ماجرای هکر نوجوانی که به مادر خود هم رحم نکرد
سایر خبرها
دستمزد میلیاردی برای قتل صاحبکار
استان تهران ارسال شد. در جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد، اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. در این جلسه کاوه از اولیای دم درخواست بخشش کرد و گفت: من هر کاری انجام دهم نمی توانم اشتباهم را جبران کنم. سینا به من خیلی کمک کرد اما من جواب محبت هایش را با قتل او دادم. حامد تحریکم کرد و گفت اگر سینا به هوش بیاید بدبخت می شوم و مجبور به این کار شدم. او وسوسه ام کرد و از اولیای دم می خواهم مرا ببخشند ...
مرگ متهم به سرقت از خانه یکی از مدیران تلویزیون
و دریافتند این ساختمان مسکونی متعلق به خانواده مدیر یکی از شبکه های تلویزیونی است که در طبقه اول پدر و مادرش و در طبقه دوم خودش و در طبقات بالاتر برادر و خواهرش زندگی می کنند. شاکی به مأموران پلیس گفت: پدر و مادرم چند روزی است به سفر رفته اند. دقایقی قبل در حالی که قصد داشتم بخوابم متوجه صدایی از طبقه اول شدم که برای سرکشی به خانه پدرم رفتم و با صحنه عجیبی روبه رو شدم. قفل در تخریب شده ...
اعتراف به قتل کارشناس دادگستری در بیابان های پردیس
معاونت در اخذ اثر انگشت پای میز محاکمه ایستادند . در دادگاه در ابتدای جلسه پدر و مادر و دو فرزند قربانی درخواست قصاص را مطرح کردند . سپس سعید 27 ساله در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح زندگی اش پرداخت. وی گفت: من سال 96 از یکی از روستاهای همدان برای پیدا کردن کار به تهران آمدم.من در رودهن باعباس آشنا شدم و مدتی را برای او کار کردم . پس از مدتی افشین که مرد پولداری بود با ...
راز دزدان حرفه ای با زیرکی مدیر شبکه تلویزیون فاش شد
این حال موفق شد بخشی از شماره پلاک خودروی دزدان را به خاطر بسپارد. اما به خاطر تاریکی هوا همه شماره ها مشخص نبود. شکایت دزدان به خانه پدر و مادرم دستبرد زده اند و بیش از 2میلیاردتومان پول، دلار، طلا و سکه دزدیده اند مدیر شبکه تلویزیونی در تماس با 110شکایتی مطرح و از اپراتوردرخواست کرد تا مأموران برای پیگیری موضوع در محل حاضر شوند. طولی نکشید که مأموران در محل حادثه حضور ...
عاملان قتل زن پولدار اتهام را گردن هم انداختند
ازدواج کنم. او زن پولداری بود، اما دو مرد افغان مرا وسوسه کردند که از آن زن سرقت کنم. ساعتی قبل از حادثه وقتی ناهید به پارک آمد با هم مشغول حرف زدن شدیم و رحمان و قاسم با خودروی او برای خرید بیرون از پارک رفتند. هر چه منتظر شدم خبری از آن ها نشد. به همین خاطر دنبالشان رفتم، اما خبری از آن ها نبود. وقتی سر قرار با ناهید حاضر شدم با جسدش مواجه شدم. ترسیده بودم. برای فرار چشمم به ماشین ناهید افتاد ...
کلاهبرداری داماد قلابی
سازی معرفی کرد. او با ابراز علاقه به من موضوع ازدواج را مطرح کرد و گفت یک پروژه ساخت مجتمع تجاری در سعادت آباد تهران دارم که پس از اتمام آن ازدواج می کنیم و برای زندگی به آلمان می رویم. بیشتر بخوانید شکار طعمه ها با شگرد های نوین کلاهبرداری شاکی در ادامه گفت: شاهین با خودرو های گران قیمت به ملاقات من می آمد و یک بار هم مرا به پروژه مورد ادعا برد و پس از مدتی گفت می ...
هنرمندان کوچک دیروز الان دقیقا کجا هستند؟
بازیگر می رسد. طراحی و گاهی هم مدلینگ لباس. ضیغمی می گوید: طراحی لباس را از پدرم یاد گرفتم. او سال ها خیاط و دانش آموخته طراحی لباس بوده است و من کار او را یاد گرفتم و الان شغل اولم همین طراحی لباس است. البته چند جا نوشته اند که من مدلینگ لباس هستم ولی اصلا خودم را مدل نمی دانم. کارم طراحی لباس است اما به خاطر شغلم در بعضی موارد عکاسی کردم که همگی یا برای مجموعه خودم یا برای دوستانم بوده است. مثلا ...
روایت یک اهل هنر از شنیدن خبر شهادت برادرش در جبهه
...، بچه های خیابان خواجوی کرمانی و مسجد امام حسن عسکری و خلاصه بچه های گردان حمزه 4 که واقعا گل کاشته بودند. به هر حال تقدیر چنین بود که خبر از تهران رسید که عباس برادرم شهید شده و قرار است فردا در تهران تشییع شود! واقعا خبر سنگین و بغض آلود بود. هنوز که هنوز است وقتی عکس برادرم را نگاه میکنم بغض در گلویم لانه می کند. نمی دانم به مادرم چه گذشت. من به همراه دایی احمد که او هم در جبهه ...
روایت گفت وگوی جانسوز سکینه بنت الحسین(ع) با مادرش زهرا(س) در عالم رؤیا
یک بانویی پرشکوه و بزرگ است. از آن فرشته آسمانی پرسیدم: این بانوان گرانقدر چه کسانی هستند؟ پاسخ داد: حوّاء مادر ارجمند آدمیان، آسیه ، دختر مزاحم ، مریم ، دختر عمران ، خدیجه ، دختر خویلد ، و آن بانویی که دست بر سر نهاده و افتان و خیزان است مادرت، فاطمه، دخت فرزانه پیامبر خداست. با شنیدن این خبر گفتم: به خدای سوگند می روم تا بیدادی را که در حقّ ما رفته است به مادرم، فاطمه ...
5 برادر لباس رزم پوشیدیم و راهی جبهه شدیم
پادگان حمزه بود. مرحله دوم هم دوباره به مهاباد برگشت. خوب به یاد دارم در وصیتنامه اش نوشت: بوی غربت اسلام در منطقه غرب می آید. یک بار از کردستان زنگ زد و به مادرگفت: برایم سمنان چشم پزشکی نوبت بگیر! مادرم برایش نوبت گرفت. دو روز بعد آمد رفت دکتر و عینکش را عوض کرد. هنوز عرق او خشک نشده بود که بعد از سه روز گفت: می خوام برم! مادر گفت: کجا؟ گفت: غرب! گفتم: تازه از راه رسیدی چند روز صبر کن! فردا تشییع ...
یوسا و فاکنر و بورخس در مهمانی شام آذردخت بهرامی
...> کمی بعدتر بابالنگ دراز و دشمن عزیز جین وبستر. اگر قرار باشد یک شام تدارک ببینید ازبین سه نویسنده ای که در قید حیات هستند و آن ها که نیستند کدام را انتخاب می کنید؟ رحم و مروت تان کجاست؟ چه باید بپزم که در خور دعوت از یوسا و فاکنر و بورخس و مارکز و ایشی گورو باشد؟ (البته یک بار به صورت تخیلی مرتکب چنین دعوتی شدم و تمام ادبیاتی های جهان را دور هم جمع کردم که شرحش در مجموعه طنز آهن ...
شرمندگی های بی پایان یک جانباز/بعد از جنگ این خانواده من است که می جنگد
تربیتی که از کودکی داشتم هر جا نام و یاد حسین(ع) بود آستین هایم را بالا می زدم و مرا هم عشق حسین(ع) به جبهه برد. این رزمنده ادمه می دهد: 6 سال در جبهه بودم در سال 64 برای اولین بار مجروح شدم و در سال 66 نیز برای آخرین بار از ناحیه چشم، مغز و اعصاب و گوش زخمی شده و به خانه برگشتم. این جانباز سرافراز در سال 66 در عملیات کربلای 8 در منطقه شلمچه جانباز شدند و حرف های بسیاری از ...
محاکمه 3 نوجوان داعشی در تهران
سال هستم، به گروه عملیات انتحاری بپیوندم که به شدت ترسیدم و ساعت ها گریه کردم و وقتی هم به آن ها گفتم نمی توانم عملیات انتحاری انجام دهم، ضرب و شتم و شکنجه شدم. با حمله گروه آسایش، من جان سالم به در بردم. حتی پس از اینکه وارد خاک ایران شدیم نیز قصد داشتم فرار کنم، اما می ترسیدم؛ چون اگر ابوخدیجه متوجه می شد حتما مرا می کشت. در ادامه جلسه دادگاه، عماد در بیان آخرین دفاع یک بار ...
زن جوان: لقمه حرام زندگی ام را به نابودی کشانده است
سپردن حضانت فرزندم به او، طلاق گرفتم. با آن که دلم برای کودک خردسالم تنگ می شد، اما تلاش کردم گذشته را فراموش کنم. مدتی بعد، زمانی که 17 ساله بودم با اصغر آشنا شدم. مدتی با یکدیگر ارتباط داشتیم تا این که تصمیم به ازدواج گرفتیم. او در حالی مرا به عقد موقت خودش در آورد که هنوز همسرش را طلاق نداده بود و به من دروغ می گفت. چهار سال قبل در حالی که یک هفته از ازدواجمان گذشته بود، قرص های مخدردار (ترک ...
تراژدی تلخ قتل مادر توسط دختر 14 ساله / سیم شارژر را دور گردنش انداختم و ...
آشپزخانه رفت تا آب بخورد که روی زمین افتاد و از هوش رفت. در حالی که صحبت های دختر 14 ساله با تناقض هایی همراه بود پدر وی که با اطلاع دخترش خود را به خانه رسانده بود به تیم تحقیق گفت: من و همسرم حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم، اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به ...
بخشش قاتل؛ 9سال بعد از جنایت
داشت و قرار بود با مادرم ازدواج کند. آخرین بار ماشینش را به من داد تا برایش مشتری پیدا کنم و بفروشم. من هم ماشین را فروختم اما از قتل بی اطلاع هستم. در ادامه معلوم شد که پسر جوان با سند سازی ماشین مقتول را به نام خودش زده بود و همین موضوع نشان می داد که وی حقیقت را کتمان می کند. در این شرایط اما مادر این پسر به قتل اقرار کرد و گفت به دلیل اختلافاتی که با مقتول داشته او را کشته است. ...
کیفیت خواندن دعای فرج از زبان امام عصر عجل الله تعالی
وقتی حرم خالی است- مثل امشب- دیده ام. از این که چه موقعیتی را از دست داده بودم، خیلی ناراحت شدم. وقتی فجر دمید از حرم خارج شدم. به طرف محلّه کرخ رفتم، در این مدّت آنجا مخفی شده بودم. هنگامی که خورشید دمید، عدّه ای از مأمورین صالحان با اصرار از دوستانم سراغ مرا گرفتند، و با خواهش بسیار می خواستند که مرا ملاقات کنند. آنها نامه ای هم با خود داشتند که در آن صالحان نوشته ...
اعتراف دختر 14 ساله به قتل مادرش
.... اظهارات دختر 14 ساله مژگان 14 ساله گفت: پنج شنبه از خانه مادر بزرگم به خانه مان آمدم و شب با مادرم خوابیدم تا اینکه صبح وقتی از خواب بیدار شدم با مادرم به خاطر موضوعی بگو مگو کردم و مادرم خیلی ناراحت شد که متوجه شدم قرص خورد و به اتاقش رفت و خوابید. فکر کردم وقتی از خواب بیدار شود حالش خوب می شود، اما وقتی از خواب بیدار شد حالش بدتر شده بود که داخل آشپزخانه افتاد و بی هوش ...
نقشه برج ساز قلابی برای کلاهبرداری از دختر دم بخت
برایم خریداری کند. من هم وسوسه شدم و هرچه پول داشتم به شاهین دادم و علاوه بر آن مخفیانه طلاهای مادر و خواهرم و مقداری از دلارهای پدرم را فروختم و مبلغ 700میلیون تومان به خواستگارم دادم. اما او پس از گذشت چند روز ناگهان غیبش زد و دیگر جواب تلفنم را نداد. با این شکایت، جست و جو برای یافتن خواستگار فریبکار شروع شد و مأموران خیلی زود موفق شدند وی را که نام اصلی اش خسرو و به عنوان نصاب دوربین های ...
وقتی 12ساله بودم،هک کردن حسابهای بانکی را یادگرفتم/اولین حسابی را که خالی کردم،حساب مادرم بود
هم برای آن که توانایی هایم را به دوستانم ثابت کنم، دوباره به حساب چند نفر در شهرهای مختلف دستبرد زدم تا این که باز هم پلیس به سراغم آمد و در 14 سالگی روانه دادگاه شدم. این بار نیز مادرم رضایت شاکیان را گرفت و قاضی مرا آزاد کرد. اما باز هم متنبه نشدم و با تحریک دوستانم در شبکه های اجتماعی به کارهای خلاف ادامه دادم که این بار قاضی مرا روانه کانون اصلاح و تربیت کرد تا ... 23302 ...
جنایت باورنکردنی دختر 14ساله
.... ناگهان مادرم فریاد کشید که چرا باز سرت توی گوشی است. گفت معتاد به گوشی هستی. می گفت اصلا زندگی واقعی نداری و مدام در فضای مجازی زندگی می کنی. دعوایمان شد و کار به زد و خورد هم کشیده شد. بعد به اتاقم رفتم و خوابیدم. حدود ساعت 5صبح با صدای گوشی ام بیدار شدم. پیامی در شبکه های اجتماعی بود. موبایلم را برداشتم و چون خواب از سرم پریده بود شروع کردم به چرخیدن در شبکه های اجتماعی. معمولا با دوستانم ...
دختر 14 ساله مادرش را کشت
حدود 20 سال قبل ازدواج کردیم اما سال هاست که با هم اختلاف داریم و در واقع فقط به خاطر دخترمان کنار هم زندگی می کردیم تا اینکه حدود دو هفته قبل باز هم با همسرم دعوایم شد و این بار قهر کردم و به خانه مادرم رفتم، دخترم هم گفت با من می آید. در این مدت در خانه مادرم بودیم تا اینکه پنجشنبه دخترم گفت دلش برای مادرش تنگ شده و از من خواست او را به خانه ببرم تا کنار مادرش باشد. عصر پنجشنبه او را رساندم و خودم ...
خواهرزاده آدم ربا و همدستانش محاکمه شدند
حادثه با خواهرزاده ام اختلاف حساب داشتم، اما هر بار که با هم صحبت می کردیم نیما حساب درستی به من تحویل نمی داد. این شد که این اختلاف ادامه پیدا کرد تا روز حادثه. آن روز نیما به خاطر اینکه می دانست وضع مالی خوبی دارم طبق نقشه با همدستی دوستانش مرا به زور به حاشیه خلوتی بردند سپس با تهدید گاز اشک آور امضای یک چک 500 میلیون تومانی را گرفتند. برای متهمان درخواست اشد مجازات دارم. در ادامه خواهرزاده ...
پرینت ارزان نیاز واقعی هر دانشجوی موفق است
...> گوگل مرا راهنمایی کرد ایسنا در گزارشی افزود: من در اینترنت به دنبال موسسه انتشارتی بودم که هزینه های پرینت تحقیق را ارزان تر حساب کند و به نظرم رسید عبارت پرینت ارزان را در گوگل جستجو کنم. وقتی این عبارت را جستجو کردم با موسسه انتشارات تاپ کپی آشنا شدم. وقتی در سایت تاپ کپی تعرفه های پرینت و کپی را بررسی کردم متوجه شدم این موسسه در مقایسه با سایر موسسات انتشاراتی، تعرفه های بسیار اقتصادی ...