سایر خبرها
تذکر شهید ابراهیم هادی به جای انفصال خدمت!
تذکر شهید ابراهیم هادی به جای انفصال خدمت! 95/03/17 منبع:تسنیم
فرار یک شهید از وسوسه های شیطانی
...> در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب ، ابراهیم با همان چهره و قامت جذاب در حالی که کت و شلوار زیبائی می پوشید به محل کارش در شمال شهر می آمد. یک روز متوجه شدم ابراهیم خیلی گرفته و ناراحت است و کمتر حرف می زند، با تعجب به سمتش رفتم و گفتم: "داش ابرام چیزی شده ؟” گفت: "نه چیز مهمی نیست”، گفتم: "اگر چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم”. کمی سکوت کرد و گفت: "چند وقته یه دختر بدحجاب تو این ...
گفتم: زن و بچه ات را به چه کسی می سپاری؟ ،گفت: به خدا و رفت...
چه کسی می سپاری؟ گفت: به خدا گفتم: بگو کجا می روی؟ گفت: اگر خدا بخواهد سوریه مادر انگار ثانیه به ثانیه مکالمه آخرشان را به یاد دارد: وقتی حرف می زد یکدفعه سرش را برمی گرداند و خندید، گفت: سوریه سرش را برد عقب و آورد جلو خندید و گفت انشاءالله از آنجا یمن و بعد برویم عربستان و حرم خدا را آزاد کنیم به او گفتم: بروید انشاءالله خدا پشت و پناه شما باشد مادر صبور و قوی محمود هم مانند ...
لطیفی: به فردوسی پور گفتم ازتو نمی گذرم
میروم داخل یک اتاق تا مانیتور و تلویزیونی نباشد. آن روز عادل خواست که مچ مرا بگیرد. من گفتم که بیشترین شائبه ها درباره خود شماست. نه اینکه اتهام بزنم. فکر کرد که حرف بدی می خواهم بزنم. اصلا به من ربطی ندارد که بخواهم بگویم. فقط می خواستم از طرفداران پرسپولیس عذرخواهی کنم. اما عادل این اجازه را به من نداد. خواستم بگویم که من به پرسپولیس و طرفدارانش کاری ندارم، شائبه وجود دارد که شما استقلالی هستید و ...
لطیفی:به فردوسی پور گفتم ازتو نمی گذرم/نباید از منصوریان حمایت کور شود
تلویزیون و رادیو هستم. وی ادامه داد:هرگز جلوی تلویزیون صحبت نمی کنم چون انعکاس صدا وجود دارد و میروم داخل یک اتاق تا مانیتور و تلویزیونی نباشد. آن روز عادل خواست که مچ مرا بگیرد. من گفتم که بیشترین شائبه ها درباره خود شماست. نه اینکه اتهام بزنم. فکر کرد که حرف بدی می خواهم بزنم. اصلا به من ربطی ندارد که بخواهم بگویم. فقط می خواستم از طرفداران پرسپولیس عذرخواهی کنم. اما عادل این اجازه را به ...
شهید ابراهیم هادی و نماز اول وقت
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جمعی از دوستان شهید ابراهیم هادی می گویند: محور همه فعالیتهایش نماز بود.ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند.بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند.دیگران هم به نماز جماعت دعوت میکرد. مصداق این حدیث بود که امیرالمومنین(ع)میفرماید: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره گیرد:برادری که در راه خدا با او رفاقت کند.علمی تازه. ...
یک عمر یعنی هجده سال!
داشتیم یعنی ناغافل داشتیم می شنیدیم حرف های او را. گفتیم ما این حرف ها را از تو شنیدیم. بعد من را کشید کنار به بعضی ها هم شاید بودند نمی دانم، گفت ماجرا چی بود، ملک الموت من را برد آن طرف همه چی را به من نشان داد. این دیگر اینجا نبود. دو سه ساعت بعدش بیشتر ما ندیدیمش رفت جبهه، جزء اولین شهدای عملیات فتح المبین قرار گرفت. وقتی که می خواست برود گفتم ببین پدر تو وضع جسمی اش خوب نیست! عصرها ...
همانطور که دوست داشت به دیدار خدا رفت
شهادت صحبت می کرد و می گفت دعا کن شهید شوم. من هم می خندیدم. می گفتم که شکرخدا ما در جنگ نیستیم. آخر چطور می خواهی شهید شوی. می گفت تو دعا کن من شهید می شوم. محمدحسین خیلی کم حرف بود. خوب به یاد دارم یکی از دوستانش تعریف می کرد: به محمد حسین گفتم حرفی بزن چرا آنقدر ساکتی؟ می گفت اگر می خواهی خدا به تو نگاه کند باید کم صحبت کنی. از شهید فرزندی هم دارید؟ چند سال در کنار ایشان زندگی کردید ...
جای فرد هتاک در چاله میدان است نه هیات مدیره!
فراکسیون زیر نظر ما بود که 252 نماینده داشت. حتی چند بار در رای گیری نفر اول شدم و قدم های بزرگی در آن فراکسیون برداشتیم. از طرفی 12 سال است در هیات مدیره استقلال هستم و شما می دانید هیچ وقت علیه کسی حرف نزدم و از دایره ادب خارج نشدم اما اعتقاد دارم کسی که عضو هیات مدیره استقلال می شود خودش باید منشور و چارچوب اخلاقی را رعایت کند. مگر من این همه آدم بزرگ در اطرافم ندیدم پس چرا فقط این بار هتاکی می ...
شب های لاله زار (51)
ساندویچ فروشی در لاله زار شروع کردند، پس از مدتی خودشان را به یکی از این تهیه کنندگان وطنی چسباندند، آن قدر بالا رفتند که اگر بخواهی به آن ها نگاه کنی کلاه از سرت می افتد. عزیز، پر سوز و گداز حرف می زد و انگار دلش خیلی پر بود. وقتی ساکت شد گفتم: استاد تعارف نمی کنم. من یک جوان ارمنی هستم و شما یک استاد مسلمان. هر دوی ما یک خدا واحد داریم اما دو پیامبر مجزا؛ بنابراین به وحدانیت خدای مشترکمان قسمتان ...
حجت الاسلام اکبرنژاد: ماه مبارک رمضان طهور و پاک کننده است
می کنیم هدایت الهی حتما باید از طرف پیامبر، یا طلبه یا در کتاب دعایی یا اخلاقی بیاید. همه چیز نشانه ی خدا است. وقتی انسان بخواهد انسان را هدایت کند لازم نیست حتما توسط استاد اخلاق صورت بگیرد. آن لحظه که من این صحنه را دیدم تردید نکردم یکی از هدایت های الهی برای شخص بنده بوده. گفتم خدایا نکند شیطان هم با من همین کار را کرد. حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: شیطان و طائفه ...
در تشییع جنازه شهید عفتی، باحجاب و بدحجاب حضور داشتند
به گزارش گلستان ما به نقل از مشرق، قبل ازآخرین اعزامش به سوریه دوبار برای دفاع از حرم به عراق رفته بود. شهادت مصطفی اما سجاد را تکان عجیبی داد. از آن تکان های سخت که انگار گوشزد می کند که از قافله کربلاییان جا مانده است. مادرش تعریف می کرد که بعد از شهادت آقا مصطفی(صدرزاده) شب و روز سر مزارش بود. عزمش را برای رفتن هر طوری که بود جزم کرد. نذر روزه کرده بود تا به مرادش برسد و رسید. با چندتن از رفقا ...
شهرام قائدی با پیراهن گل گلی و عینک دودی/ توصیه عمو پورنگ به آدمها/ پست کنایه آمیز نواب صفوی برای المپیک ...
. با نگاه کردن بهشون، با زل زدن توو چشاشون همه ی حرفاتو میزنی و اونم میشنوه. تو هم همینجور حرفای اونو میشنوی! گفتم : ولی تو خیلی کم با من صحبت میکنی! گفت : من با اونایی که حرفی باهاشون ندارم، صحبت میکنم و با اونایی که خیلی حرف دارم براشون، فقط نگاهشون میکنم البته بعضی هارو هم باید یک مدل دیگه نگاه کرد بابک جهانبخش در صفحه اینستاگرامش نوشت: بیرون ز تو ...
شهید مدافع حرم:دختر سه ساله ام را دوست دارم اما دفاع از حرم حضرت زینب(س) واجب بود
دوست داری من شرمنده شوم. وقتی این را می گفت دیگر حرفی نمی ماند. عاقبت گفتم که تو را به حضرت زینب(س) می سپارم برو. اما تو را به خدا مراقب خودت باش. * پس به این ترتیب راهی شد؟ بله، زمانی که ایشان می خواستند بروند به من گفتند که احتمال دارد 2 هفته دیگر برگردد. تا حدودی خیالم راحت شد که مجتبی زود بازمی گردد. 2 روز بعد از رفتنش با من تماس گرفت و گفت که کارشان اینجا کمی طول می کشد و شاید ...
از دلتنگی های حاج بصیر لشکر ویژه 25 کربلا تا آخرین لحظات با فرمانده
صحبت کند، وقتی حاجی به صفوف نیروهای گردان نزدیک شد، همه بچه ها به احترام او از جا برخاستند. در صحبت های آن روزش به بچه ها توصیه کرد چون عملیات یک عملیات کوهستانی است، در حمل تجهیزات به یکدیگر کمک کنند. وی لازمه پیروزی و موفقیت در این عملیات را همکاری و همدلی دانست، یکی از نیروها بلند شد و با صدای بلند گفت: فرمانده آزاده! آماده ایم، آماده . و بچه ها بلند شدند و با مشت های گره ...
90/ یک نفر می خواست از نام استقلال سوء استفاده کند
من پرسید گزینه سرمربیگری استقلال باید مورد تایید وزارت ورزش باشد درست است من هم گفتم بله باید مورد تایید وزارت باشد چون مسئولیت و مالکیت این تیم با وزارت است. نکند توقع داشتید بگویم احتیاجی به تایید نیست و تیمی که وزارت مالکیت آن را دارد بقیه در موردش تصمیم می گیرند تا این حرف ها را نزنند یا این که...؟! از دست شما خبرنگاران! 90: این که مسئولیت انتخاب مظلومی فصل قبل را به گردن هیات مدیره ...
میخواهم به خداوند نزدیک شوم
به گزارش ایلام پویا به نقل از ایلام بلاگ ؛ روزی شخصی به پیابر (ص)فرمود که من در بیابان تو را کمک کردم “پیامبر فرمود که:الان حاجت بخواه از من بهت میدم “ان شخص گفت که میخواهم فکر کنم بعد حاجتم را به شما خواهم گفت”روز بعد برگشت و حاجتش را به پیامبر گفت:میخواهم هم در جه شما در بهشت بشوم “رسول الله یک سوال کرد:خودت فکر کردی یا کسی بهت گفت “ان مرد جواب داد که خودم فکر کردم “پیامبر متوجه شده بود که ...
همه لنگ انداختند و کار سامان گرفت!
کتاب عبد صالح خدا خاطرات رهبر معظم انقلاب اسلامی از زندگی و سیره مبارزاتی امام خمینی(ره) با حمایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی از سوی موسسه جهادی (صهبا) منتشر شد. به همین منظور چند سطری از این خاطرات را از نظر می گذرانیم. چرا امام روی منبر نمی نشست مثلا به ایشان اصرار می کردند طلبه ها که روی منبر بنشینند؛ روی منبر نمی نشست، روی زمین می نشست. تا بعد به اصرار طلبه ها، بعد از وفات ...
منصور قنبرزاده: با منصوریان رابطه عاطفی نزدیکی دارم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ استقلال مربی اش را خیلی زود تعیین کرد. برخلاف فصل پیش که بعد از کلی برو و بیا مربی را انتخاب کردند که کمتر کسی برای او شانس قایل بود، این بار فردی انتخاب شد که از مدت ها قبل روی سکوها هواداران استقلال نامش را فریاد می زدند. علیرضا منصوریان سرمربی شد اما از فردای آن روز باز هم بهانه های مختلف آرامش را از تیم استقلال گرفت! یکی از این بهانه ها بحث اختلافات هیات ...
برخی نسخه سلوک گرفتن از بزرگان را به بازی گرفته اند
کردند و گفتند: من دیگر خودم را نمی شناسم. در همان لحظات آخر هم درس می داد. گفتم: پس معلوم شد که می شناسید، من همین را از شما می خواستم. لذا دیدم که الحمدلله در سلامت عقل است. بعد هم فرمود: برایم دعا کن. در کنار او نشستیم و مطالبی داشتیم که با آن حالشان باز بلند شدند نشستند. نشان می دهد که مردان خدا تا آن لحظات آخر هم الهی می مانند و مطالبی دارند. حاج آقای شایسته که از ابرار ...
حمیدرضا 120 روز پس از شهادت حمیدرضا به دنیا آمد!
کیلومتری کربلا شهید شد. با شما درباره شهادت صحبت کرده بودند؟ بعضی اوقات غرق در فکر می شد که من و خانواده اش می گفتیم حمید چرا اینقدر در فکری و چی شده؟ می گفت چیزی نیست، فقط حال و هوای حرم به سرم زده و می خواهم بلند شوم و به آنجا بروم.آن موقع می گفتم من را در این شرایط می خواهی کجا بگذاری و بروی یا پدر و مادرش می گفتند تو با این شرایط باز هم می خواهی بروی که می گفت خدا بزرگ ...
گزینه مدیرعاملی استقلال بالاخره به حرف آمد!
مدیرعامل استقلال مشغول به کار شوم هیچ صحبتی ندارم و بنا به دلایلی نمی خواهم به این سوال پاسخ بدهم. با این همه چیزی که در روال اداری وجود دارد این است که ابتدا باید هیات مدیره انتخاب شود و بعد مدیرعامل انتخاب شود. تا این لحظه که با شما صحبت می کنم نه با رئیس هیات مدیره فعلی و نه اعضای فعلی هیات مدیره باشگاه استقلال هیچ صحبتی نکردم اما اگر هیات مدیره جدیدی بیاید ابتدا باید اعضای هیات مدیره جدید دور هم ...
مرتضی شبیه "یاس" بود؛ در سختی و مظلومیت
سخت است با این همه وقت رفتن فرا رسیده و با ندای "یا حسین" پیکر شهدا دوباره بر روی دوش مردان قرار می گیرد. پدر شهید با آرامش خاصی از پسرش مرتضی صحبت می کند و می گوید: "در کارش بسیار جدی بود و با اینکه سن و سال زیادی نداشت ولی خیلی پخته کار می کرد. به خصوص در مسیر جهاد بسیار جدی بود وقتی به خانه می آمد دست مادر را می بوسید. امکان نداشت خانه بیاید دست مادر را نبوسد. می گفتم هوای مادرت را ...
برگی از یک تاریخ ریشه دار
ترس دست و پایش می لرزید. با چانه ی لرزان ولکنت زبان گفت: "تو را قسم می دم به امام حسین(ع) با ما این جوری نکن. همه این مردم را من می شناسم هیچ کسی دشمن شما نیست." ادامه داد: "تو روبه خدا انگشتت رو از روی ماشه وردار، دستت داره می لرزه، خیلی خطرناکه !" با شنیدن حرف های پیر مرد یک ذره دلم آرام شد. به آن ها گفتم: "به یک شرط همه سالم می مونید، که هر چی می گم گوش بدید" زن میانسالی که از ...
آنچه امام راحل بارها در رابطه با آیت الله خامنه ای فرمودند
: همین آقای خامنه ای که بعد از آن، آقای خامنه ای خدمت امام عرضه داشتند که نقل مطالب این جلسه را بر ما تحریم کنید و حضرت امام نیز چنین کردند. بعدها در جلسه ای که تنهایی خدمت امام رسیدم، مطالب خود را با صراحت بیش تر بیان کرده و گفتم: آقا با وضعیت به وجود آمده، درباره رهبری چه کنیم؟ ما که کسی را نداریم . حضرت امام قدس سره فرمودند: با وجود آقای خامنه ای چرا این قدر تردید به خود راه می دهید ...
اخلاق رمضان از نگاه آیت الله مظاهری
ها را به طور غیر مستقیم باید بکشانیم . بکشانیم کجا؟ رو به خدا. اقلاً ماه مبارک رمضان که تمام می شود خودمان ، پامنبری ها، مسجدی ها یک قدم جلو آمده باشند جلو. کجا؟ رو به خدا. و ماه مبارک رمضان برای همین است . [زمین گیر نشویم] تقاضا دارم از شما به این نکته که گفتم توجه کنید. حالا اگر سومی نه دیگر دومی آری . دیگر معنا ندارد یک طلبه دروغ بگوید غیبت کند؛ نه در ماه مبارک رمضان در غیر ماه مبارک رمضان؛ تا ان شاء الله در وقت افطار در سحرها مهیا بشوید برای شبهای قدر. در شبهای قدر دیگر ان شاء الله برای خودتان برای دیگران مقدارت خوبی تهیه کنید. منبع: برنا ...
روایت سه سال خانه نشینی شجریان
مند کنسرت های ما باشد. آن جوان گفت: منظورم فرداست. چون کنسرت فردا را توده ای ها برای شما گذاشته اند. من این را می دانم و می توانید بپرسید. آن جوان آن حرف ها را زد و خداحافظی کرد و رفت. شجریان چنانکه گفته به خانه ابتهاج می رود و از آن ها درباره این برنامه سئوال می کند: آن روز گروه به منزل آقای ابتهاج در نزدیکی های خیابان کوشک رفته بود. من هم به آنجا رفتم. دیدم که بچه ها نشسته اند و چای می ...
جایگاه تان آتش است
مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ سوره حدید(57) آیه15 ترجمه: پس امروز نه از شما فدیه ای گرفته می شود و نه از کسانی که کافر شدند؛ جایگاه تان آتش است؛ آن سرپرست [سزاوار] شماست و بد بازگشت [بازگشتگاه]ی است. نکات ترجمه ای و نحوی: حرف ف در ابتدای جمله، اصطلاحا فاء فصیحه است؛ (و آن ف ای ...
عناوین روزنامه امروز + فال روزانه - فال حافظ دوشنبه 17/ خردادماه 1395
اینچنین رقم زده است. همیشه باید رضایتان به رضای خدا باشد، اینطور آرامش روحی و روانیتان زیاد می شود. فال روز متولدین تیر: شما حتی اگر در مسافرت باشید برایتان سخت است مسئولیتهایی را که بر عهده تان نهاده شده را قبل از تمام کردن به حال خود رها کنید. شما ترجیح می دهید اول کارتان را تمام کنید و بعد استراحت کنید. اما امروز شاید نتوانید این کار را بکنید. برای اینکه خانواده و دوستانتان از ...
خواهر شهید: حالا می فهمیم حضرت زینب(س) چه کشیده
آغوش می کشند و با او هم صحبت می شوند. مادر شهید با زبان شیرین محلی از فرزندی صحبت می کند که فدای رهبرش کرده است و می گوید: "یک عزیز داشتم فدای آقا کردم، کاش فرزند بیشتری داشتم تا همه را فدا می کردم. پسرم همه چی تمام بود، از آقایی و فامیل دوستی و مومنی چیزی کم نداشت هنوز جانمازش در خانه پهن است." مادر آرزوی پسرش را شهادت می داند و از علاقه اش به رهبری می گوید و ادامه می دهد ...