سایر منابع:
سایر خبرها
فرامرز نمک شناس
خدا خواسته، سگ را داد. فرامرز سگ را ده قدمی برد آن طرف و لقمه نانی به اش داد و دستی کشید پشتش و سنگی پهلوی خودش آماده کرد. همین که سگ خوابید، سنگ را زد به فرق سر حیوان و مغزش را بیرون آورد و تو دستمالی پیچید و گذاشت تو جیبش و راه افتاد به طرف همان شهری که دختر پادشاهش دیوانه شده بود. از مردم پرسید چرا تو شهرشان سر آویزان است؟ گفتند تو این شهر دختر پادشاه دیوانه شده و هر که می رود علاجش کند و نمی ...
لزوم تبیین موضوع مهدویت برای دانش آموزان
دقیقه صحبت، جلسه را آماده کردم و دیدم به اصطلاح خودمان تنور داغ است و باید نان را بچسبانم. ادامه دادم و گفتم: من متولد اصفهان هستم و از کودکی می دیدم توریست ها به میدان امام می آیند و برای دیدن این شگفتی ها و زیبایی ها متحمل سختی هایی می شوند. پیش خودم گفتم آیا می شود مسجدی بسازم که در آن معماری شرقی و هنر اصیل اسلامی و نحوه عبادت و اعتقادات مسلمانان را بدون زحمت رفت و آمد، به همه نشان ...
سیر حاتم طائی
و کی بلایی سرش آورده گذشت و گذشت و همه دل به خواست خدا دادند تا ببینند چی پیش می آید. زن حسن روزی رفت پیش پدر شوهرش و گفت اجازه بدهد همان کارهایی را بکند که اگر حسن هم بود، همان کار را می کرد. شاید راهی پیدا کند که دستش به حسن برسد و شوهری را که فقط چند ساعت دیده، برگرداند سر خانه و زندگی اش. پیرمرد بیچاره که دلش از دل عروس خسته تر و روزگارش سیاه تر بود، سری تکان داد و گفت هر کاری از دستش برمی ...
پادشاه و زن نیکوکار
گذاشته و تو ظرف طلا به فقیر بیچاره ها غذا می دهد و سیر که خوردند، ظرف را به گدا می بخشد. پادشاه تا این خبر را شنید، حیران و مات ماند و به گدا گفت ببردش به خانه ی آن زن تا ببیند راست می گوید یا نه. گدا سری تکان داد و گفت پادشاه که گدا نیست. آن زن فقط به گداها غذا می دهد. پادشاه داد لباس ژنده ای برایش آوردند که از زور وصله و پینه از ریخت افتاده بود. لباس را تنش کرد و با گدا راه افتاد و رفت تا رسید ...
کودک کار برای 300 هزار تومان حقوق دستش را از دست داد
ایران آنلاین / محمدامین کودک کاری است که در یک کباب فروشی در شاندیز مشهد کار می کرد. صبح تا ظهر مدرسه می رفت و ظهر تا شب سر میزها سرویس می برد. او با مادر و دایی اش برای نخستین بار سوار هواپیما شد تا به تهران بیاید. بیاید و در نشست بررسی وضع کودکان آسیب دیده حین کار که جمعیت حمایت از کودکان امام علی(ع) آن را برگزار کرد، شرکت کند. همان روزی که خبر آتش گرفتن احد و صمد در انبار ضایعات دل خیلی ها و البته محمدامین را سوزاند. کودکی ...
خروس پا
هفت تو. اگر خروس پا آمد، بگو دیو خانه نیست. خروس پا که رسید به دروازه، از پیرزن سراغ دیو را گرفت و زن گفت حالا در قلعه نیست و رفته به هوا. اما خروس یا که دست پیرزن را خوانده بود، گفت گرسنه شده و باید برایش گندم برشته درست کند. پیرزن در قلعه را باز کرد و خروس پا رفت تو. دنبال پیرزن راه افتاد و وسط قلعه، پیرزن آتش روشن و تابه گذاشت رو اجاق که خروس پا دست و پای پیرزن را گرفت و گذاشتش تو تابه و ...
کابوس سومالی در خانه صیادان: شایعه ی خوب هم خوبه/ این همه خانواده بدبخت شدند برای یک لقمه نان حلال
می کند. ناخدا پشیمان می شود: گریه نکن پروین. خدا هنوز ما رو دوست داره. سه روز بود آب نداده بودن بهمون. پوست تن مون ور می اومد. گفتم خدایا خودت یه کاری برامون بکن. یه بارونی گرفت عین سیل. تو کلبه خودمونو شستیم و آب خوردیم. گریه نکن پروین. بهار در آب جمال الدین دهواری ناخدای لنج سراج است. همه او را به نام جلال می شناسند. لنج با 21 سرنشین در 6 فرودین سال 1394 در مسیر بازگشت به ...
آتش نشان کاشمری خودش را به پلاسکو رساند / به آتش نشان بودنم افتخار می کنم
کنار همکارانم بخش کوچکی از وظیفه ای که به عهده گرفتم را انجام دهم. این آتش نشان کاشمری بابیان این که اگرچه فروریختن ساختمان پلاسکو یک حادثه دردناک و غم انگیز برای خانواده آتش نشانی و ملت بزرگ ایران است اما این روز یکی از روزهای به یادماندنی ام خواهد بود اظهار داشت: این که موهبت خداوندی نصیبم شد تا به عنوان یک آتش نشان ساعاتی را به کمک و امداد رسانی در حادثه پلاسکو مشغول شوم خداوند متعال را سپاس گذارم و به آتش نشان بودنم افتخار می کنم. انتهای پیام/70042/پ/ ...
زیارتی بلیغ از امام هادی(ع)/ شرح زیارت جامعه کبیره
الدّعواتاست و خداوند متعال، وعده ی اجابت دعا را داده است، پس چرا دعاها و سلام های ما در این دستگاه به اجابت نمی رسد؟! معلوم می شود دروغ می گوییم و خیر و سلامت یکدیگر را از خدا نمی خواهیم! هم سلام های روزانه ی ما دروغ است و هم سلام های نماز ما. صرف نظر از سلام های خودمان، امام زمان(عج)در شبانه روز گذشته از نوافل، پنج مرتبه نماز واجب می خواند و در هر نماز (السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلَی عِبادِ اللهِ ...
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم زن و مردی بودند که با هم تو دشتی زندگی می کردند. شوهره هر روز می رفت و آهویی شکار می کرد و می آورد تا زنش بپزد و بخورند. روزی خیلی خسته بود و به خودش گفت خیلی شکار کرده و حالا که گوشت هم در خانه دارند، بهتر است امروز در خانه بماند تا خستگی از تنش ...
ایمان باعث حیات طیبه دردنیاوآخرت می شود
گمراهی است. خدا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر و از جمله پیغمبر خاتم را فرستاده و خدا از زمان آدم تا الان و تا روز قیامت این روحانیت که به آن نبی تبلیغی می گوییم، فرستاده در میان مردم برای هدایت مردم. اهل بیت سلام الله علیهم این همه اذیت و شکنجه و شهادت داشتند برای هدایت مردم. مائیم که باید هدایت پذیر باشیم و این هدایت را بپذیریم و این از اوجب واجبات است. اگر از شما بپرسند از اوجب واجبات ...
پهلوان جو سر
اندازه ی یک سال و تو یک سال به اندازه ی ده سال قد کشید و طوری گنده و قلچماق شد که تو کوچه و بازار کسی حریفش نمی شد. هر بچه ای حرفی می زد که جوسر خوشش نمی آمد، حسابی کتکش می زد و مادر بچه ها هر روز خدا در خانه ی مادر جوسر را از پاشنه در می آوردند که جلو پسرش را بگیرد که بچه های مردم را این طور شل و پل نکند. مادره هرچی جو سر را نصیحت کرد، دید حرف به گوشش نمی رود. از دستش به جان آمد و روزی ...
علت کم خواب بودن کودک، غذا نمیخوره!
...: سلام دختر چهار ساله ای دارم که از نوزادی کم خواب بود الان هم نه ساعت در طول شبانه روز میخوابه خیلی هم فعالیت داره کم غذا هم هست هر بار بردمش دکتر فقط سیپروهپتادین بهش داد به نظرتون علت کم خوابی و کم غذاییش چیه با تشکر. جواب: کاش قد و وزن دخترتان را هم ذکر می کردید تا ببینیم اصلا جای نگرانی هست یا نه. اما به طور کلی یک دختر به سن دختر شما باید به طور میانگین ...
درخواست دیدار با حضرت مهدی (ع) با عافیت و ایمان
: و دیده ام را به سرمه یک نگاه به او روشن ساز . و در دعای ندبه است که : و [ای خدا] سرور این بنده کوچکت را به وی بنمایان ای شدید القوی . و دعایی که پس از سلام بر آن حضرت در سرداب مبارک مروی است آمده : و چهره اش را به ما بنمای . و غیر اینها که در جای خود ذکر گردیده ، و اینکه تمام اینها را حمل کنیم بر آنکه منظور درخواست دیدن آن جناب فقط در زمان ظهورش می باشد شاهد و داعی بر آن نیست . و در بعضی از ...
سنجر و خنجر
رفتند شکار، پیرزنه تو خانه می ماند و برای شان نان می پخت. چند روزی که گذشت، زنه را تنها گیر آورد و به اش گفت شکار کار مردهاست. زن باید خانه بنشیند و به خانه و زندگی اش برسد. بهتر است بماند و شوهرش تنها برود شکار، زن خام حرف پیرزنه شد و دید بد هم نمی گوید. خانه نشینی آسان تر هم هست. از آن روز شوهرش را تنها روانه ی کوه کرد و خودش ماند ور دل پیرزنه. عجوزه که حالا همه چیز را به مرادش می دید، رو کرد به ...
غسل اموات، شغل دوم مجری برنامه کودک تلویزیون!
وارد غسالخانه شدم. روز اول فقط فعالیت غسال ها را تماشا می کردم ولی از روزهای بعد مشغول کمک به آنها شدم. طبق قراری که با مسئولان بهشت زهرا گذاشتم قرار شد هر دو هفته یک بار به سالن تطهیر بیایم و در کنار غسال ها مشغول به کار شوم. در این مدت متوجه شدم که چقدر کار غسال های زحمتکش سخت و دشوار است و به عقیده من آنها حلال ترین نان را سر سفره هایشان می برند. به جرأت می توانم بگویم که سالن تطهیر ...
هاشمی گفت: با دست پر از عربستان بازگشتم ولی احمدی نژاد همه این توافقات را بایگانی کرد
تابناک آذربایجان غربی: یار دیرین امام آیت الله هاشمی رفسنجانی دو هفته قبل در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت، اما جایگاه او در سیاست ایران آنقدر رفیع بود که چه بسا تا مدتها شاهد بیان خاطرات، نظرات و ناگفته ها حول شخصیت او باشیم؛ شخصیتی که خود در زمان حیات، به واسطه کتاب خاطرات سالانه اش، نقل کننده صدها و هزاران خاطره ریز و درشت از عالی ترین سطوح تصمیم سازی و تصمیم گیری در سیر انقلاب اسلامی و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران بوده ...
از قضیه اختلاس در مسکن مهر تا داستان ازدواج علی نیکزاد
خریدی با ایشان انجام ندادم. خدا شاهد است که کارهای مردانه که باید در بین خانواده ها بروند، از این بابت شرمنده ایشان هستم. همه امورات خانه بر عهده ایشان بود. جابه جا می شدیم و خانه را مرتب می کردند و من تاکید کرده بودم کارگر بگیریم، پدر ایشان که به رحمت خداوند رفتند بسیار انسان شریفی بود. حاج آقا به مسجد در مسجد قدس اردبیل رفت، وقتی رفتند حاج خانم گفتند چیزی بخرید و بیاورید. همانجا سر را ...
شاه عباس
آمدند بیرون. آنجا رو به درویش کرد و گفت خانه اش خراب بشود که پدرش را سوزاند. حالا چه کار کند که خدا جای او را به این تاجر داده. از غم و غصه خواب و خوراک نداشت و شب و روز گریه می کرد. وقتی آرام و قرارش از دست رفت، شبی ابوالفضل به خوابش آمد و پرسید چرا گریه می کند. عباس سفره ی دلش را باز کرد و گفت تو قبرستان چی دیده. ابوالفضل گفت خیالش راحت باشد. آنجا که چیزی نیست. برود کاروانسرا بسازد و آب انبار ...
راه و بی راه
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم تو یک شهری مرد راست و درستی بود و طوری میان مردم به جوانمردی معروف بود که همه به اش می گفتند راه. روزی این بابا هوای سفر زد به سرش و اسب تند و چابکی خرید. تهیه و تدارک سفر را دید و بار و بندیلش را گذاشت تو خورجین و خورجین را بست ترک اسب و از دروازه ...
پیرمرد خارکن و سفره ی حضرت سلیمان
...، پیرمرد سفره را داد و چرخ را گرفت. همین که درویش چند قدم رفت، پیرمرد چرخ را زد به زمین و گفت چرخ اندوه درویش کشته شود. درویش جان داد و افتاد و پیرمرد سفره و چرخ را برداشت و راه افتاد تا دوباره گرسنه اش شد. سفره را پهن کرد و دو رکعت نماز خواند. باز هم سینی بزرگی پر نان و پلو حاضر شد. پیرمرد بنای خوردن گذاشت. این بار هم درویشی از راه رسید که ریشش تا سینه اش بود. درویش با دو تا چشم مثل کاسه ی خون ...
روستایی کپرنشین و بسیار فقرزده در جنوب کرمان
خونه ای حموم و دستشویی نداره. همه زیر خط فقرن. همه سوءتغذیه دارن و گرسنه ان. خانواده هایی در این روستا هستن که شاید در روز، بیشتر از چند تا خرما برای خوردن نداشته باشن که اونم باید تصمیم بگیرن، اون چند تا خرما، ناهارشون بشه یا شام. از این روستا کسی دانشگاه نرفته. از اینجا تا نزدیک ترین خانه بهداشت 4 کیلومتر راهه که اورژانس و آمبولانس هم نداره . اگر مردم کارشون به بیمارستان بکشه، یا باید برن کهنوج ...
راز دل کندن از خانواده اش عشق به اهل بیت(ع) بود
کردم که اگر بچه دومم پسر باشد نام حسین بر ایشان بگذارم و عاقبتش شهادت شود یعنی فقط در صورتی از خداوند پسر می خواستم که قبلش عاقبت پسرم را شهادت بنویسد. فرزندان تان چه نظری در خصوص رفتن پدرشان داشتند؟ موقع رفتنش که پسر کوچکم شیرخوار بود، اما پسر بزرگم امیرمحمد خیلی واضح به من گفت که اگر بابا برود سوریه مطمئن هستم شهید می شود ولی اشکالی ندارد می رود پیش خدا آنجا جایش خوب است ...
پیله ور
، انگشتر را به انگشتش کرد و چون گرسنه بود، آرزوی شیرین پلو کرد و روی نگین آن دست کشید. یکهو غلام سیاهی ظاهر شد و یک بشقاب شیرین پلو گذاشت جلوش. بهرام سیر دلش غذا خورد و پاشد راه افتاد طرف خانه اش. همین که رسید خانه اش، مادرش که دلواپس بود، گفت چرا دیر کرده و تا حالا کجا بوده و چه کار می کرده. بهرام نشست و همه چیز را مو به مو برای مادرش تعریف کرد و آخر سر گفت از امروز دیگر نان شان تو روغن است و روغن شان ...
شیرین ترین لحظه عمر من بود
...> قطب زاده به عنوان سخنگوی امام(ره) و یزدی به عنوان یکی از نزدیکان و افراد مورد اعتماد امام(ره) معرفی می شوند . بنی صدر هم به عنوان یکی از نزدیکان امام(ره) دائماً مصاحبه می کند و کاملاً از او چهره سازی می کنند، وگرنه در کنار امام(ره) عناصر زیادی بودند. همین وضعیت، کمی انسان را به شک می اندازد. این ها در پاریس گروهی را راه انداخته بودند و ارتباط ابراهیم یزدی با خانه تهرانچی بود و آقای توسلی و ...
صلوات بفرست کار پیدا کن
وقتی به آدرس نوشته شده روی تراکت رفتیم انتظارمان از آگهی دهنده حداقل مردی مسن و ریش سفید بود اما سیدرضا مجتبایی هیچ کدام از این ویژگی ها را نداشت. او مردی 43ساله است که همه او را به اسم آقا سید می شناسند و به طرز عجیبی برایش احترام قائل هستند. آقا رضا 6سال می شود که شرکت کاریابی اش را راه انداخته و در آن کارگر و آشپز و سرآشپز به رستوران ها معرفی می کند. در این مدت نیز هر 5هزار رستورانی که با او کار می کنند و تمام ک ...
بدون شهدا به کجا می رویم؟
مدرسه می رفت اما آن قدر زود از خواب بر می خاست که تا قبل از ساعت 7 همه ی لوبیاها را می فروخت. حتی در مقطع دبیرستان با تمام زحماتی که داشت، درس را رها نکرد، صبح از 8 تا 12 بنایی کرده سپس از کار به خانه می آمد و ناهار می خورد، بعد، از ساعت 2ظهر تا 9شب در مدرسه بود. همراه همسرم به بنایی می رفت، او هم همیشه دستمزدش را به مادرم می داد. همسرم یک روز گفت: شاید دوست داشته باشد حق الزحمه اش را به دست ...
امید کارگران پلاسکو به بیمه بیکاری
و نه چیز دیگری. من فقط کار می خواهم تا بتوانم نان سر سفره خانواده ام ببرم. بعد از شنیدن صحبت های این فرد وارد سالن اصلی شدم و ازدحام جمعیت زیادی را در آنجا دیدم. چهار اتاق مجزا برای تشکیل پرونده قرار داشت و در هر اتاق تعداد افراد زیادی مشغول ارائه مدارک بودند. بیمه بیکاری، 850 هزار تومان یکی از افرادی که درخواست بیمه بیکاری خود را تکمیل می کرد به خبرنگار ما گفت: طبق گفته یکی ...
ایجاد پویش من یار انقلابم / ثبت خاطرات صوتی و تصویری خانواده ها از انقلاب
مجموعه آموزشی حسینیه کودک شهید چمران تصریح کرد: مرحله نهایی کار، در روز راهپیمایی است که خروجی اصلی پویش به شمار می رود و در فضای حقیقی راهپیمایی دیده خواهد شد و به این شکل است که خانواده ها به همراه کودکان خود بسته نذری که شامل پرچم ایران اسلام، هدیه کوچک کودکانه و لقمه نان است را در بین راهپیمایان توزیع خواهند کرد و همزمان نیز اخبار آن در کانال منتشر می شود. * انقلاب به طور ملموس باید در ...
بنیاد در آینه مطبوعات
مشهد متولد شده، فرزند دوم خانواده و دارای دو خواهر است. پدرش کارگری ساده بود که همزمان با اواخر دوره ابتدایی او، دچار بیماری قلبی شده و پساز چند بار جراحی، زمینگیر میشود. از آن به بعد، محمد با ورود به کارهایی مانند کفاشی، کیفدوزی، قنادی و گچ کاری، نان آور خانه میشود و فقط میتواند تا مقطع راهنمایی تحصیلاتش را ادامه دهد. سالها میگذرد. با شروع آتش افروزی تکفیریها در منطقه و دیدن جنایات آنها، بی ...