روایتی از گرفتن قرص به شرط سیلی
سایر منابع:
سایر خبرها
شرح شرمندگی آزادگان دفاع مقدس از مادران شهدا و رزمندگان مفقودالاثر
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، مرتضی رستمی از آزادگان دوران دفاع مقدس در اردوگاه های رژیم بعث عراق بود که به عنوان مفقودالاثر، در اسارت به سر برد. در ادامه خاطره روز های منتهی به آزادی وی و بازگشتش به کشور آمده است. وقتی که به هوش آمدم دیدم داخل یک آمبولانس هستم و سرم به دستم وصل کرده اند. آمبولانس آژیرکشان در خیابان های شلوغ تهران برای خودش راه باز می کرد. هر وقت هم که ماشین ...
از شکنجه های روحی تا شوق دیدار خانواده/ دردهای 30 ساله آزاده کُرد اهل سنت از دوران اسارت
، افزود: وحدت رزمندگان و ایثار بهترین و شیرین ترین اتفاقات در دوران اسارت بود که با شنیدن خاطرات، با امکانات کم و همه سختیهایی که داشت، یکی از بهترین دوران زندگی من بود. این آزاده سرافراز بیجاری در مورد نحوه اسارت خود گفت: سال 1364 به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم بعد از سه ماه آموزشی در پادگان آموزشی اجبشیر ما را به لشکر 57 ذوالفقار اعزام کردند و در مهر ماه 64 ما را به منطقه عملیاتی شرهانی و ...
خبرنگار آزاده ایرنا: اسارت دانشگاه خداشناسی بود
آزادگان اردوگاه عنبر پس از بازگشت از اسارت، بطور خودجوش همایش هایی را در کشور برگزار کردیم که پنجمین آن، سال گذشته در مشهد مقدس برگزار شد و در این چند روز که مصادف با سی امین سالروز بازگشت اسرا به میهن است بازدیدهایی را با تعدادی از آزادگان و خانواده های شهدای اسیر قبل و بعد از اسارت انجام دادیم که روز گذشته تعدادی از اعضای موسسه خیریه آزادگان اردوگاه عنبر با سرکارخانم معصومه آباد (نویسنده کتاب ...
2 انگشتم وقتی به هوش بودم، قطع شد
فرودگاه نظامی شدم و 20 روز در آنجا و سپس یک ماه و نیم در آسایشگاه بستری بودم و در این زمان صلیب سرخ آمد و نام من در لیست اسرا ثبت شد. 8 سال اسارت در اردوگاه عنبر عراق سید وجیه الله از این اردوگاه که دورتادورش را سیم خاردار کشیده بودند و سه قاطع و هشت آسایشگاه داشت، چنین تعریف می کند: در منطقه ای شوره زار با شب های به شدت سرد و تابستانی داغ قرار داشت و به هنگام وزش باد، گرد و غبار تمام ...
روایتی از اردوگاه اطفال در سال های جنگ تحمیلی
والفجر مقدماتی به اسارت نیروهای عراقی درامدم و در شهریور سال 1369 ازاد و به وطن برگشتم. از تصاویر آرشیوی مهدی منتظری جانباز و آزاده جنگ تحمیلی. اردوگاه اسرای ایرانی در عراق با وجود آنکه کم سن و سال بودید، اسارت برای شما چطور می گذشت؟ اگر خاطره ای از آن زمان دارید برایمان تعریف کنید؟ در بهمن ماه سال 62 اسرای عراقی در روز 22بهمن رژه رفته بودند و جنبه تبلیغاتی داشت عراقیها ...
احوال آزادگان پس از 30 سال چطور است؟/ شما می دانید 118ماه اسارت یعنی چه؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی ایسکانیوز ، امروز 30سال از روزی که گروه اول اسیران جنگ تحمیلی به کشور بازگشتند، می گذرد. نوشتن واژه 30 سال قطعا برای من خبرنگار راحت ترین کار است؛ اما کسی چه می داند پشت این زمان طولانی اسیرانی که نامشان را آزاده گذاشتند چه دردهایی کشیده اند. جانبازی که مسافرکشی می کند چه فرقی می کند نامشان چه باشد. حالا بعد از 30 سال خودشان و دردهایشان شبیه هم شده ...
یادی از سید آزادگان/ ابوترابی فرد آزاده ای که الگوی اخلاق و مقاومت شد
تنگاتنگ داشت. مرحوم سید علی اکبر ابوترابی فرد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با شروع جنگ تحمیلی در همان نخستین روزهای آغاز جنگ در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در 26 آذر سال 1359 در یکی از مأموریت ها، شناسایی شد و به اسارت دشمن بعثی درآمد. ابوترابی فرد در شکنجه گاه های عراق الگوی صبر و مقاومت برای رزمندگان بود به طوری که یکی از رزمندگان در تبیین ویژگی های ایشان این ...
روحانی آزاده از روزهای درد و شکنجه می گوید| در حین شکنجه به یاد امام کاظم(ع) می افتادم
شما که کربلا می خواستید، این هم کربلا. وی ادامه داد: بعد از سال ها متوجه شدیم که تازه ما را به جایی آورده اند که صلیب سرخ هیچ اطلاعی از انتقال و اردوگاه ما ندارد. با تلاش دوستان و پیگیری های مسئولان جمهوری اسلامی بعد از چند ماه صلیب سرخ به اردوگاه آمد و از ما مجدداً ثبت نام کرد و تا پایان دوران اسارت در همین اردوگاه بودیم . امام جمعه موقت شهر شال بیان کرد: با همه اینکه در طول ...
جدال بین مرگ و زندگی از “نهروان” تا “تکریت”
بود که اکنون هر 2 ازدواج کرده اند. پس از 26 سال کار همراه با تلخی و شرینی در دفتر مهاباد در آبان ماه سال 1391 به درجه بازنشستگی از خبرگزاری ایرنا مفتخر شدم. سال گذشته 1398 خداوند این توفیق را به من داد که به سرزمین وحی مشرف شدم و آخرین آرزویی که از زمان اسارت تاکنون داشتم محقق شد. ایرنا: ارتباطی با دیگر اسرای اردوگاه تکریت تاکنون داشتید؟ هر چند دوستان ...
بعثی ها به خاطر نماز جمعه باشکوه تهران ما را کتک می زدند
شهدای عزیز می خوانیم که نماز جمعه را رها نکنید، وحدت داشته باشید و پیرو خط رهبری باشید. نوید شاهد سمنان: خانواده تان چه طور از اسارت شما مطلع شدند؟ میرصناعی: خانواده من بعد از یک سال و نیم فهمیدند که من اسیر شدم. تا قبل از این، فکر می کردند مفقودالاثر شده ام. همرزمانم بعد از مجروح شدنم به خانواده ام گفته بودند که شهید شدم. بعد از اسارت و نوشتن نامه اول برای آنها متوجه شدند که من ...
حکایت ناگفته همسران آزادگان دفاع مقدس در سی امین سالروز بازگشت به وطن!
را اسیر کردند و کسی به او با آن سن کم، با یک بچه شیرخواره کار نمی داد. چند وقت که گذشت خانواده شوهرش گفتند برود و با پدر و مادرش زندگی کند. او و پدر و مادرش رفتند سنندج و سال 64 برگشتند مشهد. دو سال از اسارت جواد می گذشت و بچه را تازه از شیر گرفته بودند. دست آخر، یکی از دوستانش دستش را گرفت و برد نشاند پای آزمون کاد ؛ طرحی که سال های جنگ با شعار تلفیق کار و دانش اجرا می شود و زنان زیادی از ...
اسیر دشمن شده بودیم ولی تسلیم نه/همه باید در راستای حفظ و تقویت فرهنگ دفاع مقدس تلاش کنیم
آزادگان تمام نشد و تا زمانی که آزاد شدند جنگ برایشان ادامه داشت. وی با اشاره به خاطراتی در زمان لحظه اسارت بیان کرد: زمانی که به اسارت در آمدم با وجود اینکه بنده در حالت مجروح اسیر شدم و حدود یک ماه درگیر عمل و بیمارستان بودم، دو ماهی از اسارت بنده می گذشت که خبر پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران اعلام شد . این آزاده اراکی با بیان اینکه بعد از گذشت مقطعی از پذیرش قطعنامه به وضوح دیدیم که ...
دلتنگ دوران دفاع مقدسم/ لحظه وداع مادران شهدا، سرخ ترین لحظات عکاسی است
تخریب چی بودم و در یک عملیات ایزایی در بجلیه عراق با موج انفجار و مینی که قرار بود خنثی شود، اما منفجر شد، مجروح و اسیر شدم، اسارتی که پنجاه و یک ماه طول کشید، دقیقا 4 سال و سه ماه. در دوم شهریورماه 1369 با دهمین گروه آزاده ها به وطن برگردم. با توجه به اینکه درز استانه محرم قرار داریم از نحوه برگزاری مراسم عزاداری در اسارت برایمان بگویی؟ در اردوگاه ما عزاداری ممنوع بود و ما نمی ...
خاطره ای از یک آزاده کمپ 9 الرمادی
تبلیغاتی حزب بعث عراق نیز از این صحبت ها حمایت می کردند. ما در اواخر خرداد سال 1366 در کمپ 9 رمادی با خباثت عراقی ها در یک اعتصاب ناخواسته افتادیم که به واسطه این اعتصاب تمامی حقوق نسبی اسرا را از دست داده و خسارات سنگینی را از لحاظ روحی و جسمی پرداخت کردیم. در آن زمان اردوگاه ما شدیداً در معرض فشار بود روزها فقط 2 بار در روز آزادگان آن هم به مدت 30 دقیقه برای قضای حاجت با اعما ...
از فلک بستن در آب تا آبی که با یک سخنرانی نصیب اسرا شد
کردم آب سرد بود و روی کلیه ام تاثیر گذاشت که بیشتر تاثیر یک سال زندان استخبارات در سلول بود، چند وقتی هم در بیمارستان اردوگاه بستری بودم، مشکل قلبی ام را هم بعد از اسارت در دانشگاه متوجه شدم. سال اول اسارت در زندان استخبارات عراقی ها نصف شب یک دفعه با ضربه به درب سلول می زدند تا اسرا بیدار شوند و دوباره وقتی بچه ها می خوابیدند با شدت بیشتر درب سلول ها را می کوبیدند. سال اول ...
خاطرات یک انقلابی از مخوف ترین زندان دنیا صد و یک ماه انتظار !
داشتند که جمعا" حدود 1200 نفر بودند. متاسفانه 4 نفر از خواهران بسیجی که در منطقه آبادان و خرمشهر اسیر شده بودند هم در یک اتاق اردوگاه زندانی بودند و هیچگونه ارتباطی با سایر اسرا نداشتند. در اردوگاه کم کم برای سالم ماندن به ورزش روی آوردیم و در سال دوم اسارت هم اینجانب توسط ارشد آسایشگاه به عنوان مسئول ورزش اردوگاه انتخاب شدم و تیم های مختلفی شکل گرفت . بهترین سرگرمی برای اسرا ورزش بود ...
یکی بود، یکی 3620روز نبود!
دیروزها در یکی از روزهای گرم تابستان در دوران آزادی این روزها فراهم شد. ساعت قرص هایش است که همسرش با لیوان آبی می آید و داروی حاجی را می دهد... به فکر فرو می رود و بعد از سال ها سکوت، قفل صندوقچه خاطراتش را باز می کند و چند برگی از خاطراتش را تعریف می کند: سرباز گروهان پایگاه شکاری دزفول و مأمور پاسداری از سایت های 4 و 5 سپاه بودم. روز ششم مهر ماه سال 59. فقط 6 روز بود که جنگ شروع شده ...
آزاده دوران دفاع مقدس: بعد از بازگشت همسرم من را تشناخت
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از شبکه اطلاع رسانی مرصاد ، علی قاسمی که یکی از هزاران اسیر دوران دفاع مقدس است که سالها زیر شکنجه های سخت در اردوگاه های مخوف رژیم بعث قرار داشته و در دوران دفاع مقدس مدال پرافتخار جانبازی را به گردن آویخته به مناسبت سالروز ورود آزادگان به کشور بخشی از خاطرات دوران اسارت ش را بازگو کرد. بهمن ماه سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی که در منطقه ...
روایت اسارت از زبان پزشک آزاده
آزادگان گذشته است حتی فکر و تصور آن برای همه سخت است، آزادگان عزیزی که کم صحبت هستند و یادگار آن ایام را برای خدای خود امانت نگه داشته اند. احمد مظفری متولد 1343 شهر اشکنان که یکی از آزادگان سرافراز شهرستان لامرد در گفت وگو با خبرنگار فارس از استخبارات عراق و تونل های وحشت در دوران اسارت خود می گوید. وی با بیان اینکه در فروردین ماه 1361 به عنوان بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام ...
دستیابی به کشتی نجات در گرو ولایت مداری است
تحویل عراق بدهند و افرادی را که اسیر می کردند خصوصا بچه های بسیج و سپاه را سر می بریدند و سرها در مقابل گرفتن مبلغی از عراقی ها به آنها می دادند. ما 4 نفر را هم برای سر بریدن به صف کردند ولی یکی از آن ها با دیدن سن و سال پایین ما و اینکه عراقیها با دیدن سرها ما باور نمی کردند که از نیروهای بسیجی ایران باشیم ما را زنده گذاشتند و شبانه به طرف قصر شیرین حرکت داده و پس از شکنجه و بازجویی یک روزه ما را به ...
پایمرد فاتح
به جبهه را نشانمان دهد. آغاز راه پرافتخار بچه که بودم، یکی از پاهایم به شدت دچار سوختگی شد. از قانون ارتش خبر داشتم. می دانستم اگر سرباز وظیفه ای کف پاهایش صاف باشد، چشمانش ضعیف باشد و... از خدمت معاف می شود، اما بدون اینکه برای معافیت اقدام کنم، ثبت نام کردم و دوره آموزشی سه ماهه را در لشکر 77 مشهد گذراندم. زمان جنگ بود و باید آموزش های اولیه نظامی را می دیدم. بعد از دوره 3 ماه ...
روایت سرافرازی که 42 ماه در اردوگاه مفقودین زندگی کرد/ اسارت دانشگاه عزت مندی است
و انقلاب بر زمین ریختم و سپس برای لحظاتی از هوش رفتم. آزاده گلستانی تصریح کرد: بعد از اینکه به هوش آمدم متوجه شدم همراه چند تن دیگر در نفربر عراقی ها در حال انتقال به یکی از اردوگاه های دشمن بعثی هستیم. وی با اشاره به اعزام این گروه از اسرا به اردوگاه مفقودین عنوان کرد: اردوگاه مفقودین جزو سخت ترین اردوگاه ها بود برای مثال روز اول که ما وارد شدیم با وجود اینکه برخی از بچه ها ...
خبر فوت پدرم شیرینی آزادی را برایم تلخ کرد
اهدافشان برسند، بعد از گذشت حدود شش ماه صلیب سرخ برای ثبت نام وارد اردوگاه شد، صلیب سرخ بعد از تقسیم تیغ ریش تراشی و خمیر دندان بین اسرای اردوگاه اعلام کرد که اسرا می توانند به خانواده هایشان نامه بنویسند، شخصاً به صلیب سرخ اعتمادی نداشتم و با روشنگری بچه های اردوگاه فقط از حال عمومی نامه نوشتم که با این حال نامه ام دچار دست کاری و بسیاری از قسمت های آن لاک گرفته شده بود. هراس بعثی ها از ...
26 مرداد؛ روزی که آغوش وطن گشوده شد
...> دیگر آزاده هرمزگانی که هفت سال در اسارت نیروهای بعثی عراق بود و در بیان خاطراتش از روزهای اسارت خود در زندان های عراق گفت: ششم تیرماه سال 62 در تپه بوسران در منطقه سردشت اسیر شدم و بعد از اسارت ما را به منطقه کرکوک عراق بردند و بعد به اردوگاه موصل 2 منتقل کردند. اردشیر ارچنگ در گفت وگو با ایرنا افزود: به محض ورود به اردوگاه فرمانده عراقی اردوگاه موصل گفت: هرچه پول و وسایل دارید بیرون ...
شکنجه در حوض یخ به خاطر داشتن عکس امام خمینی(ره)
هرمزگان در ادامه این خاطرات را برای علاقمندان منتشر می کند. اسارت در تپه بوسیران سردشت اردشیر ارچنگ آزاده سرافراز هرمزگانی در گفتگویی اظهار کرد: ششم تیرماه 1362 در تپه بوسران واقع در منطقه سردشت اسیر شدم بعد از اسارت ما را به منطقه کرکوک عراق بردند و بعد به اردوگاه موصل 2 منتقل کردند به محض ورود به اردوگاه فرمانده عراقی اردوگاه موصل گفت: هرچه پول و وسایل دارید بیرون بیاورید، بعد ...
وعده آزادی ام را از حضرت علی اکبر(ع) گرفتم/ تلخ ترین خاطره؛ شنیدن خبر رحلت امام خمینی
به صورت ستونی ایستاده و به اصطلاح "دیوار مرگ" را تشکیل داده بودند و در آن مسیر به انواع وسایل به سرو صورتمان می زدندتا به ساختمان می رسیدیم و در اردوگاه رومادیه 13مستقر شدیم و ما تا سه ماه بدون شناسنامه اسارت بودیم و مفقود به حساب می آمدیم و بعد از این مدت سازمات صلیب سرخ آمد و ما را تحت شناسایی قرار داد و این باعث شد که دیگر دست عراقی ها بسته شود و دیگر نتوانند بچه های ما را از بین ببرندو اگر کسی ...
شهیدی که اسیر شده بود/ حاج پرویز در لیست مفقود الاثرها ماند
و قافله اسرا، لحظه های سخت و غم انگیز اسارت به شیرین ترین لحظات مبدل گشت. اسارت سخت است، دلگیر است و طاقت فرسا ، اما آقای محمدیان اعتقاد دارد که معیشت خداوند بر این بود که به مقام اسارت نائل شوم و بعد از جنگ های تن به تن با دشمن، با تعدادی از برادرانم اسیر شوم. هر فردی یک سرنوشتی دارد و سرنوشت من نیز این بود که از تاریخ پنجم اسفندماه سال 1362 تا 28 مرداد ماه سال 1369، حدود 7 سال در ...
آزادگان، سفیران پایداری در آنسوی مرزها
به گزارش ایرنا، خاطرم هست چند روز قبل از 26 مرداد سال 69، رسانه ها و مطبوعات خبر بازگشت اولین گروه از اُسرای ایرانی و بازگشت آنان را از عراق به میهن دادند که شور و شعف خاصی بین مردم ایران اسلامی ایجاد کرد. برای من هم که آن زمان کودکی 10 ساله بودم و زیاد با واقعیت ها و حوادث جنگ آشنایی نداشتم، این خبر جالبی بود. 26 مرداد که رسید از پدرم خواستم ما هم برای دیدن بازگشت آزادگان به میدان ...
آزاده ای که کرونا را اسیر کرد/ روایت پزشک مشهدی از اردوگاه الأنبار تا خط مقدم مبارزه با کرونا
آینده زیر قولش زد! *شنیده ایم شما فرماندهی را در همان سن و سال پایین تجربه کردید. بالاخره کِی توانستید خودتان را به صف رزمندگان برسانید؟ در یک مقطع، نیروهای خوب بسیج را انتخاب کردند برای آموزش نظامی و تربیت فرمانده. من هم انتخاب شدم و آن دوره ها را زیر نظر سردار گرمه ای گذراندم. آنجا از ما تعهد گرفتند که: حق ندارید جبهه بروید چون شما فرماندهان آینده جنگ هستید و... خلاصه بعد از ...