سایر منابع:
سایر خبرها
شاه به فکر اختلاف افکنی بین مراجع تقلید است
پهلوی آغاز شد به همراه مادرم در عراق به سر می بردم و سرگرم زیارت عتبات عالیات بودم. پس از بازگشت از سفر عتبات عالیات ، در کنار پدرم قرار گرفتم ، و به فعالیت های سیاسی علیه حکومت پهلوی مشغول شدم. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به معنای رسمیت یافتن فرقه ظاله بهائیت بود که در دربار نفوذ کرده بودند. به موجب این لایحه که در 16 مهر 1341ش توسط اسد الله علم به تصویب هیئت دولت رسید، شرط اسلام و ...
مزاحمت های پسر 24 ساله با لباس زنانه!
کامل زنانه ،خودم را به شکل یک زن در آوردم و برای زنان ایجاد مزاحمت می کردم. پسر دانشجو افزود: پدر و مادرم با هم اختلاف نظرهای زیادی داشتند. مادرم زنی سختگیر بود و از طرفی پدرم از نظر اعتقادی و باورهای زندگی 180 درجه با مادرم اختلاف نظر دارد . او می گوید آدمیزاد باید آزاد زندگی کند و نباید هیچ محدودیتی در زندگی داشته باشد. آنها به خاطر همین اختلاف نظر ها همیشه با هم درگیر بودند. ...
این مرد خاله همسرش را کشته اما در برابر قضات دادگاه سکوت می کند
دزدی کند. برای همین اصلا این حرف را که متهم برای پول قرض کردن از مادرم به آن جا رفته را قبول ندارم. این مرد هم از سوی همسر و فرزندانش و هم از سوی خانواده خودش طرد شده و دیگر همه او را شناخته اند. برای همین ما هم درخواست قصاص داریم. در ادامه متهم پشت تریبون قرار گرفت و درحالی که به شدت می لرزید در مقابل پرسش های قاضی سکوت کرد. این مرد گفت: هرچه اتهام در پرونده خود دارم را قبول می کنم ...
مصاحبه خواندنی و جنجالی لیلی گلستان (2)
موادی کشیده شده. بعضی ها این دانش را دارند و اغلب ندارند. من در خانه ای بودم که نقاشی زیاد دیده بودم و چشمم آشنا بود و از آن طرف اعتماد مردم را هم دیدم. الان وارد بعضی از گالری ها که می شویم انگار وارد یک تجارتخانه شده ایم و این خیلی بد است. به هر حال گالری دار باید کاری کند که اعتبار کسب کند و این کسب اعتبار و کسب اعتماد خریدار بسیار مهم است. این میزان اعتبار و اعتماد باعث نشده که مواجه ...
نیکی کریمی، ستاره ای که جنبه شهرت را داشت!
خیلی برای من مهم است اما پدر و مادرم همیشه این استقلال را به من داده اند و همیشه، حتی وقتی کم سن و سال بودم به نظراتم احترام گذاشته اند. یعنی این رابطه از اول متقابل بوده. اینکه دور از شما هستند باعث ایجاد فاصله بین شما نمی شود؟ – دور هستند اما خیلی به ایران می آیند و می روند. یعنی در رفت و آمد هستند و اصولا ما خیلی خانواده نزدیکی هستیم. البته آنها مهاجرت کردند اما من خیلی از ...
سوسن صفاوردی: من را به مهناز افشار منتسب نکنید!
... خانواده مخالف نبودند؟ – مادرم خیلی مخالف بود اما پدرم یک نگاه کاملا فراجنسیتی داشت و به من یاد داد که نگاهم فراجنسیتی باشد. اعتمادی که پدرم در سال های زندگی به من کرد من را بی نهایت در جوامع مختلف مصون کرد. برای همین می گویم نگاه ما باید تغییر کند. نگاه در خانواده باید با عرایت حقوق متقابل باشد اما متاسفانه اینطور نیست. در ساختار پدرسالارانه ما، اگر نگاه مبتنی بر محبت باشد ...
منوچهری به من گفت محال است تو را آزاد کنم!
...> *مبداء آشنایی سرکارعالی با فضا و موضوعات سیاسی و مبارزاتی به چه دوره ای بازمی گردد؟این شناخت چگونه حاصل شد؟ خانواده ام یک خانواده فرهنگی و مادرم نسبت به زمانه خود زن تحصیلکرده ای بود، به همین دلیل همیشه در خانه ما کتاب، روزنامه و مجله زیادی پیدا می شد. پدرم طوری ما را تربیت کرده بودند که هر حرفی را بدون دلیل و مدرک نمی پذیرفتیم. کلاً خانواده ما با خانواده بچه های همکلاسی مان تفاوت داشت. ما ...
چوپان مهربان مدرسه ساز شد
هایش برداشته شده باشد. توشه آرامش وی ادامه داد از کودکی یاد گرفتم روی پای خود بایستم و مشکلاتم را به تنهایی برطرف کنم. برای همین وقتی کودکی بیش نبودم و برای چوپانی به منطقه ای دور دست رفته بودم و دو روز تمام حتی نانی برای خوردن نداشتم، به جای اینکه از کسی کمک بخواهم یا پدر و مادرم را در جریان قرار دهم به تنهایی از پس مشکلم بر می آمدم . وقتی بزرگتر شدم و به سن ازدواج رسیدم باز هم ...
این انقلاب است که در سایه رهبری، اقتدار و عزت را برای ما به بار آورده است
یزد به مناسبت چهلم شهدای تبریز مراسم برگزار کرده بودند. نیروهای شاه در خروجی مسجد مستقر شده بودند از این رو مردم به سوی دیگر رفتند که در همین اثنای خروج، من به ضرب گلوله به زمین افتادم و خوشبختانه برادر بزرگ تر شهید علم الهدی به کمک من آمد و از آن منطقه خارج شدم . سپس با همان حال مجروح و خون الود ابتدا به خانه یکی از دوستانم رفتم و سپس به کمک خانواده به منزل پدرم منتقل شدم. صبح که دوستان به ...
از کجا معلوم علی بن موسی الرضا، امام هشتم است؟
می کند که فرمودند: پدرم (امام باقر علیه السلام) به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: با تو کاری دارم، چه زمانی راحتی که در خلوت از تو بخواهم؟ [8] جابر عرض کرد: هروقت شما بخواهید. پس پدرم با او خلوت نمود و به او فرمودند: ای جابر! پیرامون لوحی که در دست مادرم فاطمه دختر رسول خدا (صلوات الله علیهما) دیدی، و آنچه که مادرم در مورد نوشته های آن به تو فرمود، برایم بگو. ...
کدام بخش مصاحبه عادل با دایی حذف شد؟
شوند و اینکه نژادپرستی در تیم وجود دارد. یادم است در یکی از تمرینات بایرن کاستین یانکر روی من خطا کرد و رباط یکی از انگشتانم پاره شد و آقای هیتس فلد از پزشکان تیم خواست که من را سریع به تیم برساند اما من 20 و چند روز از تیم جدا شدم و به تیم ملی رفتم و هنگامی که به بایرن برگشتم جایگاه خودم را از دست داده بودم.سبیل علی دایی: سبیل را در همان زمانی که در هرتابرلین بودم، زدم. در آن موقع سیبل مد بود و ...
همسر شهید: حرکت در راه نصرت امام زمان(عج) بس بود تا مانعش نشوم
گرفتم می گفتند شهید شده. برای من توضیح نداده بودند ترکش به شاهرگ خورده و همه چیز تمام شده است، پیش خودم فکر می کردم زخمی شده، افتاده و هیشکی کنارش نیست، نگران بودم نکند من دل بکنم و به واسطه دل کندن من ایشان تمام کند. این رابطه حسی بیشتر من را اذیت می کرد اگر می دانستم که شهید شده انقدر اذیت نمی شدم. نهایتا روز پنجشنبه خبر شهادتش را به ما دادند. دفاع پرس: دوستان و نزدیکان می گفتند که توی ...
دستگیری سارقی که مادرش جراح قلب بود
چند سال قبل به ماده مخدرشیشه اعتیاد پیدا کردم به همین خاطر پدر و مادرم چند باری مرا در کمپ ترک اعتیاد بستری کردند اما هر بار پس از ترخیص دوباره با دوستانم مواد مصرف می کردم برای اینکه سرگم شوم خانواده ام تصمیم گرفتند ازدواج کنم با دختری که آنها انتخاب کرده بودند ازدواج کردم اما همسرم را نداشتم اولین بار 6 سال قبل به جرم سرقت دستگیر شدم و چند ماهی را در زندان بودم از سال 85 تا به حال 9 بار به اتهام ...
عاشقانه های یک آیت آلله
18 سالشان بود و مادر 15 ساله. سرانجام این ازدواج سر می گیرد و در نهایت سادگی و مناسب شأن خانواده برگزار می شود. پدر و مادرم مشکلاتی در زندگی شان داشتند که جوانان امروز اصلاً در ذهنشان نمی گنجد. حاج آقا می گویند گاهی برای گرفتن یک کتاب از شام و ناهار می زدیم تا پولی جمع شود یا بارها شده که عبایشان را برای خرید کتاب و یا مایحتاج زندگی بفروشند. تمام توفیقات علمی و غیره پدر حاصل ...
رباب و ورشو ازآفریقاواروپا تاخوزستان/بهترین بشت کجابافته می شود
مورد بی مهری مسئولان قرارگرفته و روزبه روز از گذشته خود دور می شود. حقانی می افزاید: آشفتگی ظاهری بازار، به شدت نمایان است و نیاز به یک ساماندهی اساسی دارد ضمن اینکه دستگاه های مربوطه باید نسبت به پاک سازی این مکان با توجه به پیشینه و جایگاهی که دارد توجه و حساسیت بیشتری به خرج دهند چرا که بازار روزانه پذیرای گردشگران است بنابراین نباید اجازه داد زباله های کف بازار که مربوط به برخی ...
عبدالحسین با کشتن نفس خود، انسانیت را زنده کرد/ در همه حال فقط می گفت؛ خدا
خانواده ای هشت نفره با چهار خواهر و یک برادر می باشد. ابتدای کلاممان را با پدر شهید آغاز کردیم، پدری که چروک های روی پیشانی اش، زخم های دستانش و محاسن سفیدش حکایت از گذراندن رنج ها می داد، حکایت از پیر شدن برای آسایش و آرامش فرزندانش. عبدالحسین از همان کودکی با خدا بود و مذهبی. به عنوان مثال در دوران ابتدایی با معلم خانمش، به خاطر بدحجابیش سر کلاس حاضر نمی شد. در دانشگاه فردی ...
روزنامه های سه شنبه
: مخاطب امروز درگیر جو مجازی است و هنگامه قاضیانی: من بودم و یک دوربین و قصه ای عاشقانه از دیگر عنوان های این روزنامه است. روزنامه اعتماد همچنین در ضمیمه کرگدن عنوان های انورخامه ای: هدایتی که من می شناختم ، آیدین آغداشلو: زمستان مرا یاد مادرم می اندازد و نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد را منتشر کرد. ابتکار گزارش می دهد: اما و اگرهای لیست اصولگرایان تهران- ایرنا ...
اولین جنازه ای که در عمرم دیدم، پیکر شوهرم بود
و شهید امین کریمی به شهادت رسیده اند." *امینم شهید شد! از دیدن اسامی شوکه شده بودم. همانجا نشستم و با ناباوری به پدرم گفتم بابا شوهر من شهید شده؟ گفت هیچ نگو! مادر امین چیزی نمی داند. مادر شوهرم ناراحتی قلبی داشت. مراعات مادر را می کردند. فقط یادم است به سمت مادرم دویدم و گفتم مامان شوهرم شهید شده و بیهوش شدم... دیگر هیچ چیز را به خاطر نمی آورم. *عکس امین را دیده ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... آمدم کرایه ماشین را بدهم، دیدم کیف پولم را زده اند؛ تمام مدارکم، نامه هایی که از شهید در کیفم بود، حلقه ازدواجم؛ همه را برده بودند خالی بود. آنقدر در عمق دعا و کیفم خالی و رازونیاز غرق شده بودم که حتی اگر خودم را هم می کشتند، متوجه نمی شدم. با دلی سنگین و غمگین به خانه بازگشتم. به در که رسیدم، مادرم با نگرانی منتظرم بود و گفت: چقدر دیر آمدی! فقط گفتم: حرم بودم. تا صبح هم از ناراحتی خوابم ...
برای ورود به سینما گرفتاری داشتم
می خواندم؛ اما فقط به دلیل اینکه در دانشگاه قبول شده بودم این رشته را خواندم. قبل از اینها و در نوجوانی به دلیل شغل هنری پدرم، خانواده ما رفت وآمد خانوادگی با انواع سینماگران مثل آقایان حاتمی، مهرجویی و کیارستمی داشت و من به شدت تحت تأثیر سینمایی ها قرار گرفته بودم، حتی سر صحنه های مختلف می رفتیم. وقتی دوم دبیرستان بودم، مادرم در فیلم زمان ازدست رفته به کارگردانی خانم درخشنده بازی کرد و من درگیر ...
کدام بخش مصاحبه فردوسی پور با دایی حذف شد؟
وجود دارد. یادم است در یکی از تمرینات بایرن کاستین یانکر روی من خطا کرد و رباط یکی از انگشتانم پاره شد و آقای هیتس فلد از پزشکان تیم خواست که من را سریع به تیم برساند اما من 20 و چند روز از تیم جدا شدم و به تیم ملی رفتم و هنگامی که به بایرن برگشتم جایگاه خودم را از دست داده بودم.سبیل علی دایی: سبیل را در همان زمانی که در هرتابرلین بودم، زدم. در آن موقع سیبل مد بود و من هم اردبیلی هستم و براساس مد پیش ...
پاسخ بازیکن ایرانی به ازدواجش با زیباترین دختر سال +تصاویر
سرزمین مادرم رفتم بهادران ابتدا درباره دوران کودکی اش گفت: پدرم ایرانی و مادرم فیلیپینی است و من هم در مابالاکات فیلیپین به دنیا آمده ام. دو ساله بودم که به ایران آمدیم و در تهران زندگی کردم پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان به توصیه پدرم سراغ سرزمین مادری ام رفتم تا اطلاعات بیشتری درباره این کشور به دست آورم. همان جا به تحصیل در رشته دندانپزشکی مشغول شدم و توانستم در این رشته فارغ ...
رهایی از اعدام پس از 11سال
نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده. پدر و مادرم گریه می کردند و من فقط نگاه می کردم. چرا دوبار پای چوبه دار رفتی؟ تلاش پدر و مادرم برای جلب رضایت اولیای دم بی فایده بود. به همین خاطر یکبار در سال 90 پای چوبه دار رفتم. اما ساعتی قبل از اجرای حکم یکی از وکلای دادگستری فهمید وکیلی که پدرم برایم گرفته بود جعلی است. به همین خاطر حکم متوقف شد. ماجرای وکیل جعلی به کجا کشید؟ پدرم ...
ناگفته های دایی درباره درس، فوتبال و تیپ خود
به پدرم بیاید. آن طوری که پدرم دوست داشت، ما تربیت شدیم. من مدیون پدر و مادرم هستم. الان هم حس می کنم پدرم مرا دعا می کند. دایی تصریح کرد: از همان کودکی که عاشق فوتبال بودم یادم می آید در نزدیکی خانه ما زمین خاکی بود که در آنجا بازی می کردیم. پس از مدتی، به خاطر اینکه محمد، برادرم در استقلال اردبیل بازی می کرد، من هم به آنجا رفتم. البته در اردبیل، پرسپولیس اردبیل هم بود اما من یک سال در ...
فردوسی پور اشک دایی را درآورد
دوست داشت من مهندس شوم. بیشتر به خاطر او مهندس شدم. از بچگی روی من حساس بود. در فوتبال مادرم خیلی کمکم کرد و پدرم مخالف فوتبال بود. دایی در مورد خاطرات کودکی اش گفت: تابستانها خودمان کار می کردم و خرج یکسال را در می آوردیم. خودم دوست نداشتم فشاری به پدرم بیاید. خدا را شکر می کنم آنطور که او دوست داشت بزرگ شویم. مدیون پدر و مادرم هستم. باور نمی کنید الان حس می کنم پدرم دارد مرا دعا می کند. پشت خانه ...
خاطره هاشمی از تحریم انتخابات توسط آیت الله مرعشی درست نیست
ترور رزم آرا، خلیل آمد منزل ما به ابوی گفت آقا من پناهنده به شما هستم پدر یک اتاق در اختیار گذاشتند، مادرم هم برای خلیل شام و ناهار درست می کرد. پدرم با فداییان خیلی خوب بود و آن ها را دوست داشت. آقای بروجردی که فوت می کنند مرجعیت در آن زمان متوجه ابوی ما، مرحوم آیت الله گلپایگانی، آقای شریعتمداری و حضرت امام(ره) شد که این ها در حوزه علمیه آن زمان شاخص بودند و کم کم شروع کردند به طلاب ...
پشت پرده فوتبال ایران از زبان علی دایی
در کار پوشاک بودم و زیاد سر کلاس حاضر نمی شدم. * درسهایم را اکثرا شب امتحان می خواندم. در دانشگاه فقط یک درس را افتادم و خوشبختانه آن درس هم با درسهای عمومی جبران شد! * پدرم دوست داشت من مهندس شوم. بیشتر به خاطر او مهندس شدم. او از بچگی روی من حساس بود. در فوتبال مادرم خیلی کمکم کرد ولی پدرم مخالف فوتبال بود. * تابستانها خودمان کار می کردیم و خرج یکسال را در می ...
فرهنگ در رسانه
رونمایی از مجموعه کتاب های حقوق و زندگی به نگارش خود ضمن قدردانی از خانواده بخصوص پدر و مادرش اظهار کرد: از پدر و مادرم که با دستی خالی اما دلی پاک و ضمیری مؤمن این فرصت را فراهم آوردند تا فردی در جامعه پرورش یابد که جز آرزوی خوشبختی مردم نداشته باشد تشکر می کنم؛ در واقع دست خوش زحمات همه استادانی که از ابتدا تا آینده از محضرشان استفاده کرده و می کنم، هستم. این عضو شورای نگهبان با بیان اینکه حقوق ...
گزارش کامل برنامه نود
توانستند کار کنند. شاید خیلی ها از نظر فنی از من بالاتر بود اما من چیزهایی داشتم که دیگران نداشتند. من تلاش و پشتکار بالایی داشتم. او در مورد شرایط هماهنگ درس و فوتبالش گفت: درسهایم را اکثرا شب امتحان می خواندم و حافظه به من یاری می کرد! در دانشگاه فقط یک درس افتادم و خوشبختانه آن درس هم با درسهای عمومی جبران شد! وی ادامه داد: پدرم دوست داشت من مهندس شوم. بیشتر به خاطر او مهندس شدم. از ...
از وقف هنر به سود بیماران "ام اس" تا ابداع خط "معراج"
ارائه و به نوعی هدیه می دهم. بصیرت عنوان کرد: در خانواده ای فرهنگی به دنیا آمدم، پدرم با وجود اینکه آتش نشان بود و مادرم خانه دار اما هنر در خانواده ما همیشه جنبه احترام داشت به طوری که پدرم استاد مسلم خوشنویسی من بود چرا که پدرم علیرضا بصیرت در زمینه نقاشی و خوشنویسی، تخصص ویژه ای داشت هرچند که شغلشان هنر نبود اما هنر را شاخص انسان بودن تعریف می کردند و بی هنری را قبیح می دانستند. ...