فیلم هایی برای انتقام گرفتن از زنان
سایر منابع:
سایر خبرها
بخاطر داشتن چنین زنی شرمنده شدم
پدرم خریده بودم ، بفروشم و مسافرخانه ای اجاره کنم تا خودش را به عنوان همسر مردی هتل دار معرفی کند. در همین روزها بود که متوجه شدم زینت با زن مطلقه و معتادی معاشرت دارد که آن زن نه تنها با مردان غریبه رفت و آمد می کند بلکه به صورت پنهانی در منزل من نیز به استعمال موادمخدر می پردازد. تازه فهمیدم زینت مانند یک موم در دستان رکسانا است و او برای همسرم تصمیم می گیرد و خواسته ها و آرزوهایش را ...
خاطرات مادرها چگونه از من پدر بهتری ساخت؟
.... اما بعد فهمیدم که زنان نویسندۀ این کتاب ها نیز خود را به اندازۀ من از باشگاه مادرانگی مطرود می دانسته اند. همه شان از این کشف دلزده بودند که در سایۀ معمای اساطیری مادر ایدئال زندگی می کنند. به بیان دبورا لوی در کتاب چیزهایی که نمی خواهم بدانم15، این را کامل نفهمیده بودم که مادر ایدئال، مطابق با تصورات و سیاست های نظام اجتماعی، پنداری بیش نیست. دنیا این پندار را بیشتر از ...
نابسامانی هایی که فرار از خانه را شکل می دهند
ساله ادامه داد: سوار اتوبوس شده و راهی شیراز شدم. در راه استرس شدیدی به من دست داده بود، احساس می کردم همه کسانی که سوار ماشین هستند به من نگاه می کنند. بالاخره به شهر رسیدم، وقتی پیاده شدم سردرگم بودم و نمی دانستم کجا باید بروم، بی هدف در خیابان ها پرسه می زدم، به یک پارک رسیدم روی یک صندلی نشستم و به مردم نگاه می کردم، چند لحظه همان جا خوابم برد، پسری کنارم نشست و مرا صدا زد، شروع به صحبت کرد ...
شوهرم با دعوت از دوستان مرا آزار می دادند
به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را ...
بوکسور جوان با مشت، عمه اش را از پای درآورد!
نرسیده بود. از طرفی با دختری آشنا شده بودم که وقتی متوجه شد بی پول هستم، رهایم کرد و رفت. او ادامه داد: شب قبل از جنایت به خانه عمه ام آمدم. آنقدر از این زندگی و وضعیت مالی ام ناراحت بودم که شروع کردم به پدربزرگ و عمویم ناسزا گفتم. عمه ام وقتی دید من دارم به پدر و برادرش بد وبیراه می گویم عصبانی شد و یک سیلی به صورت من زد؛ من که خودم حالت عادی نداشتم و قرص هم مصرف کرده بودم، عصبی شدم و ...
آزارگر مجازی به دام افتاد
قرار حاضر شود. نقشه گرفت و متهم بی آنکه بداند پلیس به کمین او نشسته، سر قرار با طعمه خود در یکی از خیابان های تهران حاضر شد. مأموران متهم را دستگیر کردند و او چاره ای جز اقرار به جرم خود نداشت. وی گفت: مدتی قبل در اینستاگرام با زن جوان آشنا شدم و بعد از صحبت با او متوجه شدم که تنها زندگی می کند و وضع مالی خوبی دارد. به همین دلیل نقشه کشیدم که اموالش را سرقت کنم. وی ادامه داد: روز حادثه به بهانه ...
بخشش عامل اسیدپاشی
من تجاوز کرد. او تهدیدم کرده بود که اگر شکایت کنم مرا می کشد و جسدم را می سوزاند. وی ادامه داد: با او در پاتوق خلافکاران که زیرزمین یک خانه قدیمی است آشنا شدم. زیرزمین متعلق به عمه ام است که آن را به عموشاهرخ اجاره داده بود و از آن به بعد معروف شده بود به پاتوق عموشاهرخ. آنجا پاتوق افراد معتاد و خلافکار بود و با شاکی در آنجا آشنا شدم. او برای مصرف مواد در پاتوق رفت وآمد داشت و یک روز به ...
کره شمالی؛ اردوگاه آشویتس مسیحیان
خوردن غذای آلوده، بی خوابی دادن و ضرب و شتم شدید در زندانهای کره شمالی علیه مسیحیان اعمال شد. یک زن مسیحی که پیشتر در کره شمالی زندانی بود در اینباره می گوید:”مردان را مثل سگ کتک می زدند بطوریکه از شدت درد همچون دیوانگان فریاد می زدند. گرچه زنان کمتر مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند، اما مرا طوری زدند که پوستم پاره شد و دچار خونریزی شدید شدم افسران از من خواستند تا خونم را پاک کنم و سپس ...
آن زن جادوگر با گربه ی سیاه
ساده از دنیایی را نقاشی می کنم که در تخیلم شکل گرفته. از دل این تصویرها، شخصیت اصلی ام شکل می گیرد و بعد همه چیز شروع می شود. درباره ی کی کی برایمان بگویید. جرقه ی داستانش چه طور در ذهنتان زده شد؟ وقتی دخترم ریو کوچک بود، نقاشی هایی از زن جادوگری می کشید که با یک گربه ی سیاه، روی یک جارو سوار است و به این طرف و آن طرف می رود. معمولاً از جارویش یک رادیو هم آویزان بود. با خودم فکر می کردم ...
میلاد با توطئه زن خائن به دام شیطانی افتاد
گفت :شوهرم پیک موتوری بود و شب ها به عنوان نگهبان خوابگاه دختران کار می کرد.شوهرم آخرین بار با یک مرد جوان قرار ملاقات داشت .او از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت .من نمی دانم چه کسی شوهرم را کشته است. کشف جسد خونین در اتوبان سعیدی وقتی بررسی های پلیسی پرده از رابطه پنهانی همسر قربانی با یک مرد غریبه به نام میلاد برداشت ، یک ماه بعد میلاد29ساله در اسلامشهر ردیابی و بازداشت شد ...
کارگردان قلابی در قرار ساختگی به دام افتاد
تا برای تست بازیگری بررسی کند. ما با هم ارتباط بر قرار کردیم تا اینکه او را به خانه ام دعوت کردم. روزی که به خانه ام آمد با تهدید چاقو مرا مورد آزار قرار داد و بعد هم همه جواهراتم را سرقت کرد و تهدید کرد اگر از او شکایت کنم، عکس های خصوصی ام را در فضای مجازی منتشر می کند. بعد از آن بود که تازه متوجه شدم او کارگردان هنری نیست و مرا فریب داده است. با طرح این شکایت تیمی از مأموران پلیس تهران به ...
می گفت باز هم جنگ شود، می روم تا خدمتگزار رزمنده ها باشم
پانسمان کردند. بعد از بهبودی این بار دکتر چمران به گروه ما در شرق دهلاویه و کنار رودخانه کرخه در دامنه تپه های الله اکبر مأموریت داد. در حالی که فاصله ما با دشمن کمتر از 500 متر بود، بار ها جنگ تن به تن با دشمن را داشتیم. بعد از عملیات فتح تپه های الله اکبر، من هم دیده بان بودم و هم آرپی جی زن که در روز پنجم خرداد 1360 ساعت 16:30 دشمن محل دیده بانی و استقرار مرا پیدا کرد و با خمپاره 60 دور هم ...
رابطه پنهانی به کوری چشم ختم شد
من حرف بزند. به او گفتم که امروز گرفتارم و نمی توانم به تهران بیایم که او تصمیم گرفت به خانه ما در اسلامشهر بیاید. وی ادامه داد: من در خانه منتظر او بودم تا اینکه زنگ خانه مان به صدا در آمد و متوجه شدم آزیتا پشت در است، اما وقتی در را باز کردم پشت سر آزیتا برادرش همراه چهار مرد غریبه وارد خانه ام شدند و مرا به شدت کتک زدند. آن ها آنقدر مرا کتک زدند که بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم، دیدم ...
از امروز هیچ جا برایت امن نیست؛ حتی حرم!
کردم چشم ازت برنداره. فکر می کردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمی گردیم ایران، ولی نشد. و سه روز پیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت : از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناسایی ات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم! سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه حضرت زینب (علیهاالسلام) حرف ...
خانه شیعیان اطراف دمشق را آتش زدند!
دوباره در عزای پدر و مادرم به گریه افتادم که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم. تنها یک روز بود مصطفی را ندیده و حالا برای دیدنش دست و پای دلم را گم کرده بودم که چشمم به زیر افتاد و بی صدا وارد شدم. سکوت اتاق روی دلم سنگینی می کرد و ظاهراً حرف های ابوالفضل دل مصطفی را سنگین تر کرده بود که زیر ماسک اکسیژن، لب هایش بی حرکت مانده و همه ...
اعتراف به جنایت به خاطر رابطه پنهانی
های فنی به ارتکاب جنایت با همدستی یکی از دوستانش به نام سیاوش اعتراف کرد.او در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل با پروانه در فضای مجازی آشنا شدم. او می گفت مجرد و در شبکه بازاریابی هرمی مشغول به کار است. همین باعث شد رابطه ما ادامه داشته باشد تا اینکه به او گفتم مواد مخدر گل مصرف می کنم. او اعتراضی نکرد و درباره مصرف گل از من سؤال کرد. این گذشت تا اینکه روزی با هم قرار گذاشتیم و حضوری همدیگر را ...
ربودن مرد زباله گرد و کتک زدن او توسط ماموری که حکم نداشت
شاکی در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من در شهرستان زندگی می کردم. بعد از شیوع کرونا وضع مالی ام خیلی بد شد و نتوانستم خرجی خودم و خانواده ام را تأمین کنم. تصمیم گرفتم به تهران بیایم و زباله جمع کنم؛ چون گفته بودند جمع آوری زباله خیلی پرسود است. چند روزی بود که در تهران کار می کردم و درآمد خوبی هم داشتم تا اینکه یک روز وقتی داخل سطل زباله خم شده بودم و داشتم کارتن و نایلون جمع می کردم، مرد ...
مرگ به وقت 8 شب
و کرونا 75 درصد ریه پدرم را درگیر کرده بود و از آنجاکه او بیماری زمینه ای داشت بستری شد، با بستری شدن پدرم من هم در خانه قرنطینه شدم. خیلی نگران حال پدرم بودم. وی که بعد از گذشت یک ماه همچنان سرفه می کند و احساس ضعف دارد، ادامه داد: سرفه های شدید داشتم و به محض بلند شدن از رختخواب زمین می خوردم، دائم خواب بودم و شب ها به حدی حالم بد می شد که دائم به مرگ فکر می کردم. در این ایام پدرم به ع ...
گوشمالی دختر رزمی کار به خواستگار طمعکار
به گزارش آژانس خبری ریحان به نقل از روزنامه ایران، وی گفت در حال رفتن به خانه بودم که یک خودرو پژو 206 با سه سرنشین راهم را سد کرد. راننده پسر جوانی بود که چهره اش خیلی شبیه بروسلی بود.ناگهان دو سرنشین پیاده شده و مرا با زور سوار خودروشان کردند. او ادامه داد: خودرو بعد از حدود یک ساعت در خانه ویلایی متروکه ای متوقف شد. آنها مرا به یکی از اتاق ها بردند. مردان ناشناس از من فیلم و عکس مستهجن ...
گفتگو|معلولین ثابت کرده اند که در همه عرصه ها از یک فرد سالم هم موفق تر بوده اند
تحصیلی و مشغول به چه کاری هستید؟ لیسانس حسابداری و کارشناس امور مالی اداره کل نوسازی مدارس بوشهر هستم، از بدو استخدام من به عنوان نیروی قرار دادی در اداره کل نوسازی مدارس استان به عنوان متصدی تکثیر مشغول به کار شدم ولی با همتی که در توان خود داشتم سعی کردم در کنار کارم به ادامه تحصیل بدهم و با وجود معلولیتی که داشتم سعی و تلاشم را بیشتر کردم و در رشته حسابداری از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و ...
درخواست اشد مجازات برای مأمور کتک زن شهرداری
، طبق آن حکم اجازه کار ندهیم. متهم ادامه داد: آن روز حین مأموریت به سرویس بهداشتی پارکی رفته بودم. از آنجا برمی گشتم که دیدم شاکی در حال جمع آوری ضایعات است. جلو رفتم و به او تذکر دادم، اما او اهمیتی نداد. ناچار شدم او را سوار ماشین کنم و به شرکت ببرم. باور کنید، نمی دانستم حکم ساختگی و جعلی است به همین خاطر احساس وظیفه کردم تا دستورات شرکت را انجام دهم. در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد. ...
تعابیر فارسی در الفاظ طلاق و سوگند در متون فقه حنفی
داشتم از تو! اذا نوی الطلاق واحده او ثلاثا. [234]. و فی الظهیری ۀ : رجل أکل خبزا ثم شرب خمرا ثم قال: نان خوردیم زنان ما بسه! ثم قال له رجل بعد ما سکت: بسه طلاق؟ فقال الرجل: بسه طلاق! لاتطلق امرأته. اذا قال: تو سه طلاق باشی، ان نوی ایقاع الثلاث تقع، و الاّ فلا. رجل قال بین یدی الجماع ۀ: عصیر خوردیم زنان ما هشته از زن! و قال الاخر: همچنین! ان علم أنه أراد بذلک نساءهم ...
خوشگذرانی با پول های زن غریبه!
، او را از زن و فرزندانش دور کرده است. این مرد جوان با چهره ای پریشان و نگران در حالی که دست به دامان قانون شده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از روزی که ازدواج کردم همواره با مشکلات مالی دست به گریبان بودم، اما همسرم با قناعت و مدیریت مخارج، مرا یاری می کرد، به گونه ای که تنها حامی من در زندگی بود. آرامش خاصی در زندگی داشتم و زمانی که قدم در خانه ام می گذاشتم از آسایشی که همسرم ...
ماجرای خوشگذرانی با پول های زن غریبه!
را رها کرده بودم و در باغ ویلای گیتی ساکن شدم. اگرچه او از نظر مادی هر آن چه می خواستم فراهم می کرد اما چندین برابر آن پول، سفته از من می گرفت. من هم که شیفته آن زن بودم هیچ گاه به عاقبت کارهایم فکر نمی کردم و هر آن چه از من می خواست چشم و گوش بسته انجام می دادم.آن زن به اندازه ای مرا از خانواده ام دور کرده بود که حتی چهره کودکانم را به خاطر نداشتم و در منجلاب فسق و فجور فرو رفته بودم ...
به جای عروسک بازی شوهر داری کردم
هایشان هستند اما من در زندان به سر می بردم. در 16 سالگی هم می توانم خاطرات آوارگی ام را ورق بزنم. یک زن تنها در شهر غریب که مجبور بودم روی صندلی پارک ها و در خیابان بخوابم. دلم می خواست خودم را از صفحه روزگار پاک کنم اما انگار مرگ هم برایم حرام بود. به گفته مددکار خانه مادری، اغلب مادرانی که سر صحبت را با او باز می کنند با یکدیگر همدرد هستند. وجه اشتراک زندگی همگی آنها تنهایی، آوارگی و مصرف ...
از کری خوانی با عادل فردوسی پور تا خداحافظی از تیم ملی با سارا قمی
گفت وگو نشست از ورودش به تیم ملی، کری خوانی با عادل فردوسی پور و بهترین و بدترین خاطراتش را مرور کرد و از حسرتی که برایش به جا ماند، حرف زد. مشروح گفت وگوی سارا قمی با ایسنا را در ادامه می خوانید: تلاش کردم تا جزو نفرات اصلی تیم ملی باشم از سال 85-86 وارد اردوهای ملی شدم و اواخر 87 جزو ترکیب 11 نفر اصلی قرار گرفتم. در این سال ها فقط یک یا دو بار از روی نیمکت بازی ...
مسافران جاده های سرد روایتی از کردستان در دوران دفاع مقدس
به دست اشرار ضد انقلاب دستگیر می شوند اما در نهایت پدر آزاد و پسر گروگان باقی می ماند. این داستان بلند سعی کرده است در کنار نمایش اختلاف نظرهای موجود به نوعی در راه رفع سوء تفاهم ها نیز گام بردارد. بخشی از کتاب: برف همچنان می بارید و من داشتم در میان دریایی از غم و غصه غرق می شدم. معلق مانده بودم بین زمین و آسمان. دلتنگ بودم، دلتنگ تر از همیشه. حتی دلتنگ تر از وقتی ...
قتل زن جوان برای انتقام از شوهر به دلیل تعرض
قتل زن جوان در خانه اش رسیدگی به این پرونده با گزارش قتل زن جوانی در خانه اش آغاز شد. با شروع تحقیقات پلیسی مأموران متوجه شدند شوهر مقتول به نام حسن از سال ها پیش با فردی به نام حمید اختلاف داشته است. به همین خاطر حمید برای توضیحات به اداره پلیس احضار شد که در ابتدا منکر هرگونه ارتباطی با قتل شد، اما خراش های روی بدن و دستش موجب شد تا در نهایت به قتل مریم اعتراف کند و در تشریح ماجرا ...