سایر خبرها
قاتل: با همسرم شوخی داشتم!
کرده است، اما در روند بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و در اظهاراتش گفت: من و مهراوه پنج سال قبل با هم ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم. مدتی بعد از زندگی مشترک به اختلاف خوردیم و چند بار با هم درگیر شدیم. آن شب دوباره سر موضوعی با هم بحثمان شد و کار به درگیری رسید. از آنجائیکه عصبانی بودم، پارچه ای دور گردنش انداختم و آنرا کشیدم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم او از نفس افتاده است. تا صبح بالای ...
قتل زن تنها بخاطر حضور مردان نامحرم در خانه اش / قاتل غیرتی کیست؟!
رسیدگی به این پرونده از سیزدهم آبان سال 90 به دنبال تماس تلفنی با مرکز فوریت های 110 و اعلام کشف جسد زن 44ساله ای به نام فریبا شروع شد. برادر مقتول که در صحنه جنایت حضور داشت در تحقیقات اولیه به افسر پرونده گفت: ساعتی قبل برای سرزدن به خواهرم به خانه اش آمدم اما با جسد خونین او رو به رو شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم. در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهم ادامه داشت چند روز ...
قصاص؛ فرجام قتل به خاطر عشق قدیمی
حوالی محل وقوع جنایت آنتن دهی داشته است. با روشن شدن این ماجرا فرضیه جنایت از سوی رقیب عشقی قوت گرفت؛ اما پیمان منکر اطلاع از قتل دوستش شد. بازجویی ها از پیمان ادامه داشت تا اینکه او به قتل اعتراف کرد و گفت: من و محمد رضا هشت سال پیش در یک گروه اینترنتی با هم آشنا شدیم. من به خانه آن ها رفت و آمد داشتم تا اینکه متوجه شدم او و همسرش از هم جدا شده اند. من که به الهه علاقه مند بودم، چند بار ...
اظهارات عجیب مردی که همسرش را کشت
خندیدم که ناگهان متوجه شدم مهراوه حالش بد شد. شوکه شدم و بلافاصله پارچه را از دور گردنش برداشتم. او سابقه بیماری داشت به همین خاطر فکر کردم برای همین حالش بد شده است. بعد از ثانیه ای هر چه او را صدا کردم متوجه شدم فوت کرده است. متهم در آخر گفت: باور کنید مرگ او اتفاقی بود. من آن زمان به خاطر شرایط روحی به قتل اعتراف کردم، چون تحمل فشارهای بازجویی را نداشتم. در پایان با توجه به ادعای متهم پرونده به دستور هیئت قضایی برای تحقیقات بیشتر به دادسرا فرستاده شد. به این ترتیب بعد از کامل شدن تحقیقات، متهم بار دیگر از خودش دفاع خواهد کرد. ...
اعتراف هولناک به قتل 3 عضو یک خانواده
به گزارش کرج رسا به نقل از شرق، مأموران پلیس استان البرز روز 20 خرداد سال 92 جسد پسری نوجوان را درحالی که دست و پایش بسته شده بود، در منطقه ای خلوت یافتند و او را که هیچ مدرک هویتی ای به همراه نداشت، به پزشکی قانونی منتقل کردند. بررسی های ابتدایی نشان داد مقتول که براثر خفگی جان باخته، پسری 17 ساله ساکن تهران به نام یاشار است که اقوام او ناپدیدشدنش را به پلیس گزارش داده بودند. در این ...
کتاب مردانی حوالی خورشید؛
حوالی خورشید در صفحه 34 و 35 این کتاب با موضوع وقتی روی زمین کسی منتظر توست، این مطالب نگاشته شده است : یکی از همون تعطیلات آخر هفته که مسافر شهر خودم شیراز شدم، پدرم بهم گفت: حبیب باید ازدواج کنی . بهم تکلیف کرد که همسرم باید دختر آقای بحرانی باشه. دختر آقای بحرانی شش سال از من کوچکتر بود. میشناختمش، همبازی و همسایه دوران کودکی .... اما ازدواج !! نمیدونم شاید بزرگترین تغییر زندگی، یا بزرگ ترین ...
بخشش قاتلی که به خاطر تامین هزینه های درمان سگش آدم کشت
. مرد جوان به این بهانه مبلغ دو میلیون تومان از ترانه پول دریافت کرد، اما با پایان مدت 29 روز مورد ادعایش، هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و ترانه مطالبه پول پرداختی خود را کرده بود؛ اما از آن هنگام، سهیل به بهانه های مختلف زمان دیگری را برای پس دادن پول ترانه مقرر می کرد تا اینکه در نهایت زن جوان ناپدید و سپس جسدش کشف شد. با توجه به دلایل و مدارک به دست آمده، تحقیقات پلیسی از سهیل در دستور کار ...
روایتی ناب از همراهان بیماری که هیچ وقت شناسایی نشدند!
است برو خانه بچه هایت را ببین امکان زنده ماندنت خیلی کم است. برای چند روز به منزل آمدم تا بچه هایم را ببینم . اما چه دیداری بچه هایم از من می ترسیدند و خیلی کم به من نزدیک می شدند. دلم به حال همسرم می سوخت. در نبود من تمام کارهای خانه را انجام می داد. کار و کاسبی را رها کرده بود دست از زندگی دست شسته بود و مشغول بچه داری بود. خیلی اوقات در بیمارستان تنها بودم یک سال و نیم مدت زیادی بود همه ...
وداع با پدر در روزی که حال و هوایش متفاوت بود!
خاطراتی از شهادت پدرتان دارید؟ با اینکه خردسال بودم هنوز خاطراتی از پدرم در ذهنم مانده است. حتی آخرین وداع و روز خداحافظی پدرم یادم است. لحظه آخر حس می کردم برای آخرین بار پدرم را می بینم. روز خداحافظی میدان بابلسر بود. همه رزمنده ها جمع شده بودند و با خانواده های شان وداع می کردند. آن روز حال و هوایش متفاوت بود. خیلی اتفاقی شوهرعمه ام که تازه ازدواج کرده بود، دوربین آورده بود و با تک تک ...
درخواست خواهر برای قصاص پسری که مادرش را کشت
می کردند و من هم بعد از اینکه زنم را طلاق دادم، دوباره به خانه مادرم برگشتم. از وقتی موضوع اعتیاد من مشخص شده بود، مادرم و خواهرم مدام با من دعوا می کردند. تا اینکه مدتی قبل از حادثه متوجه شدم مادرم خانه اش را به نام خواهرم کرده تا بعد از مرگش چیزی به من ارث نرسد. آن قدر از این موضوع ناراحت شدم که همه زندگی ام به هم ریخت. من از اینکه بعد از مرگ مادرم چیزی به دست نمی آورم ناراحت نبودم، از اینکه ...
داستان هایی ساده و متفاوت در همه افق
همراه مادر و خاله اش به خانه ای بزرگ برای گرفتن فال قهوه می رود و با داستان همه ی افق که درباره ی مرگ عمه حکمت است، تمام می شود. شما در کلیه داستان های این مجموعه، موقعیت های روزمره و هیجان انگیزی همچون ترس، استرس، بی تفاوتی، مرگ، عشق و ... را شاهد هستید که شخصیت های مختلف در آن قرار می گیرند. در حقیقت این ویژگی مشترک اغلب داستان های فریبا وفی است. این کتاب صوتی نقطه عطفی برای درک موضوعات ...
واکنش نفیسه روشن به پخش کلیپ عروسیش + فیلم
دربند بودم. سریالی که از شبکه سه سیما روی آنتن رفت. برای این سریال، 60 روز پشت سر هم شمال بودم. سخت است که 60 روز همسرت را نبینی. اما خب کنار آمد. جالب تر اینجا بود که من 12 ظهر به تهران رسیدم و او 6 صبح برای 15 روز ماموریت کاری رفت. روی هم رفته 75 روز همدیگر را ندیدیم. به خاطر علاقه ای که به هم داریم به شغل همدیگر احترام می گذاریم. از سوی دیگر من می دانم که همسرم اسکادران ...
کسی از اینجا دست خالی برنمی گردد
...، حال مادرم بهبود پیدا کرد. امکان ندارد این همه آدم دست خالی برگردند. اهالی مذاهب و اقلیت ها به اینجا می آیند و جواب می گیرند. ما که همه قلبمان متعلق به ایشان است دیگر جای خود داریم. اولین بار را که به مشهد آمدید به خاطر دارید؟ نه، در خاطرم نیست. خیلی کوچک بودم. اما از نخستین سفر مشترکم با همسرم خاطره خوشی به یاد دارم. چه خاطره ای؟ جوان بودم و به تازگی ...
این بار سرکار استوارها و ستوان ها از نیروی انتظامی گفتند
محمدرضا است و 39 سال دارد با اعلام اینکه 15 سال است که وارد ناجا شده، می گوید: ج الب است بدانید که همسرم از اینکه پلیس هستم لذت می برد و حتی به افراد دیگر فخر هم می فروشد اما همیشه از خطرات شغلی یک پلیس می ترسد و نگرانم است از او می خواهم تا از دلایلش برای ورود به ناجا بگوید، او برایم اینگونه می گوید: از روی بیکاری پلیس شدم، آن زمان از وضعیت اشتغال و در آمد این کار اطلاع زیادی نداشتم ...
خدمتی بی منت برای مردم/شهادت 168 پلیس خراسان شمالی در دفاع از وطن
خبرگزاری مهر - گروه استان ها؛ شاید یکی از سخت ترین شغل ها باشد؛ البته نباید بگوییم شغل زیرا کسی که به دید شغل به آن نگاه کند قطعاً خیلی زود جا می زند و راه زندگی خود را تغییر می دهد. عشق و علاقه واژه بهتری برای توصیف آن است؛ افسر نیروی انتظامی بیش از آنکه به عنوان یک فعالیت کاری مطرح باشد بیشتر عشق به خدمت است. عشقی که اگر وجود نداشت ادامه مسیر در این مجموعه را غیر ممکن می ساخت. دلیلش ...
قصاص؛ فرجام قتل به خاطر عشق قدیمی
دادگاه از همسر قربانی خواستند تا درباره رابطه اش با پیمان صحبت کند.این زن گفت: پیمان به خانه ما رفت وآمد داشت. بعد از مدتی متوجه علاقه او به خودم شدم. وقتی از همسرم جدا شدم، او به من پیشنهاد دوستی داد. پیمان گاهی اوقات دنبال من می آمد و با هم بیرون می رفتیم؛ اما بعد از اینکه زندگی ام را دوباره با محمدرضا شروع کردم، گفتم بهتر است دیگر با من تماس نداشته باشد. او هم ارتباطش را با من قطع کرد. در ...
عامل قتل 3عضو یک خانواده پای میز محاکمه
. بعد از این جنایت، جسد زن جوان را در داخل خودرو به آتش کشیدم.متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از آتش زدن جسد فریبا به آن سوی اتوبان رفتم، سوار یک تاکسی شدم و به سمت تهران بازگشتم. در میان راه هم گوشی تلفن یاشار و فریبا را به بیرون پرت کردم. وقتی به تهران رسیدم، گوشی داوود را خاموش و گوشی خودم را روشن کردم. این طور بود که هیچ سرنخی از خودم به جا نگذاشتم ولی خیلی عصبی بودم، به داروخانه رفتم و ...
شاخه زیتون از دستش افتاد و شهید شد
که مرا در راه رفتن به مدرسه دیده اند، وقتی آقا هادی را دیدم و با هم صحبت کردیم به دلم نشست، بیشتر از همه چیز صداقت شان مجذوبم کرد، مرا در جریان همه فعالیت ها و عقایدشان قرار دادند و من با اطلاع از همه شرایط به ایشان پاسخ مثبت دادم، مردادماه 1393 نامزد شدیم. من متولد 76 هستم و همسرم 69؛ آن موقع من هفده ساله بودم و آقا هادی 24 ساله. فقط چهار روز زندگی کردیم شما از روز اول خواستگاری ...
شمارش معکوس برای قصاص عامل جنایت سعادت آباد
حادثه 24 - مرد جوان که به خاطر علاقه به یک زن، شوهر او را کشته و به قصاص محکوم شده بود با تأیید این حکم از سوی قضات دیوان عالی کشور در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت. رسیدگی به این پرونده از آذر سال 95 با شلیک دو گلوله مرگبار به مرد جوانی در خیابان بخشایش سعادت آباد آغاز شد. مأموران پس از حضور در محل متوجه شدند که مقتول مردی 34 ساله به نام سیامک است که در حال پنچرگیری خودرواش بوده اما ...
قتل زن دوم به خاطر سگ زن اول!
من شغل و درآمد مشخصی ندارم و از زمان ازدواج با سحر در خانه او زندگی می کنم. چندی پیش سگ همسرم از ناحیه پا دچار شکستگی شد و من تصمیم به درمانش گرفتم، اما پول درمان سگ را نداشتم؛ به همین علت به دروغ موضوع دعانویس را با ترانه مطرح کردم تا بتوانم هزینه درمان سگ همسرم را تهیه کنم؛ اما من ترانه را به قتل نرساندم. ...
مادری که فرزندش را برای خرید کفش معامله کرد!
. روز گذشته در رسانه های مجازی کشور روسیه خبری منتشر شد که با واکنش شدید کاربران روبرو شد و همه این اتفاق را زشت و ناپسند شمردند. یک زن روس که برای خرید یک جفت کفش تازه به پول نیاز داشت، سعی کرد که دختر بچه خود که از تولدش فقط یک هفته می گذشت، در بازار سیاه به قیمت 3 هزار پوند به فروش برساند. لوئیزا گادجیوا، 25 ساله، در اظهارات خود گفت: من بی پول بودم و توانایی نگهداری این ...
سقفهای شیشه ای که با رمز خودباوری در خطوط مترو شکسته شدند
هرچند وجود سقف های شیشه ای مسیر موفقیت تنها زن عملیاتی متروی تهران به تاخیر انداخت اما نتوانست او را از به دست آوردن جایگاهی که استحقاقش را داشت، دلسرد کند. به گزارش تین نیوز در گزارشی از مهر می خوانید: مرکز کنترل ترافیک متروی تهران، جایی که نامش هم برایم ناآشناست، اما شنیده ام کاری سخت و پر استرس است. با این وجود یک خانم جوان همه این سختی ها را با جان و دل پذیرفته و چند سالی است به ...
ماجرای قتل پریناز به دست تازه داماد
به گزارش آژانس خبری ریحان به نقل از رکنا، هنوز 2 ماه از زندگی مشترک پریناز و همسرش نمی گذشت که پیکر نیمه جان او را به یکی از بیمارستان های شهر پارس آباد اردبیل منتقل کردند؛ بیمارستانی که زن جوان به آن منتقل شده بود، محل کار نوعروس بود و همکاران و دوستان او به محض اینکه او را در وضع وخیم دیدند،موضوع را به خانواده اش اطلاع دادند. قبل از رسیدن خانواده پریناز، دختر جوان جان خود را از دست داد ...
تصورات عجیب یک قاتل
و دچار شوک شده است. وی توضیح داد: سال ها قبل مادرم فوت شد و بعد از مرگ او پدر و خواهرم بیمار شدند. من و برادرم هر دو متاهل هستیم و مسئولیت نگهداری از خواهرم را من به عهده گرفتم. برادرم نیز مسئول نگهداری از پدرمان شد اما این اواخر به رفتارهای برادرم مشکوک شده بودم. بارها او را زیرنظر گرفتم و احساس کردم که قصد دارد اموال پدری مان را تصاحب کند. تصورم این بود چون از پدرمان نگهداری می کند می ...
مستأجر امام حسین(ع) ...
روسری اش را گره زد و گفت: خانم مرادی شما را فرستاده؟ گفتم: بله، خانم اکرم شایگان شما هستید؟ در را باز کرد و وارد آپارتمان شدیم، چند قبض آب روی زمین افتاده بود که برداشتم و روی جاکفشی کنار در گذاشتم. کمی طول کشید تا اینکه اکرم خانم در ورودی خانه را باز کرد، آرام و با طمأنینه راه می رفت، وارد خانه که شدم با تعجب به در و دیوارها نگاه می کردم، برخلاف نمای بیرونی خانه که باشکوه بود اما آپارتمان ساده ...
مرگ پزشک تنها بررسی می شود
به گزارش جوان، ساعت 13:50 بعد از ظهر روز جمعه 25 مهر قاضی مصطفی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از مرگ مشکوک مردمیانسالی در خانه اش حوالی میدان انقلاب با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. تیم جنایی در محل حادثه با جسد مرد 52 ساله ای به نام کامران روبه رو شدند که آثار زخمی روی سرش نمایان بود. بررسی ها نشان داد ...