم که می توانم به یک جانباز خدمت کنم. در این چند سال اخیر به علت شدت بیماری همسرم ما نمی تواستیم زیاد با هم جایی برویم یا مهمانی با اقوام داشته باشیم و همیشه کارهایی که در بیرون داشتم، خودم تنهایی انجام می دادم و سریع برمی گشتم، چون نگران همسرم در خانه می شدم حتی بچه هایم نتوانستند با پدرشان یک مسافرت بروند. در تشییع پیکر همسرم پسرکوچکم با گریه می گفت: بابا من را با خودت ...
مهاجم سابق پرسپولیس: تلخ ترین خاطره را از عابدزاده دارم
...، رضا شاهرودی در ردیف های بعد قرار می گرفتند، من و ادمون بزیک و مهدی مهدوی کیا جایمان در ردیف آخر بود. انتهای اتوبوس نشسته بودم، مرحوم دکتر ثابتی فر صدایم زد و گفت می خواهم بخوابم، تو برو جای من. من از انتهای اتوبوس به ردیف اول آمدم، تا نشستم یکی محکم به پشتم کوبید، برگشتم دیدم عابدزاده است، گفت بچه برو عقب بشین، ماجرا به او توضیح دادم با لحن بدی گفت به تو گفتم برو عقب اتوبوس بشین، اشکم درآمد و گریه کردم، حمید درخشان و ناصر محمدخانی به عابدزاده گفتند با این جوون چی کاری؟ خود پزشک تیم به او گفته است که این کار را انجام دهد اما وی جواب آنها را نداد. هیچ وقت این خاطره تلخ را فراموش نمی کنم. ...
دردسرهای زیرخاکی برای مکانیک عاشق پیشه
داستان دعوت که با سودای ثروتمند شدن اقدام به کار خلاف قانون کرده بود و نه تنها پولی کسب نکرد بلکه دارایی خود را نیز از دست داد، تصمیم می گیرد به جبران این خسارت دست به کاری خطرناک بزند. او تعریف کرد: با چند نفر از دوستان در حالی که مسلح بودیم به خانه فردی رفتیم که بعد از خرید شیء زیرخاکی و معامله با ما پولی پرداخت نکرده بود. او را مورد ضرب و شتم قرار دادیم به گونه ای که هر لحظه امکان داشت باعث ...
چرا بچه مهندس 3 به سمت فرار مغزها رفت؟
فعالیتی نداشتم اما به این خاطر که این کار برای دو دوست قدیمیم آقایان سعدی و غفاری بود دنبال می کردم. اما به دلیل همزمانی پخش فصل دو با بیماری زنده یاد یدالله صمدی فرصت نکرده بودم به طور کامل سریال را در فصل دو ببینم و به محض اینکه وارد کار شدم تمام قسمت های فصل دو را گرفتم و دوباره از اول دیدم. ** علاوه بر این با جست و جویی ساده مخاطبان این سریال متوجه نسبت خانوادگی شما با مرحوم یدالله ...
به استقلال گل زدم 6 ماه محروم شدم!
پرسپولیس نرو من بر می گردم، عابدینی هم گفت پرسپولیس مال پروین است و به زودی بر خواهد گشت. در آن مقطع قرار بود فیروز کریمی کار خدمت را انجام دهد. به خاطر هواداران برگشتم و بعد برای خدمت سربازی به پیام رفتم، نیم فصل که تمام شد سرباز نبودم، اما بزرگ ترین اشتباه زندگی ام را انجام داد. چرا؟ به عابدینی زنگ زدم و گفتم اگر اجازه بدهید من تا پایان فصل بمانم، کاپیتان پیام بودم و مربیان و ...
چادویک؛ در یونایتد موفق نشدم چون زشت بودم!
. چادویک در گفت و گو با SPORTbibel می گوید: آن ها به خاطر چهره ام من را به بدترین شکل مورد آزار قرار دادند. سخت بود. باعث شد حس بدی درباره خودم داشته باشم. به خاطر دارم مردم می گفتند من زشت هستم و دندان هایم بیرون زده است. حسی داشتم که انگار همه درباره من حرف می زنند، می خندند و من را دست می اندازند. چادویک 39 ساله 5 سال در منچستریونایتد زیر نظر فرگوسن بازی کرد اما همیشه از این صحبت ها رنج می ...
علی فتح الله زاده: اگر در آن موقع من مدیرعامل بودم، مسی هم 37 ساله شد، اگر هوادار خواست، او را می آورم
...، تفریح هم داخلش است. ببینید چقدر زیبا است. آن هم داریم به سمتی می بریم که سانسورش کنیم. این کار را نکنیم. احترام بگذاریم. در دنیا فوتبال بازی می کنند و لذت می برند و ما فوتبال بازی می کنیم و زجر می کشیم. هر وقت یک برنامه ای دعوت می شویم درباره بدهی ها و نکات منفی صحبت می کنند، صدبار گفتم من بدهی ندارم، این مربوط به وزارتخانه است، چرا به من ربط می دهید. هیچوقت نشده بپرسند چگونه هفت قهرمانی به دست ...
اهداف اصلی فرقه بهائیت از زبان بانوی بهائی که مسلمان شد
این امر برای من چیزی جز تناقض ها و تضاد های تعلیمات بهائیت نبود و هیچ کدام از اصول این فرقه اقناعی در من ایجاد نمی کرد. وی با اشاره به اینکه افراد باید پس از پایان سن 15 سالگی و اتمام دوره آموزشی درخواست بهائیت می دادند و سه جلد بهائیت می گرفتند، گفت: من ابتدا در برابر این مسئله مقاومت بسیاری از خود نشان دادم؛ اما سرانجام با اصرار های خانواده مجبور به انجام این فرآیند شدم. ...
روانخواه: دیگر راجع به ناهنجاری های فوتبال کسی حرفی نمی زن
در کمیته فنی استقلال بودم و به همین دلیل گفتم حسینی به منزل من بیاید و با خطیر صحبت کند. درواقع دلیل محرومیت من مصاحبه غیرواقع است و دلیل دیگری هم ندارد. من بازیکن سفارشی قبول نکردم و گفتم در فوتبال شرط بندی وجود دارد و به همین دلیل هم محروم شدم.
سرنوشت تلخ زنی به نام منصوره / نامه ای که پشت پرده ای شوم داشت!
...: در یکی از روستاهای رشتخوار به دنیا آمدم. 18ساله بودم که با یکی از جوانان روستای محل زندگی ام ازدواج کردم و صاحب سه فرزند شدم. به دلیل بیکاری همسرم به چندین شهر مهاجرت کردیم تا نان حلالی به دست آوریم. اگرچه درآمد همسرم اندک بود اما شکایتی هم از روزگار نداشتم تا این که دست تقدیر سرنوشت ما را به گونه دیگری رقم زد. چندین سال قبل هنگامی که در مشهد زندگی می کردیم همسرم با موتورسیکلت خودش ...
کعبی: فیگو را در فرودگاه دیدم، گفتم من را می شناسی؟
سال هم فوتبال بازی نکنم. چرا فوتبال را کنار گذاشتید؟ برادرم که تمام زندگی ام دست او بود، فوت کرد. من هم ضربه روحی بسیار بدی از این موضوع خوردم و خانه نشین شدم. به شدت هم چاق شده بودم. چه شد که به سپیدرود رفتی؟ پس از 2 سال خانه نشینی به شدت چاق شده بودم. یک روز علی عشوری زاد به من زنگ زد و گفت که چه کار می کنی. من هم گفتم خانه نشسته ام. بعد با علی نظرمحمدی که کنار ...
شوکه شدم اما آمادگی ذهنی داشتم!
نصف جهان: سرمربی تیم فوتبال نیروی زمینی در واکنش به محرومیتش از کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال گفت: از روی دلسوزی درباره شرط بندی و ناهنجاری های فوتبال صحبت کردم اما محکوم شدم. امید روانخواه درباره محرومیتش از سوی کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال گفت: وقتی این خبر را شنیدم شوکه شدم. البته یک مقدار از قبل آمادگی ذهنی داشتم؛ از 6 - 7 ماه قبل که در کمیته اخلاق درگیر پرونده بودم ولی فکر نمی کردم ...
بازخوانی زندگی نامه اولین شهید محراب در سیستان وبلوچستان/شهید توکلی همسر، پدر و یک روحانی مهربان و ...
حال و هوای شب شهادت مهدی توکلی، بیان کرد: صبح روز 21 رمضان استرس و نگرانی شدیدی داشتم حالم بسیار بد بود برای همین پیش از همه آماده حضور در مسجد شدم و به همسرم گفتم می روم مسجد تا کمی آرام شوم این اولین باری بود که زودتر از شهید به مسجد رفتم و مهدی در خانه ماند تا غسل شب احیا را به جای آورد؛ لحظات خداحافظی آن شب بسیار سوزناک بود هنوز هم وقتی آن شب را به یاد می آورم با خود میگویم چرا از چهره نورانی ...
دریافت رنگین ترین مدال جهان از رهبر انقلاب/فیلم
قرآن علاقه مند بودم؛ ما در روستایی اطراف تبریز به نام کَلِیبَر زندگی می کردیم. من تا 12 سالگی در آنجا بودم، اما به خاطر شرایط دسترسی به کلاس ها و آموزش برایم سخت بود. بعد از آنجا به تهران (شهریار) مهاجرت کردیم. از آنجا که من در روستای خودمان اذان می گفتم، وقتی به شهریار آمدیم هم همین کار را انجام دادم که با استقبال بسیار زیادی از جانب مردم روبرو شد. آن زمان احساس فوق العاده ای داشتم و فکر کردم که ...
دو روایت از پیاده کردن یک پزشک از هواپیما
مستقیم با این موضوع. من سوار هواپیما شدم و در صندلی خودم که ردیف A بود نشسته بودم و یکی از خانم ها که دیر هم به پرواز رسیده بودند با فاصله یک صندلی کنار من بود و دیگری انتهای هواپیما، آن ها گفتند ما خواهر هستیم و می خواهیم کنار هم بنشینیم، و او را از ردیف 25 کنار من آوردند که این دو نفر بدون هیچ وسایل حفاظتی و ماسکی بودند. از آن طرف در ردیف های دیگر صندلی های خالی زیادی وجود داشت. وی افزود: من ...
روایت شانس مجدد برای ادامه حیات در مثل ماه
امام زمان(عج) داشتم به گونه ای که وقتی شعری درباره امام عصر می شنیدم در حالت عرفانی فرو می رفتم و با سرعت منقلب می شدم و اشک از چشمانم جاری می شد. وحید شکوریان در خصوص تجربه خود از مرگ گفت: من در صحرایی خشک ایستاده بودم که هیچ انتهایی نداشت و خورشید سرخ رنگ بر آن می تابید. در آن صحرا من نسبت به انسان های دیگر در ارتفاع بالاتری قرار گرفته بودم و مات و شوک زده به انسان هایی که از من طلب کمک ...
مجید مظفری و تجربه مرگ پدر، مادر و برادرش
نصف جهان: مجید مظفری، بازیگر سینما و تلویزیون با حضور در صدا و سیما درباره تجربه مرگ سه نفر از بستگان درجه یکش گفت: پدرم مشهدی بودند و سالی سه چهار بار به مشهد می رفتند. من خانه ام گوهردشت کرج بود و با پدر و مادرم در یک خانه زندگی می کردیم. شب کار بودم. ساعت 9 و نیم ده بود رسیدم. دیدم پدرم کت و شلوار پوشیده اند و دم در هستند. گفتم آقاجان اینجا ایستادی؟ گفت دارم می روم مشهد. گفتم من فردا می برمتان ...
بهترین پنالتی زن تاریخ پرسپولیس هستم
بهترین بازیکنان را شناسایی و به علی پروین معرفی می کردند، علی آقا نیز به این نفرات اعتماد کامل داشت و بازیکنان معرفی شده را به خدمت می گرفت. با این پنج نفر نزد علی پروین رفتی؟ آنها با من صحبت کردند، من آن روزها جوان بودم و وقتی گفتند بیا با پرسپولیس قرارداد امضا کن یک جمله را گفتم. چه جمله ای؟ من شنیده بودم علی پروین با بازیکنان تند صحبت می کند این ...
روانخواه: به خاطر نگرفتن بازیکن سفارشی و افشای شرط بندی محروم شدم
ارتباط با خطیر و مسائل مربوط به استقلال محروم شده است، گفت: این موضوع اصلا به آن موارد ربطی ندارد و حتی سید حسین حسینی صحبت هایی مطرح کرد که من جواب دادم. حسینی همشهری من است و در آن زمان در کمیته فنی استقلال بودم و به همین دلیل گفتم تا حسینی به منزل من بیاید و با خطیر صحبت کند. در واقع دلیل محرومیت من مصاحبه غیر واقع است و دلیل دیگری هم ندارد. من بازیکن سفارشی قبول نکردم و گفتم در فوتبال شرط بندی وجود دارد و به همین دلیل هم محروم شدم. ...
اگر می گفتم هرچه شما می فرمایید ، تأیید صلاحیت می شدم
، اظهارنظر های من غلط بوده، هرچه شما می فرمایید، تأیید صلاحیت می شدم، ولی من برای اینکه این رویه تثبیت نشود، برخورد تندی با او کردم، در پاسخ به حرف های او که می گفت: شما این را گفته اید، باید این طور بگویید، خطاب به او گفتم: متأسفم که شما با این طرز فکر عضو شورای نگهبان هستید. حیف خون شهید مطهری که به زمین ریخت و امروز من باید این حرف ها را از شما بشنوم بعد بلند شدم و از جلسه بیرون آمدم . شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از پایگاه خبری تحلیلی انتخاب ، تاریخ انتشار: 24 اردیبهشت 1399 ، کدخبر: 548752 ، www.entekhab. ...
پسرم را با وساطت دخترانش راهی سوریه کردم
بیچاره به جایی نرسد با خواندن این ابیات متوجه شدم که شهید مدافع حرم متأهل و دارای دو فرزند است. پدر شهید که شوق مرا برای شناخت شهیدش دید، شروع به صحبت کرد و مقدمات کار برای آغاز یک گفت وگوی گرم و صمیمی با سیدمیرزا صادقی، پدر شهید مدافع حرم سیدمصطفی صادقی فراهم شد. جاویدالاثر دست روی سنگ مزار شهید می گذارم و فاتحه ای می خوانم. پدر شهید می گوید دخترم، پیکر پسرم هنوز ...
واکنش روانخواه به حکم محرومیتش در کمیته اخلاق
. یک نفر بگوید در فوتبال ما از اینگونه مسائل نیست. وی ادامه داد: زمانی که در سپیدرود بودم عده ای قصد داشتند بازیکن پولی به تیم بیاورند، اما من مقابل آن ها ایستادم. بعد از آن هم در یکی از برنامه های تلویزیونی مصاحبه و عنوان کردم پسر خواهر فلان فرد قصد داشته به تیم بیاید، اما من اجازه ندادم و درست چند هفته بعد همان برنامه تلویزیونی از من در خصوص شرط بندی سوال کرد که من هم گفتم در لیگ دو شرط ...
دستیار کلوپ در مصاحبه اختصاصی با ورزش سه
." بنابراین او من را به کمپ تمرینی لیورپول، ملوود، دعوت کرد. هفته بعد یک ملاقات داشتیم و کاملا متقاعد شد و راضی بود. بعد یک جلسه با بازیکنان داشتیم که تازه از جام جهانی برگشته بودند و بعد از اولین جلسه، با لیورپول قرارداد امضا کردم و در این دو فصل با لیورپول بودم. واکنش بازیکنان لیورپول چطور بود؛ راحت شما را پذیرفتند؟ بله، خیلی رفتار مثبتی داشتند. در اولین جلسه تمرینی به آنها گفتم ...
روانخواه: حرف حق بزنم و جریمه شوم؟
من به 10 میلیون کاهش پیدا کرد. وی افزود: چند روز بعد از اعلام رای ثانویه از فدراسیون به من زنگ زدند که این 10 میلیون را بده تا ماجرا را برایت جمع کنیم. من گفتم حرف حق زده ام، به جای اینکه بروید دنبال صحت آن جریمه ام می کنید؟ گفتم یک میلیون هم نمی دهم، به آنها گفتم 10 میلیون هزینه سه ماه زندگی من است. بعد از آن بود که نامه ای آمد که تا اطلاع ثانونی محروم شده ام. واقعا این رای انصاف است ...
گفت وگو با شاعر خوزستانی که حاج قاسم با غزلش گریست/چرا سردار سلیمانی اجازه نداد این فیلم منتشر شود؟
معروف متولد شد. شما این شعر را در محضر رهبر معظم انقلاب خواندید که با تحسین های مکرر ایشان همراه بود. از آن جلسه برای ما صحبت کنید. شعرخوانی در محضر مبارک رهبر انقلاب ویژگی های خاص و بی نظیری دارد، برای شاعران جوان در آن جلسه میدان خوف و رجا است و بنده هم از این قاعده مستثنی نبودم و برای اولین بار بود که در محضر ایشان قرار بود شعر بخوانم. در آن جلسه اضطراب شدیدی ...
بدون اطلاع همسرم به پارتی شبانه رفتم / در انجا شوهرم را در کنار زنی با وضع زننده دیدم
که بعد از دیپلم در رشته کاردانی نرم افزار رایانه پذیرفته شدم و ادامه تحصیل دادم. برخی از دروس دانشگاهی با رشته های کارشناسی ادغام می شد و ما می توانستیم به صورت مشترک آن دروس را بگذرانیم. روزی در یکی از همین کلاس های مشترک، استاد از یک دانشجوی پسر رشته کارشناسی سوالی کرد و او در پاسخ سکوت کرد من هم که پاسخ آن سوال را می دانستم روی برگه ای نوشتم و مقابل چشمانش قرار دادم. وقتی کلاس درس تمام شد ...
علی خطیر: تراکتور بهشت دلال هاست
رود روی این توافق شکایت می کند و بعد یک دعوای دو، سه ساله که بعد توافق می کنند و شاید عدد نصف شود. من اگر دشمن بودم این پیشنهاد را می دادم که 500 هزار دلار را در 7 تا 8 قسط بدهند که برای دو سال آینده بود. حتی گفتم اگر توافق نکنید پرونده در فیفاست و این بازیکن رای می گیرد. آقای زنوزی هم گفتند مگر الکی است که رای به نفع او بشود وقتی بازی نکرده است و من گفتم این قوانین فیفاست. از نظر انسانی و اخلاقی ...