دلتنگ دوران دفاع مقدسم/ لحظه وداع مادران شهدا، سرخ ترین لحظات عکاسی است
سایر منابع:
سایر خبرها
از خاطرات تلخ و شیرین اسارت تا خدمت به بیماران کرونایی
هم طی فرآیندی طولانی که شاید حوصله آن نباشد اسیر شدم و چون زخمی بودم به بیمارستان العماره برده شدم فردای آن روز به بیمارستان نیروی هوایی و بعد به اردوگاه منتقل شدم. از حال و هوای دوران اسارت برای مان بگویید؟ دوران اسارت ملغمه ای بود از شور شیرین، تلخ و گوارا، هیچ روز آن مانند روز قبلش و بعدش نبود. شادی و ناراحتی ، جسارت و حقارت همه با هم توام بود از کتک خوردن ها و شکنجه های روحی و ...
2 انگشتم وقتی به هوش بودم، قطع شد
سید که در 16 سالگی و به صورت داوطلب برای دفاع از خاک میهن اسلامی به جبهه جنوب و خوزستان اعزام شده بود، از خاطره های اسارت خود با خبرنگار ایرنا چنین می گوید. از عملیات والفجر مقدماتی تا اسارت سید ما، اسارت خود را از 17 بهمن سال 61 و عملیات والفجر مقدماتی آغاز می کند؛ به گفته وی، رزمندگان ایرانی در غروب این روز زمستانی در منطقه رملی عملیات را آغاز کردند و در حالت سینه خیز، پای چپ سید بر ...
از مدرسه شفق تا اسارتگاه موصل
...: 38856 || تاریخ: 25مرداد1399 شهرآرانیوز: آزیتا حسین زاده عطار / احمد بذرفروش دوم فروردین 1344 در مشهد متولد شده است. او 7 سال از بهترین سال های عمرش؛ یعنی از دوران نوجوانی تا جوانی اش را در اسارت رژیم بعثی عراق گذرانده است. 7 سال سختی که برای او و هم آسایشگاهی هایش تبدیل به فرصتی برای حفظ قرآن و تسلط به چند زبان زنده دنیا شد. حالا آن کودکی که در دهه 50 با وجود شیطنت زیادی که داشت و ...
آخرین اتوبوس اسرا در راه وطن/ خاطرات شفاهی رهبر اجتماعی کمپ 13 رمادی
سرافراز مفید اسماعیلی گفتگویی به شرح ذیل انجام دادیم. لطفا در ابتدا خودتان را برای مخاطبین ما معرفی کنید بنده مفید اسماعیلی، جانباز 25 درصد و آزاده، متولد 1347 از قائمشهر هستم. سال 1361، نوجوان سیزده ساله بودم که به جببه اعزام شدم. من از طریق کمیته انقلاب اسلامی با مشقت فراوان توانستم به جبهه اعزام شوم. اخوی ام مرحوم حاج محسن اسماعیلی، مسئول اعزام گروه های بسیجی به جبهه بود ...
جنایات و مکافات جنگ
تغییر دهند اما ما لحظه ای دست از آرمان های خویش بر نداشتیم. مستشرق از جالب ترین خاطراتش به عنوان مصاحبه ناصره شارما خبرنگار هندی با مهدی طحانیان نوجوان 14ساله یاد می کند که او شرط مصاحبه را محجبه شدن خبرنگار قرار داد و خبرنگار را وادار به رعایت حجاب کرده بود . حاج حسن در خصوص حال و هوایش بعد از آزادی می گوید: بعد از آزادی در دنیای دیگری سیر می کردم و حال و هوای اسارت و جنگ در سر داشتم ...
وصال غریبانه 2 برادر آزاده که یکدیگر را نشناختند
بر علیه کشور بنده از ناحیه پا و کلیه مجروح و با چند نفر از دوستانم به اسارت در آمدیم. بعد از اسارت ما را به رمادیه بردند و بعد از مدتی به تکریت اعزام شدیم. حدود دو سال و نیم اسیر بودم که این مدت از سوی عراقی ها شکنجه های فراوانی بر ما تحمیل شد و رفتارشان با اسرا کاملا غیر انسانی بود. روزی سه بار ما را مورد شکنجه قرار می دادند. بعد از آغاز تبادل اسرا نهمین کاروانی بودیم که از ...
جدال بین مرگ و زندگی از “نهروان” تا “تکریت”
همان سال برای طی دوره آموزشی به آمادگاه 541 مشهد مقدس اعزام و پس از یک دوره آموزشی فشرده 72 روزه در این آمادگاه به عنوان نیروی تکاور به مناطق جنگی در استان خوزستان اعزام شدم. در حالی که 21 یک ماه از خدمت مقدس سربازی را در این مناطق سپری کرده بودم و در این مدت چندین بار زخمی شدم اما هر بار پس از التیام زخم به جبهه برمی گشتم و در این شرایط سخت جنگ حضور در مناطق جنگی و نبرد با دشمن متجاوز ...
اذان آزادی/ روایت بازگشت به وطن از زبان آزاده میراشرف حسینی نیاری
به گزارش ایثار از استان اردبیل آزاده حسینی بعد از تحمل 78 ماه دوران سخت اسارت به کد 1967 با 35 درصد مقام جانبازی دوم شهریور ماه سال 1369 به آغوش کشور اسلامی بازگشت. اینک سایت ایثار در سالروز گرامی داشت 26 مرداد سالروز بازگشت آن دلاورمردان سبکبال خاطره آن روز به یاد ماندنی را از زبان آزاده حسینی روایت می کند. یکی از سربازان عراقی روزنامه ای داخل آسایشگاه انداخت و رفت. وقتی آن را خواندیم ...
بعثی ها به خاطر نماز جمعه باشکوه تهران ما را کتک می زدند
شهدای عزیز می خوانیم که نماز جمعه را رها نکنید، وحدت داشته باشید و پیرو خط رهبری باشید. نوید شاهد سمنان: خانواده تان چه طور از اسارت شما مطلع شدند؟ میرصناعی: خانواده من بعد از یک سال و نیم فهمیدند که من اسیر شدم. تا قبل از این، فکر می کردند مفقودالاثر شده ام. همرزمانم بعد از مجروح شدنم به خانواده ام گفته بودند که شهید شدم. بعد از اسارت و نوشتن نامه اول برای آنها متوجه شدند که من ...
اسیر دشمن شده بودیم ولی تسلیم نه/همه باید در راستای حفظ و تقویت فرهنگ دفاع مقدس تلاش کنیم
آزادگان تمام نشد و تا زمانی که آزاد شدند جنگ برایشان ادامه داشت. وی با اشاره به خاطراتی در زمان لحظه اسارت بیان کرد: زمانی که به اسارت در آمدم با وجود اینکه بنده در حالت مجروح اسیر شدم و حدود یک ماه درگیر عمل و بیمارستان بودم، دو ماهی از اسارت بنده می گذشت که خبر پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران اعلام شد . این آزاده اراکی با بیان اینکه بعد از گذشت مقطعی از پذیرش قطعنامه به وضوح دیدیم که ...
گزارش ویدئویی| ناگفته های آزادگان از دوران تلخ اسارت/ رزمنده 70 ساله ایرانی چگونه صدام را در حضور ...
چند روز بعد در یکی از اردوگاه ها پزشکی ایرانی مخفیانه او را معالجه می کند. پیرمردی که الگوی اسرای جوان شده بود و مدت ها بعد از شکنجه شدن در اردوگاه های مختلف به شهادت رسید. قوی پنجه استقامت و ایمان را عامل ایستادگی اسرا در طول دوران سیاه اسارت می داند. اسرا اجازه اسارت مجد و عزت خود را ندادند غضنفر محبی جانباز 51 ساله که در عملیات والفجر 4 توسط نیروهای عراقی به همراه تعدادی ...
تلخی اسارت و شیرینی آزادگی از زبان عکاس رسانه های فارس
در اسارت بودم. او دوری از خانواده را رنج عظیم آن دوران خواند و البته از نوجوانانی یاد کرد که از او کوچک تر بودند و این سختی ها برایشان به مراتب دشوارتر بود. مداح ابراز کرد:وضعیت بهداشتی، تغذیه ای، پزشکی در اردوگاه بسیار بد بود و حتی مراسمی همچون برپایی نماز جماعت نیز ممنوع بود. این عکاس حوزه ایثار و شهادت فارس افزود: زمانی که اسیر شدم موج انفجار مرا گرفت و تا مدتی ...
روایتگری دوران اسارت را وظیفه خودم می دانم
همان روزها دست به قلم می بردید، یا خاطرات در حافظه شما ثبت می شد؟ زمان بیشتری گذشت و ما به مرور سعی می کردیم به اسرای آنجا آموزش قرآن بدهیم. از آنجایی که تجمع هم ممنوع بود، ما سه نفر، سه نفر می نشستیم. وقتی در همان دوران، صلیب سرخ ما را دید، از ما خواست لیست کتاب های مد نظرمان را بنویسیم. و وقتی مشاهده کرد، گفت: اینجا همه اش ممنوع است. مدتی بعد عراقی ها خواستند که از بین ما مسئول کتاب ...
روایت تکان دهنده آزاده اصفهانی از اردوگاه های رژیم بعث عراق / پذیرایی از اسرا در تونل وحشت / ناگفته هایی ...
، اما آزادگان به عشق همین وطن و مردم تمام سختی ها، دردها و حقارت ها را تحمل کردند تا روزی که بازگشتند؛ 26 مرداد 1369 نخستین گروه آزادگان به کشور بازگشتند و شور و شوق زیادی به مردم دادند. جابر قادری یکی از آزادگانی است که 7 سال در اسارت عراقی ها بود، او به توضیح خاطراتش در دوران اسارت می پردازد. قادری با بیان اینکه عملیات رمضان نخستین عملیاتی بود که پس از اعزام در جبهه در آن ...
آزاده ای پشت پنجره فولاد
پاسگاه زید متعلق به نیروهای نظامی عراق اعزام شدم. چگونه به اسارت نیروهای عراقی درآمدید؟ یادم هست که سال 1361 ماه مبارک رمضان دقیقاً با روزهای تیرماه برابر بود. آخرین مرخصی پیش از پایان خدمت دوره احتیاط به مشهد آمده بودم. شب نوزدهم یعنی نخستین شب قدر در حرم امام رضا(ع) با یکی از دوستانم به نام شهید یوسف محصل بیرجندی قرار گذاشتیم که تا پایان مرخصی در مشهد نمانیم و با رضایت خانواده ها به ...
گفتگوی صمیمی با آزاده سرافراز؛ محمدعلی ایمانیان همکار پست بانک ایران
* آقای ایمانیان ابتدا خودتون را معرفی نمایید؟ محمدعلی ایمانیان هستم متولد 1344 شهر نجف آباد اصفهان، در سال 1369 ازدواج کردم و خداوند دو دختر به ما هدیه کرده است. * چه سالی به جبهه اعزام شدید و در چه عملیات هایی شرکت داشتید؟ در سال 1361 برای اولین بار به جبهه اعزام شدم و در عملیات های مختلفی مانند عملیات محرم، رمضان، عملیات های والفجر و خیبر حضور داشتم. * چگونه به اسارت نیروهای عراقی درآمدید؟ اسفند 1362در عملیات خیبر حضور داشتم. در آن عملیات برای غافل گیری دشمن ما از طریق هلی برد وارد جزیره ...
آزادگان تجلی فرهنگ مقاومت در برابر ظلم هستند/ از ممنوعیت برگزاری مراسم دعا و مناجات تا سانسور نامه ...
تجلی فرهنگ مقاومت در برابر ظلم غلامرضا نصیری، یکی از آزادگان سرافراز زاهدان گفت: در مرداد ماه سال 1365 درسن 20 سالگی برای دفاع از خاک کشور برای مقابله با دشمن بعثی به جبهه اعزام شدم پس از شرکت در عملیات های مختلف و بعد از 23 ماه حضور در جبهه در حالی که تنها 9 روز از بازگشت به آغوش گرم خانواده باقی مانده بود در منطقه عملیاتی غرب کشور ،سومار و در عملیات مرصاد به اسارت نیروهای بعثی در آمدم ...
دیدار مسئولان حوزه ایثار و شهادت قم با دو آزاده سرافراز دفاع مقدس+ تصاویر
، ضمن گرامیداشت و تبریک این روز به آزادگان و خانواده های صبور آنان، ولایت پذیری و صبر و استقامت آزادگان عزیز را در برابر انواع شکنجه ها و ناملایمات دوران اسارت، درس و الگوی فراموش نشدنی برای ملت مقاومت ایران در برابر انواع تهدیدات دشمنان برشمردند. بسیجی سید حسن حدادی در اولین اعزام خود به عنوان راننده در قسمت ترابری تیپ 17 به انجام تکلیف مقدس خود در دفاع از ایران اسلامی مبادرت می کرد که در ...
آزادگان از روزهای اسارت می گویند
مرحله اجرا درآید. از این رو بیست ششم مرداد ماه به عنوان روز تبادل اسرای ایران و عراق از سوی دو کشور انتخاب شد. حاج علی صفری نیز یکی دیگر از آزادگان دفاع مقدس است. وی در گفت وگو با خبرنگار مهر ، درمورد نحوه اسارت خود گفت: در نوجوانی به جبهه اعزام شدم و در 25 آذرماه سال 1360 در گیلانغرب ، تپه های شیاکوه به اسارت نیروهای عراقی در آمدم. وی از شخصیت سیدآزادگان حاج آقا ابوترابی گفت ...
یوسف های وطن
که اسیر شده و تمام لحظات تا رسیدن به این باور، خیلی سخت می گذره. زمانی باورش میشه که اسیر شده، احساس می کنه تمام دنیا روی سرش خراب شده. کنار اومدن با اولین لحظه، خیلی سخته. این آدم، این اسیر، بعد از اسارت، همون هویت قبلی رو داره، اما همون لحظه اول بعد از اسارت، این آدم، عوض می شه. من وقتی اسیر شدم، اون لحظه ای که باورم شد که اسیر شدم، لحظه ای بود که متوجه شدم دو تا عراقی، من رو کشون کشون می برن ...
روایتی از گرفتن قرص به شرط سیلی
میهن خود سرافرازانه بازگشت. او در آخرین روز از اسفند سال 44 در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمد و در میان شور و ارادات مردم مریانج به حضرت اباعبدالله(ع) رشد و نمو یافت، دوران نوجوانی خود را در اوج اعتراضات به رژیم پهلوی سپری کرد و در همان زمان ها راه خود را یافت. در هیاهوی جنگ در سال 64 به عنوان سرباز خود را به ژاندارمری همدان معرفی کرد و در لشکر 28 ارتش به سنندج اعزام شد. امامعلی ...
روایت اسارت از زبان پزشک آزاده
اعزام شدم، گفت: در اردیبهشت ماه 1361 و پیش از آغاز عملیات بیت المقدس در جاده آبادان به خرمشهر که در سن 16 سالگی بودم، به اسارت درآمدم و پس از دو روز ما را با دست و چشم بسته، از بصره به بغداد انتقال دادند. مظفری افزود: در استخبارات عراق در اتاقی بسیار تنگ و تاریک تعدادی بالای رزمندگان کشورمان که اسیر شده بودند حضور داشتند که جایی برای نشستن همه نبود و باید تعدادی می ایستادن و تعدادی می ...
ناگفته هایی از دوران اسارت| از شست شوی زخم با بنزین تا فراقی که تحمل اسارت را کمرنگ کرد
بودم که به جبهه اعزام شدم و در عملیات رمضان سال 61 در منطقه بصره به دلیل جراحت زیادی که داشتم در حالت بیهوشی اسیر شده و وقتی چشمانم را باز کردم خودم را در بیمارستان عراق دیدم. دوران اسارت؛ تلفیقی از شادی و غم وی با بیان اینکه دوران اسارت تلفیقی از شادی و غم بود، بیان می کند: در دوران اسارت چندین مرتبه به ما اطلاع داده بودند که به ایران باز می گردیم اما نشد به همین دلیل مرتبه ...
30 سال بعد از بازگشت اولین گروه آزادگان دفاع مقدس به وطن
...، خیلی سخت می گذره. زمانی باورش میشه که اسیر شده، احساس می کنه تمام دنیا روی سرش خراب شده. کنار اومدن با اولین لحظه، خیلی سخته. این آدم، این اسیر، بعد از اسارت، همون هویت قبلی رو داره، اما همون لحظه اول بعد از اسارت، این آدم، عوض می شه. من وقتی اسیر شدم، اون لحظه ای که باورم شد که اسیر شدم، لحظه ای بود که متوجه شدم دو تا عراقی، من رو کشون کشون می برن سمت مقر خودشون. یه بار از دو تا ...
بهروز ترکاشوند؛ آزاده ای که با قامت دامادی اش شهید شد
اردوگاه کمپ 10 عراق شد و این بار، به گونه دیگری برای اسلام و انقلاب, مخلصانه جهاد کرد. بهزاد ترکاشوند ادامه داد: آقا بهروز در 26 مرداد ماه سال 69 همزمان با ورود آزادگان به میهن اسلامی وارد کشور شد و مدتی بعد هم به همراه خانواده مقدمات ازدواج او را فراهم کردیم تا اینکه در آبان ماه همان سال ازدواج کرد و یک ماه و سه روز پس از برگزاری مراسم ازدواجش بود که به دلیل جراحت های وارده ناشی از اسارت ...
دفاع از وطن و آرمان اسلام تحمل رنج های اسارت را آسان ساخت
آزادگان به خاک میهن اسلامی اظهار کرد: موقع اعزام به جبهه با دعای امام خمینی(ره) عازم جبهه های حق علیه باطل شدیم اما زمانی از اسارت بازگشتیم که دیگر امام در بین امت نبود و این بدترین خاطره من و تمامی آزادگان است که تحمل آن برای ما بسیار سخت بود. آزاده هشت سال دفاع مقدس هدف از رفتن به جبهه و تحمل سختی های اسارت را دفاع از آرمان اسلام و دفاع از خاک وطن عنوان کرد و افزود: به یاد میهن بودن و ...
دیروز ویروس حزب بعث و امروز کرونا / هر خانه را یک حسینیه کنیم
اینکه 23 بهمن از مشهد اعزام شدم و 4 اسفندماه در عملیات خیبر مجروح شده و به اسارت عراقی ها درآمدم، بیان کرد: در عملیات قرار بود راه تدارکاتی بصره به العماره را قطع کنیم. اما موفق نشدیم. بعد از شکستن خط، عراقی ها میان مجروحان ما راه می رفتند و آن هایی که ناله می کردند را تیر خلاص می زدند؛ یکی به سر و یکی به سینه. آنها هر جنبنده ای را بی حرکت می کردند. من نیز مجروح شده بودم ولی سعی کردم خودم را تکان ...
شرافت مان را فدای آزادی نکردیم!
خود را برای 20 سال اسارت آماده کرده بودیم، با بد خویی های نگهباناش خو گرفته بودیم! با کمبودهایش ساخته بودیم! با تنگناهایش کنار آمده بودیم! با ستونش مدار کردیم! با برادران مان از خانواده نزدیکتر بودیم! باهم خندیدیم! با هم گریه کردیم! حتی با هم کتک خوردیم! باید تمام این ها را خاطره می کردیم و با خود می بردیم! تذکرات آخر نگهبانان را که در دل آن شب مهربان شده بودند را گوش می ...
مزارم را به پدرم دادند
8 سال دفاع مقدس "حاج زین العابدین سلاخی" هم کلام شدیم تا گوشه ای از رنج های خود را در اردوگاه های دژخیمان بعثی برایمان بازگو کند: این جانباز گفت: زین العابدین سلاخی متولد یکم مردادماه 1343 هستم. سه سال در اسارت دشمن گذراندم و به افتخار جانبازی 50 درصد نایل شدم. بنده فرزند اول خانواده هستم. دوران ابتدایی خود را در روستا گذراندم و بعد از ترک تحصیل کردم و در امور کشاورزی به پدرم کمک می کردم ...
تقاضای فرهنگی آزادگان برای صلیب سرخ عجیب بود
زمان با اینکه در آسایشگاه اول بودم اما برای برگزاری کلاس تجوید با یکی از اسرای آسایشگاه شش جابجا شده بودم؛ لذا در مرحله نخست تبادل اسرا از بازگشت به میهن جا ماندم و در مرحله بعدی این اتفاق شیرین برایم رخ داد که به آغوش میهن و خانواده بازگشتم. انس و الفت با قرآن در دوران پس از اسارت ادامه یافت؟ توفیقی است که انس با قرآن که میراثی ملکوتی و گرانبها از دوران اسارت بود همچنان ادامه داشته باشد و در سال های اخیر به سمت انجام پژوهش های قرآنی سوق یافته ام و در کنار اشتغال به تحصیل در دانشگاه، به تولید محتوا در زمینه مضامین علمی و تخصصی قرآن کریم می پردازم. ...