مهران رجبی از احتمال لزوم فیلمبرداری سکانس های قبلی سریال صبح آخرین روز ...
سایر منابع:
سایر خبرها
کلاس های آنلاین که دانشجویان را تا مرز جنون می رساند
. تازه این هفته هم بهمان گفتند: اصلاً لازم نیست طنزتان خنده دار باشد و قرار نیست بقیه را بخنداند . و بالاخره توانستم تنها کاری که در آن استعداد دارم و می توانم موفق شوم را پیدا کنم! ضمناً استاد دستور داد: از حالا به بعد هرشب برایش طنز روزمره بنویسیم و بفرستیم. واقعاً نمی فهمم چرا اینکه در طی روز مثل مترسک، سر کلاس های مجازی نشسته ام و در بین شان فقط خورده ...
مادربزرگ من ترکیبی از خاله ریزه و جودی ابوت بود
ترکیبی از خاله ریزه و جودی ابوت بود از آن روز به بعد مادربزرگم هم پدر شد و هم مادر. هر بار مشغول یک کاری بود. گاهی دستش تا آرنج توی ملات سیمان بود و داشت گوشه حیاط را سیمان کاری می کرد. گاهی آچار به دست، خرابی شیر آب آشپزخانه را می گرفت و گاهی هم بالای درخت مشغول چیدن آلوچه بود. من از بچگی وسط همه کارهایش بودم. خانه مان چسبیده به خانه مادربزرگم بود و صبح تا ...
واکنش نفیسه روشن به پخش کلیپ عروسیش + فیلم
سقوط هواپیما را شنیدم سر صحنه سریال کپی برابر اصل بودم. زمانی که این اتفاق افتاد، به من خبر رسید و من می دانستم که همسرم همان موقع صبح پرواز داشت! یکی از دوستان صمیمی ام به من زنگ زد و پرسید که می دانی هواپیما سقوط کرده؟ آن موقع هیچ کار دیگری به جز گریه کردن نمی توانستم انجام دهم. مرخصی گرفتم و دیگر نمی توانستم کار کنم، موبایل بهنام هم خاموش بود و اطلاعات پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد ...
از پارالمپیک تا بازی در موزیک ویدئو!
.... ندیدم کسی حرف بدی درباره اش بزند و هر کسی که به من رسید، گفت که خیلی خوب بازی کردی. بدم نمی آید که باز هم چنین تجربه ای داشته باشم. اگر باز هم پیشنهادی داشته باشم، حتما قبول می کنم و شاید هم بتوانم بازیگر خوبی شوم. به هر حال تجربه نو و تازه ای بود؛ با اینکه دو روز خیلی سخت را برای فیلمبرداری سپری کردم اما برایم کاملا لذت بخش بود. ...
مروری بر خاطرات مرحوم رضا رضاپور که امروز ششمین سالروز درگذشت اوست
ارتباط خوبی برقرار نکرد و حتی برای اینکه به قول معروف من را ضایع کند، در برنامه زنده ناگهان متنی را به من داد و از من خواست تا آن را بخوانم. به لطف، ولی نعمتمان آقا امام رضا (ع) به خوبی از عهده این کار برآمدم و مورد توجه دست اندرکاران برنامه قرار گرفتم. بعد از آن، همان گوینده که احساس می کرد من جای او را گرفته ام دچار افسردگی شد، قهر کرد و حتی برنامه بعد هم نیامد. از من خواستند که برنامه بعدی را ...
اظهارات عجیب مردی که همسرش را کشت
با هم ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم. مدتی بعد از زندگی مشترک به اختلاف خوردیم و چند بار با هم درگیر شدیم.آن شب دوباره سر موضوعی با هم بحثمان شد و کار به درگیری رسید. از آنجائیکه عصبانی بودم، پارچه ای دور گردنش انداختم و آنرا کشیدم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم او از نفس افتاده است. تا صبح بالای سر همسرم نشستم تا اینکه صبح با مأموران تماس گرفتم. متهم بعد از اقرار به جرمش و بازسازی صحنه جرم راهی ...
قتل فجیع سه عضو یک خانواده؛ قاتل بعد از 6 سال دستگیر شد
رسیده و سپس جنازه اش به آتش کشیده شده بود. کارآگاهان که حدس می زدند مادر خانواده نیز قربانی جنایت شده باشد، به تحقیقات خود درباره این پرونده ادامه دادند تا اینکه بالاخره جسد زن 43 ساله نیز در خودروی ال 90 این خانواده پیدا و معلوم شد قاتل بعد از کشتن این زن جسد او را با الکل به آتش کشیده است. آن زمان تحقیقات وسیعی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان این جنایت انجام شد، اما ...
روایت زندگی یک پزشک مهاجر گلشهری | ویزیت رایگان نذر آقا اباعبدا... (ع)
گرفتم که این حس را خودم هم تجربه کنم. تقریبا از همان ابتدای دوران دانشجویی آشنایان دور و نزدیک سؤالات خود را درباره پزشکی تلفنی یا به صورت حضوری می پرسیدند. اوایل برایم سخت بود، هنوز اطلاعات دقیقی از پزشکی نداشتم؛ اما به مرور زمان مشاوره های رایگان پزشکی را شروع کردم و این ماجرا تا آخر دوران دانشگاه و بعد از آن نیز ایام محرم و صفر متوجه شدم که مردم نذورات خود را برای روز عاشورا تقدیم آقا اباعبدا ...
یادداشتی از سیما بینا درباره استاد/عکس
گروه فرهنگی: سطرهایی از یادداشت سیما بینا درباره دوستی و همکاری با استاد محمدرضا شجریان را که در اندیشه پویا 60 منتشر شده است بخوانید. بسیاری از جوانان متوجه آواز و ردیف موسیقی ملی ایران و علاقه مند به آموختن آن شده بودند که با انقلاب زمانه دگرگون شد. بسیاری از هنرها از جمله موسیقی دچار محدودیت شد و یادم می آید که در این زمان بی خبری و سکوت، یک روز به منزل شجریان زنگ زدم. با ناهیدخانم، همسر ایشان ...
جفت پایین در بارداری، کار سنگین ضرر دارد؟
خونه تنها بودم و مجبور بودم از کابینت بغل ماشین وسایل بردارم ، که نمیذاشت درش وا بشه و خودم هل دادم عقب !!! می دونم کارم اشتباه بود حتی بعدش هم کلی گریه کردم و استرس گرفته بودم ک الان بچم میفته الان نه دردی دارم نه حالت غیر عادی ای بعد این قضیه ولی میترسم وقت دکتر بعدیم دو هفته دیگه س خواهش میکنم جواب بدید که آیا با این کارم مشکلی پیش میاد برا بچه ؟؟؟ احتمال اینکه ...
سفر با ون اختصاصی از رومانی تا بلغارستان
دیگری هم با فلیکس باس در اروپا این ور و آن ور رفته بودم، ولی تا به حال چنین چیزی ندیده بودم! من تنها با کلی پول نقد، لپ تاپ و چمدانم، اوایل سفر در شرق اروپا، باید به شخصی اعتماد کنم و در شب مسیری را بروم که اولین بار است قدم در آن می گذارم، آن هم نه با اتوبوس، با یک ون! باید تصمیم می گرفتم که اعتماد کنم و بروم یا تا صبح همان جا سر کنم و بعد فکری بکنم! با دوست رومانیایی ام تماس گرفتم ...
"مهران" نشان دهنده مهمان نوازی یزد در زمان جنگ تحمیلی است
به گزارش خبرنگار ایمنا ، فیلم سینمایی "مهران" به کارگردانی رقیه توکلی یکی از فیلم های انتخاب شده در بخش مسابقه ملی سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان است که در روز دوم جشنواره، در خانه جشنواره مستقر در سینما فرهنگ تهران اکران شد. پس از اکران این فیلم، نشست پرسش و پاسخ این فیلم برگزار شده و عوامل این فیلم در مورد آن صحبت کردند. این نشست با حضور شیما عرب شاهی، بازیگر این فیلم ...
سوت زنی| وقتی پزشک متخلف مجبور به عذرخواهی و بازگرداندن رشوه می شود
خبرگزاری با بنده تماس گرفتند و سوالاتی در مورد چگونگی تخلف ذکر شده از من پرسیدند که به واقع باید بگویم که انتظار پیگیری نداشتم و با خود گفتم احتمالا همچون سایر نهادها به فراموشی سپرده خواهد شد. وی افزود: پس از انکه جزئیات فساد را به تازه ترین ها اطلاع دادم، حدود 10 روز بعد همان خانم دکتری که آن مبلغ اضافی را از ما گرفته بود، تماس گرفت و با لحنی که مشخص بود ترسیده است، به من گفت که درست نبود ...
بهتر است غیر-مسلمانان مسلمانان را بی مهابا قضاوت نکنند
تعطیلات رفته بودیم. یکی دو هفته پیش از آن یک پیراهن و روسری خریدم و آن را آن روز برای اولین بار پوشیدم. این تجربه برای من بسیار نامانوس بود و تمام مدت هیجان زده بودم که مردم به من خیره شوند. اما اینگونه نشد. همه مرا پذیرفتند و هیچ کس گمان نمیکرد که همین چند دقیقه پیش برای اولین بار آن را پوشیده ام. بعد از آن در شهر خودم به شدت از طرد شدن می ترسیدم و در حقیقت این اتفاق توسط ...
آیا فردوسی پور مهاجرت می کند؟ + بیوگرافی
... ایشان درسال 73 در آزمون صدا و سیما شرکت کرد و بعد از چند دوره آزمون در نهایت پذیرفته شد ودر بخش ورزشی مشغول شد.در ادامه مجله شبونه بیشتر درباره این هنرمند صحبت می کنیم. ابتدا برنامه های آرشیو را گزارش میکرد و اما با گذر زمان بازی های زنده رابه خوبی گزارش کرد و همین پله صعود و پیشرفتش در برنامه ها و گزارش های فوتبالی شد .مهارت وی به انگلیسی باعث شد تا بازی خارجی و نام های ...
کتاب نا ، زندگی نامه شهید صدر منتشر شد
آنان بهره برده است. خود او در مقدمه کتاب می نویسد: شب سوم شعبان متن کتاب را تمام کردم. بعدازظهر بود که به فاطمه خانم زنگ زدم که هم سال نو و تولد امام حسین(ع) را تبریک بگویم و هم خبر بدهم متن تمام شده. چند سؤال هم داشتم که پرسیدم و جواب گرفتم. مشتاق بود نوشته ام را زودتر بخواند.... متن را برای فاطمه صدر فرستادم. روز بعد زنگ زد. شماره را که روی صفحۀ گوشی دیدم، همۀ بدنم یخ کرد، جواب ندادم ...
قصه میرزا کوچک خان جنگلی و اصغر راه بلد
قصه میرزا کوچک خان جنگلی و اصغر راه بلد به گزارش گلونی قسمت نهم خاطرات مسیریابی را می توانید اینجا بخوانید هنوز دستم از روی زنگ برداشته نشده بودم که در باز شد. تعجب کردم، معمولاً بعد از سه، چهار تا زنگ در باز می شد. پاپابزرگ که طبق معمول یادش می رفت سمعکش را بگذارد و نمی شنید. مازی هم این ساعت ها توی حیاط بود و تا برسد طول می کشید. ...
امیدوارم در تیم ملی کشتی میدان ببینم/ دانشگاه آزاد نام بزرگی در ورزش است
و بحث استراحت واقعاً خوب بود و به همین دلیل از آقای دکتر لشگری واقعاً سپاسگزار هستم. آنا: در خصوص سه مسابقه ای که دیروز انجام دادید بگویید. عباسپور: خدا را شکر دو روز پیش کشتی های خوبی گرفتم. تقریباً از خودم راضی بودم. چون با حریفان مستقیم و کسانی که فیکس تیم ملی بودند کشتی گرفتم. در دو کشتی کادر فنی به من اعتماد کرد و توانستم کشتی های خوبی بگیرم و هر دو را بردم. جلوی تیم ...
عامل قتل 3عضو یک خانواده پای میز محاکمه
. بعد از این جنایت، جسد زن جوان را در داخل خودرو به آتش کشیدم.متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از آتش زدن جسد فریبا به آن سوی اتوبان رفتم، سوار یک تاکسی شدم و به سمت تهران بازگشتم. در میان راه هم گوشی تلفن یاشار و فریبا را به بیرون پرت کردم. وقتی به تهران رسیدم، گوشی داوود را خاموش و گوشی خودم را روشن کردم. این طور بود که هیچ سرنخی از خودم به جا نگذاشتم ولی خیلی عصبی بودم، به داروخانه رفتم و ...
فرشچیان: چهره امام رضا را دیدم و نقاشی کردم!
دکترها گفتم من جایی نرفتم، شما چه می گویید؟ آنها باور نمی کردند و به من گفتند که قلب شما کامل سالم است و نیازی به عمل ندارد. شما درمان شده اید! استاد با حال خاصی گفتند که به دکترها گفتم من نزد دکتر اصلی رفته ام! استاد با حال منقلب ادامه دادند که پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی ضامن آهو را بکشم. تابلو 6 ماه طول کشید. وقتی به قسمت های چهره مبارک ...
ربیع خواه با پرسپولیس فسخ کرد
به گزارش تازه نیوز و به نقل از تسنیم، محسن ربیع خواه پس از حضور در باشگاه و جلسه با مدیران پرسپولیس گفت: بالاخره پس از چند وقت و چندین بار رفت و آمد به باشگاه با پرسپولیس فسخ کردم و رضایت نامه ام را گرفتم. وی در پاسخ به این سوال فسخ قراردادش با پرسپولیس سخت نبود؟ گفت: بله سخت بود. قرار نیست که تا ابد در اینجا بمانم. به هر تیمی که می رویم باید یک روز آن را ترک کنیم و این اتفاقات طبیعی ...
راز عجیب هوو!
... با این حال، پس از مشورت با خانواده ام و اندیشیدن به یک زندگی هدف دار تصمیم عاقلانه ای گرفتم، سپس به همراه همسرم نزد پزشک متخصص رفتیم تا اولین بارداری را تجربه کنم. پزشک معالج وقتی روز بعد نتیجه آزمایش هایی را دید که برایم نوشته بود، خیلی راحت به چشمانم خیره شد و گفت: شما به هیچ عنوان نباید باردار شوید چرا که فرزندتان معلول خواهد شد! با این جمله دکتر روح و روانم به هم ریخت، مثل یک ...
برادرکشی به خاطر تصاحب اموال پدر/ وقتی او را کشتم نیم ساعت فقط نگاهش کردم
خاتمه یافت، اما همچنان این فکر مثل خوره به جانم افتاده بود. تصمیم به جنایت مرد جوان ادامه داد: دلخوری و اختلاف ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه به ذهنم رسید برادرم را به قتل برسانم. با خودم گفتم این طوری دیگر اموال پدرم را تصاحب نمی کند. وقتی متوجه شدم که پدر و برادرم در خانه تنها هستند این فکر قوت گرفت. چاقو را از خانه برداشتم و راهی خانه برادرم شدم. قبل از قتل دوباره ...
خانواده ما هم شهید داد، هم مفقودالاثر و جانباز
وصیتنامه را بیار! خواب شب قبل، که دیده بودم مثل فیلم از جلوی چشمانم می گذشت. همان شب بود که هوا طوفانی شد و دو درخت بزرگ جلوی در حیاط ما را باد شکست. زمزمه کردم این هم از صبح! باید خبر شهادت همسرم را بشنوم. پدر وقتی صدای مرا شنید که از شهادت غلامعلی حرف می زنم او هم دست هایش را جلوی چشمانش گذاشت و گریه کرد. پدر می گفت یک روز که می خواستم به صحرا بروم تازه از مدرسه آمده بود. کیفش را سریع در اتاق ...
بازگشت "صبح جمعه با شما" بدون جاویدنیا/ طنازان رادیو نوروز 1400 به تلویزیون می آیند؟
طنزها و خنده ها و شوخی های رادیویی و تلویزیونی از تعطیلی درمی آیند. تلویزیون که از شب گذشته شادی هایش را با دعوتِ خوانندگان و مهمانان آغاز کرد اما در رادیو، برنامه شاخصِ شوخی و خنده اش دست به کار شده تا از روز جمعه خودش را به آنتنِ همیشگی اش برساند. برنامه "صبح جمعه با شما" که زمانی به "جمعه ایرانی" هم معروف بود اما نمی تواند مثل همیشه اش ضبط شود و حتی نمی تواند "زنده" روی آنتن برود. ...
تاب می آوریم؟
برنامه ریزی کرده بودم. بلیت سفر عید امسالم را هم رزرو کرده بودم و قرار بود بروم کیش که به خاطر کرونا به هم خورد. بعدش هم که رفتم سر کار و تا حالا یک روز هم دورکار نبوده ام. برعکس، همان مرخصی را هم که هر سال می گرفتم دیگر به زور موافقت می کنند. مرخصی هم البته بگیرم که چه کار کنم وقتی سفر نمی شود رفت. به خدا مثل روبات شده ام. فقط می روم سرکار و برمی گردم خانه. این قدر بی کیفیت زندگی کردن به چه دردی ...
تصورات عجیب یک قاتل
و دچار شوک شده است. وی توضیح داد: سال ها قبل مادرم فوت شد و بعد از مرگ او پدر و خواهرم بیمار شدند. من و برادرم هر دو متاهل هستیم و مسئولیت نگهداری از خواهرم را من به عهده گرفتم. برادرم نیز مسئول نگهداری از پدرمان شد اما این اواخر به رفتارهای برادرم مشکوک شده بودم. بارها او را زیرنظر گرفتم و احساس کردم که قصد دارد اموال پدری مان را تصاحب کند. تصورم این بود چون از پدرمان نگهداری می کند می ...