قتل زن 16 ساله باردار به دست شوهرش
سایر منابع:
سایر خبرها
پدر خبیث همسر و دوقلوهایش را رها کرد!
به گزارش جهان نیوز به نقل از خراسان، زن 26 ساله درحالی که بیان می کرد یک عاشقی احمقانه در دوران نوجوانی همه عمرش را به تباهی کشید، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: در یکی از شهرک های حاشیه نشین تهران به دنیا آمدم. پدرم راننده تریلر بود و روز و شب های زیادی را در جاده های کشور به سر می برد اما درآمد زیادی نداشت به طوری که روزگار ما به سختی می گذشت. با ...
ممنوع کار نیستم در سریال آکتور بازی می کنم
سخت نگه داشتم، چون فیزیکی که در ذهن وحید (جلیلوند) بود بسیار اهمیت داشت. تمرینات ندیدنِ زیادی در پیش تولید داشتم و با شروع فیلمبرداری من تنها یک بار لوکیشن فیلمبرداری را دیدم و بعد از آن دو ماه در خانه با وضعیت شخصیت علی، لوکیشن را مثل خانه خودم می دانستم. بازیگر متری شش و نیم ادامه داد: تجربه (شب، داخلی، دیوار) بی نظیر بود و فکر می کنم بعد از این فیلم؛ خانواده، دوستان و کسی که دوست داشتم را ...
نجات دختر 15 ساله از خطر تجاوز!
من محبت نمی کرد و من تشنه یک لبخند مهرآمیز بودم. خلاصه در همین روزها با دختر همسایه دوست شدم و با او درددل می کردم . نجات دختر 15 ساله از خطر تجاوز ! به محض این که نامادری ام از خانه خارج می شد من هم نزد میترا می رفتم و با او درد دل می کردم . میترا گوشی هوشمند داشت و در فضای مجازی با چند پسر دوست بود مدتی بعد میترا مرا نیز به آن پسرها معرفی کرد و من هم که شیفته جملات محبت ...
بیوگرافی محمد حسین میثاقی و همسرش+ عکس پسرش
می گوید تنها من بودم که درست درمان درس نمی خواندم برای همین پدرم سخت گیری می کرد انتخاب رشته اشتباهی در انتخاب رشته کنکور به جای مکانیک قزوین اشتباها کد رشته ریاضی کرمانشاه رو زدم و از قضا قبول شدم و با اصرار پدرم در دانشگاه کرمانشاه ثبت نام کردم چند روز بعد پدرم اثاث خانه را جمع کرد و اینطور شد که 4 سال ناله و نفرین خواهر و برادرم بدرقه راهم بود ورود ...
انگشترم مرا زائر اربعین کرد!/روایتی از یک جامانده که خودش را به حرم رساند
ربلا را ببینم؟! خیلی سوال چالشی ای بود نمی دانم یکدفعه از کجا به ذهنم خطور کرد اما تمام فکرم را درگیر کرد. یاد آنهایی افتادم که برای کربلا رفتن از دست هایشان می گذشتند و به قیمت کربلایی شدن دست شان قطع می شد. من از چه چیزم گذشته بودم؟! از هیچ...نشسته بودم و فقط اسم خودم را گذاشته بودم جامانده! فکرم کشیده شد سمت چیزهای ارزشمندی که داشتم. بی اختیار بلند شدم و انگشترم را آوردم و دادم دست همسرم. گفتم ...
دیه 600 میلیون تومانی شرط آزادی مردی از زندان پس از 17 سال
دادند و گفتند که دیدند این قتل را من انجام داده ام و چون تعداد این افراد زیاد بود من متهم به قتل عمد شدم و محکوم به قصاص، والا من خودم هم نمی دانم چه کسی تیراندازی کرده اما این 35 نفر علیه من شهادت دادند. خود من یک ساعت بعد از درگیری متوجه شدم این آقا کشته شده است. با این اتفاق من روانه زندان مرکزی خرم آباد شدم و از همسر اولم هم طلاق گرفتم. سه فرزند دارم که پسر بزرگم که حدود 20 سال دارد به همراه ...
وضعیت نامشخص سرویس مدارس در آستانه آغاز سال تحصیلی
نبودن ناوگان سرویس مدارس آن هم درست در چندقدمی ماه مهر گفته اند. هنوز از قرارداد سرویس، خبری نیست خانم سیدی، یکی از اولیای دانش آموزان کلاس دومی است که برای ثبت نام سرویس فرزندش به مدرسه ای در خیابان هنرستان مشهد آمده است. او می گوید: از مدرسه تا منزل ما 15 دقیقه بیشتر راه نیست، اما سرصبح نمی توانم دخترم را به تنهایی به مدرسه بفرستم. خودم و همسرم شاغل هستیم و باید حتما سرویس ...
شهاب حسینی از حلقه ازدواجش بعد از طلاق رونمایی کرد | همسر جدید شهاب حسینی کیست؟
انقلاب سیاسی بودند، اخراجم کردند. بعد از آن رفتم رشته زبان و ادبیات انگلیسی و سرنوشت طوری رقم خورد که دبیر بشوم. 30سال کارمند آموزش پرورش بودم. البته فعالیت های دیگری هم داشتم؛ مثل فعالیت های تجاری. در کنار این فعالیت هایی که گفتم، شعر هم می گفتم و داستان هم می نوشتم. حتی یادم هست چند فیلمنامه هم نوشتم اما مهم تر از همه، ترجمه هایی بود که در آن زمان انجام دادم. دو سه کار، از ...
عشقی که زندگی جوان نخبه دانشگاه تهران را تباه کرد! | نقشه طلاق عروس جوان
از عزیمت به استرالیا دادخواست طلاق بدهد، همه لوازم زندگی را فروختم و پول ها را به حساب همسرم واریز کردم تا امور اداری به سرانجام برسد. خودم نیز که حالا بی خانمان بودم به منزل مادر زنم رفتم اما در این میان، یک روز وقتی به خاطر موضوعی کم اهمیت و خانوادگی با ترنم بحث کردیم او از من خواست برای مدت کوتاهی از یکدیگر فاصله بگیریم من هم به ناچار در خانه مجردی یکی از دوستانم ساکن شدم اما تماس های ...
دعوا بخاطر تماس های دختر 15 ساله
مادری که به همراه دختر 15 ساله اش به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مراجعه کرده بود، گفت: دخترم به دلیل یک موضوع کم ارزش طوری عصبانی شد که به سمت من حمله کرد و با جیغ و فریادهایش همه همسایگان و اهالی محل را به خانه ما کشاند به گونه ای که از شدت شرم با پلیس 110 تماس گرفتم. وقتی نیروهای انتظامی به محل آمدند مرا راهنمایی کردند تا به دایره مشاوره کلانتری بیایم. بنابراین گزارش در حالی که ...
لزوم نظارت بر فعالیت و پوشش شاخ های اینستاگرام
...، به جهنم رفتم و برگشتم... به همین دلیل از وقتی که از خدا طلب هدایت کردم و توفیق توبه نصیبم شد و با عنایت حضرت مهدی(عج) هدایت شدم، دلم می خواهد از هیچ کاری برای آشتی دادن امثال خودم با خدا دریغ نکنم چون دوست ندارم هیچ کس مثل خودم آنطور بسوزد و رنج بکشد... *پس از همان اول برایمان بگویید. مگر شما چه سبک زندگی داشتید که کارتان به توبه کشید؟ - تا 10 سال قبل، در خانه ماهواره ...
مادر باش نه خدمتکار
و از تمرین های فوتبال آن یکی پسرش. یک دقیقه هم با همسرش عاشقانه گفتگو کرد و تمام. سبک زندگی اش برایم جالب بود. ذهنم پر شد از علامت سؤال. آخرش دل را به دریا زدم و پرسیدم خانم فلانی، بچه های شما چند ساله هستند؟ گفت دخترم 12 و پسرم 15 ساله است. گفتم وقتی نیستید چه کسی به آن ها می رسد و مراقبشان است؟ لبخندی زد و گفت: مراقبت؟ هیچ کس! خودشان مراقب هم هستند. وقتی تعجب را در نگاه من و ...
روضه ی خانگی خانم خبرنگار/ در مجلس یار، بچه ها می خندند!
بست و پذیرایی های مخصوصشان را می آورد. مداح داشت روضه می خواند و من از تعجبِ حوصله ی سمیه چشم هایم گرد شده بود. چند دقیقه بعد یک هدیه را کنارم گذاشت، به نشانه ی تشکر و طوری که متوجه نشود منم سری تکان دادم و هدیه را کشیدم زیر عبا؛ حدس می زدم کتاب باشد، آخر مثل خودم خوره ی کتاب است؛ آخرین بار که با هم رفتیم نمایشگاه کتاب، آنقدر کتاب خریدیم که چوب خطمان پر شد، ولی ته سالن دوباره کتاب هایی ...
شهیدی که رجزخوانی را در سوریه باب کرد
همسر بود همسر، بعد هم خواهر و برادر. من را که صدا زدند، جلو رفتم؛ اما اشک هایم امان نمی داد که صورت ماهشان را ببینم. از دست خودم عصبانی شده بودم. جلوی پایشان نشستم. بعد از شهادت حسن، علی و مهدی به سوریه رفته و هر دو مجروح شده بودند. علی مجرد بود و مهدی چون متاهل بود به او سخت می گرفتند و از طرفی هم می گفتند: چون یک نفر از خانواده شما شهید شده، اجازه نمی دهیم بروی. گفتم: مگر عمرمان دست ...
ازدواج سیاه داماد بی شرم با خواهر عروس ! / عاشق خواهرزنم شدم !
: آن ها مدتی است با هم ارتباط دارند اما من نمی توانستم این ماجرا را بازگو کنم. وقتی سخنان سیما را شنیدم دیگر به جدایی از شیما مصمم شدم چرا که فهمیدم این زندگی همان طور که پدرم گفته بود فرجامی نخواهد داشت. خیلی زود شیما را طلاق دادم و او هم مدتی بعد با همان پسر غریبه ازدواج کرد و چون فرزندم خردسال بود نخواستم او را از مادرش جدا کنم ولی یک روز پسرم با همان لهجه شیرین کودکانه اش در یک تماس ...
زائران خارجی آرامش خاصی در حرم مطهر رضوی دارند
به من سفارش کرده بود که بعد او به مشهد بیایم. متأسفانه در سن 13 سالگی پدرم را از دست دادم. بنابراین در سن 24 سالگی که مدرک لیسانس خود را در رشته ترجمه انگلیسی گرفتم، تصمیم خود را برای آمدن به مشهد با مادرم درمیان گذاشتم و او هم حاضر شد خواسته من را بر تمام خانواده و فامیل ترجیح دهد و در این مهاجرت همراه من به مشهد بیاید. ما سال 1377 به مشهد آمدیم و چون منبع درآمدی نداشتیم، دو سال در چند ...
خیلی ها در دانشگاه جبهه و جنگ پخته شدند
ی انگار دوباره جبهه رفتم، مجروح شدم و دوستانم کنارم شهید شدند. همه آن فضا را با عمق وجودم درک کردم و مجددا برایم مرور شد؛ البته تمام اینها به دلیل عظمت حوادث دفاع مقدس است. زمانی که از خاطرات فاصله می گیریم، از حس وحال آن کم می شود؛ ولی خاطرات دفاع مقدس به قدری عظمت دارد که بعد از 40 سال هم که توصیف می کنید، هم جذابیت دارد و هم مانند یک مغناطیس قوی، انسان را به سمت خودش می کشد. تمام روح و دل را ت ...
شریکه الامامی که مسجد را پایگاه آموزش کودکان کرده است
یاد می دهد از طریق آنها به خانه ها برود و روی دیگر اعضای خانواده نیز اثرات لازم را داشته باشد . این شریکة الامام خاطره جالبی هم در این رابطه دارد و می گوید: احکامی درباره ی حد حجاب و مسائل ابتدایی احکام دختران آموزش دادم روز بعد مادر یکی از بچه ها آمد از من خیلی تشکر کرد و گفت: من این نکته و احکام راجع به حجاب را نمی دانستم وقتی دخترم به من توضیح داد خیلی خوشحال شدم وقتی از دخترم پرسیدم ...
استیون هاوکینگ ایران را بشناسید؟
به گزارش یکتاپرس به دلیل بیماری ژنتیکی به نام اس ام آی بدو تولد اختلال در راه رفتن و ناتوانی جسمی پیدا کرد و از همان بچگی در خانه آن هم تا پایه سوم راهنمایی درس خواند. بعد از آن خودآموز آموزش دید و با استفاده از هوش ذاتی استارتاپ راه اندازی کرد و حالا بیش از 200 سایت طراحی و اکنون یک تیم 40 نفره را رهبری می کند و در رویداد بین المللی Toy ...
مرد33ساله شیشه ای: همسر 16ساله باردارم گفت کمی پول بده برای بچه مان سیسمونی بخرم؛ او را هل دادم؛روی زمین ...
اما بعد اخراجم کرد.چون آن زمان آرام آرام مصرف مواد مخدر سنتی از قبیل تریاک و شیره و همچنین مشروبات الکلی را شروع کرده بودم. در ساعات کاری، دوستانم به سراغم می آمدند تا به تفریح و مشروب خوری برویم! من هم استادکارم را به قول معروف فریب می دادم و با آن ها دنبال خلافکاری می رفتم. آن زمان با درآمدی که داشتم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم که همین موتور بلای جانم شد چرا که سریع تر به باغ های اطراف می رسیدیم و ...
مرد33ساله شیشه ای: همسر 16ساله باردارم گفت کمی پول بده برای بچه مان سیسمونی بخرم؛ او را هل دادم؛روی زمین ...
اما بعد اخراجم کرد.چون آن زمان آرام آرام مصرف مواد مخدر سنتی از قبیل تریاک و شیره و همچنین مشروبات الکلی را شروع کرده بودم. در ساعات کاری، دوستانم به سراغم می آمدند تا به تفریح و مشروب خوری برویم! من هم استادکارم را به قول معروف فریب می دادم و با آن ها دنبال خلافکاری می رفتم. آن زمان با درآمدی که داشتم یک دستگاه موتورسیکلت خریدم که همین موتور بلای جانم شد چرا که سریع تر به باغ های اطراف می رسیدیم و ...
قتل زن 16 ساله باردار بخاطر درخواست خرید سیسمونی
ازدواج با همسر قبلی ام است به بیمارستان بردم، ولی او نه تنها فرزندش را سقط کرد بلکه خودش نیز جان سپرد. با گزارش این ماجرا به پلیس 110، دقایقی بعد قاضی دستور بازداشت متهم (محمدرضا) را صادر کرد. این مرد شیشه ای پس از انجام اقدامات درمانی برای ترک اعتیاد، روز گذشته در برابر قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد قرار گرفت و به صراحت قتل همسر 16 ساله اش را پذیرفت. او گفت: همسر ...
اشک های رتبه 422 کنکور زیر طناب دار / او همکار زنش را کشته بود!
و به من امید می داد. هدفم این بود که تلاش کرده باشم و به نتیجه اش فکر نمی کردم، به مرگ فکر نمی کردم. در زندان دور تختم پرده کشیده بودم و تا ساعت 3 صبح درس می خواندم. روز جمعه ای که کنکور ارشد را دادم فردا صبحش به قرنطینه رفتم تا برای اجرای حکم قصاص آماده شوم. به من می گفتند تو فردا می خواهی بروی قرنطینه برای اجرا، آن وقت کنکور ارشد می دهی، اما من گوش نمی کردم و تلاشم برایم مهم تر از ...
اقدام سیاه داماد بی غیرت با عروس مشهدی قبل از شب عروسی
زنی جوان با حضور در فتا با طرح شکایتی مدعی شد، عکس های خصوصی اش در شبکه مجازی منتشر شده و او را به دردسر انداخته است. این زن ادامه داد: چهار ماه پیش با مردی آشنا شدم. او به طور سنتی به خواستگاری ام آمد و با هم عقد کردیم. قرار بود او در شرکتی که متعلق به اقوامش بود کاری پیدا کند و بعد از چند ماه با هم ازدواج کرده و به خانه بخت برویم. اما چند روز پیش شوهرم بنای ناسازگاری گذاشت و می گفت دیگر ...
نسرین نکیسا: خداحافظ رفیق فیلم ماندگار سینمای ماست
بچه مهندس ، آژانس شیشه ای ، یوسف پیامبر و ... به نمایش درآمد. نکیسا درباره اینکه نقش خواهر حضرت یوسف را بازی کرده و آیا دوست دارد نقش خواهر حضرت موسی را نیز بازی کند، گفت: اگر این توفیق مجدد نصیبم شود، برایم واقعا سعادت است. خاطرم هست مرحوم سلحشور در قید حیات اما مریض بودند. به عیادت ایشان رفتم؛ بهشان دلداری می دادم و می گفتم که حاج آقا! حالتان بهتر می شود. در همان جا به من گفت در سریال ...
به یاد محسن میهن دوست؛ شاعر، اسطوره شناس و پژوهشگر فرهنگی | راوی اوسنه ها خاموش شد
ما شعر ارثی است. همه خواهران و برادران من شعر می گفتند، اما در مورد من به همان کودکی برمی گردد. پدرم من را مجبور می کرد که صبح به صبح شعر بخوانم. وقتی به مکتب خانه می رفتم و انگور و پنیر با خودمان به مکتب می بردیم، قبل از آن باید چندبیتی از شاهنامه می خواندم. من با ادبیات کلاسیک خیلی خوب آشنا شدم و همه متون کهن را خواندم و همراه با آن با ادبیات جهان هم آشنا شدم تا جایی که به شعر نیمایی رسیدم و یک ...
شهادت بچه ها را مدیون جلسات مرحوم کافی می دانم
را گرفتم. گفتم حمید کو؟ گفت حمید می آید. داود آمد، اما نتوانست خبر شهادت برادرش را به من و پدرش بدهد و باز به جبهه برگشت. از یکی از همرزمانش خواسته بود که خبر شهادت حمید را به ما برساند. همرزمش به تهران آمد و شهادت حمید را به همسرم اطلاع داد. خود داود هم دو روز بعد بازگشت. وقتی آمد صبورانه به استقبالش رفتم و بی تابی نکردم. نمی خواستم گریه و ناله هایم در فراق حمید دل داود را بلرزاند و ناراحتش کند ...
روایت جوان های تحصیلکرده ایی که نعش کشی می کنند
، نزدیک بود بالا بیاورم. با خودم گفتم این دیگر کی بودی که در این ماشین تخمه و پسته از گلویش پایین رفته! بهنام همان روز اول پا به فرار گذاشت و با خود گفت می روم و دیگر پشت سرم را نگاه نمی کنم. اما صاحب شرکت که مردی کهنه کار و پیگیر بود دست از سر او برنداشت: بارها پیگیری کرد و تلفن زد. من هم بارها رفتم تا دم شرکت و باز جا زدم. آقای جلیلی مرد بسیار با خدایی بود و انگار می دانست هر کسی وارد این کار ...
مرگ دزد گاو صندوق با گلوله پلیس؛ 3سارق دیگر هنوز دستگیر نشده اند! +عکس
آنها دستور ایست دادم و پس از چند هشدار، چند تیر هوایی شلیک کردم اما آنها توقف نکردند. به همین دلیل لاستیک خودرو سارقان را هدف قرار دادم و شلیک کردم اما در نهایت سارقان فرار کردند و ظاهرا گلوله ای که به سمت آنها شلیک کرده بودم، کمانه کرده و به پهلوی یکی از آنها خورده و جانش را گرفته است. شب خونین مشهد؛ تصادفی که با قتل پایان یافت! +تصاویر در تهران اتفاق افتاد؛ بریدن سر همخانه و انداختن آن ...
کتاب یاد نئون به خیر، نوشته دیوید فاستر والاس – معرفی و پیشنهاد
ساک پارچه ای آزمایشگاه خرید سرور مجازی بعد ها سراغ روانکاو رفتم، مثل بیشتر آدم های بیست سی ساله ای که پول جمع کرده اند یا خانواده تشکیل داده اند یا هر چیز دیگری را که فکر می کنند می خواهند داشته باشند دارند و با این حال خوشبخت نیستند. خیلی از آدم هایی که می شناسم سراغ روانکاو رفته اند. بی فایده بود. فقط باعث می شد نسبت به مشکلاتشان آگاه تر به نظر بیایند و کلمه ها و ...