سایر منابع:
سایر خبرها
محاکمه جوانی که به دختر مدل تجاوز کرد/دختر،بدنبال این اتفاق خودکشی کرد
ایران نوشت: شامگاه هشتم خرداد 94 دختر جوانی وحشت زده و با صدای بلند از کارکنان یک سفره خانه در فردیس کرج برای نجاتش از دست یک پسر کمک خواست . همان موقع چند مرد با شنیدن فریادهای او به طرف پراید مشکی دویدند، به همین خاطر راننده نتوانست دختر جوان را همراه خود ببرد و با سرعت پا به فرار گذاشت. با اعلام این ماجرا به مرکز فوریت های پلیس 110، بلافاصله گشت پلیس برای تحقیق و بررسی در این باره ...
28 آذر شب چله تان به شادی و سرور
از چند روز قبل از آمدنش، خیابان ها و مغازه ها به تکاپو می افتند. بی خود نیست که خواهر کوچک نوروز می نامندش. جشنی که در زمان های قدیم، در سیاه زمستان خنده به لب مردم می آورد و امروز هم فرقی نمی کند پیر باشی یا جوان، فقیر باشی یا دارا، یلدا هما یلدای کهن است. با همان پشتوانه فرهنگی و آئین سنتی. بیش از هزار سال است که این شب نه تنها در میان ایرانیان بلکه در سراسر جهان با نام ها ...
مرد جوان از درخواست همسرش شوکه شد / با دیدن زن تنها در خیابان، تصمیم بدی گرفتم
به گزارش پایگاه خبری اجتماعی فارس عرب ، زن جوان وقتی فهمید همسر شیشه ای اش برای چندمین بار به اتهام سرقت بازداشت شده است، خواهان جدایی و دریافت حق سرپرستی دخترش شد. او درعین حال به بازپرس پرونده گفت: دخترمان، پدرش را نمی خواهد واو را به عنوان پدر قبول ندارد. چندی پیش مأموران کلانتری 161 ابوذردرجنوب شرق تهران از سرقت کیف دستی زن جوانی باخبرشدند. به دنبال اعلام این خبر مأموران بلافاصله ...
انگیزه برانگیختگی نطق عارف
...> من خامشم ولیک ز هیهای طوطیان هم نیشکر ز لطف خروشنده می شود (همان، جزو دوم، غزل 874) تو دهان را چو ببندی، خمشی را بپسندی کشش و جذب مریدان، نگذارند خموشت (همان، جزو اول، غزل404) خموش کردم و بگریختم ز خود صد بار کشان کشان تو مرا سوی گفت می آری (همان، جزو ششم، غزل 3084) این سخن شیر است در پستان جان ...
وقتی شماره پسر غریبه را روی گوشی سهیلا دیدم پی به ارتباط شوم بردم / نامزدم با کیوان قرار گذاشت و من...
او مرد جوان را به رساند و جسد او را در زیر قدیمی انداخت و به آتش کشید و به این ترتیب درس عبرتی به مقتول داد. پسر جوان که به همراه نامزدش سناریوی را طراحی کرده بودند، پس از جنایت از محل متواری شدند. اما با تلاش کارآگاهان به دام افتادند. حالا ایمان در مقابل افسر پرونده اش نشسته تا به جزئیات جنایتی که مرتکب شده است، بپردازد. انگیزه ات برای جنایت چه بود؟ او به نامزد من پیشنهاد ...
قرار شوم پسر 13 ساله با زن شوهردار که صدای زیبایی داشت / اقدام زشت در بیابان های اطراف تهران
تا اینکه توانستم با او قرار ملاقاتی را هماهنگ کنم و برای دیدنش به شهرهای اطراف تهران رفتم و در محل قرار منتظر میترا بودم که ناگهان مردی به سمتم آمد و خودش را شوهر میترا معرفی کرد. پسر نوجوان ادامه : شوکه شده بودم که مرد جوان با تهدید چاقو مرا سوار بر خودرویش کرد و به بیابان های اطراف تهران برد و حدود 3 ساعت مرا به باد کتک گرفت و پس از آن مرا در همان بیابان رها کرد. به گزار ش ...
مهدی اخوان ثالث؛ توانمند اما پرحاشیه
کار در انتشارات بر می گردد؟ خیر، قبل از انقلاب من اجاره نشین در خانه ای در تهرانپاس بودم که تصادفا همسایه بودیم. من آن زما ن ماشین آریا داشتم. تهرانپارس هم از مرکز شهر دور بود. گاهی وقتی می خواستم به مرکز شهر بروم، سری هم به اخوان می زدم و می گفتم: من دارم به شهر می روم. اگر تشریف می آورید، با هم برویم. حتی خاطرم هست یک بار اسماعیل خویی هم پیش او بود. یادم نمی رود که در ماشین اخوان گفت ...
اقدام زشت دو باجناق در شب عروسی خواهر زن چه بود که عامل طلاق این زوج جوان شد؟
قاضی گفت: آقای قاضی بعد از درگیری شب عروسی تازه متوجه شدم که دو باجناقم سال هاست با هم اختلاف دارند و چندباری پس از روبه رو شدن با هم کارشان به درگیری کشیده شد. برای همین به ماندانا گفتم که اگر این را می دانست چرا آنها را به عروسیمان دعوت کرد که بهترین شبمان را از دست بدهیم. جشن عروسی فقط یک بار است و تکرار شدنی نیست. ولی من به خاطر سهل انگاری همسرم و خانواده اش این شب را از دست دادم. برای همین ...
جنایت برای یک شبه پولدار شدن
...> کمی عذاب وجدان داشتم. خطا کردم و فریب آن زن را خوردم و این چنین گرفتار شدم. آبرو و خانواده ام را از دست دادم.گمان نمی کردم پیرمرد مرده باشد چطور با همدستانت آشنا شدی؟ عباس: من اهوازی ام و در یزد همراه همسر و دو فرزند خردسالم در بنگاه املاک کار می کردم. چند ماه پیش از حادثه با مصطفی از طریق دوست تهرانی ام آشنا شدم. در تهران با او و زن جوان که طراح سرقت بود ملاقات کردم. قرار ...
چرا خداوند متعال پیامبر را محمد(ص) نامید ؟
می کرد. انس می گوید: به خدا سوگند: هیچ گاه رسول خدا در کاری که دوست نداشت آن را انجام دهم به من نگفت: چرا انجام ندادی، و اگر خانواده اش مرا در انجام آن کار سرزنش می کردند می فرمود: او را رها کنید چون کاری است که انجام گرفته است. رسول خدا از هیچ کس بدگویی نمی کرد، اگر فرشی برایش گسترده بودند روی آن می خوابید وگرنه روی زمین استراحت می کرد. از اخلاقش این بود که با هرکس ملاقات می ...
از آشنایی در زایشگاه تا طلاق به خاطر مهاجرت
تندی جواب داد: پسرم من یک مادر هستم. از نگاه کردن به چشم های بچه هایم می فهمم چه حالی دارند. تو هم مثل پسر خودم می مانی... آسانسور رسید و هر دو سوار شدند. در همان حال پیرزن پرسید: دوستش نداشتی؟ و خسرو بدون معطلی جواب داد: عاشقش بودم. حالا هم دوستش دارم. خانمم هم مرا دوست دارد... آسانسور به پایین حرکت کرد. اما نگاه خسرو روی عددهای قرمز طبقات ثابت ماند که شمارش معکوس داشتند؛ درست مثل روزهای خوش گذشته ...
عاشقانه در آسایشگاه؛ اینجا لیلی ، مجنون است
طاهباز به این رضایت نمی دهد و می گوید: حاجی، تو که نصف قیمت را برای خیرش تخفیف دادی؛ نصف دیگر رو هم از روی کرمت به ما هبه کن؛ می گویند حاجی آیت اللهی وقتی این را می شنود می خندد و بعد از چند لحظه ای سکوت، این بار بلندتر می خندد و می گوید: من توی عمرم کم معامله نکردم ولی این بهترین معامله عمرم بود؛ نصف قیمت را تخفیف دادم و نصف دیگر را هم هبه کردم؛ می گویند حاجی همانطور که می خندیده، دستور می دهد ...
شوهرم دوست صمیمی مرا باردار کرد / تازه داماد خیلی زود از عروس جوان دل کنده بود!
سال های سختی را گذراندم تا این که وقتی قصد داشتم با نقشه همسر زندانی ام مقداری مواد مخدر را به داخل زندان ببرم، ماموران به ما مظنون شدند و مواد را قبل از رسیدن به زندان کشف کردند... شوهرم دوست صمیمی مرا باردار کرد / تازه داماد خیلی زود از عروس جوان دل کنده بود! زن جوان در حالی که نگران آینده و سرنوشت دختر کوچکش بود آهی کشید و گفت: همسر اول مادرم در یک سانحه رانندگی جان سپرد ...
باردار شدن دختر 18 ساله از مدیر شرکت
آبروریزی به خواسته های کثیفش تن می دادم تا این که فهمیدم او ازدواج کرده و همسرش نیز باردار است. این در حالی بود که چند روز بعد احساس کردم وضعیت جسمی و روحی ام به هم ریخته است اما از نتیجه آزمایش های پزشکی نیز وحشت دارم. از سوی دیگر هم اگر خانواده ام در جریان روابط من با آرمین قرار بگیرند نمی دانم چه حادثه تلخی رخ خواهد داد حالا به واحد مشاوره کلانتری آمده ام تا کمکم کنید که... ...
بلایی که دختر بدکاره بر سر پسرهای تهرانی آورد!
. می خواستم لااقل اگر هیج هنری جز دزدی تو کارنامه زندگیم نیست، کامپیوتر بدونم. سه، چهار ترمی می گذشت. زیر و زبر آموزشگاه دستم بود ولی به بچه ها لو نمی دادم. می ترسیدم به محض این که بگم، نقشه دزدی رو بکشن، چرا که من تو عمرم تنها برای نخستین بار به یه چیز دل بسته بودم و نمی خواستم که به این زودی از دستش بدم. داشتم به آرزوم و پیشرفتهای جدیدی می رسیدم که فشار بچه ها بیشتر شد. آخه از بس پول ...
گروه پالت : ما نماینده قشر خاصی نیستیم
خوششان آمد، ولی ما اصلا فکرش را هم نمی کردیم. دفعه بعد برای خیرین محک اجرا کردیم... کاوه برای گیتار زدن در یکی از اجراهای محک به ما پیوست و هسته اصلی گروه این جا شکل گرفت. دور هم نشستیم و صحبت کردیم تا کارمان را از فضای تجربی خارج کنیم و جدی تر ادامه بدهیم... روزبه: اما چند ماه با هم نبودیم... چرا؟ امید: من رفتم با دنگ شو ... روزبه: من تدریس می کردم.. مهیار کارهای شخصی خود ...
اعدام در انتظار عاملان گران ترین آدم ربایی پایتخت
را به کجا بردند؟ چند دقیقه بعد چشمانم را بستند و نفهمیدم کجا می رویم اما وقتی رسیدیم فهمیدم آنجا یک باغ است. چه زمانی فهمیدی که آنها برای آزادی ات از پدرت پول خواسته اند؟ یک روز گذشته بود که به من گفتند باید نامه ای به پدرم بنویسم. من هم این کار را کردم و با تهدید آنها برای پدرم نوشتم که 5میلیارد تومان به آنها بدهد تا من آزاد شوم. امیدوار بودم با این کار زودتر آزاد ...
خاطرات آزادگان درباره ی امام خمینی (قدس سرّه)
1-22.در سال63-62 ، قبل از اینکه به جبهه بروم ، موفق شدم امام را زیارت کنم. یک روز امام با خانواده های شهدا ملاقات داشتند. من هم به خاطر اینکه برادرم در اوایل جنگ شهید شده بود، همراه پدرو مادرم در جماران به ملاقات امام رفتیم که زیبایی آن ملاقات را در بیت زیر می توانم خلاصه کنم: از بعد انتظارم خوش بوی الانبار آمد یک لحظه در نگاهم گویی پیمبر آمد وقتی ما امام ...
گفت وگوی خواندنی با پدر فوتبال یاسوج؛ از کار امثال بهرامی تا خوشحالی از نگاه به پشت سر
های بین المللی را هم سوت زده بود، اما الان کیفیت داوری خیلی بهتر از گذشته است. چرا حضور پیشکسوتان در ورزش به ویژه در فوتبال کمرنگ شده است؟ لرکی: این موضوع نیز به مسائل مادی برمی گردد. وقتی همه چیز ما مادیات می شود و همچنین وقتی پیشکسوت های واقعی (نه کسانی که چند سال بازی کرده و بعد اسم خود را پیشکسوت گذاشته اند) می بینند که متاسفانه به آن ها بها هم داده نمی شود؛ حضورشان در ورزش ...
درخواست جدایی شوهر سارق در جلسه بازجویی
مرا رها نکرد و چندین بار مرا به کمپ ترک اعتیاد برد و مواد را ترک کردم، اما چند روز بعد دوباره مواد مصرف می کردم و آلوده می شدم. وی ادامه داد: من همیشه به سراغ پس انداز همسرم می رفتم و پول هایش را سرقت می کردم و هر وقت پولی نداشت به داخل خیابان می آمدم و دست به سرقت از شهروندان می زدم و به همین دلیل چند بار هم دستگیر و روانه زندان شدم. در حالی که بازجویی از سارق جوان ادامه داشت، همسر وی ...
آدم ربایی 5 میلیاردی با آموزه های زندان
به گزارش خبرنگار ما، 24 دی ماه سال 94، مردی مأموران کلانتری تهرانسر را از ناپدید شدن ناگهانی پسرش با خبر کرد. او گفت: پسر 16 ساله ام که آرش نام دارد، روز گذشته راهی مدرسه شد، اما دیگر برنگشت. ساعتی بعد از تعطیل شدن مدرسه بود که با نگرانی به دنبالش بودم که مرد ناشناسی تماس گرفت و گفت که آرش را با همدستی دوستانش ربوده و باید در قبال آزادی اش 5 میلیارد تومان پول بدهم. او تهدید کرد، اگر پلیس را از ...
ماجرای گفت وگوی تاریخی شهید مفتح با رهبر گروه فرقان
دوباره بیائید، شما را معرفی خواهم کرد. و در نهایت، خود ایشان نفر بعدی بود که اینها او را به شکل رقت باری به شهادت رساندند. بعد از افطار در ماه مبارک رمضان که آن سال مصادف با تابستان هم بود، ایشان با خانواده شان در حیاط نشسته بودند. در فاصله نماز مغرب و عشا، در حیاط را می زنند. وی می رود و به محض اینکه در را باز می کند، همان جا و جلوی روی خانواده اش او را به شهادت می رسانند! این چیزی است که من در ...
تنبیه کردن مزاحم تلفنی در بیابان های شهر
.... ابتدا از او عذر خواهی کردم و گفتم که اشتباهی گرفته ام و تلفن را قطع کردم، اما چند روز بعد شیطان مرا وسوسه کرد تلفنی برای زن جوان مزاحمت ایجاد کنم. هر روز چند بار به تلفن همراهش پیامک می دادم و گاهی هم تلفن می زدم. خیلی اصرار کردم او را ملاقات کنم، اما زن جوان قبول نمی کرد تا اینکه دیروز او به من پیامک داد و خواست مرا در خارج از تهران ملاقات کند. پس از این در محل قرار حاضر شدم و منتظر زن جوان ...
من یک معتاد حرفه ای،17 سال دارم
مواد مخدر از نوع هروئین را تجربه کردم. من هنوز هم محصلم، اوایل برای تهیه مواد سراغ وسایل پدر و دایی ها می رفتم، مدتی برای خرید مواد مخدر از پول توجیبی مدرسه خرج می کردم یا این که بعد از مدرسه سرکار می رفتم، ولی در اثر گذشت زمان چنان محو مواد مخدر شدم که با همان دوستان معتاد شروع به سرقت کرده و پس از مدتی تنها به سرقت می رفتم و خرجمان را در می آوردم و ... من هنوز محصلم و ساعت 9 صبح امتحان دارم، اما به جای این که سر جلسه امتحان باشم به جرم سرقت دستگیر شده و روی صندلی بازجویی در حال نوشتن تعداد سرقت هایم هستم. براساس پرونده ای از اداره مشاوره پلیس اصفهان انتهای پیام/ ...
حقایقی از زندگی مهران مدیری+ تصاویر
مهران مدیری همه شان مذهبی هستند، هم از طرف مادر و هم از طرف پدر خیلی مذهبی اند و کلا مومن هستند. همه فامیل هایشان را که در مراسم ختم مهران دیده بودم مذهبی بودند. خود خانم مدیری چادر از سرش نمی افتد. شیطنت های فرزند مهران مدیری چند سال پیش یکی از نشریات معتبر سراغ پسر 17 ساله و دختر 11 ساله مهران مدیری (در آن زمان) رفته و در گفت و گویی متفاوت حرف های جالب و بامزه ای را از زبان ...
چشمِ راستِ خوردنی و نویسنده بی دار و دسته
داستان چنکگ ، چشم راستش را من می خوردم . چشمت بین انگشت های او قشنگ ترین تیله ای بود که تا آن روز دیده بودی. دلت می خواست آن را توی صندوقچه ات بگذاری و برای همیشه پیش خودت نگه داری؛ همان صندوقچه ای که پر از صدف ها و ریگ های رنگی و کریستال های کنده شده از چلچراغ خانۀ عمه ات و خرده ریزهای یادگاری زیادی بود. اما مرد وقیح چشم راستت را به تو نداد، آن را گذاشت توی دهانش و قورتش داد. حتی لحظه ای توی گلویش گیر نکرد که سرفه اش بگیرد و ... ...
عاقب زندگی یک زن با همسرش کثیفش/تجاوز به دختر ژیمیناست کار/قتل در خانه مجردی+عکس
کنار بگذارم اما بی نتیجه بود و فقط چند روز مواد نمی کشیدم و باز به سراغ شیشه می رفتم و همسرم که نمی خواست زندگی مان خراب شود در یک تولیدی لباس مشغول به کار شد و هزینه های زندگی مان را تامین می کند چون من به خاطر اعتیادم از کار بیکار شدم. وی افزود: برای تامین هزینه اعتیادم راهی جز دزدی theft نداشتم و به همین خاطر به خانواده ام نیز رحم نمی کردم و به خاطر مواد گوشواره طلای دختر خودم و بعضی از ...
سفارش های هفتگانه خدا به پیامبر(ص)
...، زینب کبری، مادر گرامی شان بی بی دو عالم قسم بدهیم. همه ی این ها یک طرف، امّا انسان دائم به این فکر کند که: آقا جان دائم دارد ما را می بیند. ما آقا را نمی بینیم، امّا آقا دارند ما را می بینند. اعمال ما دائم دارد به دست آقا جان می رسد. بعد ببینم چه کردم، آیا رویم می شود که با اعمال زشتی که دارم، جلوی آقا بایستم؟! جوان های عزیز این را امتحان کنید ...
بدبینی در بزنگاه خواستگاری
متعددی برای اعمال و گفتار خود متذکر شوند مثلاً تو را خیلی دوست دارم و متمایلم هر لحظه از حال و روزت خبردار شوم ، من به تو اعتماد دارم اما دیگران نه ، من مراقب تو هستم، این رفتار از نظر شما چیز بدی است؟ ، زمانه بدی شده است باید اعتمادم جلب شود و... اما شما باید هشیار باشید و فریب توجیهات این فرد را نخورید. به شما توصیه می کنیم سریعاً به فکر اتمام و خاتمه رابطه باشید، بپذیرید بی اعتمادی یکی از اساسی ترین ...
ذهن مردم در رابطه با حقوق ها و املاک نجومی اقناع نشد
زندگی کردن را مدیون تو هستم و دوستت دارم. نوه ما هم غزاله خانم نوشتند: پدربزرگ عزیز من همیشه به شما افتخار می کنم و خیلی شما را دوست دارم. * خدا ان شاالله ایشان را حفظ کند. چه سالی ازدواج کردید؟ سال 58 بود. * قبل از جنگ بود؟ بله. * چطور آشنا شدید؟ توسط عمه ما بود. عمه ما خانواده همسرم را به ما معرفی کردند. بر حسب سنت های ...