سقفهای شیشه ای که با رمز خودباوری در خطوط مترو شکسته شدند
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل فجیع سه عضو یک خانواده؛ قاتل بعد از 6 سال دستگیر شد
...، جسد زن جوان را در داخل خودرو به آتش کشیدم. متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از آتش زدن جسد فریبا به آن سوی اتوبان رفتم، سوار یک تاکسی شدم و به سمت تهران بازگشتم. در میان راه هم گوشی تلفن یاشار و فریبا را به بیرون پرت کردم. وقتی به تهران رسیدم، گوشی داوود را خاموش و گوشی خودم را روشن کردم. این طور بود که هیچ سرنخی از خودم به جا نگذاشتم، ولی خیلی عصبی بودم، به داروخانه رفتم و ...
امر به معروف کن تا جانت را بستانند!
تهرانپارس دیدیم که چند نفر دارند دو خانم را اذیت می کنند و داشتند به زور سوار ماشینشان می کردند که ما رسیدیم. من از موتور پیاده شدم و رفتم به آن ها تذکر دادم ولی گلاویز شدیم. در این حین یک چاقو، نمی دانم از پشت بود یا از جلو، نثار ما شد. ! سرانجام علی خلیلی در 3 فروردین 1394 بر اثر عفونت ریوی در بیمارستان بعثت به فیض شهادت نائل می آید. + شهید جمشید بحری / 6 آبان 1396 / مترو امام ...
شکل خونریزی پریودی، چرا فرق کرده؟
حدودا 5 روز تاخیر از بی بی چک استفاده کردم منفی بود . بعد از 14 روز تاخیر آزمایش بتا دادم منفی بود . روز 15 تاخیر به پزشک عمومی رفتم قرص امپرازول کلسیم کلیندیوم چند تا آمپول مثل ویتامین d . B تجویز کرد شب 16 تاخیر لکه دیدم. روز اول پریودی فوق العاده زیر دلم درد میکرد . نفسم بند میومد . دردش خیلی بد بود . رفتم حموم آب گرم گرفتم به دلم و کمرم . که دیدم بعد یه مدت دوتا ضایعه گوشتی ازم خارج ...
اظهارات مردی که همسرش را کشته: با زنم شوخی داشتم!
، پارچه ای دور گردنش انداختم و آنرا کشیدم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم او از نفس افتاده است. تا صبح بالای سر همسرم نشستم تا اینکه صبح با مأموران تماس گرفتم. متهم بعد از اقرار به جرمش و بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبه دوم به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. متهم در آخر گفت ...
از یک اتاق 9 متری تا راه اندازی تولیدی لباس نوزاد در قزوین
نوزاد بیان کرد: بعد از مدتی با یک تولیدکننده در تهران آشنا شدم در ابتدا شورت آموزشی کودک دوخت تُرک را به من دادند و گفتند مثل آن را برایشان بدوزم. پس از تحویل از کار با کیفیت خوششان آمد و بعد از آن سفارش لباس نوزاد به من دادند. وی اضافه کرد: هر سال با کار بیشتر به کارگاه چرخ اضافه کردم. الان وقتی کار باشد 20 نفر و زمانی که کار کم باشد حداقل 10 نفر در کارگاه مشغول به کار می شوند البته برخی ...
روایتی ناب از همراهان بیماری که هیچ وقت شناسایی نشدند!
بیمارستان را در بر گرفت. بعد از این همه عمل جراحی باز نتوانستم زیبایی از دست رفته ام را به دست بیاورم. الان در فک پایین لثه ندارم گوشت نرم پیوندی است .... در این سال ها همسرم یک بار هم با من برخورد بدی نداشته و این مشکلم را به رخم نکشیده است. گاهی خودم از صبر این مرد تعجب می کنم. حتی در شرایطی بعضی ها به همسرم گفته بودند ازدواج مجدد کند اما او همیشه می گوید علاقه اش به من همان علاقه ی قبل از این اتفاق است.... طنین یاس ...
روی پای خودمان ایستاده ایم
دوخت کیف چرمی است. او هنرمند قابلی است و محصولات دست سازش در بازار حرف اول را می زند. می گوید: زیر مجموعه گروه کارآفرینی و اشتغالزایی همیاری هستم. مسئول این زیر مجموعه، مادرش، خانم انیس الدوله است که از کارآفرین های برتر و نمونه کشور به شمار می آید. او می گوید: چرم دوزی را از مادرم یاد گرفتم و بعد در آموزشگاه فنی حرفه ای آزمون دادم و مدرک گرفتم. یکسری از صنایع دستی را خودم طراحی می کنم. کوچک ...
پرداخت دیه، حبس و شلاق تاوان قتل همکلاسی
بود متوجه شده بودم مقتول برای خواهرم ایجاد مزاحمت می کند. این شرایط خیلی مرا اذیت می کرد. از طرفی نمی خواستم غرورم مقابل خانواده ام بشکند این شد که تصمیم گرفتم خودم با کیوان تسویه حساب کنم، به همین خاطر روز حادثه با ماشین دنبالش رفتم. وقتی کیوان سوار ماشین شد به طرف فرودگاه امام رفتیم. در راه او دوباره شروع به تهدید کردکه خیلی عصبانی شدم به همین خاطر یک مشت به سر و صورتش زدم و بعد هم با چاقو ضربه ای ...
فسخ قرارداد زهرا خواجوی | می خواهم به تیمی بروم که آرامش داشته باشم
قراردادم را تمدید کردم و حتی در تمرینات حاضر شدم. اما متاسفانه شرایط و جو تیم را نمی توانم بپذیرم؛ به همی دلیل قراردادم را با این تیم فسخ کردم و تصمیم گرفتم به تیمی بروم که آرامش داشته باشم و از یک سری مسائل دور باشم. از همه مهم تر من تشنه موفقیت روز افزون هستم و موفقیت خودم را در رفتن از این تیم دیدم. ...
روی پای خودمان ایستاده ایم
آنجا که امروز، روز نظافت کارگاه است، به جز ابراهیم پور بانوی دیگری در غرفه دیده نمی شود. او همراه با 8 بانوی دیگر سری دوزی می کنند. ابراهیم پور می گوید: سال هاست خیاطی می کنم. 3 سال به عنوان خیاط نمونه انتخاب شدم. تا اینکه با سرای محله ابوذر آشنا شدم و در کنار آموزش خیاطی، منجوق دوزی را یاد گرفتم و سعی کردم از این هنر هم استفاده کنم. بعد با خودم تصمیم گرفتم کارگاهی راه اندازی کنم. نخستین ...
ادریسی: قهرمانی کشور اولین قدم طلایی ام در اسلالوم است
یک اشتباه ساده کل پیست را اشتباه رفتم و کلا از دور مسابقه حذف شدم. خوب نگران اعتمادی که به من شده بود بودم. همه تیم ما با مدال برگشتن اما من بدون مدال بودم که هیچ کلا حذف شده بودم. ادریسی از حمایت همه جانبه مربی اش گفت و ادامه داد: خیلی ناراحت بودم اما اتفاق جالبی برایم افتاد و علی آقا با خانم اشرف صحبت کرد تا من را در کنار تیم به عنوان تست قبول کند تا در مسابقات بعدی شرکت کنم. علی ...
روایت زندگی یک پزشک مهاجر گلشهری | ویزیت رایگان نذر آقا اباعبدا... (ع)
آموزش مربوط به من گفت ثبت نام شما در کنکور ممنوع بود و نمی توانیم شما را به عنوان دانشجو ثبت نام کنیم. حال و روز خوبی نداشتم و تصمیم گرفتم به وزرات علوم در تهران بروم؛ اما پیگیری های زیادم راه به جایی نبرد و نتوانستم آن سال به عنوان دانشجوی پزشکی ثبت نام کنم. دچار افسردگی شدید شدم. خوشبختانه سال 89 ثبت نام اتباع ممنوع نبود و با اینکه من حال و روز خوبی نداشتم مادرم هوشمندانه دفترچه کنکور ...
رفیق بازی همه زندگی ام را از من گرفت/ حالا یک دزد سابقه دارم
مواد مخدر را کنار بگذارم، اما مانند خیلی از معتادان فقط چند روز دوام می آوردم. اولین فرزندم به دنیا آمد، اما او در حالی که بیشتر از یک سال نداشت، به دلیل بیماری جان سپرد، اما این حقیقت تلخ نیز نتوانست مرا از مسیر سقوط باز دارد که به خودم بیایم و دریابم که زندگی ام در حال نابودی است. برای تامین هزینه های اعتیادم در یک مسافرخانه مشغول کار شدم، ولی مدتی بعد هنگام نظافت در یکی از اتاق ها ...
کسی از اینجا دست خالی برنمی گردد
عقد کرده بودیم، این قدر تازه که با همان کفش های دامادی ام به این سفر آمده بودم، کفش هایی که نو بود و گران هم خریده بودمشان. همان روز اول ورود به مشهد، با همسرم آمدیم به پابوسی. کفش هایم را داخل پلاستیک گذاشتم. به دست گرفتم و به سمت ضریح رفتم. بر اثر ازدحامی که نزدیک ضریح مطهر اتفاق افتاده بود، پلاستیک کفش هایم پاره شد و کفش هایم میان جمعیت گم شد. هرچه تلاش کردم نیافتمشان. خلاصه، زیارت کردم و ...
انبوه قوانین دست و پای کارآفرینان را بسته است/دوست دارم اطلاعات شفاف سازمان امور مالیاتی را بدانم + فیلم
نان برای کارآفرینی معرفی کرد و گفت: برای کار بانوان جدا از مسائل سیاسی و اقتصادی، مسائل فرهنگی هم هست که باید مورد توجه قرار بگیرد. من همیشه گفتم باید فرهنگ خودمان را نگاه کنیم و باید توجه کنیم ایران فقط تهران نیست و فرهنگ تهران خیلی با سایر نقاط ایران متفاوت است و در این چند سال این تفاوت را دیدم. توکل افزود: اگر در تهران یک خانم بخواهد شروع به کار کند، ممکن است مشکل فرهنگی نداشته باشد ...
روایتی از پاکبان فداکاری که با از خودگذشتگی، 2 کودک را از دل آتش نجات داد
؟ وقتی بچه نور را دید از او خواستم تا به طرف نور بیاید که چند لحظه بعد او خودش را به من رساند و به پایم چسبید، خم شدم و او را بغل زدم. همین که برگشتم تا بیرون بیایم، صدای سرفه بچه دیگری را هم شنیدم، اما هر چه صدایش زدم جوابی نداد، کورمال کورمال جلو رفتم و دستم را در هوا تکان دادم که پایم به چیز محکمی خورد، خم شدم و دست زدم فهمیدم تخت است. همان طور که دختربچه بغلم بود، روی تخت دست کشیدم ...
چطور می شود مرگ را به سخره گرفت؟ +فیلم
به گزارش مشرق، کاربر فضای مجازی درباره شجاعت و ایثار شهدای خان طومان در صفحه اینستاگرام خود نوشت: چند وقت پیش برای کمردردی که داشتم رفتم MRI. لباس هام رو عوض کردم، لباس مخصوص رو پوشیدم و منتظر شدم تا نوبتم بشه. آقایی که قبل من داخل دستگاه شده بود موقع خروج از اتاق رنگ به چهره نداشت. با خودم گفتم نگاه کن، چطوری ترسیده، بماند که یه پوزخند هم خرجش کردم. نمی دونستم چی ...
روشندل یزدی چراغ انسانیت را در وجود همه روشن کرد + پیام هنرمندان و ورزشکاران
یاد گرفتم. بعد چون خط بریل بلدم، برای خودم توضیحات نقشه رو می نویسم و رج ها رو می شمارم و بعد نخ رو رد می کنم” فرشته برای بافت یک زیلو فقط 5 روز زمان نیاز دارد. “کار خیلی سختیه، اما واقعا من عاشق این کار هستم. عاشق صدای پنجه زدن هستم؛ لذت می برم وقتی خواهرم نقشه را توضیح می دهد و من با سر انگشتانم روی زیلو دست می کشم تا بتوانم ببافم” خواهرم نیست؛ مثل مادرم است ...
عامل قتل 3عضو یک خانواده پای میز محاکمه
. بعد از این جنایت، جسد زن جوان را در داخل خودرو به آتش کشیدم.متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت: بعد از آتش زدن جسد فریبا به آن سوی اتوبان رفتم، سوار یک تاکسی شدم و به سمت تهران بازگشتم. در میان راه هم گوشی تلفن یاشار و فریبا را به بیرون پرت کردم. وقتی به تهران رسیدم، گوشی داوود را خاموش و گوشی خودم را روشن کردم. این طور بود که هیچ سرنخی از خودم به جا نگذاشتم ولی خیلی عصبی بودم، به داروخانه رفتم و ...
قتل برادر با توهم تصاحب اموال
تصمیم اشتباهی گرفتم. وی ادامه داد: روز حادثه به خانه برادرم رفتم. چون می دانستم خانواده اش نیستند و او به همراه پدر بیمارم در خانه بودند. وقتی رسیدم با هم صحبت کردیم و وقتی برادرم برای ریختن چای و پذیرایی از من به آشپزخانه رفت، من به دنبالش رفتم و با چاقویی که از قبل همراه خود برده بودم، یک ضربه به گردنش زدم. بعد از آن برادرم غرق در خون روی زمین افتاد و من به شدت شوکه شدم. نیم ساعتی بالای ...
راز عجیب هوو!
صبح خودروام را از پارکینگ بیرون نیاوردم و سوار خودروی همسرم شدم. او را به شرکت رساندم و خودم با خودروی شاسی بلند به بولوارجانباز مشهد رفتم. در حالی که مشغول پارک خودرو مقابل یکی از مراکز خرید بودم، ناگهان پسربچه ای به سوی من دوید و فریاد زد: مامان، ماشین بابا! با این جمله لبخندی زدم و به آن خانم جوان گفتم حتما رنگ ماشین پدرش شبیه خودروی ماست، اما پسرک دستش را از میان دست مادرش کشید و خطاب به من ...
ازدواج زوری یک فرد دوجنسیتی
جرات حرف زدن نداشتم، توی خیال خودم میگفتم بزرگتر که شدم می رم سرکاروپول در میارم و عمل می کنم، فکر همه چیز را کرده بودم جز خواستگاری و گیر بابا به ازدواج ... شرایط ندا حکایت غریب کسانی است که دچار چالش های متعددی می شوند که بعضا انتهای قصه تلخ تر از چیزی است که تصور می شود،با چنین باوری به وی قول دادم تا جایی که قانون اجازه دهد در کنارش خواهم بود. چند روز بعد با مدارک پزشکی ...
زیبارویان اصیل
نی می گوید: ماجرا از اینجا شروع شد که در سال 84 دوره آموزشی گردشگری در خوزستان برپا شد که من به عنوان مدرس در این دوره شرکت کرده بودم که در انتهای دوره خانم های با محبت خوزستانی برایم از سوغاتی هایشان آوردند که در آن بین عروسک زیبایی هم وجود داشت و من از دیدن آن عروسک بسیار خوشحال شدم، اما به من گفتند که تا حالا کسی از دیدن این عروسک ها اینقدر خوشحال نشده است و آنجا بود که با خودم عهد کردم که برای این ...
تمرین های مداوم باعث پیشرفت خواهد شد/ هنرمندان امروز به چند رشته علاقمندند
به گزارش خبرگزاری برنا از تهران ؛ آیدا رزاق زاده یکی از این افرادی است که همزمان هنرهای سینما، تئاتر و نقاشی را انجام می دهد، او در گفت و گویی با برنا درخصوص خود گفت: من از سال دوم دانشگاهم روی اوردم به هنر و متوجه شدم که به هنر بیشتر از رشته دانشگاهی ام علاقمندم، حوالی سال 89 نقاشی را شروع کردم و بعد از تموم شدن دانشگاه که متاسفانه به دلیل عدم حضورم در کلاسها دیر تموم شد سال 93 وارد گویندگی در ...
تجربه شخصی خرید اینترنتی پرطرفدارترین رمان های دنیا
نوشتن رمان موفق کمک کنیم. در سال 1390 که در دانشگاه تهران درس میخواندم، همیشه به میدان انقلاب سر می زدم و از کتاب فروشی های انقلاب کتاب میخریدم. خیلی روزها فقط به همراه هم کلاسی های دانشکده علوم و فنی برای قدم زدن و مطالعه چند صفحه کتاب به سما انقلاب می رفتیم. همیشه ساعت هایی که در آنجا بودیم به همه ی ما خوش میگذشت. خیابان انقلاب تهران پر است از کتاب فروشی هایی که به تمام ایران کتاب ...
دانشگاه آزاد پشتیبان کشتی گیران است/ هدفم کسب مدال در تیم ملی است
.... در رده نوجوانان هم شاگرد کریم کاکاجی بودم که مربی سازنده ای بودند و توانستند من را تا رتبه های بالا هدایت کنند. خیلی از زحماتشان تشکر می کنم. توانستم سال 2019 در قزاقستان نایب قهرمان آسیا شوم. آنا: در مسابقات جهانی مدال نگرفتید؟ سهرابی: در رقابت های جهانی چون وزن زیادی کم کردم دیگر نتوانستم مدال بگیرم و به خاطر مشکلاتی از پیش کریم کاکاجی رفتم و زیر دست فرزاد ایمان علی ...
پاشازاده: خواستم به استقلال برگردم، اما نگذاشتند
بود و تمرین زیر نظر آقای کخ برگزار می شد. آخر تمرین با امرسون روبه رو شدم و وقتی خواستم او را دریبل بزنم، پایش را دراز کرد و پایم را قفل کرد و در اثر این برخورد با او رباط صلیبی پاره کردم. 9ماه مصدومیتم طول کشید. با همین وضعیت قراردادم را یک سال دیگر تمدید کردند. پس از آن به صورت قرضی به فورتونا کلن رفتم. مربی این تیم آقای تونی شوماخر شده بود. گفتند دیگر نباید فوتبال بازی کنی ...
پاشازاده: خواستم به استقلال برگردم، اما نگذاشتند!
مطبوعاتی رفته بود و تمرین زیر نظر آقای کخ برگزار می شد. آخر تمرین با امرسون روبه رو شدم و وقتی خواستم او را دریبل بزنم، پایش را دراز کرد و پایم را قفل کرد و در اثر این برخورد با او رباط صلیبی پاره کردم. 9ماه مصدومیتم طول کشید. با همین وضعیت قراردادم را یک سال دیگر تمدید کردند. پس از آن به صورت قرضی به فورتونا کلن رفتم. مربی این تیم آقای تونی شوماخر شده بود. گفتند دیگر نباید فوتبال بازی کنی ...
در مدت زمان کوتاهی متقاعد شدم که تنها مذهب راستین اسلام است
احساس بهتری داشته باشم. من به خوبی متوجه نگاه خیره ی مردم به خودم هستم. حجاب در مقابل آنها به من امنیت میدهد و من این را به خوبی احساس میکنم. تا کنون هیچ اثر منفی بر زندگی شخصی من نداشته است. اما خوب می دانم در زندگی من افرادی هستند که به محض با خبر شدن از مسلمان شدنم ارتباطشان را با من قطع می کنند. نگاههای خیره آنها شروع می شود و فکر های بدی در ذهن می پرورانند. پس معتقدم حجاب به زنان ...