سایر خبرها
روایت زنان از کارتن خوابی؛ تن فروشی برای تهیه مواد
داشتم با یک خانواده موادفروش آشنا شدم، من کار های خانه شان را می کردم و آن ها هم مواد در اختیارم می گذاشتند، از نظافت خانه بگیر تا خرید مایحتاج خانه همه را انجام می دادم. حدود 10 سال این طوری زندگی کردم تا همین اواخر که برای خرید سمت میدان شوش رفته بودم و ماموران پلیس من را گرفتند و بردند، بعد از آن به یک مرکز ترک اعتیاد رفتم و 6 ماه آنجا بودم و بعد از ترخیص دوباره به همان خانه برگشتم، اما ...
عکس دیده نشده از صادق آهنگران در دهه 60
او روضه خواندن؛ حتی مثل او راه می رفتم و عصا می زدم. همسایه ها که این حالات مرا می دیدند، به مادرم می گفتند این بچه حتما برای خودش ملای روضه خوان می شود، مواظب باش چشم نخورد. همین طور هم شد. لکنت زبان بسیار ناجوری گرفتم و به هیچ عنوان نمی توانستم حرف بزنم. تا مدتی درگیر لکنت زبان بودم. با تقویت های خوراکی که مادرم روی من انجام داد، کم کم این لکنت زبان برطرف شد و بعد چند وقت کاملاً از بین رفت. ...
شهید جاویدالاثر لشکر فاطمیون | او بی قرار رفتن بود
...، را شنید خونش به جوش آمد و قصد رفتن کرد. مادرم و ما مدتی رفتن پدر را عقب انداختیم، ولی کارهایش را سرعت داد و هر روز برای رفتن بی قرارتر می شد. شهید رضایی آذرماه 92 خانواده اش را قانع می کند تا برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه برود، بعد از چند ماه برای 15 روز به خانه برگشت. اما روز یازدهم دلش طاقت نیاورد، ساکش را جمع کرد و پیش دوستان هم رزمش بازگشت. وقتی همسرش به او گفت تو قول داده ...
داماد تهرانی زن، پدرزن و مادرزنش را سلاخی کرد!
جلوی در بیمارستان رفتم و شروع به داد و بیداد کردم که حراست آنجا مرا از بیمارستان خارج کرد و به خانه بازگشتم، دقایقی بعد همسرم همراه مادرش به خانه آمدند و درباره اینکارم با من بحث کردند که بین ما درگیری لفظی صورت گرفت و دقایقی بعد پدرزنم وارد خانه شد و وقتی از ماجرا با خبر شد 2 سیلی به گوشم زد و من آنجا بود که از خودم بیخود شدم. مرد جوان ادامه داد: دیگر کنترلم را از دست داده بودم که با ...
چه کسی مسئول است؟ ساده تر از خرید نان ، مواد مخدر تهیه می شود
مرتبه رفتم و مریض شدم و مامانم گفت مدرسه نروم تا مریض نشوم. حالا از درس هایم هم عقب می مانم. همسایه ام گفت مواد بفروش، قبول نکردم شوهرم معتاد است و بعضی همسایه واز جمله همسایه ای که خانه شان به خانه مان چسبیده، مواد فروشند. چندسال قبل به من می گفتند جاکولری را بردار و ما مواد بهت می دیم و تو بفروش و پول خوبی به عنوان دستمزد بهت می دیم. خیلی اصرار کردند و علی رغم فقر و مشکلات مالی ...
روایتی از دختران بوشهری که در دفاع مقدس قد کشیدند
من کوچک تر از بقیه بودم اما مدیریت گروه را به من سپرده بودند. وسایل را از آقای بختیاری که معروف به بابا بود تحویل می گرفتیم و به خانواده رزمنده ها می دادیم. تکه های گوشت رزمندگان بین پتوها بود روزی 500 تا پتو که از جبهه آورده بودند می شستیم. داخل بعضی از آن ها تکه های از گوشت تن رزمنده ها بود. خانه ما تلمبه روی چاه داشت. یادم هست یک بار از شب تا صبح پتوها را شستیم و بعد نماز ...
روایت تسنیم از شیرزنی که برای دفاع از مرز و بوم کشور از تمام زندگی اش گذشت / ام الشهدای هرمزگان را بیشتر ...
و علی در یکم فروردین سال 61 در عملیات فتح المبین در دشت عباس، هر 2 با هم شهید شدند و روز سیزدهم فروردین هم مراسم تشییع پیکر آنها برگزار شد پس از آن دفعات بسیاری با برادرم غلام به جبهه رفتیم که در نهایت برادرم بهمن سال 64 در عملیات والفجر هشت، در بندر فاو به شهادت رسید بعد از شهادت سومین برادرم، به دلیل نیاز مادر و پدرم به مراقبت، دیگر به جبهه نرفتم. در این سال ها مادرم علاوه بر سه ...
روایت سَر شهیدی که سه ماه نزد پدر ماند
دو تا سه ماه یعنی تا زمانی که اجازه نبش قبر گرفته شود، سر شهید را بدون اطلاع ما و مادرم، در کمد نگهداری می کند. واقعا سخت است برای پدر و مادری که سر بریده فرزندش را تحویل شان بدهند. به هر حال پدرم برای این که اعضای خانواده شوکه نشوند، حرفی در این خصوص به ما نمی گوید ولی در این مدت شب ها با محمدرضا در اتاق درددل می کرده و ما نیز احساس می کردیم که پدرم روز به روز در حال تحلیل رفتن است. ...
قتل پدر زن و مادر زن بر سر ایمپلنت دندان همسر!
به شدت پشیمان شده بودم به داخل بالکن رفتم و با داد و فریاد به رهگذران و همسایه ها گفتم که اعضای خانواده همسرم را به قتل رسانده ام و از مردم خواستم موضوع را به پلیس و اورژانس خبر دهند. قاتل پس از اعتراف به قتل به دستور قاضی ساسان غلامی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
مدال المپیک آسیایی را از امام حسین دارم /آرامش امروزمان به خاطر شهداست/نقش والدین در موفقیت ورزشکار
زهرا کیانی عضو تیم ملی ووشو بانوان که در بازی های آسیایی 2018 اندونزی نایب قهرمان شد در گفتگو با خبرنگار ورزشی رسانه تابش کوثر گفت :من از سن شش سالگی ورزش ژیمناستیک را شروع کردم و با شرکت در مسابقات کشوری موفق به کسب مدال شدم اما پس از گذشت یکسال ، یک روز مانده به مسابقات کشوری دستم شکست . وی افزود : در دوران نقاهت والدینم تصمیم گرفتند که من در رشته ووشو فعالیت کنم تا بتوانم با شرکت در مسابقات برون مرزی در سطح آسیا و جهان مدال آور باشم . زهرا کیانی با بیان اینکه من از هشت سالگی به اردوی تیم ملی ووشو دعوت شدم و پس از دو سال در مسابقات جهانی سنگاپور شرکت کردم ، خاطر نشان کرد ...
دوست دارم پزشک شوم/انتظار رتبه دو رقمی داشتم/پیانو یکی از تفریحات من بود
زشی قلم چی شرکت می کردم. ثلاث:زمانی که متوجه نتایج کنکور شدی و رتبه ات را دیدی، اولین واکنش شما چه بود؟ زمانی که نتایج اعلام شد خواب بودم. صبح همان روز تماس های زیادی دریافت کرده بودم به حدی که گمان کردم نکند اتفاق بدی افتاده است، اما پدرم تماس گرفت و رتبه ام را به من گفت که خیلی خوشحال شدم و فقط می خندیدم. مادرم سرکار بود، بلافاصله تماس گرفتم و بهش خبر دادم. ثلاث: ...
پلیس با الگوبرداری از مکتب "حاج قاسم"، شهید تقدیم امنیت می کند
مقاومتی الگوگیری شده از مکتب سردار سلیمانی، شجاعت، ایستادگی، حجاب و عفاف و مشارکت در امنیت و آرامش می خواهند و همه به سبب دینی که به شهدا داریم باید رهرو حقیقی این عزیزان باشیم. سردار ناظری با اشاره به همزمانی فوت مادر بزرگوارشان با شهادت این سرباز خدوم عرصه نظم و امنیت استان، گفت: سحرگاه امروز که شاهد فوت مادرم بودم از روح مطهر این خادمه حضرت زهرا(س) اجازه خواستم ابتدا به تشییع همرزم شهیدم بیایم تا شرمنده"هادی" عزیزم نباشم. فرمانده انتظامی استان یادآور شد: شهید "رئیسی" بیش از بیست و یک سال در مناطق مختلف جنوب و شرق استان کرمان خدمت کرده بود. ...
خرید جیپ کروزر برای جبهه و دور زدن تحریم ها توسط مردم!
هل تا ماشین "جیپ کروزر " که روی آن ادوات نظامی و تسلیحاتی نصب می شد، می خریدند که آن زمان هر کدامشان 82 هزار تومان بود. اما مردم اینها را از امارات می خریدند و اهدا می کردند به جبهه! چون ژاپن ما را تحریم کرده بود و ما نمی توانستیم مستقیم این جیپ ها را بخریم؛ ولی مردم با پول خودشان از امارات اینها را می خریدند و به جبهه می فرستادند . عباسی با تاکید بر اینکه مردم و مخصوصاً جوانان اشتیاق ف ...
قتل پدر به خاطر 87هزارتومان پول
شدت خمار بودم و مواد می خواستم. به سراغ پدرم رفتم و گفتم 87هزارتومان به من بده اما او مخالفت کرد و گفت پولی ندارد. از دستش به شدت عصبانی شدم چون می دانستم پول دارد و حاضر نیست به من بدهد. تو چه کار کردی؟ به سراغ مادرم رفتم و او 20هزارتومان داد که سیگار بخرم. به شدت از پدرم عصبانی بودم و می خواستم از او انتقام بگیرم. به تنها چیزی که فکر می کردم مواد بود اما پدرم به من پول نداد. از خانه ...
گفت و گو با جانبازی که از تیر 1365 تا امروز نخوابیده
شروع شد به عنوان مسئول تدارکات وارد جبهه شدم. من و شهید بهنام محمدی کارمان این بود که لوازم و وسایل را از مسجد جامع خرمشهر تحویل می گرفتیم و به بچه ها در جبهه می رساندیم. همان روزها خداوند، دو دختر دوقلو به نام های فاطمه و زهرا به من داد و من هم چون در منطقه بودم، از زمان تولدشان خبردار نشدم. ماموریت مان که تمام شد، مرخصی گرفتم و برای دیدن خانواده ام به خانه آمدم. آن جا دیدم که زهرا حالش ...
قتل دلخراش زن جوان مشهدی با دست و پای بسته
ش روی زمین افتاده بود روبرو شدند که برای درمان به بیمارستان منتقل شد. کارشناسان آتش نشانی در همان بررسی های ابتدایی علت آتش سوزی را عمدی و با ریختن بنزین داخل خانه اعلام کردند و تحقیقات میدانی مأموران کلانتری در محل از شاهدان آتش سوزی نشان از آن داشت که پسر جوان این خانواده که اعتیاد به مواد مخدر شیشه دارد، عامل این آتش سوزی است. پسر جوان که در همان صحنه آتش سوزی حضور داشت قبل از فرا ...
آزار شیطانی دختر جوان در خانه مجردی مرد پولدار
بیشتر تحصیل نکردم چرا که نمی توانستم نیش و کنایه همکلاسی هایم را تحمل کنم و از سوی دیگر نیز می خواستم به مادرم کمک کنم تا کمی از سختی های کارش بکاهم. همه اطرافیانم به نوعی مرا دختری زیبا اما بدبخت می دانستند که باید من هم نام زری کلفت را در آینده یدک بکشم. خلاصه با همین افکار و مشکلات به همراه مادرم به خانه های مردم و شرکت ها می رفتم تا کمک حال مادرم باشم اما روزی حادثه ای رخ داد که سرنوشتم را به ...
قتل پدر به خاطر 87 هزار تومان پول | متهم: عذاب وجدان دارم؛ کاش زمان به عقب برمی گشت
به من بدهد. تو چه کار کردی؟ به سراغ مادرم رفتم و او 20هزارتومان داد که سیگار بخرم. به شدت از پدرم عصبانی بودم و می خواستم از او انتقام بگیرم. به تنها چیزی که فکر می کردم، مواد بود اما پدرم به من پول نداد. از خانه بیرون رفتم و با 20هزارتومانی که مادرم برای پول سیگار به من داده بود، بنزین خریدم و به خانه برگشتم. با خود تصمیم گرفتم خانه را آتش بزنم تا چندین برابر 87هزارتومانی ...
مادر سه شهید دفاع مقدس: اجرای عدالت و احقاق حق خواسته امروز ماست
از سه پسرم دو تا از پسرعمو بچه ها و یکی از پسرعمه هم به شهادت رسیده اند. روزهایی که جوان بودم تلاش می کردم برای انقلاب ایستادگی کنم، با دل داغدار می رفتم در تظاهرات شرکت می کردم و شعار می دادم. گاهی پیاده می آمدم و پاهایم از راه زیاد تاول می زد. * مشکل شما و فرزندانتان در مسأله مغازه پدری چیست؟ در قدیم ثروت خانواده ما زیاد بود اما بیشتر آن ها را فروختیم. همسرم با پول اموالش ...
پسر تهرانی پدرش را در آتش سوزی کشت +عکس
پول می خواستم که پدرم به من پول نداد و از او کینه گرفتم و به سراغ مادرم رفتم که 20 هزار تومان برای خرید سیگار از مادرم پول گرفتم و با کینه ای که به دل داشتم از خانه خارج شدم. به خاطر پول ندادن پدرت دست به قتل زدی؟ من قصد کشتن نداشتم و فقط می خواستم خانه را آتش بزنم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ 20 هزار تومان را از مادرم گرفتم و به پمپ بنزین رفتم و با آن پول ...
شکست اعتیاد افسانه نیست/تجربه آوارگی در چله زمستان
خواستم به بچه هایم رسیدگی کنم. آنها بزرگ شده بودند و نیازهایمان هم بیشتر شده بود. از این همه سال دویدن و نرسیدن خسته شده بودم. به همین دلیل برای به دست آوردن پول، به سمت کارهای اشتباه و خلاف و مصرف مواد کشیده شدم . در همین مسیر اشتباه او با مردی که قاچاقچی مواد بود آشنا و این آشنایی به ازدواج سوم او ختم شد. افسانه از همان رابطه صاحب دو فرزند دختر دیگر شد. به خاطر مواد فکرم کار نمی کرد ...
اظهارات زن 17ساله ای که بخاطر کم کاری تیروئید مجبور به طلاق است
ازدواج و زندگی مشترک نداشتم. فقط شنیده بودم که هر دختری باید شوهر کند. کرامت 17سال از من بزرگ تر بود و من تا روز عقدکنان او را ندیده بودم. آن زمان پدرم، برادرش را با چاقو زده بود و همواره مقابل چشمان من، مادرم را نیز به شدت کتک می زد. او وقتی عصبانی می شد دیگر نمی توانست خودش را کنترل کند، به همین دلیل قیامتی در منزل به پا می کرد به گونه ای که هیچ کدام از اعضای خانواده نمی توانست از ...
از دزفول تا مشهد با بانوی ایثارگر/شهرهایمان به تلی ازخاک تبدیل شد
نفر دوم شدم. به مدت یک ماه باید برای آموزش به نیشابور می رفتم که با پدرم عازم این شهر شدم. این را هم بگویم که وضع همه مهاجران تقریباً مثل ما بود و حتی بدتر. خانواده عمویم در نیشابور ساکن شده بودند اما شرایط سختی را سپری می کردند. زن عموی من یک زندگی خوب و راحت را ترک کرده و به خاطر شرایط جنگی مجبور بود در چادر زندگی کند. آن هم زمانی که باردار بود. شرایط جنوب گرم بود و نیشابور سرد و همین ...
روایت یک روزنامه از زندگی دو خانواده در حمام و یخچال
گازی برای خود درست کرده بودند. لباس ها شان به دیوار حیاط آویزان بود و به خاطر کوچک بودن فضا پدر و پسر خانواده در حیاط می خوابیدند . اما داستان این خانواده تنها به بی سرپناه بودن خلاصه نمی شد و بازهم ردپای اعتیاد که همراه با فقر، مهمان این زندگی های فراموش شده می شود را می توانستید در چهره آن ها ببینید. هدیه از مادرش و وضعیت اعتیاد او می گفت. مادرم قبلاً درگیر اعتیاد بود و حالا گاهی ...
ژوزه ساراماگو به روایت ژوزه ساراماگو
در خانواده ای روستایی و در زمرهٔ فاقد زمین در آزینماگا، دهکده ای کوچک در استان ریباته ژو در ساحل راست رودخانهٔ آلموندا، در فاصلهٔ صد کیلومتری شمال شرقی لیبون به دنیا آمدم. پدر و مادرم به ترتیب، ژوزه دسوسا، و ماریا داپیه داد نام داشتند. ژوزه دسوسا نام من هم بود، ولی لقبی هم به آن اضافه شد که معمولا خانوادهٔ پدری از آن استفاده می کردند: ساراماگو. باید اضافه کنم که ساراماگو، نام گیاهی وحشی است که از ...
دزدی کردم به عشق موسیقی!
.... اطلاعات من چندین برابر اطلاعات مهراوه بود در صورتی که او دانشجوی این رشته است. درباره نقشه ات توضیح بده. من او را فریب دادم و گفتم پدر و مادرم در ترکیه زندگی می کنند و هر وقت که به دیدنش می رفتم، خودروی مدل بالایی کرایه می کردم و به این شیوه دل او را بدست آوردم و از او خواستگاری کردم که به من مشکوک نشود و بعد هم به بهانه اینکه استودیویی راه اندازی کنیم و او را مشهور کنم، از او خواستم طلا های خودش و مادرش را بفروشد که قبول کرد. پول طلا ها چقدر شد؟ حدود 400 میلیون تومان که مقداری از آن را خرج کردم. ...
مادرم به طرز عجیبی از بریا هراسان بود!
خانه قطع کنم و اجازه ندهم به ملاقات ما بیاید. همچنین پدرم وقتی سن زیادتری پیدا کردم در ضمن شرح خاطرات خود برایم گفت: که: من از مادرت علت این وحشت و اشمئزاز از بریا را می پرسیدم، او در جواب می گفت: من دلیل کافی و قانع کننده ای دارم؛ و وقتی از مادرت می خواستم دلایل خود را بگوید با خشم زیاد فریاد می زد: دیگر چه دلیلی می خواهی؟ او یک رجاله است، یک رذل به معنی واقعی، و من هیچ وقت حاضر ...
سربازان امام بودیم
دوستم سپردم و به او گفتم که شب آن را به پدرم بدهد. در نامه چه نوشتید؟ نامه ام یک خط و نیم بود و در آن نوشته بودم به خاطر اسلام به جبهه می روم. البته پدرم به جبهه آمد و سعی کرد که مرا برگرداند، اما من بر خواسته ام اصرار کردم و در نهایت او هم پذیرفت و به شیراز برگشت. با توجه به سن کم تان مانعی برای حضور در جبهه از طرف مسئولان قرار داده نشد؟ سن های پایین را ممانعت کرده و برای ...
زندگی پشت چراغ های قرمز شهر/ بزرگترین مشکل تکدی گران چیست؟
بود و این باعث آزار و اذیت همسایه ها می شد. البته چند باری هم با همسایه ها دعوا کردیم تا اینکه پس از گزارش اهالی محل ، بهزیستی و ستاد مبارزه با مواد مخدر به خانه مان آمدند و ما راهی کمپ شدیم. اعضای خانواده برای ترک اعتیاد به مراکز درمان بهزیستی تحویل داده شدند، سه ماهی در مرکز ترک اعتیاد ماندند تا دوباره سلامتی شان را به دست آوردند و پدر خانواده را هم بعد از ترک اعتیاد راهی ...
دام شیطانی خواننده زیر زمینی برای دختر پولدار تهرانی
کنم هم می توانم از طریق با خواننده های زیادی در ارتباط باشم که پیشنهادش را پذیرفتم ولی می دانستم خانواده ام این پول را به من نمی دهند به همین خاطر آرش در پیشنهاد بعدی گفت که هرچه طلا دارم بیاورم و با فروش آن بتوانیم دستگاه های استدیو را بخریم. فائزه گفت: طلاها و سکه های خودم و مادرم را داخل یک کیف گذاشتم و قرار بود آنها را پیش یکی از دوستانم آرش ببریم و به فروش برسانیم و با پول هایش ...