سایر منابع:
سایر خبرها
سرقت های دختر چاقوکش از خواهر و مادرش
روزهای پایان دبیرستانم بود که با شهره همکلاسی ام که ترک تحصیل کرده بود صمیمی شدم او چند کوچه پایین تر از خانه ما زندگی می کرد بعضی روزها او را در پارک محله می دیدم. دختر خوبی به نظر می آمد و آن زمان من چیزی از اعتیادش نمی دانستم این دوستی به رفت و آمد ختم شد و شهره چند بار مرا به منزلش دعوت کرد من هم که دوست دیگری نداشتم با شهره که بسیار صمیمی و خاکی بود آشنا شدم. رفت وآمدهای ما با دوستی با برادر ...
هم کلام با نفرات برتر سی ونهمین دوره مسابقات قرآن آذربایجان شرقی
، معصومه عظیمی، یکی دیگر از برگزیدگان رشته حفظ 5 جزء قرآن کریم در سی ونهمین دوره مسابقات قرآن در گفت وگوی صمیمی با ایکنا، گفت: امسال اولین بار حضور در مسابقات قرآنی اوقاف و امورخیریه دارم. وی با بیان اینکه قرآن و یادگیری آن را از سال 89 شروع کرده ام، گفت: بعد از شروع قرآن آموزی، به دلیل برخی از مشکلات کاری و خانوادگی نتوانستم روند آموزشی را ادامه دهم و با قرآن فاصله گرفتم. ...
نوجوان دهه هشتادی عکاس خبری می شود!
.... وقتی دوربین را دستم گرفتم. خوشحالی در من بیداد می کرد. (خنده) اولین بار بود که یک دوربین حرفه ای در دستم می گرفتم؛ اما ای کاش مجبور نبودم 8 ساعت تمام باتری را در شارژ بگذارم. ای کاش کلا شارژ اولیه باتری نبود. چون هشت ساعتی که در شارژ بود برای من یکسال گذشت. وقتی هشت ساعت تمام شد نصفه شب بود. از خواب بیدار شدم و فوری دوربین را در دستم گرفتم. در تاریکی که همه خوابیده بودند، دوربین را روشن ...
عامل جنایت گلابدره: زودتر قصاصم کنید
آنها به خانه مان آمده بودند بر اثر توهم مواد نسبت به دوستم بدبین شدم و تصمیم گرفتم رفت وآمدم با آنها را قطع کنم. مدتی جواب تماس های تلفنی دوستم را نمی دادم تا اینکه یک روز که باز هم تعداد زیادی قرص خورده بودم، تصمیم گرفتم با همسر دوستم راجع به این مسئله صحبت کنم. به همین دلیل درحالی که دوستم در خانه نبود، زنگ خانه شان را زدم. به همسرش گفتم حرف مهمی دارم و وارد خانه شدم. اما بر اثر مصرف ...
بازیگر"ستایش"از مجرد ماندنش گفت
. او همچنین در پاسخ به این سئوال که چرا در سن 32 سالگی ازدواج نکرده است، چنین پاسخ داد: تا سن 24 و 25 سالگی خواستگار داشتم، از 25 سالگی به بعد دیگر خواستگار نداشتم و به خصوص از وقتی وارد حرفه بازیگری شدم که دیگر اصلا خواستگار ندارم. فکر می کردم معروف شوم یک اتفاقی می افتد و یکی در خانه را می زند، اما باز هم کسی نیامد. محمدی در ادامه صحبت های خود با اشاره به گفت و گویی که حدود ...
وقتی اسیر عراقی به زبان فارسی معبر را نشان داد
والفجر یک، سه خاطره را روایت کرد که در ادامه می خوانید: اسیر عراقی به زبان فارسی معبر را نشان داد در شب عملیات والفجر یک، همراه گردان قمر بنی هاشم از لشکر ده سید الشهدا وارد منطقه عملیاتی شدم. چون معبرها به خوبی شناسایی شده بودند، روند عملیات به خوبی پیش می رفت. از کمین ها عبور کردیم و چندین نفر از نیروهای بعثی را به هلاکت رساندیم. یک نفر از آن ها را نیز به اسارت گرفتیم. ...
مدافع حرم حضرت زینب(س) باید مانند حضرت عباس(ع) شهید شود
به ما دادند . ابوذر در ماموریت بود. خودم خانه را با همکاری خانواده تمیز و مرتب کردم می گفتم که وقتی ابوذر آمد خسته است، خسته تر نشود. همیشه دلتنگش بودم وهمیشه در انتظار. 5 ماه در خانه های تیپ تکاور بودیم که ابوذر آخرین ماموریت ارومیه را رفت . سهیلا رضایی به اینجا که می رسد با بغض ادامه می دهد چراکه این آخرین ماموریت برای او یعنی جدایی از ابوذری که همه وجودش با عشق او عجین ...
متهم به قتل دخترجوان: به مادرم فحاشی کرد،خفه اش کردم
. به همین خاطر به آپارتمانم در ایوانکی رفتم و پس از اینکه مطمئن شدم کسی در خیابان نیست مقتول را روی دوشم گذاشتم و به داخل آپارتمان رفتم، حدود نیم ساعت کنار جسد ایستادم. بهت زده بودم و فکر می کردم اگر جسد را به این شکل به بیرون از خانه ببرم، بقیه متوجه می شوند. به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را از آپارتمانم بیرون ببرم. در بیرون از آپارتمان دستفروشی را دیدم که مشغول فروش وسایل پلاستیکی بود، چند ...
نمی شود زیر باد کولر از مشکلات جامعه حرف بزنیم
سالگی از دانشگاه گیلان لیسانس مدیریت گرفتم و می خواستم برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه تگزاس در آمریکا بروم، ولی وسط راه به انگلیس رفتم که پسرخاله ام در آن جا بود. او هم گفت که آمریکا خیلی دور است و همین جا بمان. گفتم من چند هزار کیلومتر از ایران بیرون آمده ام و چه فرقی می کند که کجا بروم. همان جا ماندم و مدتی بعد مشغول تحصیل شدم. عکس ها: محمود اعتمادی مشکل زبان نداشتید ...
10 سال زندان به خاطر بدهی 2 میلیونی به خواهر!
از قبل کرد اما هیچ چیز نمی توانست مانع آمد و رفت من به خانه دایی ام و آن بساط خانمان سوز شود و پنهانی آتش به خوشبختی ام زدم. زن با افسوس ادامه داد: در حالی از همسرم طلاق گرفتم که او از اعتیادم بی اطلاع بود. به همراه دخترم به خانه مادرم برگشتم و همان جا بود که این راز قدیمی فاش شد. خانواده ام شوکه شدند و با من لجبازی می کردند. مادرم از من شکایت کرد و مرا از خانه بیرون انداخت. وقتی شنیدم ...
قاتل: زودتر اعدامم کنید
که یک شب من و مهدی با هم بودیم و من حالت عادی نداشتم و دارو مصرف کرده بودم. در خانه ما نشسته بودیم. من به نگاه مهدی شک کردم از همان موقع این تردید در دلم ماند و فکر می کردم او نسبت به همسرم نظر دارد. فردای آن روز از حالت غیرعادی ای خارج شدم همه چیز خوب و عادی بود اما نمی دانم چرا آن شک همچنان در دل من مانده بود و حال خوبی نداشتم. با اینکه مهدی را زیر نظر گرفته بودم و چیز غیرعادی از او ...
بیشترین سئوالات توریست های خارجی از روحانیون
شروع به صحبت با آنها کردم، بعد از آنکه صحبت ما تمام شد، راهنمای تور جلو آمد و گفت خدا خیرت دهد شما پرچم ایران را بالا بردید، هنگامی که ما دیدیم شما به دو زبان با توریست های خارجی صحبت کردید احساس غرور کردم، معمولا این موارد باعث دلگرمی ما به کار می شود. وی در ادامه خاطرنشان کرد: هرچند مدرسه تبلیغی ناصریه نو پاست اما بستر خوبی وجود دارد که باید قدر آن را بدانیم، وقتی مبلغی را به خارج از ...
سفرنامه غرب اروپا(15)ماجرای مامان مِرکر!
نوشیدن قهوه بودند. سفارش قهوه ایی دادم وتا ساعت 9 صبح که کمی ازسردی هوا کاسته شد، ازکافه بیرون نیامدم. چند اتوبوس ازشرکت فلیکس باس و شرکت های دیگریا پارک بودند یا آن که مسافرگیری می کردند. برای آن که مطمئن شوم اتوبوس سرساعت حرکت خواهد کرد، تصمیم گرفتم که بروم وازرانندۀ اتوبوس بپرسم. وقتی کوله ام را روی یکی ازنیمکت های سیمانی محوطۀ بیرون ایستگاه گذاشتم وبه طرف ایستگاه اتوبوس ...
هرچه زودتر قصاصم کنند تا از این عذاب راحت شوم/پشیمانی قاتلی که همسر،مادرشوهر و فرزند دوستش را کشت
قطع کردم، ولی این فکر رهایم نکرد تا این که تصمیم گرفتم با همسرش صحبت کنم و موضوع را با او در میان بگذارم. خودم هم نمی دانم تحت تأثیر مواد بود یا واقعا مهدی رفتارهایش مرموز بود، به هرحال مرتب این فکر در سرم بود و آن روز به خانه مقتولان رفتم. می خواستم با مینا صحبت کنم که ناگهان با دیدن طلاهایش وسوسه شدم. از طرفی با هم سر همین موضوع درگیر شدیم. برای همین من او را هل دادم و با سیم سشوار او را خفه کردم ...
قصه غم انگیز کودکانی که معتاد متولد می شوند
زندان به سر می برد. هروئین ، شیشه ، تریاک و شیره ، متادون همه چیز مصرف کردم و دو بار هم در بیمارستان شهید بهشتی بستری شدم ولی قدرت جاذبه مواد دوباره من را به سوی خودش برد. از چهره دختر مشخص بود دیگر به آخر خط رسیده حال خوبی نداشت شاید هم برای رسیدن به مواد بی قرار بود. سه سال پیش وقتی سجادهمراه پسرخاله ام به خانه ماآمدند برای مصرف مواد،برق نگاهش من را گرفت ، بعد از آن ...
متهم به قتل دخترجوان: مدتها با او دوست بودم؛به مادرم فحاشی کرد،خفه اش کردم
بودم و فکر می کردم اگر جسد را به این شکل به بیرون از خانه ببرم، بقیه متوجه می شوند. به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را از آپارتمانم بیرون ببرم. در بیرون از آپارتمان دستفروشی را دیدم که مشغول فروش وسایل پلاستیکی بود، چند عدد نایلون و دو عدد چاقو از وی خریدم و به آپارتمان برگشتم، ابتدا قصد داشتم جنازه مقتول را داخل نایلون بگذارم و به بیرون انتقال دهم اما منصرف شدم بنابراین جسد عاطفه را به ...
نخستین سیاح روس در خوزستان و لرستان
ایران به روشنی می گوید آرزو داشته آثار باستانی تخت جمشید را از نزدیک ببیند که شهره آفاق است. او از آن که سرانجام به آرزویش رسیده، بسیار خرسند است. این جهانگرد روس که در میانه راه مهمان خانواده ای لر می شود، محبت و توجه زنان منزل را به مرد خانه، خاضعانه و عجیب می شمارد خانواده ای که میزبان من بودند عبارت بودند از یک مرد جوان، همسر و مادر سالخورده او. در شرق به ندرت دیده ام که مادری نسبت به فرزندش و ...
پایان جشنواره تئاتر عروسکی با معرفی دبیر دوره هفدهم
...، شهرداری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، خانه هنرمندان و همه آن ها که دست ما را گرفتند، تشکر کنم. جشنواره ما ضعف هایی داشت که امیدوارم بتوانیم حسن هایش را حفظ و کاستی هایش را کم کنیم. پس از پایان صحبت های مرضیه برومند، فاطمه معتمدآریا که اجرای مراسم را به عهده داشت به صحنه آمد و گفت: وجود و کار من با نمایش عروسکی عجین است، از عروسک های که دست گرفتم و با آنها بزرگ شدم ...
کابوس های ترسناک خانه های خالی ازسکنه در قم+تصاویر
منزل خارج می شدم مشاهده کردم یک نفر از دیوار منزل بیرون پرید و یک بسته ای زیر لباسش پنهان کرده بود مشکوک شدم پرسیدم این چیست که همسایه های دیگر سررسیدند تا تکلیف این حادثه مشخص شود که زد و خردی صورت گرفت و بنده از ناحیه بینی دچار شکستی شدم و زیر عمل جراحی قرار گرفتم. یکبار هم که پسرم شب به منزل باز می گشت فردی را مشاهده کرده که با یک گونی از دیوار این خانه بیرون پریده است و وقتی پسرم را ...
متهم به قتل دخترجوان: مدت ها با او دوست بودم؛ به مادرم فحاشی کرد، مثله اش کردم
. به همین خاطر به آپارتمانم در ایوانکی رفتم و پس از اینکه مطمئن شدم کسی در خیابان نیست مقتول را روی دوشم گذاشتم و به داخل آپارتمان رفتم، حدود نیم ساعت کنار جسد ایستادم. بهت زده بودم و فکر می کردم اگر جسد را به این شکل به بیرون از خانه ببرم، بقیه متوجه می شوند. به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را از آپارتمانم بیرون ببرم. در بیرون از آپارتمان دستفروشی را دیدم که مشغول فروش وسایل پلاستیکی بود، چند ...
دوست پسرم را به خانه ام آوردم/ از همسرم راضی نبودم
مقتول را ش ناسا یی کنند. اظهارات ضد و نقیض در ادامه تحقیقات، ماموران پس از ش ناسا یی هویت قربانی،در نخستین اقدام تحقیقات خود را روی همسر او آغاز کرده و او را مورد بازجویی قرار دادند. زن در بازجویی های ابتدایی گفت:همسرم صبح زود برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. بعد از آن نیز هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتم پاسخگو نبود. بشدت نگرانش شدم و همه جا را دنبال ...
زندگی در کنار آقا محمد برایم افتخار است/دولتمردان به فکر اشتغال فرزندان ایثارگران باشند
...: این بیماری به این زودی ها خوب نمی شود و حمله تشنج زمانی اتفاق می افتد که مسئاله و یا مشکلی فکر و ذهن فرد بیمار را برنجاند. به همین خاطر سعی می کردم زندگی مشترکمان همواره با کمترین چالش همراه باشد. چند ماهی بعد از عروسی من و آقا محمد، یک شب حال همسرم خراب شد. با وجود اینکه از لحاظ روانی خودم را برای این اتفاق آماده کرده بودم، ولی زمانی که حال خراب همسرم را دیدم، خیلی ناراحت شدم ...
نرگس محمدی به خودش نمره 100 داد/ از 25 سالگی هیچ خواستگاری در خانه ام را نزد!
سخت می شود. من هیچ اعتراضی نداشتم خودشان هم ترجیح دادند سایه کاری کار کنند. اما واقعیت این است که در کار خدا نمی شود دست برد. او ادامه داد: من دقیقه 90 به ستایش 2 اضافه شدم. یک سال قبلش صحبت این بود که خودم ستایش 2 را کار کنم. اما وقتی آمدم سر کار که فردایش رفتیم رامسر. آقای سلطانی گفت یا باید 10 کیلو از این که هستی لاغرتر شوی و خانم تکیده ای شوی یا اینکه کمی وزنت بالاتر رود تا در فلش ...
ترکیب چند ملیتی قطر برای بازیکنان ما ناشناخته است/ بازیکنان ایران جوان و کم تجربه هستند
چنین تیم با انگیزه ای بسیار سخت است. کربکندی با تاکید بر اینکه ترکیب تیم ملی ایران جوان شده است و این ممکن است در بازی نخست با قطر مشکلاتی به وجود آید، اضافه کرد: بازیکنان جوان کشورمان از تجربه کافی برخوردار نیستند و حضور تماشاگران می تواند به این بازیکنان جوان انگیزه بازی خوب دهند. وی یادآور شد: جوان شدن تیم عوارضی به همراه دارد که به دلیل تجربه اندک لطمه بسیاری به تیم می ...
روایت مردانگی پدری کُردستانی
شهادت رسید او 9 ساله بود. خودش می گوید: پدرم که رفت، ستون های خانه مان فروریخت و خانه بر سرمان آوار شد. او پشتوانه همه ی ما در زندگی بود. همه ی دلخوشی ما پدر بود. مادرم پس از رفتن پدر دیگر لبخند به لبش نیامد. مادر جوانم از روزی که پدر رفت، به بستر بیماری افتاد و چند سال بعد طاقت دوری اش تمام شد و او هم رفت. مادر که رفت، من ماندم و برادر کوچکترم. محبت پدر را می شود در کلمات پسر لمس کرد ...
اعترافات مردی که 3عضو خانواده دوستش را کشته است
قدیمی ام به خانه اش رفتم اما او در خانه نبود و همسرش تا رسیدن شوهرش، مرا به داخل خانه دعوت کرد.وقتی در خانه تنها بودیم، فکر سرقت به ذهنم رسید اما همسر دوستم متوجه نقشه شوم من شد و به همین خاطر سر و صدا کرد و خواست مرا از خانه بیرون کند. من هم از ترس اینکه همسایه ها متوجه شوند، مجبور شدم این زن را با پیچیدن سیم سشوار به گردنش خفه کنم. پس از قتل این زن خواستم از خانه شان بیرون بروم که ...
آخرین مداحی داود روضه شهادت در الزهرا بود
زیر ماحصل گفت و گوی ما با داریوش نریمیسا پدر شهید داود نریمیسا اولین شهید مدافع حرم میانکوه است که پیش رو دارید. آقای نریمیسا! از خودتان بگویید. چند فرزند دارید؟ داود چندمین فرزند خانواده بود؟ من متولد 1340 هستم. در ارتش خدمت می کردم و چند بار به جبهه اعزام شدم تا اینکه در عملیات کربلای 5 دچار موج گرفتگی شدم و به علت مجروحیت از ادامه خدمت در ارتش محروم شدم و تا الان حقوقی بابت جانبازی ...
نامه 327 خبرنگار به لاریجانی برای رسیدگی به موضوع ضرب و شتم خبرنگار روزنامه ایران
به گزارش ایرنا، متن این نامه به این قرار است: جناب آقای علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی سلام همان گونه که استحضار دارید، روز یکشنبه 7/6/95 رویداد تلخ و زشتی در راهروهای مجلس شورای اسلامی اتفاق افتاد که خبرنگاران، اصحاب رسانه و هر دیده ای را دردمند و آشفته کرد. نادر قاضی پور نماینده مجلس از حوزه انتخابیه ارومیه در میانه یک گفت و گو با خبرنگار پارلمانی روزنامه ایران ...
خاطرات مددکار ایثارگر جنگ های کردستان/از معجزه در بیمارستان تا سلاخی بیسیم چی توسط بعثی ها
. برادر دیگرم سرهنگ نیروی هوایی بود و در جبهه جنوب خدمت می کرد. برادر دیگری نیز داشتم که سپاهی بود و حدود شش ماه در لبنان دوره دیده بود و او نیزهم در جبهه های جنوب و هم در جبهه های غرب خدمت می کرد که در اثرسکته جان خود را از دست داد. انگیزه رفتن به کردستان در سن 19 سالگی همسر خود را از دست دادم.این اتفاق تلخ در اوج جوانی تأثیر روحی زیادی در زندگی من داشت و باعث شد خانه نشین شوم و ...
رشیدی هیچگاه تکرار نمی شود
شدم و همکاری کردیم. رشیدی یکی از نمایشنامه های آنتوان چخوف را انتخاب کرده بود تا روی صحنه ببرد و من این افتخار را داشتم که نقش اول نمایشش را بازی کنم. بعدها در شبکه دو تلویزیون، برنامه هایی داشتیم و همین طور سالهای سال همکاری ما ادامه یافت . مشایخی در ادامه افزود: داوود رشیدی متن های نمایشی بسیاری مهم و معروفی را روی صحنه برده است و خیلی خوب می دانست که هر موضوعی را چگونه مطرح کند. یادم هست ...