روایتی از دختران بوشهری که در دفاع مقدس قد کشیدند
سایر منابع:
سایر خبرها
زنان بی نام در دفاع مقدس/ دلتنگ بودم اما سر قولم ماندم
اخلاقی برای دفاع از مردم و خاک وطنش در جبهه ها حضور داشته باشد. وی به سختی های روزهای نبود همسرش اشاره می کند و ادامه می دهد: فقط خدا می داند در روزهای تنهایی از فرط خستگی، ترس و دلتنگی چگونه شب را به صبح می رساندم در این میان فرارسیدن موعد پرداخت اجاره خانه از همه سخت بود اما هیچگاه در زمان حضور همسرم در خانه گلایه نکردم که شاید پایش سست شود. حبیبه خانم از حال و هوای دلتنگی های ...
بانوی سالخورده انقلابی، یک چریک تمام عیار بود!
عنوان تخریب چی فعالیت می کردم، در آن زمان مدتی در جبهه های شوش و دزفول مشغول مبارزه بودم، پس از مدتی به اهواز آمدم و نهایتا در جبهه اهواز اسیر شدم. این رزمنده نوجوان دوران دفاع مقدس عنوان کرد: در آن زمان فضای معنوی بر جبهه ها حاکم بود، علاوه بر آن صمیمیت، روحیه جهادی و ایثار که در رزمندگان وجود داشت، کمبود امکانات را جبران کرده بود. تاجیک شیر در ارتباط با چگونگی اسارت خود توضیح ...
رزمنده گنبدی هشت کتاب با موضوع شهدا نوشت
محمد شادکام را هم در دست انتشار دارد. وی گفت: زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد و امام خمینی(ره) فرمان نبرد دادند، با وجود سن کم مانند سایر دوستانم به ندای رهبر کبیر انقلاب اسلامی لبیک گفته و بارها در میدان نبرد حق علیه باطل حاضر شدم. کریمیان ادامه داد: مسوول اعزام به جبهه به دلیل سن پایین با اعزام من مخالفت می کرد اما در نهایت به همراه پدرم زمانی که 16 سال سن داشتم مجددا برای ثبت نام ...
ما همه یک ملت هستیم | کودکی و انقلاب
های درست انسانی را آموختم. حضور در مسجد سوزنچی هم به واسطه اینکه واعظان توانمندی سخنرانی می کردند تشویقم می کرد تا بیشتر در این مسیر حرکت کنم. اولین فعالیتی هم که در مسیر انقلاب داشتم از مدرسه شروع شد. کلاس پنجم بودم و در مدرسه بزرگمهر درس می خواندم. در آن زمان با بچه ها در حیاط جمع می شدیم و با کوبیدن پا ها به زمین یک ریتم موزیک می گرفتیم و در ادامه شعار مرگ بر شاه را فریاد می کردیم، فضا هم به ...
اصفهان| ماجرای سربازی که نخستین سنگرهای اجتماعی را در جبهه به پا کرد+ فیلم
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان ، جنگ برای گروهی آنچنان خاطره انگیز است که می توانند حتی ساعت ها در مورد آن صحبت کنند و رشادت ها و شجاعت های ررزمندگان و شهدا رو برای ما چنان تشریح کنند که گویی ما در آنجا حضور داریم. اکبر عنایتی از رزمندگان 8 سال دوران دفاع مقدس از کودکی خود می گوید از زمانی که به کسب تجربیاتی می پردازد که بعدها می تواند در سرزمین جنگ از آن استفاده کند. این ...
انتظار زنده رود برای در آغوش گرفتن حواری روح الله / فوتبالیست ارمنی از میدانی مقدس می آید
...> اما در مقابل تجاوز رژیم بعثی مردم در کنار نیروهای نظامی قرار گرفتند و با رمز ایثار، مقاومت و روحیه شهادت طلبی همه جهان را بهت زده کردند و فتح سه روزه ایران به رویایی برای صدام تبدیل شد و سرانجام نیز بعد از هشت سال دفاع مقدس نه یک صدام بلکه نظام سلطه از انقلاب اسلامی ایران شکست خورد و همچنان از سیلی محکمی که آ روز دریافت کرد، وحشت داشته و جرات تکرار جنگ سخت را ندارد. *ارامنه ایران در ...
ماجرای خواندنی علاقه نوجوان کاشانی برای پیوستن به گردان شهید چمران/ رزمنده ای که با دست کاری شناسنامه ...
شهید مصطفی چمران ملحق شوم در حالی که به دلیل سن پایین نیز نتوانستم به این گروه ملحق شوم. وی با بیان اینکه با دست بردن در شناسنامه مجددا به جبهه اعزام شدم، ابراز داشت: حضور مجدد من در جبهه با عملیات رمضان همزمان بود و به دلیل سن پایین توفیق حضور در دیگر عملیات ها قبل از آن را نداشتم در حالی که انگیزه همه شهدا و رزمندگان حمایت از ولی فقیه بود. وی با بیان اینکه در دفاع مقدس ...
عکاسی در جنگ چه تفاوت هایی با عکاسی عادی دارد؟ ثبت واقعیت خاکریزها در قاب تصویر
؛ بلکه در سال های جنگ و عکاسی از جبهه ها پدیدار شد. دلیلش هم زندگی کردن و حضور ما در دل آن سختی و رنج ها بود. ما شب و روز با سوژه هایمان زندگی می کردیم. دیدن آن سختی ها باعث شد تا من به این فکر بیفتم که باید چه کنم؟ بسیاری از جوانان با دیدن عکس هایی که من از رزمنده ها گرفته بودم، به جبهه می آمدند. بعد از سال ها که تعدادی از آن ها را مجدد دیدم و از آن ها سوال کردم که چرا به جبهه رفتید؟ در جواب گفتند عکس ...
ما همچنان ایستاده ایم
که به جبهه رفته بودند من هم تصمیم گرفتم تابستان را که از درس و مدرسه فارغ هستم؛ به جبهه بروم. وی که در فاصله سالهای 61 تا پایان جنگ سه بار حضور در جبهه را تجربه کرده است؛ می گوید: نخستین بار در خط پدافندی عملیات رمضان حضور داشتم و دفعه دوم در جزایر مجنون مستقر بودم و بار سوم در گیلان غرب زمانی که سال چهارم رشته پزشکی بودم؛ به عنوان امدادگر گروهان حضور داشتم. وی روزهای دفاع مقدس را با ...
شهیدی که با شناسنامه دوستش شهید شد/ ثبت رسمی شهادت رضا بعد از 36 سال
خالی او در سرزمین سبز دنا است. توران مرادی مادر شهید این چنین می گوید: شانزده ساله بودم که به عقد پدر رضا درآمدم. چون پدر و مادر نداشتم و با برادران خود زندگی می کردم و در آن زمان زندگی منطقه کدخدا منشی بود که هر چه او می گفت باید قبول می کردیم اما به علت نداشتن تفاهم بعد از تولد رضا از او جدا شدم. رضا در تابستان در پادنا منطقه پس دنا به دنیا آمد. رضا سختی های زیادی متحمل شد ...
روایت آب و خون؛ برگی از رشادت های غواصان در جنگ تحمیلی
شهدا بردند و بعد از چند روز که از کما خارج شدم دیدند که پلاستیکی که دورم کشیده بودند عرق کرده و فهمیدند و مرا از آن جمع جدا کردند. وی با بیان اینکه حجم جراحت و تغییر چهره ام آنقدر زیاد بود که دم در خانه پدرم مرا نشناخت، اظهار کرد: بعد از مدتی استراحت به جبهه رفتم و در کربلای 8 شرکت کردم که بعد از آن جنگ به پایان رسید. پایان جنگ اما باعث نشد که این سختی ها ورشادت ها فراموش شود و در چهل سالگی دفاع مقدس بار دیگر با مرور خاطرات و یاد سختی های رزمندگان گامی در حفظ واقعیت ها و جلوگیری از تحریف ها برداشته می شود. کد خبر 5030848 ...
چهل سالگی دفاع مقدس و صنایع خط شکن استان مرکزی
استان مرکزی به عنوان یکی از قطب های صنایع مادر تخصصی در هنگامه جنگ تحمیلی اگرچه به صورت مستقیم در پهنه جغرافیایی درگیر نبرد نبود اما از نظر حضور نیروی انسانی در جبهه ها، پشتیبانی فنی و تجهیزاتی و کمک های مردمی جلوه های نابی را در کارنامه دفاع مقدس به ثبت رسانده که در نوع خود کم نظیر است. دوران دفاع مقدس از حساس ترین برهه های حیات چهل ساله نظام اسلامی ایران محسوب می شود که با حضور مردم ...
روایت خواندنی هم سنگر شهیدان زین الدین و خرازی از دوران دفاع مقدس/ از مهندسی رزمی تا تک تیراندازی
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از موج رسا; محرمعلی رموک، یکی از یادگاران دفاع مقدس است که در سال 1341 در زنجان متولد شد و در 18 سالگی برای اولین بار عازم جبهه ها شده است. وی از بیوگرافی و فعالیت های مبارزاتی خود می گوید: دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی را گذراندم و در هنرستان مشغول تحصیل بودم و همزمان با دوران پیروزی انقلاب اسلامی حدود 18 یا 19 سال داشتم که مقطع دبیرستان را ...
همه سیزده سالگی ام ؛ روایتی از خاطرات رزمنده 13ساله مهدی طحانیان
خبرگزاری میزان - بسیاری از ما مهدی طحانیان را با آن ماجرای معروف مصاحبه نکردن با خبرنگار زن بی حجاب می شناسیم. رزمنده 13 ساله ای که در عین نوجوانی، بزرگ شده بود؛ جنگ همه را بزرگتر کرده بود. گلستان جعفریان در کتاب همه سیزده سالگی ام در 18 فصل به خاطرات طحانیان از زمان قبل از اعزام به جبهه تا دوران اسارت و بعد آزادی پرداخته است. نویسنده در این اثر تلاش کرده تا طحانیان 13 ساله را به تصویر ...
روایت امدادگر از اولین دیدارش با حاج احمد متوسلیان
؛ خانم خیلی بده که ما خوابیدیم و شما نشستید و یا می گفتند ببخشید بی ادبیه ما پامون رو دراز کردیم . البته ناگفته نماند در کنار اینها، بودند کسانی که از درد ناله می کردند، ذکر می گفتند و روضه می خواندند. بعد از جنگ من معلم آمادگی دفاعی برای دختران بودم. هیچ وقت برای دانش آموزان ابراز نمی کردم که من در منطقه جنگی بودم، در کلاس درس وقتی برای بچه ها درس می دادم برخی از آن ها می گفتند خانم چرا ...
نقش مدافعان سلامت در جنگ تحمیلی/لباس رزم بر تن سپید جامگان
به گزارش تازه ترین ها، کادر درمان اعم از پزشک و پرستار و...، که این روزها مشغول مقابله با ویروس کرونا و خدمت به بیماران هستند، روزهای هشت سال دفاع مقدس نیز چنین تجربه ای را کسب کرده اند. با این تفاوت که آن روزها، دشمن ما قصد تجاوز به سرزمین مان را داشت و امروز این ویروس قصد نابودی سلامت مردم را دارد. با این حال، جامعه پزشکی و پرستاری کشور، در هر دو جبهه جنگ با دشمن، همیشه آماده رزم بوده اند. ...
روایتی از مظلومیت و آزادگی/آزادگانی که هیچگاه به وطن برنگشتند
خبرگزاری مهر ، گروه استان ها: خاطرات سال های دهه شصت ثابت می کند که دفاع از کشور برای عموم ایرانیان و از جمله مردم خراسان جنوبی هیچ حد و مرز سنی، جنسیتی و شغلی نداشته است. از دانش آموزان و دانشجویان تا ارتشیان و بسیجیان و سپاه همه با یک هدف از شرق ایران زمین و جنوب خراسان بزرگ عازم جنوب و غرب کشور می شدند تا بتوانند سهم خود را در دفاع از انقلاب نوپا و حفظ خاک کشورشان ادا کنند. ...
در جبهه گفتند خواندن شما از جهاد مهم تر است
برای دفاع مقدس بود. همگی در خدمت دفاع مقدس و جنگ بودند. در منطقه اجراهای زیادی داشتید؟ بله. اولین اجرای شما در کدام منطقه بود؟ من دوبار جبهه رفتم. یک بار خودم رفتم که اوایل دهه 60 بود. برای خواندن نرفته بودید. درست است. برای جنگیدن رفتم. من خیلی به جهاد علاقه مند بودم. با چند تن از دانشجویان تربیت معلم رفتم. رفیقی داشتیم و فرد اهل دلی بود. آقای ...
شرایط کرونا سخت تر از دوران دفاع مقدس است
به گزارش اداره کل روابط عمومی نظام پزشکی؛ دکتر حسنعلی پیشاهنگ متولد فروردین ماه سال 1347 خورشیدی از جمله پزشکانی است که در دوران دفاع مقدس برای خدمت به مردم و دفاع از خاک وطن هم به عنوان رزمنده و هم پزشک حضور داشته است. وی در خصوص حضور خود در جبهه های جنگ تحمیلی می گوید: سال 65 پس از کنکور به جبهه رفتم و به عنوان تک تیرانداز در منطقه فاو به خدمت مشغول شدم و پس از آنکه نتایج کنکور اعلام ...
جبهه دستم را گرفت اما شجاعت به من داد
همین رزمنده هایی است که زندگی اش به شکل عجیبی با جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس عجین شده و کمتر رزمنده ای را می توان سراغ داشت که مثل او این چنین در جبهه دفاع از میهن، رنج کشیده باشد. او از همان نخستین روزهای جنگ تحمیلی و بر اثر بمباران خرم آباد دست راستش را از دست داد، اما باشکوه تر از هر پرنده ای پرواز کرد و به گفته خودش در جبهه به اوج عزت رسید. تجربه زیست چند ساعته اش در سردخانه و وارد شدن نامش ...
عاشقانه های اسماعیل
...، پیش رفتند و عزیزانی را از دست دادند. بعد از روزگاران دفاع مقدس بود که وقتی خاطراتش را برای دانش آموزان تعریف می کرد، جرقه نگارش نخستین کتاب او زده شد؛ کتابی به نام یکشنبه آخر ؛ کتابی که یک خودنوشت از خاطرات و تجربه زیسته نویسنده بود. این کتاب، جزو نخستین خاطره نوشت های زنان در دفاع مقدس و از مهم ترین آنهاست. او بعدها کتاب هایی دیگر مانند اسماعیل ، راز درخت کاج ، امدادگر کجایی و من میترا نیستم را نیز نوشت و تهیه کنندگی و برنامه سازی در تلویزیون را هم تجربه کرد. پای صحبت های او می نشینیم که هنگام جنگ فقط 14سال داشت، ولی خرمشهر و جنوب را رها نکرد. ...
سرنوشت 5برادر ایثارگر بعد از 30سال
به گزارش بسیج پرس پرس، به مناسبت چهلمین هفته دفاع مقدس، علی دارابی در یادداشتی به خاطره حضور خود و برادرانش در جبهه ها طی دوران هشت ساله جنگ تحمیلی پرداخت. معاون رسانه ملی نوشته است: ما پنج برادر هستیم؛ محمد، علی (خودم)، حسن (امیر)، احمد و محمود که در دوران جنگ بارها و بارها هر پنج نفر در جبهه حضور داشتیم؛ برادر بزرگترم محمد بیش از هشت سال در جنگ بود حتی بعد از آتش بس، و هنوز آثار برخی ...
پایان چشم انتظاری 33 ساله برای هراچ
، هر بار ناراحت بودم برادرم به من دلداری می داد، هر چند کوچک تر از من بود اما همیشه برایم رفتاری مردانه داشت و من می توانستم به او تکیه کنم، هراچ بسیار مهربان بود، او هر روز به دوست و آشنا سر می زد، او حتی زمانی که در جبهه بود برای همه فامیل نامه می نوشت و جویای حال همه می شد، او همیشه در کارها به مادر و پدرم کمک می کرد و تا مادامی که با ما بود زندگی بر ما بسیار شیرین می گذشت. اخلاق خوب ...
از آبادان تا تبریز در روایت مهاجران جنگی خوزستان به آذربایجان شرقی
مردم تبریز خونگرم بودند و با وجود سختی ها زندگی کنار آنها خوب بود.خیلی ها اینجا دختر گرفتند و دختر دادند و بعد از جنگ هم ماندگار شدند و برخی از خانواده ها هم بعد از جنگ به زادگاهشان برگشتند. اما من ماندم و در همین جا ازدواج کردم . این مسئول درباره اعزام به جبهه توضیح می دهد: 14ساله بودم که خواستم به جبهه بروم و شناسنامه ام را هم دستکاری کردم اما فهمیدند و من را برگرداندند اما دو سال بعد ...
زنان در خط مقدم ایثار
. بتول خورشاهی یکی از شیرزنان ایرانی است که در دوران دفاع مقدس از زمره اولین زنانی بود که در خط مقدم جبهه حضور داشت. خانم خورشاهی درباره علت حضور خود در جبهه های جنگ به ایران می گوید: جنگ که شروع شد طبق معمول همه مردها راهی جبهه شدند. دو برادر من هم راهی شدند. 22 آذرماه سال 1361 مرتضی، یکی از برادرانم به درجه رفیع شهادت نائل شد. درست یک هفته بعد با دیدن جنازه اش در سردخانه بیمارستان، در ...
روایت شیرزن بوشهری از حضور در جبهه
اهمیت خیلی زیادی به حج می دادند و تا یک ماه خانه ما محل رفت و آمد بود. در این فرصت تلویزیون را به گوشه ای برده بودیم و از آن استفاده ای نداشتیم. بعد یک ماه تصمیم گرفتیم که تلویزیون را روشن کنیم که برادرم اجازه نداد. همه از رفتار برادرم تعجب کردیم. خانه برادرم در خیابان فرودگاه بود. آخر شب ما را دورهم جمع کرد. گفت یک چیزی می خواهم به شما بگویم که عاقبت بخیر شوید. گفتیم “قضیه چیه؟” اینجا ...
روایت تسنیم از شیرزنی که برای دفاع از مرز و بوم کشور از تمام زندگی اش گذشت / ام الشهدای هرمزگان را بیشتر ...
بیت(ع) تربیت کرد. داستان زندگی این بانوی بزرگوار، رشادت ها و فداکاری های او، منش و اخلاقش را از زبان پسرش حاج محمود گلزاری بیان می کنیم. از رهبری مبارزات مردمی با رژیم طاغوت در هرمز تا نقش زینبی او در دفاع مقدس رشادت های مادرم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پایان نیافت و از ابتدای شروع جنگ تحمیلی، به اطاعت امر ولی فقیه چهار فرزند پسرش را همواره به حضور مستمر در جبهه های ...
پدری که سر پسرش را سه ماه در کمد نگه داشت !
16 ساله بود که برای دفاع از وطن راهی جبهه و در همان سن به مقام شهادت نائل شد. بدن محمدرضا همان زمان به خانواده اش برای خاکسپاری تحویل داده می شود، اما بدون سر. روایت عجیبی دارد شهادت محمدرضا آل مبارک؛ پیش از اعزام به مادرش می گوید به گونه ای شهید می شوم که دیدن پیکرم ناراحتت می کند. هنگام شهادت سر از بدن نوجوان 16 ساله که آن روز روزه هم بوده، جدا می شود و آن گونه که خود شهید گفته بود ...
عاشقانه ای با عطر باروت/موهایم را در غسالخانه شانه بزن!
دامادمان سپرده بود، اما بعد از آن انفجار آن ها در اهواز ماندند و ما چند ماهی را در تهران سپری کردیم. وقتی سفر حج بابا تمام و کمی شرایط بهتر شد از تهران به اهواز برگشتیم و با یک شهر متفاوت روبه رو شدیم، دیگر نمی شد در خانه ها زندگی کرد چون محله ها به شدت خلوت شده بود. یک شهرکی به نام سپیدار که آن زمان جزو حومه اهواز محسوب می شد جهت اسکان خانوارهای جنگ زده سوسنگرد، هویزه و بستان درنظر ...